نويسنده: رحمان احمدي ملكي
مقدمه
در اين نوشته، از برخي مصاحبهها و عكسهاي دانشجوي كوشا، محمد منصوري استفاده شده كه بدين وسيله سپاسگزاري ميشود.هنگام عبور از بعضي از محلهها و بازارهاي قديمي تهران و برخي شهرهاي بزرگ ايران، نوعي حجرهي كوچك يا تورفتگي، توجه آدمي را به خود جلب توجه ميكند كه در ديواري تعبيه شده يا درز دو ديوار را در برميگيرد، و پنجرهي مشبك آهني، قسمتي از آن را ميپوشاند. اين امكان در اصطلاح محاورهاي مردم، »سقاخانه« ناميده ميشود. سقاخانه به غرفه يا نيمبابي گفته ميشود كه مردم در آن، آبگاهي به وجود آوردهاند، جام يا پيالهاي در آن نهادهاند تا آب در دسترس همگان قرار گيرد. اين اقدام توسط شيعيان، بيشتر همزمان با روضهخواني حضرت سيدالشهدا و به ياد تشنگان و شهيدان كربلا به وجود آمده و از زمرهي كارهاي ثواب به حساب ميآيد.
»داخل اين تورفتگي، شيرهاي متصل به مخزني پشت ديوار، يا مخزن آب بزرگ استوانهاي از مس ديده ميشود. مخزن مسي گاهي به تزييناتي آراسته است. بالاي آن سه قبه دارد. از روي قبهي مياني كه از دو قبهي ديگر بزرگتر است، دست پهن مسيني برافراشته است كه روي آن، با خط خوش، كلماتي را به صورت مشبك نوشتهاند. چند پيالهي آبخوري سنگين مسي با زنجير به مخزن متصلاند. از ديوار عقب تورفتگي، شمايلهايي به رنگهاي درخشان آويزانند و دور و بر مخزن آب، شمعهايي گذاشتهاند كه بعضي روشنند و بعضي سوختهاند. تكه پارچههايي به ميلههاي پنجرهي مشبك بستهاند. بر چهارپايهي پهلوي سقاخانه، پيرمردي مينشيند كه شبهاي جمعه كار او آب دادن و شمع فروختن و شايد نوحه خواني است. اين مكان مقدس غريب، كيفيت آييني سحرآميزي دارد«1-
اگر چه احداث مكاني براي نوشتن آب، و رفع تشنگي رهگذران، و كسب ثواب از اين راه، يكي از انگيزههاي اوليهي احداث سقاخانهها بوده، چنانكه اين مكانها، تنها جايي نيستند كه رهگذران تشنه از آب آن نوشيده و بگذرند، بلكه ارتباط سقاخانه با استفادهكنندگان بستگي نزديكي با مذهب و باور عابران تشنه دارد.
انگيزهي ساختن سقاخانه، علاوه بر حس نوع دوستي و خدمت به عموم، بيشتر جنبهي مذهبي و آييني داشته است. همزمان با انتشار اخبار كربلا و متداول شدن تعزيه و عزاداري، و نقل مصايب عاشورا، از جمله بسته شدن آب بر روي اهل بيت اماام حسين (ع) و رشادت و شهادت طلبي برادر امام حسين، حضرت ابوالفضل (ع)، و تمامي حوادث احساس برانگيز براي مردم مذهبي - عاطفي ايران، الهامها و پيامهاي فراواني در برداشت. از جمله وقايع مهم حماسهي حسيني و صحراي كربلا، بستن آب رودخانهي فرات بر سپاهيان و ياران حضرت حسين (ع) است. از روز هفتم محرم سال 61 هجري، سپاه يزيد بن معاويه با بستن آب فرات به روي ياران امام، سعي كردند تا آنان را به تسليم وادارند. امام حسين (ع) و يارانش در نهايت تشنگي و مظلوميت، تن به ذلت و بيعت با يزيد ندادند. عباس برادر وفادار امام حسين (ع)، كه در جنگ آوري و رشادت و پيكار با سپاه دشمن، شهرهي همگان بود، برعهده ميگيرد كه رهسپار فرات گشته و براي زنان و كودكان حرم، آب بياورد. آن گونه كه در روايات مذهبي و مرثيهها گفته شده، نگهبانان فرات در يك نبرد غافلگيرانه، دو دست حضرت عباس را قطع كرده و مشك آب را نيز با تير سوراخ ميكنند تا قطرهي آبي به بنيهاشم نرسد. اين روايت و چندين روايت ديگر كه دال بر بي رحمي و شقاوت يزيديان و تشنگي مظلومانهي بني هاشم در صحراي سوزان و خشك كربلاست، زمينهي مناسبي براي ابزار احساس پاك و دلسوزانهي شيعيان شده است.
