1197 تپة دهانه غلامان اين تپه در فاصلة 44 كيلومتري شهر زابل و 4 كيلومتري قلعه نو واقع شده است. دهانه غلامان تپهاي مصنوعي به ارتفاع 28 متر است كه در نزديكي كوه خواجه، شهر سوخته و قلعه سام قرار دارد. پس از مدتي خاكبرداري از اين تپه، آثار ساختماني عظيم، بناهايي مفصل و باشكوه و در مجموع شهر نسبتاً وسيعي نمايان شد. اين بناها از گل خام است و آجر و سنگ در آنها به كار نرفته است و اين عجيب نيست، چون در سيستان سنگ ناياب است و خاك سراسر اين سرزمين را فراگرفته است كه وقتي گل شود، مانند آجر سفت و سخت ميشود. ساير تپه هاي تاريخي تپههاي كلاتي بخشان، روباهك، مهتاب خزانه كوهك، ميل مارد در سراوان مربوط به هزاره اول ق.م و تپههاي سيد مير عمر (بخش جالق)، تاسوكي (زابل)، سياهبون (چابهار).
در قسمت شمال غرب دامنه تپة دهانة غلامان آثار يك معبد مربوط به دوران هخامنشي به ابعاد 54×54 متر كشف و خاك برداري شده است. در چهار گوشة اين معبد چهار برج ديدهباني وجود داشت. اين معبد در دو نوبت مورد استفاده قرار ميگرفت و بناي آن دو طبقه بود. در قسمت شمال دهنة غلامان بناي بزرگ مستطيل شكلي داراي 45 اتاق اصلي و دو اتاق الحاقي كشف شده است. اين بنا فقط يك ورودي در قسمت شرق دارد. پس از گذشتن از تنها در ورودي اين بنا و وارد شدن به حياط، از وروديهاي شمالي، شرقي، جنوبي و غربي داخل حياط ميتوان وارد اتاقهاي اطراف شد. در داخل اين بناهاي عظيم ستونهاي قطوري به ابعاد 110×110 سانتيمتر وجود دارد كه در قسمت شمال و جنوب 9 عدد و در مشرق و مغرب 7 عدد است. در بعضي قسمتها ستونها در دو رديف است. مصالح ساختماني در تمام ابنيه اين شهر باستاني اكثراً از خشت است.
به جز آثار ذكر شده تعداد زيادي آثار سفالي و سنگهاي آسياب دستي و اشياء كوچك چوبي و استخوانهاي گراز و چند اثر مهر بر روي گل و آثار ساختماني نيز پيدا شده است.
ساختمان قديمي دهانه غلامان مقر حاكم آن ناحيه بود كه در زمان هخامنشيان وسعت و آباداني فراواني داشت و چون در مرز شرق و نزديك سرزميني بود كه پيوسته بيم تاخت و هجوم اقوام صحراگرد از آن ميرفت، هميشه حاكمي لايق و مدير و مدبر و منسوب به دودمان شاه بر آنجا حكومت ميكرد. خندقي به عرض حدود 30 متر (كه اينك با گل و لاي پر شده) ويرانههاي درون شهر را از تپههاي بزرگ جدا ميسازد. گل و لاي خندق تا پاي تپه رسيده است. اطراف خندق پر از آجر است و به وسيله همين آجرها، عليخان سَنْجَراني قلعه كنوني را بنا نموده است. اين قلعه به نام پايگاه نادعلي معروف شده و بدين ترتيب مكان قديمي، اسمي جديد يافته است.
علاوه بر بقاياي شهرهاي باستاني، تپههاي متعددي در سطح استان وجود دارد كه بيشتر آنها احتمالاً از كانونهاي اوليه زيست جوامع انساني بودهاند.
استان سيستان وبلوچستان
ارتفاعات استان سيستان و بلوچستان به دوران سوم و دوم زمينشناسي تعلق دارد و سنگهاي آن اغلب آهكي و گچي است. به عقيده زمينشناسان، بعضي كوههاي اين استان (مانند آتشفشان تفتان) به اواخر دوران سوم و اوايل دوران چهارم تعلق دارند.
رتفاعات سيستان و بلوچستان، جزو رشته كوههاي مركزي ايران و شامل ناهمواريهاي شرق چاله لوت و ارتفاعات ديواره شرقي و جنوبي چاله جازموريان است. اين ارتفاعات در همه جا پيوسته نيستند، به طوري كه حوضههاي پستي در فواصل اين ارتفاعات پديد آمدهاند. پهناي كوهستانها از شمال به جنوب افزايش مييابد و در فاصله ايرانشهر- كوهك به بيشترين حد خود ميرسد. اين ناهمواريها مشتمل بر كوههاي سيستان و كوههاي بلوچستان است.
منطقه سيستان و بلوچستان با توجه به موقعيت جغرافيايي، از يك طرف تحت تأثير جريانهاي جوي متعدد مانند: جريان بادي شبه قاره هند و به تبع آن بارانهاي موسمي اقيانوس هند است و از طرف ديگر تحت تأثير فشار زياد عرضهاي متوسط قرار دارد كه گرماي شديد مهمترين پديده مشهود اقليمي آن است. در وضعيت هواشناسي اين منطقه بادهاي شديد موسمي، طوفان شن، رگبارهاي سيلآسا، رطوبت زياد و مه صبحگاهي پديدهاي قابل توجه است.اين استان تابستانهاي گرم و طولاني و زمستانهاي كوتاه دارد. از آنجا كه حداقل دما ندرتاً به صفر درجه سانتيگراد ميرسد، رويش گياه در اراضي آبي تقريباً در تمام طول سال ادامه دارد. عمده بارندگي در زمستان صورت ميگيرد. اين ناحيه دو فصل متمايز زمستان با درجه حرارت معتدل و خنك در ماههاي آذر، دي و بهمن و تابستان گرم در بقيه فصلهاي سال دارد.
در تمام شهرهاي استان حداكثر دماي سالانه، بالاي چهل درجه سانتيگراد گزارش شده است. اين مقدار در ماه تير، در ايرانشهر به پنجاه و يك درجه بالاي صفر ميرسد. كمترين حد دماي استان در ماههاي آذر و دي ثبت شده است. ميانگين حداقل دماي سردترين ماه سال بين حدود دوازده تا سيزده درجه سانتيگراد متغير است. سردترين شهر استان، زاهدان و گرمترين شهر آن ايرانشهر است. اختلاف و نوسان دماي بين زمستان و تابستان و حتي در يك شبانهروز بسيار بالا است، ولي حداقل مطلق دما به ندرت به صفر درجه ميرسد نواحي ساحلي درياي عمان به علت رطوبت ناشي از مجاورت با دريا، تا حدودي از اين امر مستثني است و آب و هواي گرم آن با رطوبت بيشتري همراه است.
جغرافياي اقتصادي
چابهار و منطقه آزاد
منطقه آزادچابهار بامساحت 14هزارهكتار درمنتهي اليه جنوب شرقي ايران در25 درجه و20 دقيقه عرض شمالي و60 درجه و27 دقيقه طول شرقي درشرق خليج چابهار و در كنار آبهاي نيلگون درياي عمان قراردارد اين منطقه بوسيله شبكه حمل ونقل زميني وهوايي ازشمال به كشورهاي آسيايي ميانه وافغانستان،ازشرق به پاكستان وازجنوب به اقيانوس هند اتصال مي يابد.
موقعيت جغرافيايي و وسعت
شهرستان چابهار با مساحتي حدو 17155 كيلومتر مربع درمنتهي اليه جنوب شرقي ايران دركنار آبهاي گرم دريا عمان واقيانوس هندقرارگرفته است.اين شهرستان از جانب شمال به شهرستانهاي ايرانشهرونيكشهر وازجنوب به درياي عمان واز شرق به پاكستان وازغرب به استانهاي كرمان وهرمزگان محدود مي باشد.
