به وبلاگ ايران نگين درخشان كشورهاي قاره آسيا خوش آمديد

داريوش

داريوش نخست، پسر ويشتاسپ و نوه ي ارشام از دودمان هخامنشي و شاخه ي پارسي است. او شاهي دانا و با اراده بود كه ماندگاري شاهنشاهي هخامنشي را ميتوان پيامد فرمانروايي او دانست چنانكه بسياري از پژوهشگران بر اين باورند كه كمتر كسي را ميتوان مي يافت كه پيش از آغاز شاهي و در سالهاي نخست پس از آن، مشكل هايي كه داريوش با آنها، رو به رو بوده؛ را از سر گذارنده باشد.
پيش از فرمانروايي داريوش و در زمانيكه كمبوجيه در مصر بود،فردي مادي به نام گئومات كه خود را برديا، پسر كورش و برادر كمبوجيه، ميخواند؛ تخت شاهي را به تصرف در آورده بود.كمبوجيه پس از شنيدن اين خبر از مصر به سمت ايران رهسپار شد اما پيش از رسيدن به ايران،در شام، جان خود را از دست داد.گئومات نيز از فرصت سود جسته و جاي خود را استوار كرد.در اين ميان كسي نبود كه راستي را از دروغ بازشناساند چرا كه مردم به شدت از اين ميترسيدند كه گئومات،كساني كه برديا را ميشناسند؛ از دم تيغ بگذراند.در چنين شرايطي داريوش كه از اين رويداد آگاه گشته بود، به كمك يارانش،در دژ "سيكَ يَ وُوَتيش" در سرزمين ماد،گئومات را شكست داد و بار ديگر،شاهنشاهي را به دودمان هخامنشي بازگرداند ودر نخستين روز از روزهاي جشن مهرگان در 10 مهر (دوم اكتبر) 522 سال پيش از زايش،به شاهي رسيد.از كارهاي او در جهت جبران زيانهاي گئومات، ميتوان به آباد كردن پرستشگاههايي كه او ويران كرده بود اشاره كرد.داريوش همچنين چراگاه ها و رمه ها و خانه هايي كه گئومات از مردم ستانده بود به آنها بازگرداند.
به شوند سستي كه گئومات در دوران فرمانروايي اش نسبت به كشورهاي تابع از خود نشان داده بود،شورش ها و بي نظمي هايي به وجود آمده بود كه سال نخست فرمانروايي داريوش خودش را نشان داد.همه ي اين شورش ها كه جنبه ي لشگري و سپاهي (و نه مردمي) داشتند، به گفته ي داريوش،در 19 جنگ و در همان سال نخست فرو خوابانده شده است. برخي از آنها را خود مردم با دستگيري فرد شورشي ،خنثي كرده اند كه از اين ميان ميتوان به نخستين شورش كه از سوي خوزيان و به رهبري فردي به "آثرين" آغاز شده بود اشاره كرد كه به فرمان داريوش ، اورا دستگير كردند و به نزد شاه فرستادند.و همچنين شورش فرد ديگري در خوزستان به نام "مَرتي يَ" كه مردم آن را سركوب كردند.برخي ديگر از شورش ها توسط فرماندهي از فرماندهان هخامنشي كه مورد اعتماد داريوش بوده، فرو خوابانده شده است كه ميتوان شورش سپاه ارمنستان اشاره كرد كه "دادَرشيش" آن را خنثي كرد.برخي ديگر از شورش ها مانند شورش سپاه بابل و سپاه "فَروَرتيش" در ماد را،سپاه داريوش خنثي كرده است.
در اين ميان دو نكته وجود دارد نخست آنكه هيچگاه مردم بر داريوش نشوريده اند و اين سپاهيان بوده اند كه آهنگ نافرماني از داريوش را ميكردند و بر همين اساس نيز سپاه داريوش و يا سردارانش،تنها با سپاه شورشي جنگيده و آنها را شكست مي داده اند.دوم آن كه توانايي بالاي داريوش در كنترل شورش ها و رساندن كشور به شرايط آرامش بسيار ستودني است و او براستي با اين كار خدمت بزرگي به ايران هخامنشي از خود نشان داد.
كارهاي ساختاري داريوش:
داريوش را نبايد تنها با جنگها و نبردهايي كه كرده است، شناخت .او كارهاي زيربنايي بسياري در جهت سازماندهي بزرگ ترين شاهنشاي جهان باستان انجام داده كه بي شك براي دوام فرمانروايي هخامنشيان، بسيار بايسته بوده است. در زير به برخي از آنها اشاره ميشود:
1.بخش كردن كشور به چند استان كه براي هر يك، شهربان يا "خشترَپَوان" گماشت.استان هاي هخامنشي را يونانيان ساتراپ يا ساتراپي ناميده اند.شمار ساتراپي هاي هخامنشي بر اساس سنگ نوشته ي داريوش، به سي مي رسيده است و آشكار است كه اداره ي همه ي آنها، نيازمند سامانه اي بسيار دقيق بوده است كه مي بايست توانايي اجرايي بالايي داشته باشد.نظارت بر شهربانان در چنين شاهنشاهي گسترده اي بر عهده سر دبيران و يا دبيراني بوده كه از سوي پايتخت برگزيده ميشدند تا پيوند مستقيم با مركز داشته باشند و گاه دستور مستقيم از مركز دريافت ميكرده اند. علاوه بر آن سالي يكبار، كساني با فرنام "چشم و گوش شاه " به استانها فرستاده ميشدند تا كار نظارت دقيق تر انجام شود.