شيعيان ايران، به خصوص در سدهها و دهههاي گذشته، با يادآوري مصيبت تشنگي اصحاب امام حسين (ع)، و با انجام اعمال انسان دوستانه - مانند باز گذاشتن آب به روي مردم، درست كردن منبعها و آبخورها و حمل آب بر دوش و پخش آن بين مردم - سعي ميكنند خود را هر چه بيشتر از ناپاكي و شقاوت بنياميه دور كرده و مظلوميت و جوانمردي بنيهاشم را بستايند و خود را به آنان نزديك سازند. و از طرفي، با احداث سقاخانههايي كه آب در آنها جريان داشته، يا نگهداري ميشود و به آساني در دسترس مردم تشنه، رهگذران خسته و عزاداران مراسم مذهبي قرار ميگيرد، سعي در زنده نگه داشتن ياد واقعهي كربلا و اداي دين مذهبي خويش، نسبت به اين واقعه دارند.
افرادي كه به سقاخانهها رفته و با آن ارتباط دارند، انسانهايي پايبند به مذهب و داراي باور و اعتقادي، و حتي نوعي شيفتگي مذهبياند. آنان تنها به نوشيدن آب اكتفا نميكنند، شمع روشن ميكنند، ذكر ميخوانند، واقعهي كربلا و مصيبتهاي بيشمار فرزندان پيامبر را از نظر ميگذرانند، حتي دقايقي گريه ميكنند، دخيل ميبندند، پول مياندازند و نذر و نيازهاي خود را بازگو ميكنند و به اين طريق ارادت و دوستداري خود را نسبت به ائمه اطهار، به خصوص حضرت امام حسين (ع) ابراز ميدارند.
سقاخانه، مانند امامزادهها و اماكن متبركه، به عنوان مكان مذهبي، ارتباط و بستگي افراد را با باورها برقرار ميسازد. ورود به مسجد و ذكر مصيبت و اداي آيينهاي نذر در آن، به خصوص براي بانوان و شاغلان و رهگذران گاه ميسور نبوده است، اما اين مسائل با وجود سقاخانههاي گوشه و كنار محلهها، برطرف شده است.
سقاخانه فاقد شكوه و جلال معماري وسيع بناهاي معروف است، ولي در مقابل از نوعي صميميت و روحانيت در انزوا برخوردار است كه راز و نياز، و ذكر نذر و حاجت را جلا و صفايي تسلي گر ميدهد. گودي سقاخانه، گويي براي سر فرو كردن و زمزمه كردن و همسوزي با شمعهاي برافروخته است. برخلاف اماكن ديگر كه به خاطر داشتن فضاي زياد، مناسب عبادات و آيينهاي دسته جمهي هستند، سقاخانه با ذكرها و عبادات فردي همسازي بيشتر دارد. اين مكان كوچك، نقطهي تماس و همسويي مردمان كوچه و بازار، با تفكر اعتقادي و خاطرهي قومي خويش، و محل اتصالات آنات نهفته در مشغلههاي زندگي، با لحظهي ازلي - آييني واقعهي مذهبي، و زمان زايا و توانمند نيايش است.
سقاخانه به خاطر شكل خاص و ابزار و اشيايي كه در آن نهاده شده - مخزن نقش دار آب، پنجهي مسي بالاي مخزن، كه نماد مراسم محرم است، علمها و تصاويري كه سمبل عاشورا و حماسه حسينياند - نماد تجسم زمان واقعهي كربلا و اساسا زمان مذهبي و آييني، در مكان آيين است. تلفيق و تجسم زمان در مكان، در بيشتر اماكن مذهبي مشرق زمين و در بناها و معابد مردمان آيينپرداز، به چشم ميخورد. شكل خاص و فرم كلي اين بناها، از نظرگاه معاني نمادين اشكال به كار رفته در آنها نيز، اين تلفيق را نشانگر است، چرا كه شكل اغلب معابد، اماكن متبركه و سقاخانهها، در پايين چهارگوش و در بالا گرد و مدور - يا گنبدي جناقي - است. از نظر ديدگاه آييني اشكال، مربع و چهارگوش نماد زمين و مكان است، در حالي كه دايره و گردي نشانهي آسمان و زمان. و همآميزي مربع و دايره، يا چهارگوش با گردي گنبد، نشانهي آميزش و تعجين زمين و آسمان، و تلفيق مكان با زمان است.