بندرچابهار- مركزشهرستان-با وسعتي بالغ بر11كيلومترمربع درارتفاع7 مترازسطح دريا قرارگرفته است ودر60 درجه و37دقيقه طول شرقي و25 درجه و17دقيقه عرض شمالي قرار دارد. فاصله هوائي شهرستان چابهار تا تهران 1456كيلومتر و فاصله زميني از طريق جاده ايرانشهر - كرمان1961 كيلومتراست. فاصله بندرچابهار تا مركزاستان 738 كيلومتر مي باشد.اين شهرستان داراي حدوداً 300 كيلومتر مرز آبي در درياي عمان مي باشد.
موقعيت اقتصادي
ازمجموع 3 كريدور حمل ونقل جهاني كه كارشناسان سازمان ملل براي اين امر پيش بيني كرده اند،2 كريدور ازايران مي گذرد وچابهار نقطه عبور جنوبي ترين كريدور شرقي – غربي جهان خواهد بود. اين كريدور از «دروازه ابريشم» درچين آغاز مي شود وقلب اقتصاد اين كشور يعني استان كانتون راتغذيه كرده و به سرزمين آسياي جنوب شرقي مي پيوندد و پس ازطي اين مسير وارد هندوستان شده و با پوشش مهمترين شهرهاي اين ناحيه مانند كلكته، ناكپور، جايپور، حصيرآباد، كراچيوبن قاسم به‘‘چابهار‘‘مي رسد. به بيان ديگر چابهار درحقيقت يكي ازچهار راه هاي كريدور جنوبي تجارت جهاني نيز تلقي مي شود. چهار راهي كه دو كريدور ديگر،يعني دوشاخه ((راه آهن سريع السير بين المللي ابريشم)) رابه جنوب پيوند ميدهد.
جغرافياي انساني
جمعيت استان با نرخ رشد متوسط ساليانه 7/3 درصد از رقم 000/200/1 نفر در سال 1365 به رقم 000/722/1 نفر در سال 1375 رسيده است كه اين رقم 8/2 درصد جمعيت كل كشور را به خود اختصاص مي داده است البته تراكم نسبي جمعيتي استان براساس سرشماري سال 1365 رقمي معادل 6/6 نفر در هركيلومتر مربع را نشان داده كه در سال 1375 تراكم جمعيتي استان به 1/9 نفر در هر كيلومتر مربع رسيده است اين مسئله استان را در زمرة كم تراكمترين استانهاي كشور جاي داده و درسال 1382 به رقم 9/11 نفر در هركيلومتر مربع ارتقاء يافته است .
. براساس آمار 1382 جمعيت كل استان برابر 000 /219/2 نفر مي باشدكه جمعيت شهرنشين 3/48 درصد آن را تشكيل مي دهد اين موضوع با توجه به نرم هاي كشوري كه بطور متوسط جمعيت شهرنشين در كشور را 8/64 درصد نشان مي دهد رقم بسيار پاييني مي باشد .
جغرافياي سياسي
استان سيستان و بلوچستان به لحاظ وسعت از بزرگترين استانهاي كشور است و پس از استان خراسان در رتبه دوم قرار دارد. اين استان از دو ناحيه سيستان و بلوچستان تشكيل يافته است كه از لحاظ طبيعي با يكديگر كاملاً متفاوتند.
ناحية سيستان 8117 كيلومتر مربع، در قسمت شمالي اين استان قرار دارد و حوزة مسطح و مسدودي است كه از آبرفتهاي دلتاي قديمي و فعلي رود هيرمند تشكيل شده است. ناحيه بلوچستان به مساحت 179385 كيلومتر مربع منطقه وسيع كوهستاني است كه حد شمالي آن كوير لوت و حد جنوبي آن درياي عمان است.
مرزهاي طولاني آبي و خشكي استان با كشورهاي افغانستان، پاكستان و كشورهاي حوزه خليجفارس، موقعيت ويژهاي را به آن بخشيده و سبب ايجاد شرايطي خاص شده است. چندگانگي و تنوع مذهبي، گويشهاي مختلف و نمود تعلقات قومي و قبيلهاي از ديگر ويژگيهاي اجتماعي اين استان است.
براساس آخرين تقسيمات كشوري استان سيستان و بلوچستان در سال 1375 داراي 7 شهرستان، 29 بخش، 16 شهر، 92 دهستان و 6038 آبادي داراي سكنه بوده است. شهرستانهاي آن عبارتند از: ايرانشهر، چابهار، خاش، زابل، زاهدان، سراوان و نيكشهر.
دارو ودرمان (سيستان وبلوچستان)
الف: داروهاي گياهي
- عناب براي درمان كمردرد و تب.
- گلپورك gol purak براي درمان اسهال و دلدرد.
- برگهت hat براي درمان درد شكم.
- درنا derana براي درمان گوش درد به خصوص براي بچهها.
- اجغون و باديون و شوتك sutk-badiyun-ajgun براي درد دل.
- برگ گياه مسار masar و ازگن ezgen به همراه دارچين دم كرده براي سرماخوردگي.
- گياه اشنورگ išvarg براي سوزش چشم و گوش.
- گردر gerderra براي درد دست و پا و استخوان.
- ازگند براي سرماخوردگي.
ب: داروهاي غيرگياهي
- چلك člek يا موي بز: خاكستر موي بز با عسل مخلوط شده براي درمان زخم روي آن ميمالند.
- گركوت garkut: از پشتگو ماهي درست ميشود. كوبيده شده آن را با آبليمو مخلوط كرده و براي درمان دردگوش استفاده مي شود.
- براي درد كليه، پوست خشك شده سنگدان مرغ را با نبات ميكوبند و ميخورند.
- براي آبريزي چشم، مقداي روغن حيواني (گاو) را با تخممرغ مخلوط كرده به هم ميزنند تا كاملاً مخلوط شود، سپس به مدت يك هفته هر شب هنگام خواب پشت پلك بيمار ميمالند.
- جهت درمان كچلي يا به اصطلاح محلي گلاك galak خفاش را ميگيرند و خشك ميكنند سپس پودر آن را با زرده تخممرغ مخلوط كرده به سر ميگذارند يا از برگ درخت سدر به جاي صابون استفاده ميكنند.
- خنازير همان سرطان است، براي درمان، مريض را در پوست گوسفند ميكردهاند.
- خاكستر استخوان حيوان و زرده تخممرغ را براي درمان سوختگي به كار ميبردند.