2.ارتباط و پيوند در هازماني با گستردگي ايران هخامنشي بسيار مهم شمرده ميشده است و از همين روي، چاره جويي هايي براي افزايش توان ارتباطي،در اين دوره ديده ميشود. به فرمان داريوش راه هايي در سراسر شاهنشاهي ساخته شد كه از نامور ترين آن ها ميتوان به راهي كه سارد را به شوش و آنجا را به پايتخت پيوند ميداد،اشاره كرد.درازاي اين راه را دو هزار و چهار سد كيلومتر يا نزديك چهار سد فرسخ برآورد كرده اند.و براي افزايش كيفيت آمد و شد در راهها، كاروانسرا ها و چاپارخانه هايي نيز ساخته ميشد كه امكانات رفاهي براي مسافران و همچنين افزايش سرعت پيام رساني را در پي داشت.
3.سپاه جاويدان: توان نظامي همواره بسيار مهم شمرده ميشد و از همين روي به فرمان داريوش بزرگ،سپاهي ده هزار نفره ،فراهم شد كه هيچگاه از شمار آن كاسته نميشد و جاهاي خالي به سرعت پر ميشد.نام سپاه جاويدان نيز به همين شوند بر آن نهاده شده است.همچنين نيرويي چهار هزار نفره از پياده و سواره،از كاخ شاهي و پايتخت پاسداري ميكرده اند.
4.پيش از داريوش،در شهرها و استان ها،فرمانروايان محلي ،به دلخواه خود از مردم،خراج(ماليات) مي ستاندند .اما داريوش فرمان داد كه به كار خراج سر و سامان داده شود به اين صورت كه براي هر استان، خراج ثابتي مشخص بشود تا زمينه ي رفاه مردم فراهم شود.به نوشته ي پلوتارك، پس از آن، داريوش در پي آن بر آمد كه دريابد آيا پرداخت خراج تعيين شده در توان مردم هست يا نه؟ كه دريافت ميزان تعيين شده، در اندازه توان مردم است اما با اين وجود بازهم از ميزان آن كاست.
5.در سال شش صد و نه پيش از زايش،كانالي ساخته شده بود تا دو درياي سرخ و مغرب را به هم پيوند دهد كه كانال نام برده در زمان داريوش بزرگ، پر شده بود. داريوش اين مشكل را دريافت و دستور داد كه كانال نام برده را پاك و خالي كنند تا آماده استفاده شود و به يادگار خود كتيبه‌اي در آنجا نصب كرد كه كهن ‌ترين سند دنيا به شمار مي‌رود و البته نام خليج فارس را نيز در خود جاي داده است. اين كتيبه اكنون در موزه لوور نگهداري مي‌شود.
6.براي آسانتر شدن داد و ستد،داريوش دستور زدن سكه را داد، اين سكه ها را "دَريك" مي ناميده اند.
نظام اداري داريوش به اندازه‌اي پيشرفته بوده است كه حتي برخي جنبه هاي آن امروزه هم به كار ميرود.7
در نظام اداري داريوش در 2500 سال پيش، تمامي كاركنان دولت داراي شرح وظايف بوده و روند و روال دستورهاي اداري ودستمزد ها كاملاً سازماندهي شده، بوده است.
ديگر نبردهاي داريوش:
گذشته از نبردهايي كه در آغاز جستار به آن اشاره شد داريوش نبرد هايي ديگري نيز داشته است.
پس از آرام كردن شورش ها و سامان بخشيدن به كشور،چند جنگ ديگر در دوران داريوش رخ داد كه در پي آن ها دو استان مهم هند "سند" و" پنجاب" به قلمرو ايران هخامنشي پيوست شد. پس از آن داريوش متوجه سكايياني شد كه در استپ هاي شمالي سكني داشتند و ايران را از شمال مورد تاخت و تاز قرار ميدادند.لشگر ايران از دانوب گذشته و به زيستگاه سكا ها يا "استپ" نيز درونشد كرد اما سكاها از روبه رو شدن با داريوش پرهيز كردند و از پيش داريوش فرار كردند.داريوش نيز از راهي كه به اروپا رفته بود به سارد بازگشت اما هشتاد هزار نفر را به سركردگي "بغابيش" در اروپا گمارد و او نيز تراكيه و مقدونيه را گشود و تا درياي آدرياتيك نيز پيش فت تا جاييكه پادشاه مقدوني "آمين تاس" پيرو ايران شد.
از ديگر جنگهاي داريوش مي توان به جنگ با يونان اشاره كرد اما درباره كيفيت آن بسيار تناقض گويي ديده ميشود و توسط يونانيان به افسانه و داستان آميخته شده است و از شرح آن در اينجا ميگذريم.
منش و روش داريوش:
منش و روش داريوش را ميتوان از روي سنگ نوشته هايي كه از او به جاي مانده دريافت.براستي كه او همواره دروغ را سرزنش ميكند و به ستايش راستي ميپردازد و از اين رو نيكوكار را پاداش نيك ميدهد و دروغزن را سخت پادافره ميكند. شاهنشاهي اش را از اهورامزدا ميداند و او را يار خويش در انجام كارها ميبيند. نيز داريوش را پيرو دين زرتشت دانسته اند.
او به پيروي از رفتار كورش،همواره به باورها و آيين هاي مردمي كه در قلمرو فرمانروايي او زندگي ميكرده اند؛احترام ميگذاشته است بطوريكه به مصريان اجازه داد كه آموزشكده‌ي پزشكي معبد ساييس را دوباره بر پا سازندو از فرمانرواي آنجا ميخواست كه در كارها با روحانيان ديني همپرسگي كند.


1
X