سقاخانهها، از ديدگاههاي مختلف، مكانهايي كاملا مذهبي هستند، مكانهايي همپايهي معابد بودايي يا عبادتكدهي بعضي از اديان. با اين تفاوت كه مورد استفادهي عموم بوده و با مقياس بسيار كوچكتر بنا ميشوند، و
جايي براي نشستن و عبادت كردن ندارند.
از جهتي ديگر، سقاخانهها سمبلي از آب فراتاند كه هر رهگذر شيعه مذهب، با ديدن آن، ياد عاشورا را در ذهن زنده كرده و با سلام فرستادن به حسين (ع) و يارانش، و لعن كردن كشندگان آنها و كساني كه آب به روي آنان بستند، سهمي از رسالت مذهبي خويش را ادا ميكنند. در اساس يكي از فلسفههاي وجودي سقاخانه، يادآوري واقعهي عاشورا به مردمان و رهگذران كوچه و بازار است. يادآوري اوليا و اشقيا، و يادآوري ظالم و مظلوم در ميان همهي مشغلهها و گرفتاريهاي روزمرهي زندگي. و بيترديد به خاطر همين تذكار و يادآوري است كه بيشتر سقاخانهها در محلهاي قديمي، شلوغ و پر رفت و آمد شهرها ساخته شدهاند - در تهران حوالي ميادين توپخانه، بهارستان، قيام، مولوي و بازار، داراي سقاخانههاي بيشتري هستند - در اين محلها، خردهفروشها، باربران، كارگران تشنه و عابران خسته از پرسهاي بيپايان، براي نوشيدن آب به سوي سقاخانه روانه ميشوند و در اوج خستگي و تشنگي، پيالهي مسي را از آب پر ميكنند، تا قد برميافرازند كه ظرف آب را بر لب نهاده و خود را سيراب كنند، بالاي سر ميخوانند: »بنوش به ياد تشنگان كربلا«. و افراد بيسواد با ديدن سيماي تمثال معصومانهي حضرت ابوالفضل و مشك خالي او، تشنگي فرزندان پيامبر در سرزمين كربلا، به ذهنشان متداعي ميشود. فرط تشنگي و خستگي و يادآوري تشنگان بي گناه صحراي نينوا، دلبستگي، شيفتگي و سوز دل او را براي اوليا، و نفرت او را نسبت به اشقياي همهي زمانها، دامن ميزند.
بزرگي، ميزان تزيينات و اهميت سقاخانهها، رابطهي مستقيم با محلهاي دارد كه در آن قرار گرفتهاند. سقاخانههايي كه در اطراف ميادين و محلههاي پر رفت و آمد يا خيابانهاي عريض و شلوغ هستند، بزرگتر و با تزيينات بيشتر مشاهده ميشود و هر چه به سمت كوچههاي تنگ با ديوارهاي قديمي كاه گلي ميرويم، سقاخانهها كوچكتر و مهجورتر ميشوند.
در ابتدا كه سقاخانه ساخته ميشد، مغازه يا حجره يا زيرپلهاي، ساختمان آن راتشكيل ميداد. سقاخانههايي هم وجود داشتند كه چهار طرف آنها باز بوده و داراي اسكلتي فلزي بودهاند. سقاخانههاي فلزي داراي گنبدي از فولاد بودهاند و چهار طرفشان با پنجرهاي مشبك محصور شده بود. از اين نوع سقاخانهها، امروز نمونهاي به چشم نميخورد و ما بيشتر سقاخانههايي را كه در شكافي منزل يا مسجد بنا شده، ميشناسيم.