اطلاعات تاريخي و باستاني كنارك
كُنارك يكي از شهرهاي استان سيستان و بلوچستان ايران در منطقه چابهار است. كنارك در كرانهٔ باختري خليج چابهار و بر ساحل درياي عمان قرار گرفته و شهري بندري است. شهرستان كنارك با مساحتي بالغ بر 11567 كيلومتر مربع و به مركزيت شهر كنارك مي باشد. كل جمعيت آن 67582 نفر است كه از اين تعداد 42139 نفر در روستا و 25443 نفر در شهر زندگي ميكنند. در مورد وجه تسميه اين شهر آن چه كه بر سر زبان ها باقي مانده اين است كه در اين مكان درختان كُنار زيادي يافت مي شده است كه به همين علت اين شهر كوچك بندري به كنارك معروف شده گشت. شهرستان كنارك داراي يك شهر كنارك، دو بخش كنارك و زرآباد، چهار دهستان زرآباد شرقي ،زرآباد غربي،كهير ، جهليان مي باشد. اين شهرستان از شمال به شهرستان نيكشهر، از جنوب به درياي عمان از شرق به شهرستان چابهار از غرب به استان هرمزگان منتهي مي گردد. كنارك رشد خود را مديون موقعيت مناسب صيد و صيادي و نيز موقعيت تجاري بخصوص با كشورهاي پاكستان و حوزه خليج فارس است. وجود دو كارگاه قايق سازي در شهر مكمل فعاليتهاي صيادي و تجاري بوده توان پذيرش جمعيت كنارك را در سطحي نسبتا بالا نگه داشته است. بعد از انقلاب اسلامي، اجراي طرحهاي زير بنايي و توسعه بنادر و احداث اسكله هاي جديد، به آن رونق بيشتري بخشيده است. - كنارك داراي آب و هواي گرم و مرطوب است. هواي آن در اوج گرماي تابستان به علت وزش بادهاي موسمي معتدل مي باشد. اين منطقه گرمترين نقطه كشور در زمستان مي باشد. داشتن چنين اقليمي باعث شده است كه محصولات كشاورزي فراواني همچون چيكو، پاپايا، موز، كنار، انبه، زيتون محلي، بي دام و هندوانه در آن كشت مي شود. مهمترين دشتهاي شهرستان كنارك عبارتند از : - دشت سرگان با هشتاد و چهار هزار هكتار -دشت كهير با هشتاد و چهار هزار هكتار - دشت لاش وزرآباد با صدوسي و چهار هزار هكتار رودخانه كهير حوزه آبريز رودخانه كهير در قسمت غرب حوزه كاجو و شرق حوزه رايج واقع شده است. سرشاخه هاي رودخانه هاي اين حوزه از ارتفاعات شمالي حوزه، يعني كوههاي مكران سرچشمه گرفته و رودخانه اصلي اين حوزه از جهت شمال به جنوب جريان مي يابد. اين رودخانه در مسير خود از محل آبادي تنگ سرحد و تحت ملك و شهرستان نيكشهر و نهايتا آبادي كهير عبور نموده و به درياي عمان ميريزد. رودخانه رايج كاريان سرشاخه هاي رودخانه رايج از ارتفاعات شمالي رشته كوه مكران سرچشمه گرفته كه پس از عبور از ارتفاعات مختلف و الحاق تعدادي آبراههاي مختلف نهايتا از دشت زرآباد به درياي عمان مي ريزد.اطلاعات تاريخي و باستاني كنارك
موقعيت جغرافيايي
محيط طبيعي
آب و هوا
رودخانه ها
اطلاعات تاريخي و باستاني چابهار
شهرستان چابهار با وسعتي حدود 24729 كيلومتر مربع در جنوب استان واقع شده است. فاصله آن تا مركز استان 756 كيلومتر مي باشد و به دليل نزديكي با مدار رأس السرطان و درياي عمان در تمام فصول سال داراي آب و هواي معتدل است اين شهرستان از شمال به سرباز و نيكشهر از غرب به جاسك در استان هرمزگان از جنوب به درياي عمان و از شرق به پاكستان محدود مي گردد.شهر و بندر چابهار در جنوب شرق كشور و در گوشه خاوري كرانه هاي درياي عمان قرار دارد.اطلاعات تاريخي و باستاني چابهار
اطلاعات تاريخي و باستاني نيكشهر
نيكشَهر يكي از شهرهاي استان سيستان و بلوچستان ايران در منطقه چابهار است. نيكشهر با مساحت 22280 كيلومتر مربع در جنوب غربي استان سيستان و بلوچستان قرار گرفته و فاصله مركز شهرستان تا مركز استان 653 كيلومتر است. اين شهرستان داراي تعداد 5 مركز شهري و 5 بخش ،15 دهستان و 727 آبادي داراي سكنه است. شهرستان نيكشهر داراي قدمت بسيار طولاني است كه پيشينه تاريخي آن با ايرانشهر پيوند خودرده و نام قديم آن (گه) به معناي گهتر و يا بهتر است و در زمان رضا شاه به نيكشهر تغيير نام يافت ، داراي قلعه معروف به حسين خان – قلعه چهل دختران – قلعه بنت – قلعه ساربوك – قلعه قصرقند – قلعه بگ كه به ثبت رسيده است و همچنين مسجد شيخ عبدالقادر و مقبره شيخ و سنگ نگاره ها و آبشار روستاي آبند ساربوك و مراكز اقتصادي و عمراني مجتمع عشايري فضل اللهي – ايستگاه مخابراتي گسك – ايستگاه پرقدرت تلويزيوني از آثار اين شهرستان مي باشد.اطلاعات تاريخي و باستاني نيكشهر
اطلاعات تاريخي و باستاني سرباز
سرباز هشتمين شهرستان استان سيستان وبلوچستان است كه درتاريخ دوازدهم ارديبهشت سال هزار و سيصد و هشتاد با مصوبه هيات وزيران ازشهرستان ايرانشهرجدا وبه صورت يك شهرستان مستقل درآمد مساحت سربازحدود 8900 كيلومترمربع مساحت دارد كه 95درصدآن كوهستاني ودربيشترمناطق غيرقابل سكونت مي باشدواين كمبودمكان مناسب، جلوه اي ويژه به واحدهاي مسكوني بخشيده است و جمعيت آن براساس آخرين آمارها حدود176000نفر است كه 89درصدجمعيت درروستاها وفقط11درصد آن درشهرها زندگي مي كنندكه درنوع خود بي نظيراست اين شهرستان از شمال به شهرستانهاى سراوان وايرانشهر، از جنوب به شهرستان چابهار، از شرق به كشورپاكستان با120كيلومترمرز زميني و از غرب به شهرستان نيكشهر محدود مىشود. مركز شهرستان: شهر راسك مركز شهرستان است . فاصله زمينى آن تا مركز استان 495 كيلومتر و تا تهران 1765 كيلومتر است، فاصله هوايى آن تا تهران 1372كيلومتر مىباشد كه جمعيتي غالب بر5000نفردارد.اين شهردرمسيرجاده ارتباطي ايرانشهر – چابهارواقع شده كه مسافت آن تاچابهار وايرانشهر مساوي، يعني 175كيلومتر است واين شهرستان داراي 4بخش مركزي،سرباز،پيشين وپارود ميباشد. رودهاي مهم: رودخانه سرباز كه از به هم پيوستن شاخه هاي فرعي سركور،هنسانوچ،گويمرك،كيشكور و پشامگ ،جژان شكل گرفته و درمنطقه دشتياري به رودخانه باهوكلات تغييرنام مي دهد و به درياي عمان منتهي مي شود. ديگر رودخانه آن آشاراست كه با پيوستن به رودخانه نهنگ از مسير پاكستان و درنزديكي گوادر به درياي عمان مي ريزد . بيشتر آباديهاي شهرستان بصورت طولي دردوطرف رودخانه ودر پاي كوهها شكل گرفته اند. رودخانه سرباز بزرگترين رودخانه فصلي بلوچستان محسوب مي شود كه دربعضي از قسمتهاي مسيرخود بصورت دائمي مي باشد.زندگي تمساح پوزه كوتاه دراين رودخانه براهميت آن افزوده واحداث بزرگترين سداستان بر روي اين رودخانه درنزديكي پيشين درصورت رفع معضل خشكسالي چشم اندازروشني دارد. وجود آب وهواي گرم ومرطوب باعث رونق كشاورزي درتمام فصول سال وتوليدمحصولات خاص مناطق قاره اي و توليد محصولات مهمي چون انبه ،خربزه درختي (پپيا)،چيكو،زيتون محلي ، خرما وانواع مركبات شده است. آب و هوا: آب و هواى شهرستان سرباز در تابستان گرم و خشك و در بعضي ازماههاي سال به علت تاثير بادهاي موسمي با رطوبت (شرجي) و در زمستان معتدل است و بادهاى باران آور موسمى در فصل تابستان بصورت رگبارهاي شديد وگاهي سيل آساو بادهاى بارانآور غربى در فصل زمستان در اين منطقه موجب ريزش پراكنده باران مىشوند . متوسط بارندگي اين منطقه 90ميلي متردرسال است كه درچند سال اخير (6سال) به كمتراز15ميلي متررسيده است كه اين خشكسالي بي سابقه بخش عظيمي از كشاورزي را نابود وحتي دربعضي مناطق موجبات مهاجرت اجباري مردم رافراهم نموده است.. مهمترين بادهايى كه در بلوچستان مى وزند عبارتند از: بادشمال - باد غربى - باد شرقى - باد جنوب غربى - باد جنوبى و باد روز. با وجود تمامى عوامل فوق، آب و هواى بلوچستان در نقاط مختلف آن با توجه به ارتفاع و موقعيت جغرافيايى و دورى و نزديكى به دريا متفاوت است. معمولاً بلوچستان را از نظر آب و هوايى به چهار منطقه: خوش آب وهوا - معتدل - گرمسير - ساحلى تقسيم مى كنند. شهرستان سرباز در اين تقسيم بندى، در ناحيه گرمسيرى قرار دارد. اين شهرستان داراى تابستانهاى گرم است. از آنجا كه شهرستان سرباز، در عرض جغرافيايى پايينى قرار دارد، در تابستان اشعه خورشيد در اين بخش تقريباً بصورت عمود مى تابد كه اين امر موجب گرماى زياد هوا در تابستان و اعتدال سرما در فصل زمستان مىگردد. حداكثر مطلق درجه حرارت، 45 درجه سانتيگراد در تابستان، و حداقل مطلق آن 1- درجه سانتيگراد در زمستان مىباشد. بطوركلى مىتوان گفت كه حداكثر درجه حرارت در ماههاى فروردين تا مهر مىباشد و حداقل آن مربوط به ماههاى آبان تا اسفند است. گرمترين ماه، تير با 43/5 درجه سانتيگراد و سردترين ماه، بهمن با 2/5 درجه سانتيگراد مى باشد. اختلاف دما در شبانهروز تقريباً زياد است و به 10 درجه سانتيگراد مىرسد. و در زمستان سرماى خشكى غلبه دارد. رطوبت نسبى: رطوبت اين شهرستان ، تحت تأثير بادهاى موسمى در تابستان و بادهاى غربى در زمستان است. ميزان رطوبت نسبى نيز در فصول مختلف، متغير است و بالاترين مقدار آن در ماههاى بهمن با %68/7، شهريور با %66/2 و مرداد با %64/2 و كمترين ميزان آن در ارديبهشت با 44 درصد مى باشد. تبخير: بعلت تابش شديد نور خورشيد، ميزان تبخير بالاست و خشكى هوا نيز بر شدت آن مىافزايد. ميزان تيخير نيز مانند رطوبت نسبى، در فصول مختلف متغير است. بالاترين ميزان آن مربوط به ماههاى تير با 411/6، مرداد با 353/5، خرداد با 327/7، شهريور با 326 ميليمتر، و كمترين مقدار آن مربوط به آذر با 106/4 ميليمتر مى باشد. فشار هوا: فشارهوا در تابستان، در سر تا سر اين شهرستان كم بوده و در اين فصل شرايط جوّى تا حدودى نيز تحت تأثير بادهاى موسمى اقيانوس هند بوده و در زمستان بادهايى كه از درياى مديترانه مى وزند، در آن تأثير دارند. ولى به دليل نبودن دستگاه فشارسنج در ايستگاه هواشناسى كجدر متأسفانه آمارى در دست نيست. بارش: ميزان بارندگى شهرستان سرباز، در مجموع از كل استان بيشتر است و مى توان گفت كه پربارانترين منطقه استان سيستان و بلوچستان مى باشد. اغلب بارندگيها در فصل زمستان اتفاق مى افتد. فراوانى بارندگى به ترتيب زمستانه، تابستانه، بهاره و پاييزه است. از آنجا كه اين شهرستان ، تحت تأثير دو رژيم، بادهاى موسمى و مديترانه اى قرار دارد، بنابراين در طول سال از دو نوع بارندگى برخوردار است. در سرباز علاوه بر اينكه ميزان نزولات ساليانه كم است، مقدار آن نيز بسيار متغير مىباشد. و بطوركلى ميزان ريزش باران در دهستانهاى سركور و كيشكور و در مجموع نواحى شمالى كه داراى ارتفاعات زيادى هستند، به مراتب بيشتر از قسمتهاى جنوبى آن مىباشد. بعلاوه آمار ماهيانه نشان مى دهد كه مقدار بارندگى ماهيانه در فصول سال بسيار متغير است و بين صفر تا 100 ميليمتر و يا بيشتر تغيير مى كند. ماههاى خشك شامل مهر، آبان، مرداد و شهريور هستند و پربارانترين ماههاى آن اسفند با 94/5، دى با 65/5، خرداد با 49/1 ميليمتر مى باشند. متوسط بارندگى سالانه در منطقه 226/8 ميلميمتر است. بادها: جهت بادهايى كه اغلب اوقات مى وزند، در تابستان از جنوب شرقى و در زمستان از جنوب غربى مى باشند. سرعت بادها متوسط است و معمولاً از 3 بوفورت (معادل 20 كيلومتر در ساعت) مى باشد.فصل تابستان از لحاظ تكرار وزش باد، حائز بالاترين رقم بوده و حدود بيش از 50 درصد بادهاى ساليانه در اواسط خرداد تا اوايل مهرماه مشاهده مى گردند و ميانگين سرعت وزش بادها در سال، برابر با 14152 كيلومتر مى باشد. تقسيمات كشورى: اين شهرستان داراى 3شهر (راسك – سرباز و پيشين )و4 بخش( مركزى - سرباز - آشار و پيشين ) و806آبادي ازنوع روستا،مزرعه ومكان است مهمترين رودخانه هاى فصلى شهرستان سرباز عبارتند از: - رودخانه سَرباز: رودخانه سرباز يكى از پرآبترين رودخانه هاى اين بخش و حتى استان محسوب مى گردد. مشخصات: طول رودخانه: 313 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1450 متر، ارتفاع ريزشگاه: صفر، شيب متوسط: 0/5 درصد، مسيركلى: جنوب شرقى. مساحت حوضه آبريز آن در نقاط مختلف، متفاوت است، بطوريكه در ايستگاه سرباز برابر با 2193 و در پيردان 2440، در دپكور 2721، در محل الحاق رودخانه حيط 3283، زيرپشامگ 3769، زير چراغان 3916، و در راسك 3990 كيلومتر مربع مى باشد. بده و رژيم رود: به مقدار آبى كه در مدت يك ثانيه، از يك نقطه رودخانه مىگذرد بده يا دبى آن رودخانه گفته مىشود. بده متوسط ساليانه رودخانه سرباز، در محل ايستگاه اندازه گيرى پيردان 2/72 مترمكعب در ثانيه، در محل اندازه گيرى ايستگاه پيشين 6/63، و در باهوكلات 7/91 متر مكعب در ثانيه است. متوسط حجم ساليانه آب رودخانه نيز در محل ايستگاه پيردان 85/8، و در باهوكلات 249/5 ميليون مترمكعب است. در تمامى فصول سال، آب در همه مسير آن جارى نيست. پرآب ترين زمان رودخانه، مواقعى است كه سرشاخه هاى آن از رگبارهاى تند انباشته مىشود و اصولاً اين مواقع با اواسط تابستان و اواسط زمستان مصادف