سطح داخلي سقاخانهها با مواد و مصالح گوناگوني پوشيده ميشود: كاشيكاري، آينهكاري، گچبري، خاتم و منبت و نقاشي، جلوههايي از انواع پوشش سطح داخلي سقاخانههاست. كاشيكاريها يا رنگين و منقوش هستند يا ساده كاربرد بيشتري در داخل سقاخانه دارد، زيرا دود حاصل از سوختن شمعها، كاشي را سياه و فرسوده ميكند. كاشيهاي منقوش كه با گل و بوتههاي تجريدي و اسليميهاي رنگين،نقاشي شده، براي سطوح بيروني استفاده ميشود در بعضي از سقاخانهها كه كاشيكاري نقاشي شده يا خطاطي شده در اطراف و يا بالاي سردر ديده ميشود.
آيينهكاري و گچبري، به دليل ظرافت و شكنندگي، اغلب در داخل سقاخانه به كار گرفته ميشود. آيينهكاريها به سبك آيينهكاري قبور متبركهي اسلامي انجام گرفته است. گچبريها به دو روش ايراني - اسلامي، و غربي ساخته ميشوند. در گچبريهاي ايراني، قوسها و شاخ و برگهاي ساده شدهي گياهان (اسليمي) و گلها را ميتوانيم ببينيم و در گچبري سبك غربي، خطوط صاف و كمانحنا، كه گاهي معماري كليساهاي اروپا را تداعي ميكنند. البته مورد اخير در معدودي از سقاخانههاي تجديد مرمت شده، به چشم ميخورد.
سقاخانههايي در تهران وجود دارد كه با سنگ ساخته و پرداخته شده، و در واقع نشاني از هنر حجاري است. از اين نوع، يكي در خيابان ناصر خسرو و ديگري در ضلع شمالي مسجد شاه ديده ميشود. سقاخانهي مسجد شاه كه شايد قديمترين سقاخانهي تهران بوده، و در دورهي فتحعلي شاه قاجار بنا شده است، ويژگيهاي سقاخانههاي كوچه و بازار را ندارد. آيهاي از قرآن كريم روي چهارچوب سنگي اين سقاخانه به چشم ميخورد و ماهيهايي روي حوضچهي سقاخانه كندهكاري شدهاند كه درهم پيچيده و تزييني به نظر ميرسند.
معماري سقاخانهها از خيلي جهات به معماري مساجد و محرابها شبيه و نزديك است. قوسهايي كه در يك محراب مسجد ديده ميشود، با اختلافي بسيار ناچيز در سقاخانهها نيز مشاهده ميشود. البته در نظارهي سقاخانههاي امروز، با گونهي تغيير يافته و عوض شدهي سقاخانههاي قديم مواجه ميشويم. اين تغييرات به سبب گذشت زمان و تجديد اساسي بناهاست. بر اثر افراط در بازسازي و تجديد بنا با سقاخانههايي روبهرو ميشويم كه با نماي قبلي خود، اشتراك و تشابه كمتري دارد. ممكن است نوع معماري و وسعت سقاخانه تغيير پيدا كند ولي به طور يقين، مكان قبلي تغيير نمي يابد، به همين دليل است كه اغلب سقاخانهها با معماري و مصالح امروزي بازسازي ميشوند.
سقاخانههاي تهران - و شهرهاي ديگر - در عمل از يك نوع معماري و اسلوب ساختاري ثابت و واحدي برخوردار نيستند. اعمال سليقه در ساخت سقاخانهها، متنوع بودن معماري، كوچك و كماهميت بودنشان در مقايسه با مساجد و مكانهاي مذهبي، امكان وحدت فرم و شكل را از آنها ميگيرد. البته وجود اين تنوع شكل و ساختار، از نظر بصري و ديدگاه هنر آييني - مذهبي، برتري و مزيتي براي اين اماكن محسوب ميشود.
بيشتر سقاخانههاي امروز، به هر دليلي، يكي از اركان اصلي خود را از دست دادهاند. سقاخانههايي به چشم ميخورد كه به دليل اعتقادي بودن صرف، آب از اجزاي اصليشان حذف شده، و جاي ديگر در بعضي از آنها، ديگر شمع روشن نميشود و جايي هم براي اين كار وجود ندارد.
اندازهي فرورفتگي داخل، در اغلب سقاخانهها متفاوت است و معمولا بين 2 متر و سي سانتيمتر، متغير ميباشد. تقريبا همهي سقاخانهها، با ارتفاع تقريبي يك متر آبخوري و شمعداني دارند. اما اين اندازه حتمي نبوده و در جاهايي ديده ميشود كه شير آب از زمين 30 سانتيمتر فاصله دارد و نوشيدن آب را مشكل ميكند. جاي ديگر بلندي شير آب به 1/5 متر ميرسد كه براي رفع مشكل، بلندي و سكوي پله مانندي جلو آن درست كردهاند.
سقاخانهها معمولا در مكانهايي بنا ميشد كه مشغلهي مردم زياد، و دسترسي به آب غيرمقدور يا سخت بوده است. حفر چاه و استفاده از تلمبه در احداث سقاخانه، اين امكان را فراهم ميساخت تا مردم بازار از آن استفاده كنند. و در صورت نبودن چاه، عدهاي بر مبناي نذر و نيت قبلي، آب را از نقطهاي دور دست آورده و مخزن سقاخانه را براي استفادهي عموم پر ميكردند.
عناصر اصلي تشكيل دهنده يك سقاخانه
در يك نگاه كلي، محراب، فرورفتگي، آبخوري، پنجرهي مشبك و محل روشن كردن شمع، از عناصر اصلي تشكيل دهندهي يك سقاخانه هستند كه هر يك قسمتي از مراسم و آيينهاي مربوط به سقاخانه را به دوش كشيده و در آن آيين به كار برده ميشوند:آبخوري
اولين و مهمترين قسمت يك سقاخانه، امكان آب دهي آن است و سقاخانه اسم خود را از اين امكان اخذ كرده است. در بيشتر سقاخانههاي امروز، استفاده از شير آب، امري عادي و طبيعي شده است. در گذشته تشت يا ظرفي شبيه گلدان وجود داشته كه در حكم منبع بوده است. اين منبع از آب چاه تغذيه و با يخ خنك و گوارا ميشده است. منبعها به دليل سختي حمل و نقل آب و يخ و همچنين با به روي كار آمدن آب لوله كشي، ديگر منسوخ شدهاند. لولهكشي آب ميتواند از يك خانه منشعب شده، و يا مستقيما از خط لولهي اصلي آب شهر گرفته شده باشد. بعضي از سقاخانهها، به آب سردكن برقي مجهز هستند كه مصنوعي و بي روح به نظر ميرسد و اصالت سقاخانهي واقعي در آنها كمتر به چشم مي خورد.پياله، كاسه يا ليوان آبخوري
در دهههاي قبل در بيشتر سقاخانهها، منبعي از آب وجود داشته كه شير آبي مانند سماور داشته است و مردم از اين منبع با پيالهاي آب مينوشيدند. خوشبختانه پيالههاي آبخوري تنها جزئي هستند كه كمتر تغيير و تحول يافتهاند. در نوشيدن آب با پياله، چون ديد انسان به آب بيشتر است، به نظر ميرسد نوشيدن آب لذت بيشتري نسبت به نوشيدن آب با ليوان دارد. اين كاسهها، از كاسههاي معمولي كوچكترند و با رشتهي زنجيري به جايي محكم شدهاند. منظور از بستن كاسه با زنجير، مفقود نشدن كاسه، نيافتادن و به سرقت نرفتن آن است و نيز اينكه بايد همان جا نوشيده شود. جنس اين كاسهها بيشتر از مس، برنج يا فولاد است. در بيشتر اين كاسه ها، نقوش، اعم از دست و چشم انسان، تصوير حيواني نمادين، مسجد، پرچم، ادعيه، آيات و اشعاري در مدح و ثناي ائمه ديده ميشود. گاهي در يك كاسهي سقاخانه، مجموعهاي كامل از اين اشكال و نوشتهها ديده ميشود و گاهي تعدادي از آنها، با هم يك مجموعهي كوچكتر را تشكيل ميدهند. كاسههاي اصل، به روش قلمزني منقوش ميشدند ولي اكنون دستگاه پرس در زمان - و همچنين در زيبايي و اصالت - صرفهجويي ميكند. نوشتهها و اشكال، درون كاسهها قرار دارند و توجهي به بيرون آن نميشوند، شايد به دليل اينكه عابري كه آب مينوشد، بيشتر به داخل كاسه مينگرد تا بيرون آن.كاسههايي هم وجود دارد كه تنديس فلزي دستي بر ميانهي آنها تعبيه شده است كه معنايي مذهبي داشته و يادآور دست بريدهي علمدار كربلا، حضرت ابوالفضل (ع) است. در بعضي ديگر از كاسهها، تعدادي كليد با تكه نخ يا مفتولي به قسمتي از كاسه متصل شده است. اين كاسهها، به كاسههاي »چهل كليد« معروف هستند. كليدها كه از لحاظ اندازه كوچك و نازك هستند. بسيار ساده و جنبهي نمادين دارند. كليدها فقط داراي يك دندانهاند و معلوم است كه هيچ قفلي را باز نميكنند. وجود اين كليدها كاربردي ندارد و بيان يك باور ساده و عاميانه است. عقيده بر اين است كه هر انسان دل سوختهاي كه از كاسههاي مزبور آب خورده و مبلغي هر چند ناچيز در آنها براي خرج در تكايا و مجالس امام حسين (ع) بياندازد، به وسيلهي دست حضرت عباس (ع) و با يكي از اين كليدها،
قفلي از قفلهاي مشكلات زندگي اش باز ميشود.