است. شعبات (شاخه هاى رودخانه):اين رودخانه از ارتفاعات شمالى بخش سرباز سرچشمه مى گيرد. در شمال غربى، شاخهاى بنام سَركور، دهستان سركور را به سوى جنوب شرقى طى مى كند و در سرراه، رودخانه هاى مَچكور، سهمان، هنسانوچ، كوشكور و هِچكدر به آن مى پيوندند و به سوى سرباز متوجه مى شود. در مركز بخش سرباز با رود گُوَيْمَرْكْ مخلوط مى شود. سپس به سوى جنوب غربى از دره هاى پرپيچ و خم و تنگ عبور مى كند و در روستاى ايتك با رودخانه بَخْتَكْ مخلوط مى شود. آنگاه در محل پل سرباز با رودخانه جژّان در هم مىآميزد. در روستاى دپكور رودخانه كيشكور به آن مىپيوندد و در روستاهاى رودبن ولهاباد با رود رُمپان در هم مىآميزد و آنگاه در روستاى زيارتجاه با رودخانه زيارتكور مخلوط مى شود. در بدو ورود به دهستان پارود و نرسيده به حِيط با رودخانه بِشْكير در هم مىآميزد و در انتهاى حيط با رودخانه روتكور مخلوط مى شود. در پارود، رود سُموكان (گُوَرْدَشْتْ) به آن مىپيوندد و پس از پيوستن با رود پِشامَگْ، از كنار روستاى فيروزآباد مى گذرد و به مركز بخش راسك وارد مىگردد. در اين دهستان نيز همچنان به سوى جنوب شرقى جريان مى يابد و در نزديكى هُدار با رودخانه لاشار مخلوط شده و از روستاهاى بافتان و جَكيگُور عبور كرده، وارد دهستان پيشين مى شود. در ابتداى ورود به اين دهستان نخست با رودخانه سيرين كَوْرْ و سپس با رودخانه سوران آب در هم مى آميزد و سد پيشين را پشت سر مى گذارد. سپس به سوى جنوب غربى متوجه مى شود و در سر راه با رود وَشْ كَوْرْ مخلوط مى گردد و به دهستان باهوكَلات از شهرستان چابهار داخل مى شود. در ورود به اين دهستان، با شاخهاى بنام باهوكلات مخلوط مىگردد و آنگاه به سوى جنوب غربى و سپس جنوب شرقى، سراسر دهستان باهوكلات را طى مىكند و در سر راه، با رودهاى گَرْگَرُو وَ وَليدادْ و سَمّاچْ مخلوط مىشود و در 90 كيلومترى شرق چابهار به خليج گُواتْرْ در درياى عمان وارد مى گردد. اين رودخانه بطور كلّى رودخانه اى سيلابى است كه بخش پايانى مسير خود را در دشتهاى باهوكلات و دشتيارى طى مى كند. از به هم پيوستن رودهاى سَرْكَوْرْ، هنسانوچ، كوش كَوْرْ و هِچْكدَرْ، رودخانه سرباز بوجود مىآيد كه نام محلّى اين رودخانه از روستاى سرباز تا راسك معروف به سرباز و از بخش راسك تا باهوكلات بنام مَزَنْ كوَرْ (رودخانه بزرگ)، و از باهوكلات تا مصب خود، باهَوْ ناميده مى شود. چاهها: در گذشته از چاهها فقط جهت تأمين آب آشاميدنى استفاده مىشد ولى امروزه تعداد بيشمارى از چاههاى نيمه عميق در منطقه وجود دارند كه از آب آنها جهت آبيارى باغات و مزارع استفاده مىشود. به ندرت مىتوان چاه عميقى را درشهرستان سرباز مشاهده نمود. شايد اين امر ناشى از كوهستانى بودن و نزديك بودن سفره آبهاى زيرزمينى باشد. زيرا همانطور كه اشاره شده، اغلب سفره هاى آبدار در مجاور بستر رودخانه ها قرار دارند، در صورت كندن چاه در اين نواحى بعد از 10 تا 15 متر به آب مىرسند بنابراين لزومى ندارد كه چاههاى عميق حفر كنند. مى توان گفت كه عميقترين چاهها به 30 تا 60 متر برسند و از اين عمق، چاه عميقترى درمنطقه وجود ندارد. اكثر چاهها هم در نزديكى دره رودخانه سرباز و ديگر شعبات آن حفر شده اند و در واقع آب خود را از همين رودخانه هاتأمين مى كنند. قناتها: در اين شهرستان چند رشته قنات در دهستانهاى آشار و ايرافشان و مينان وجود دارد. روش ديگرى نيز براى استفاده از آبهاى زيرزمينى، خصوصاً در بستر رودخانه ها وجود دارد. در مواقع خشكسالى چنانچه دو يا سه سال بارانى نبارد آب رودخانه ها به علت شنى بودن بستر آنها و عدم تغذيه كافى به درون زمين نفوذ مىكند و از جريانات سطحى خبرى نمى شود، اين آب در زيرزمين، به علت برخورد با يك سطح غيرقابل نفوذ نظير كوه و يا غيره، به جريان خود ادامه مى دهد. در چنين مواقعى در برخى از روستاها، ريش سفيدان با تجربه، براساس حدس و گمان، مسير اين جريان زيرزمينى را تشخيص مىدهند. لذا با استفاده از يك دستگاه بيل مكانيكى، شروع به حفر خندقى در بستر رودخانه، در همان مسير مشخص شده مى كنند كه اين خندق را به موازات محور رودخانه و با شيب كمتر از شيب رودخانه حفر مى كنند. هر چه كه اين بيل مكانيكى از پايين دست رودخانه به سمت بالادست پيش برود، آب داخل خندق بيشتر مىشود. به هر حال آنقدر حفر اين خندق را در طول رودخانه ادامه مىدهند تا به آب كافى دسترسى پيدا بكنند. كار بيل مكانيكى تا همين جا خاتمه مى يابد. آنگاه روستائيان با بسيج همگانى، هنر خودشان را به منصّه ظهور مى رسانند. ابتدا سنگهاى فراوانى را ازاطراف رودخانه در طرفين اين خندق جمع مىكنند سپس به دو گروه تقسيم مى شوند. يك گروه به داخل خندق مىرود و گروه ديگر، از همان بالاى خندق، سنگهاى جمع آورى شده را به داخل خندق مىاندازند. آنهايى كه در داخل خندق هستند، شروع به سنگچين كردن طرفين ديوارهاى خندق مى كنند تا از ريزش ديواره هاى خندق جلوگيرى به عمل آورند اين كار را تا 1 يا 2 مترى ادامه مى دهند. فاصله ميان دو سنگ چين تقريباً يك تا يك و نيم متر است. بعد از اتمام اين كار، سنگهاى درازى كه طول آنها نزديك به يك متر باشد را با تلاش فراوان از اطراف رودخانه پيدا كرده و با زحمت بسيار به نزد خندق مى آورند. با استفاده از اين سنگها سقف سنگچين يا كَلْبير را مىپوشانند و آنرا بصورت مجرا يا كانالى كه تقريباً قابل عبور براى يكنفر در حالت نشسته باشد، در مىآورند. سپس شكافهاو درزهاى موجود در سقف كلبير را با استفاده از سنگهاى كوچك يا شاخه هاى درختان موجود در رودخانه گز پر مىكنند تا از ريزش خاك در داخل كانال جلوگيرى كنند. در آخرين مرحله، با استفاده از تراكتور يا بولدوزر روى كانال را با رسوبات رودخانه مى پوشانند تا از تخريب سيل درامان باشد و در بعضى از جاها، تقريباً به فاصله 30 متر به 30 متر، از پوشيدن روى كانال خوددارى مىكنند، تا در مواقع مسدود ماندن آب خندق، تعميرات لازم را در آن به عمل آورند. طول كلبيرها در نقاط مختلف از چند صد متر تا هزار متر و عمق خندق در عميقترين قسمت آن از 5 تا 15 متر تغيير مىكند. آب اين كلبيرها كه عموماً در بستر رودخانه حفر شده اند، به ساحل هدايت مىشوند و بعد بوسيله نهرهاى خاكى كه در سواحل رودخانه و يا دامنه كوهها احداث شده اند، به اراضى