پنجرهي مشبك
پنجرهي مشبك در حقيقت در سقاخانه است. اين پنجره به شكل هاي مختلف ساخته شده است. بنا به سفارشي كه صورت گرفته يا سليقهي آهنگر، طرحهاي اين پنجرهها گوناگوناند. بعضي از اين پنجرهها، با دواير و مارپيچهاي اسليمي ساخته شدهاند. اين مارپيچهاي فلزي در بناهاي قديمي تهران و شهرهاي ديگر، كاربرد زيادي دارند. در نردههاي حفاظ ايوان و پنجرههاي زيرزمينها و حجرههاي قديمي كه هنوز پابرجا هستند، اين مارپيچهاي فلزي ديده ميشود. طرحهاي اسليمي كه در پنجرهها، به خصوص پنجرههاي بعضي از سقاخانهها به كار رفته، علاوه بر نوع نگاه مذهبي، چشم بيننده را نيز با ديدن انعطافها و منحنيها مينوازد. اين خطوط سيال و فعال را در نقش و نگار مكانهاي مذهبي، مانند مساجد ميبينيم.شكل ديگري از پنجرهها با طرحي هندسي ساخته شدهاند. طرحهاي هندسي كه ستارههاي هشت پر و شش ضلعي و فواصل بين آنها، تشكيل يك طرح مذهبي و يك گره چيني را ميدهد. بعضي ديگر هم بسيار ساده بوده و در بين آنها چند مربع، لوزي يا مستطيل قرار دارد، و از هر نوع تزيين و ريزهكاري بدورند. پنجرههايي هم به تقليد از ضريح امامزادهها ساخته شهاند. بعضي گلولههاي اين شبكهها، مدورند كه با استوانهاي باريك فلزي به هم مربوط شدهاند. نوع ديگر از گلولههاي پيوست شبكهها، مكعبياند كه باز با ميلهها و استوانههاي فلزي به هم مربوط ميشوند.
در بعضي از سقاخانهها، پنجره به سان يك در عمل ميكند و با باز شدن آن، امكان استفاده از آب، يا روشن كردن شمع مقدور ميشود. اين در ميتواند يك لنگه، دو لنگه، و يا تاشو باشد. مسألهي مهم، شكل نمادين نقوش و باز و بسته شدن آن است.
قفل
قفل اصلي سقاخانه، پنجره را ميبندد. قفلهاي امروزي شكل خاص و زيبايي قفلهاي قديمي را ندارند. قفلهايي هستند كه در بازار به وفور به چشم خورده و با آنها در خانه و مغازهها را ميبندند. قفلهاي قديمي برخلاف قفلهاي جديد به جاي حالت خشك و صيقلي، داراي شكل صميمي و فرم هنري و تزيينات و ريزه كاريهاي دستساز هستند. قفلها را هنگام شستشو، نظافت يا برداشتن پولهاي موجود (اگر صندوقي جداگانه نداشته باشد) باز ميكنند. كليد قفل نزد متولي سقاخانه است كه در تابستان هر روز و در فصلهاي ديگر فقط شبهاي جمعه، قفل را باز ميكند، تا مردم از آن آب بردارند. شايد هم مانند بسياري از سقاخانههاي متروك و فراموش شده، قفل ماهها بسته مانده و بر پنجرهي سقاخانه زنگ بزند.علاوه بر قفل درب سقاخانه، مردماني كه نذري دارند، هر يك قفل يا پارچهاي را به يكي از نردهها و شبكههاي سقاخانه ميبندند كه نشانهي بستگي زاير و ارتباط او با سقاخانه و باور مذهبي اوست، مردم معتقدند هر يك از اين قفل ها و گرهها، نمادي از گرهها و بستهاي زندگي آنهاست كه در صورت پذيرفته شدن حاجتشان، به دست »باب الحوايج« و اولياي، گشوده ميشود.
شمعداني
يكي از دلايل عمدهي مراجعه مردم به سقاخانه، روشن كردن شمع است. روشن كردن شمع، كه امري اعتقادي بوده و قدمت فراوان در آيينهاي مذهبي دارد، در سقاخانهها صورت ميگيرد. اين كار در ابتدا براي روشن نگاه داشتن محل آبخوري بوده و به خصوص در شبهاي جمعه كه از نظر مسلمانان، به خصوص شيعيان خصلت آييني بيشتري دارد، جنبهي تقدس و استقبال از نيروهاي اعتقادي و ارواح رفتگان، به خود گرفته بود.انگيزهي روشن كردن شمعها نزد مردمان معتقد و آيينپرداز ميتوانست اين باشد كه تاريكي شب دشت كربالا به روشني گرايد و يتيمان و اسيران اهل بيت، بدون روشنايي و در انزواي تاريكي شام غريبان نمانند.
سقاخانههايي وجود دارند كه فقط محل روشن كردن شمع هستند. محل شمعداني ممكن است با محل آبخوري، يكي باشد و يا اينكه به طور جداگانه قرار گرفته باشد. شمعداني يكي از اجزاي اصلي سقاخانه است. شمعداني هم مانند آبخوري، ارتفاعي در حدود تا 1/5 متر از زمين دارد كه كار روشن كردن شمع را آسانتر مي كند.
محل جمع آوري نذورات نقدي
بيشتر سقاخانههاي جديد و بازسازي شده، جايي مخصوص براي جمعآوري پولهاي اهدايي مردم دارند. در سقاخانههاي قديمي، مردم سكه يا اسكناس را داخل تورفتگي ميانداختند. پولها پس از باز شدن صندوق يا پنجرهي سقاخانه، به وسيلهي متولي يا صاحب سقاخانه، جمعآوري، و خرج همان مكان يا مساجد و تكايا ميشد. اگر مقدار پولها، به ميزاني بود كه بتوان دست ناتواني را گرفت يا خرج بيماري بيچيز را داد، متوليان از انجام اين كار فروگذاري نميكردند. غالب صندوقهاي جمعآوري كمكهاي مردمي، قلك يا ظرفي است فلزي متصل به ديوار كه تنها راه ارتباطي با محيط بيرون، يك شكاف كوچك به اندازهي فرو شدن بزرگترين سكه است.تمثالها و نقاشيها
تقريبا در تمامي سقاخانهها، ميتوان تعداد كثيري تابلو و نقاشي از ائمهي اطهار و به خصوص نقاشي حضرت ابوالفضل (ع) را ديد. اين تمثالها چشم بيننده را دقايقي خيره به خود نگاه ميدارند. تمثالها با ابزار و مصالح گوناگوني به وجود ميآيند. نقاشي روي كاشي، چوب، بوم، كاغذ و مقوا و حتي روي ديوار گچي انجام ميپذيرد. و حتي پوسترهاي رنگي چاپي از اين تصاوير، در بيشتر سقاخانهها ديده ميشود كه در پشت شيشه و در قابهاي چوبي خودنمايي ميكنند.رنگهاي موجود براي نقاشي، اكثرا رنگ لعاب روي كاشي، رنگ و روغن روي بوم، گواش و آبرنگ روي كاغذ و رنگهاي پلاستيكي و روغني براي ديوارهاست. تصاوير ائمه كه جزو مهمترين نقاشيهاي مذهبي درون سقاخانه و اماكن ديني هستند، از قديم در اين مكانها نگهداري ميشوند.