تحت آبيارى منتقل مى شوند. در ضمن در اصطلاح محلى به كلبيرها كَهْنْ يعنى قنات مىگويند. هزينه حفر خندق را به تعداد نفرات صاحب زمين تقسيم مى كنند. بنابراين در اين شهرستان، قناتهايى كه به معنى واقعى آن داراى مادر چاه باشند و طول زيادى داشته باشند، بسيار اندك و انگشت شمارند. در سركور فقط يك رشته قنات در «ميرزمين »وجود دارد، روستاهايى كه داراى قناتهاى واقعى هستند عبارتند از: كَهْنْ آب - ايرافشان - مينان - مِيتگان - شاه كَهور - كَنْدِز - نوت - كَرَگين - بُگان - مَزاكان - سنگ مسجد -اسلام آباد - نسكند - سرداب - نوكين ده - كهيركان. ولى اين قناتها نيز داراى طول چند هزارمترى مثل ساير قناتهاى ايرانى نيستند. هم اكنون تعداد قنواتى كه در حوضه ترويجى سرباز قرار دارند، 31 رشته و تعداد قنواتى كه در حوضه ترويجى آشار و ايرافشان قرار دارند، 18 رشته مىباشند. البته همانطور كه اشاره شد، اكثر اين قناتهاى در واقع همان «كلبير» هستند. بنابراين در اين بخش تعداد كلبيرها نسبت به تعداد قناتهاى واقعى، بسيار بيشتر است. يكى از دلايلى كه اهالى اين منطقه، به كلبيرها روى آوردهاند، كوهستانى بودن و كمبود زمينهاى كشاورزى اين بخش مىباشد. اما در مجموع همين كلبيرها، نقش بسيار عمده اى را در مواقع خشكسالى براى روستائيان ايفا مى كنند. بطوريكه در چنين مواقعى، تنها منبع آب اين روستاها مى باشند و حيات كشاورزان و روستائيان به آنها بستگى دارد. مهمترين خطراتى كه كلبيرها را تهديد مىكنند، سيلابهاى رودخانه هاى منطقه هستند. بطوريكه بر اثر يك سيل كوچك، مسير آن خندق نير از بين رفته و گم مى شود. برخى از طوايف شهرستان سرباز عبارتند از : باركزايى: مردم اين طايفه در سراسر بلوچستان، مخصوصاً در دهستانهاى آشار و ايرافشان و سرباز به سر مى برند مردم اين طايفه در اصل از افغانستان به ايران مهاجرت كرده اند. و از اعقاب اميرشاهوخان باركزايى هستند. بزرگزاده: مردم اين طايفه در دهستان سرباز و خصوصاً در روستاهاى دپكور و كوه متيك پراكنده هستند. بزرگزاده ها، اصلاً كرد بوده و از آنجا به بلوچستان كوچ نموده اند.و مردم اين طايفه خود را از اعقاب شاه نعمت الله ولى مى دانند. سگارى: محمد خان كه برادر شيخ محمد و فرزند شيرخان است، جد بزرگ سگاريها مى باشد. محمد خان مدتى حاكم و رئيس سرباز بوده است، اما در طى درگيرى كه بين او و افغانها رخ مى دهد، كشته مى شود، آنگاه فرزندانش به كيشكور و كوه سگار پناهنده و متوارى مى شوند. بعد از آن، نسل آنها به سگارى معروف مى شود زيرا در كوه سگار اقامت داشتند. نيازخان و تقى و سعدى و سنايى از نسل محمدخان هستند كه اجداد سگاريها مى باشند. تمام سگاريهاى سرباز و كوپك اولاد حاجى دادرحيم ، از اولاد سنايى هستند. دهانى: قلمرو طايفه دهانى از شمال به دشت مراد آباد سوران، از جنوب به صلاح كوه از مشرق به كوه بلوچ و زامران و از جانب غرب به سرباز و ايرندگان محدود مى باشد. مركز طايفه در مورتان است.دهانى ها در تمام بخش و خصوصاً دهستان نسكند پراكنده اند. رئيسى: در دهستانهاى ايرافشان، آشار، سرباز و كيشكور پراكنده شده اند كه در حال حاضر داراى فاميلهايى نظير اربابى، ملك رئيسى و نباتزهى هستند. رئيسى ها از مالكيت آب و زمين و نخل برخوردارند.در قديم زمانيكه طايفه و ايل، به عنوان يك سازمان سياسى و واحد اجتماعى نسبتاً مستقل از مجموع جامعه ايران به سر مى بُرد، و پيش از ورود مأموران دولت به اين منطقه، احتمالاً تيره يا طايفه رئيسى براى سرپرستى و حفظ نظم به عنوان ريش سفيد و كلانتر سهمى داشته است رئيسى هاى كيشكور از نسل شير محمد جالقى هستند كه از جالق آمده و در كيشكور سكونت اختيار كرده و رياست كيشكور در اختيار او درآمد. رند: در دهستانهاى ايرافشان و سرباز پراكنده اند و هماكنون داراى نام خانوادگى نظير ايراندوست، كرد، كريمزهى، آسكانى، آرامش، تلاتف، كنرزهى، وطنخواه و .... هستند. در مورد فاميل يانام خانوادگى آرامش لازم به توضيح است كه هنگامى كه مأموران ثبت احوال جهت دادن شناسنامه، خصوصاً در روستاى پيردان كه اكثريت رندها در همينجا مى باشند، آمده بودند، از شخصى بنام ملك محمد رند سئوال مى كنند كه فاميل شما چيست؟ وى مى گويد كه رند است در همين هنگام مأموران آشفته مى شوند و مى گويند كه رندى گرى را رها كنيد و آرامش اختيار كنيد و بدينترتيب فاميل آرامش بوجود آمد. لازم به ذكر است مركزيت مردمان اين طايفه در نواحى اطراف مرز ايران و پاكستان خصوصاً در رديگ و سوراب و پيشين است. بلوچ: در تمامى دهستانهاى بخش سرباز و خصوصاً دهستان سرباز و سركور پراكنده شدهاند و داراى فاميلهاى ايراندوست، ايران نژاد، گهرامزهى، بهزامزهى، شهدادزهى، شنبهزهى، مزارزهى، كوه ونى ، فولاد پور، پارسانژاد و ... هستند. بليده اى: مردمان اين طايفه در اصل از مسقط به كيچ و »تربت فعلى« آمده و ساليان زيادى در آنجا مانده و حاكميت و سرورى آنجا را داشته اند و در نهايت به بلوچستان ايران آمده اند و پدر بزرگ بليده اى ها »بوسعيد« نام داشته كه به روايتى ديگر از الجزاير آمده اند و مرحوم حاج كريم بخش سعيدى، بدين دليل فاميل خودشان را سعيدى گذاشته اند. جهت كسب اطلاعات بيشتر به شجرهنامه بليدهاى به قلم خليفه داد محمد ساكن راسك مراجعه شود بليده اي ها از نسل عبدالكريم فرزند حكيم داد هستند كه از بليده آمده و به سرباز( ششگيم) سكونت كردند اينان بيشتر در دپكور و مغ پراكنده اند. ملازهى: در دهستان سرباز و خصوصاً در روستاهاى مغ و كوه ميتگ و انزا و دپكور و بطور محدود در دهستان ايرافشان پراكنده هستند. اينان نسل خود را به حضرت على( رض) مى رسانند. دَرزاده: مردمان اين طايفه از نسل غلامان هستند كه در طول زمان و به تدريج آزاد شده اند ازدواج آنها نيز بيشتر به شكل درون گروهى، و گاه گاه با تيره نوكرها انجام مى شود. درزاده ها در تمامى دهستانها و روستاهاى بخش سرباز پراكنده هستند كه در گذشته داراى ملك و آب نبوده اند اما در حال حاضر داراى زمين مىباشند. استاها: استاها، صنعتگران جامعه هستند و عموماً به يكى از سه پيشه زرگرى، آهنگرى و نجارى و بطور محدود به ختنه كردن و آرايشگرى اشتغال دارند. و در ساختن زيور آلات زنان مهارت كافى و وافى دارند. مردمان اين طايفه هر كجا و براى هر كس مى توانند كار بكنند. گاهى به