تعدادي وسايل اضافي و غير ضروري
تعدادي وسايل اضافي و غير ضروري نيز در سقاخانهها ديده ميشود كه فقط جنبهي تزييني و يادآوري دارند مانند مشك آب كه مشك سوراخ شدهي حضرت عباس را يادآوري ميكند، پيكانهاي تيراندازي با كمان، تبرزين، كشكول - كشكول نيز در قديم مانند پياله وسيلهي آبنوشي بوده است - چراغهاي گردسوز، چراغ لالهاي برقي، گلدان، پرچم و... كه همه با توجه به سليقه و انتخاب متولي يا اهالي براي تزيين سقاخانه گردآوري شدهاند. اين وسايل يادآوري و تزييني، هر چه بيشتر باشد و با تركيب زيباتري چيده شده باشند، بيشتر جلب نظر كرده و سقاخانه از حالت آبخوري صرف، بيرون آمده، از جنبهي اعتقادي غنيتري برخوردار خواهد بود.چنانكه آورده شد، سقاخانهها انواع و اشكال متفاوتي دارند كه از جهات مختلف ميتوان آنها را تقسيم كرد. تعدادي از آنها فقط براي استفاده روزمره و شخصي، مانند آبخوري، شستشوي دست و صورت و وضو به كار ميرود و رنگ و بوي اعتقادي كمي در آنها به چشم ميخورد. آبخوريهاي كوچكي كه در مساجد و محل عبور رهگذران وجود دارد، از اين دستهاند. اين آبخوريها يا سقاخانههاي متحرك و قابل حمل از فلزي چون مس، فولاد يا فلزي كه به راحتي زنگ نزند و نپوسد، ساخته ميشوند. نمونههاي قديمي از اين نوع وجود دارند كه از مس ساخته شده و شبيه سماور ميباشند، داراي دري از بالا براي ريختن آب و انداختن يخ و شيري براي انتقال آب به بيرون هستند. اين آبخوريها، داراي اندازههاي متفاوت، كوچك و بزرگ هستند، و بر روي آنها نقش و نگارها و ادعيه و شعارهايي كندهكاري شده است. از لحاظ اعتقادات ديني و مذهبي و نقشهايي كه دارند، به سقاخانه شبيهاند ولي از لحاظ فيزيكي و ساختار، يك منبع محسوب ميشوند.
بعضي از سقاخانهها داراي جنبهي كاملا مذهبي و اعتقادي است. در كوچه پس كوچههاي تنگ، با ديوار كاهلگي در محلههاي قديمي و جنوب شهر، گاه در پستو يا تورفتگي كوچك سقاخانهاي به چشم ميخورد كه با يك پنجرهي فلزي از دنياي بيرون جدا شده و در آن تعدادي تمثال ائمه و دنيايي از باورهاي ديني و مذهبي، همراه با بوي گلاب و شمع ديده ميشود و رنگ سبز آنها، بر مذهبي بودنشان، مهر تأييد ميزند.
در اين سقاخانهها، منبع آب ديده نميشود. شايد از ابتدا نبوده يا به مرور زمان از آن جدا شده است. زايران اين سقاخانهها نذر خود را بيشتر با روشن كردن شمع، بستن پارچه و قفل و انداختن پول، ادا ميكنند.
بعضي از سقاخانهها نيز، هم جنبهي روزمرگي دارند و هم اعتقادي، اين نوع سقاخانهها كاملترين نوع سقاخانه هستند. رهگذر يا كسبهاي كه در آن حوالي هستند، بعد از نوشيدن آب بر حسين (ع) سلام و صلوات، و بر يزيد و سپاهيانش لعن ميفرستند و شايد هم پولي براي كمك به همان سقاخانه يا استفادهي عام المنفعه، به صندوق يا درون اشكاف مياندازند. از اين نوع سقاخانهها در سطح شهر، بيشتر ديده ميشود.
اين نوع سقاخانهها، نسبت به انواع ديگر بزرگترند، و به دليل اهميتي كه دارند، بيشتر به آنها رسيدگي ميشود. پولهاي جمع شده، صرف مرمت، تزيينات و كامل سازي اين بناها ميشود. دستههاي عزاداري در روزهاي تاسوعا و عاشورا، معمولا مسير حركت خود را از كنار اين سقاخانهها انتخاب ميكنند. عزاداران تشنه، يكي يكي از دسته جدا شده و از آب آنها سيراب شده، دوباره به دستهي عزاداري، برميگردند. عدهاي نيز، به خصوص بانوان ناظر عزاداري، سري به آن زده، شمعي از زير آستين درآورده و بعد از روشن كردن، در آن ميگذارند، دعا و ذكري ميخوانند و قطره اشكي در خلوت گودي آن ميافشانند و به آرامش و تشفي قلبي ميرسند
1