ساختن ادوات كشاورزى و سيخ و داس و چكش، و ... اشتغال دارند. محل زندگى آنها از محلّه ساير طبقات جداست و بيشتر در حاشيه دهات زندگى مىكنند. علاوه بر مشاغل بالا به خريد و فروش الاغ و راديو و ضبط نيز مىپردازند. امروزه وضع استاها بسيار خوب شده و حتى داراى ماشين و خانه هاى مجهز و ... هستند. همانند درزاده ها در تمامى روستاها پراكنده هستند. نوكرها يا غلامان: اين تيره پايين ترين قشر اجتماعى موجود در سرباز را تشكيل مىدهد. اينان دو دسته هستند: يا نسل اندر نسل برده بودهاند و يا كسانى هستند كه در حملات طوايف بلوچ به استانهاى مجاور و يا همسايگان خود به اسارت گرفته شده و در اينجا فروخته شده اند بطور كلى افراد اين ذات خدمتگزاران خانواده ها بوده و در مواردى نقش كارگران كشاورزى را بر عهده دارند. غلامان داراى اندامى قوى و نيرومند و بينى پهن و گشاده، لبانى ستبر و برگشته، چشمانى سياه، موهايى مجعد و مشكى هستند. در حال حاضر بسيارى افراد اين طايفه حتى داراى آب و زمين شده اند و از آزادى كامل همانند يك مرد بلوچ برخوردارند. غلامان نيز در تمامى دهستانها و روستاها پراكنده هستند. مير و شيخ: ميروشيخ در اصل لقب هستند و طايفه اى خاص نيستند و بطور كلى در تمامى دهستانهاى بخش سرباز، خصوصاً در نسكند و آشار پراكنده اند. لازم به توضيح است كه اصيلترين و قديمترين طوايف موجود در سرباز همان رئيسى ها و بزرگزاده ها هستند كه از ملّاكين اصيل مى باشند. و همچنين نباتزهى و سگارى و ميران نسكند ازطايفه هاى اصيل اين منطقه هستند و اين سه طايفه، فرزندان سه نفر بنامهاى نبات خان كه مركز شان درپارود و زيارتجاه مى باشد، و محمدخان كه مركزشان در دپكو و سگار است، و جان محمد خان كه مركزشان در نسكند مى باشد. سه نفر مذكور با هم برادر و از فرزندان شيرخان مىباشند كه در پايان به ميرگهرام، مرحوم نوبندگ لاشارى ميرسند. -زندگى جانورى منطقه سرباز همانطور كه در پوشش گياهى منطقه تنوع زيادى به چشم مى خورد، در زندگى جانورى نيز تنوع زيادى وجود دارد بطوريكه بعضى از جانوران موجود در منطقه در ساير نقاط ايران به چشم نمى خورند و فقط مخصوص همين ناحيه هستند از اينگونه جانوران مى توانيم به كروكديل و خرس آسيايى و ... اشاره كنيم. پستاندارانى كه در اين منطقه زيست مىنمايند نسبت به همسانان خود كه در عرضهاى جغرافيايى بالاتر به سر مى برند. كوچك اندام تر هستند. بدين ترتيب قوچ، ميش، آهو و ساير پستاندارانى كه از نژادهاى ديگر آنها در ساير نقاط يافت مى شود، در اينجا با جثه اى كوچكتر ديده مى شوند. قدر مسلم آنكه در اين منطقه جانورانى مى توانند زيست نمايند كه بتوانند خود را با شرايط آب و هوايى و موقعيت جغرافيايى منطقه وفق بدهند. جانوران منطقه سرباز را مىتوان در پنج دسته تقسيمبندى نمود: الف: آبزيان و دوزيستان تمساح (كروكديل يا گاندو): كروكديل با تلاقى بلوچستان، برجسته ترين موجود وحشى دره رودخانه سرباز است كه بطور طبيعى در آنجا زيست مى كند. كروكديلها يا به گويش محلى «گاندو» از هندوستان، سيلان تا پاكستان غربى و بلوچستان جنوبى پراكنده اند. رودخانه سرباز، غربى ترين نقطه انتشار كروكديل در آسياست، از اينرو داراى ارزش توأم ملى و بين المللى است. تمساح حيوانى است كه از ميليونها سال قبل در اين منطقه سرباز و باهوكلات، مى زيسته و از زمان دايناسورها تاكنون عليرغم تغييرات و نوسانات شديد اكولوژيك، ضمن سازش با اين تغييرات، توانسته است دوام و بقاء خود را حفظ كند. شايد به درستى نمى توان گفت كه تمساحها از چه زمانى وارد اين منطقه شده اند، ولى به هر حال تمساحها بيش از 200 ميليون سال كه جزء سكنه كره زمين گرديده اند، 21 گونه و 7 زيرگونه از آنها در سطح جهان شناسايى گرديده است كه در سه خانواده قرار دارند. تمساحهاى سرباز و باهوكلات كه در جنوب شرقى بلوچستان زندگى مى كنند، زيرگونهاى از خانواده كروكوديليها بنام علمى crocodvias palastris palastris هستند. حيوانات رشته كروكوديليا كه بزرگترين موجودات خزنده به شمار مى روند، آخرين بازماندگان دوران مزوزوئيك، زمانى كه خزندگان شكل حاكم زندگى در روى زمين بودند، مىباشند 180 ميليون سال قبل يعنى دوره ترياس مبدأ پيدايش نسل اوليه اين موجودات است. اگرچه اين حيوانات با دايناسورها همزمان بودند، ولى برعكس آنها موفق شدند خود را با تغييرات محيط وفق داده و انطباق لازم را بدست آورند. با بروز تحولات اقليمى، كه موجب تغييراتى در محيط خشكى گرديدند، تمساحها خشكى را ترك نموده و به دريا روى آوردند. به همين دليل كمتر از دايناسورها، فشار تحولات اقليمى را متحمل شدند و در صحنه زندگى باقى ماندند. تمساحها در طول ميليونها سال در رودخانه ها و حوضچه ها و مردابها و گاهى در درياها به زندگى ادامه دادند. تمساحهاى نر، متمايل به سياه و ماده ها معمولاً قهوه اى هستند. تمساحها جزء خزندگان هستند كه اكسيژن مورد نياز خود را عليرغم زندگى كردن در آب بركهها از هوا دريافت مى نمايند، اگرچه زمان تخم گذارى اين تمساحها مشخص نشده است، ولى با اين وجود، نوزادها در فروردين ماه ديده شدهاند. تخمها در لانهاى مخصوص كه تمساح ماده در نزديكى ساحل رودخانه و در عمق نيم مترى مىسازد، گذارده مى شوند، تعداد آنها معمولاً 17 تا 24 عدد است. بعضى از تخمها را خود پدر و مادر مى خورند و بعد از بيرون آمدن نوزادها از تخم، تا زمانى كه پوستشان نرم است، والدين از آنها تغذيه مى كنند بطوريكه 2 الى 3 نوزاد بيشتر باقى نمى ماند.تخمهاى تمساح حدود 7/5 سانتيمتر بلندى دارد و روى تخمهايش را با شن مى پوشاند و كنار آنها تا بيرون آمدن بچه ها از تخم مى ماند، بيرون آمدن بچه از تخم سه ماه زمان لازم دارد. جالب است زمانيكه بچه ها از تخم بيرون مى آيند، نمى توانند همان 30 سانتيمتر خاكى را كه روى آنها قرار دارد، پس بزنند و همان موقع مادرشان را صدا مى زنند، با اولين صدا، مادر مى فهمد، زمين را مى كند و بچه ها را از زير خاك نجات مى دهد. بچه هايى كه از تخم بيرون مى آيند، 25 سانتيمتر بلندى دارند و از همان لحظه اى كه از تخم بيرون مىآيند، به هر چيزى گاز مى زنند و همگى به سوى آب مى روند. تمساح در هر دست 5 انگشت دارد كه 3 تاى اول داراى ناخن و 2 تاى ديگر فاقد آن است. بين انگشتهاى بدون ناخن، پردهاى وجود دارد كه براى شنا مورد استفاده قرار مى گيرد. در پا 4 انگشت وجود دارد كه 2 تاى آن مثل دست فاقد ناخن است. دم تمساح باهوكلات و سرباز در هر طرف 38 پولك و در انتها 16 عدد تيغه برجسته دارد. طول بدن در گونه هاى مختلف فرق مى كند. در تمساحهاى نر از يكمتر تا 7/5 متر گزارش شده است. وزن آنها گاهى تا يك تن مى رسد. طول تمساحهاى سرباز و باهوكلات حداكثر تا چهارمتر مى رسد. بيش از نصف طول بدن را دُم بلند آن تشكيل مى دهد . اين جاندار در همه جا به زندگى كردن عادت كرده است. بعلاوه چشمان تيزبين و تصميم قاطع خانوادگى مبنى بر فرار، به مجرد شنيدن صدا و با ديدن هر جنبنده اعم از دوست يا دشمن، بقاء آن را حتمى كرده است. تمساح جانورى تنبل، راحت طلب و خودخواه است و بسيارى از وقت خود را صرف لَمدادن در زير نور آفتاب مى نمايد.ولى در مواقع احساس خطر يا تعقيب شكار، موجودى است به غايت سريع و پرقدرت. اين حيوان اغلب در كنار آب به انتظار شكار مى نشيند و حيواناتى را كه براى نوشيدن آب به وى نزديك مىشوند با حركت سريع و جانبى آروارههاى خود به چنگ مى آورد.تسماح همه چيزمىخورد، از ماهى گرفته تا انسان، شيره گوارشى اين جانور آنقدر اسيد دارد كه مىتواند در چند دقيقه سرنيزه آهنى و قلاب فولادى را كه قورت داده باشد، آب كند. به نظر مىرسد كه اين جانور به غذاى زياد احتياج نداشته باشد. هيكل آن بزرگ و آرواره هايش قوى مى باشد، با حركت دم مى تواند يك گوزن بزرگ را بر زمين بزند و پاى آن را بكشد. اين جانور شكارى را كه گرفته است، بطور كامل و بدون سروصدا در آب فرو مىبرد و با آروارههاى قوى خود آنرا محكم مى گيرد. چشمها و سوراخهاى بينى را از آب خارج نگاه مى دارد. هزارها بلورهاى كوچك و نازك در چشم آن وجود دارد كه امكان ديد را حتّى در شب و در زير آب براى آن بيشتر مىسازد. اگر در محيط زندگى تمساح ماهى زياد باشد به انسان حمله نمى كند، برعكس موقعى كه غذاى معمولى آن كم باشد به انسان حمله مى كند. هرگاه جانور بزرگى مثل گاو يا آهويى را شكار مىكند با حركات سر آن را به چپ و راست حركت مىدهد و شكار تعادلش را از دست مى دهد و نمى تواند براى نجات خود اقدامى كند. سپس آنرا در زيرآب مى برد و خفه مى كند و آهسته آهسته آنرا مى خورد. ساختمان دندان تمساح براى جويدن مناسب نيست، به اين جهت شكارهاى بزرگ را نگه مى دارد كه بگندد و شل شود، سپس آنرا مى خورد. تمساح كرانه هاى محفوظ و آبهاى قسمتهاى عميق تر رودخانه را براى استراحت در روز ترجيح داده و با فرارسيدن شب فعاليت و جستجوى خود را براى تغذيه شروع مى كند. ميزان فعاليت تمساح بستگى كامل به ميزان آب موجود در رودخانه و بويژه بركه هاى محل زندگى آن دارد. در ماههايى كه هوا متعادل است، خود را مانند الوارى بزرگ بر روى حوضچه هاى آب محل زندگى خود شناور مى كند، تنها سوراخهاى بينى و گاه چشمه اى خود را از آب بيرون و بقيه بدن را در زير آب بصورت غوطه ور نگاه مى دارد. بطور كلى از عوامل اصلى كه امروزه اين جانور را تهديد مى كند، شرايط زيستگاهى و از اَهَم آن كمبود آب است. عمدهترين مسئله براى زيست تمساح همانا استمرار جريان آب مى باشد.غذاى اصلى كروكديل بطور عمده ماهى، لاكپشت، پرندگان آبزى و لاشخور است. تعداد تمساحهاى رودخانه سرباز در سال 1355 شمسى از 75 تا 100 عدد برآورد شده است. دكتر تجلى پور گفته است كه در رودخانه سرباز تعدادى نزديك به يكصد بچه كروكديل به طول 15 تا 20 سانتيمتر ديده شده است. دو نمونه از كروكديل رودخانه سرباز در موزه دانشكده دامپزشكى وجود دارد كه توسط دكتر تجلى پور گرفته شده است. ج: پرندگان علاوه بر پرندگانى كه بومى اين منطقه هستند، در فصول مختلف سال شاهد مهاجرت بعضى از پرندگان به اين منطقه هستيم. پرندگان از جهت كنترل امراض و آفات گياهى نقش عمدهاى دارند همچنين كود حيوانى مربوط به فضولات پرندگان موجب صرفه جويى در مصرف انواع كودهاى شيميايى مى شود و خاك را حاصلخيز مىسازد. با توجه به اين نكته كه مصرف كودهاى شيميايى سبب اختلال در ميكروارگانيسم خاك و بروز عوارض محيطى و موجد انواع آلودگيهاست، به ارزش كود حيوانى اين جانوران پى مى بريم. پرندگان بومى و مهاجر، بسيارى از حشرات و جوندگان موزى و زيانكار را از بين برده و به بهبود وضع محيط زيست و بهداشت آن كمك مىكنند ولى صيد و شكار بى رويه پرندگان بومى و مهاجر، امنيت لازم را براى زيست آنها دچار اختلال مى سازد. ازدياد كاربرد سلاحهاى شكارى و تجربه و ممارست زياد روشهاى سنّتى و مرسوم صيد و شكار، در كاهش جمعيت پرندگان تأثير زيادى برجاى گذاشته است. اطلاعات تاريخي و باستاني سرباز
اطلاعات تاريخي و باستاني سراوان
سَراوان از شهرهاي استان سيستان و بلوچستان است. محل كنوني شهر سراوان تا پيش از سال ۱۳۰۵ خورشيدي روستايي بوده به نام شستون. در محلي به نام داورپناه در سراوان، كوهي به نام مهرگان وجود دارد كه پيش از اسلام محل انجام مراسم نيايش به اهورامزدا بوده است. قديميترين مسجد مكران در اين شهر ساخته شده است. تاقبل ازدوران قاجاريه درهيچ يك ازمتون وروايات تاريخي نامي از سراوان ديده نمي شود.بلكه ازاين محل بنام ((شستون)) و ((شستان)) و در برخي ازمتون و اسناد بنام ((سرابستان)) و ((سرستون)) نيز يادشده است. بخشان وسرجو نيز از بخشهاي مهم واصلي سراوان اوليه يا شستون بوده كه از ميان بخشان بخاطر دارا بودن قلعه دوره اسلامي وتپهاي پيش از تاريخ وتپه دوران تاريخي از اهميت فراواني در تاريخ سراوان برخورداراست. شهرستان سراوان از سه بخش عمده اصلي ((شستون)) و ((بخشان)) و ديگري ((دزك)) تشكيل شده بود. ((شستون)) همانطور كه ذكر ان رفت درمركز شهر فعلي سراوان و((بخشان))در ابتداي جاده ورودي غربي شهر دزك در حدود 3 كيلومتري شرق شهر سراوان و در حومه آن قرار گرفته است. دراين ميان ((دزك)) كهن ترين نامي است كه در متون مورخين و جغرافيدانان فارسي و عرب قرون نخستين اسلامي خصوصا از سده چهارم و پنجم هجري به بعد ديده ميشود و نام دزك و جالق (جالگ) به عنوان مهم ترين آبادي هاي بلوچستان اين زمان در كنار اسامي اماكني همچون بمپور (بربور يا بنبور) و فهرج (بهره يا فهل فهره) ايرانشهر كنوني وتيز يا خواش يا خواص... آورده شده است. از قرون اوليه اسلامي به بعد دزك از مهمترين مراكز سكوني سراوان فعلي بشمار ميرفته ولي در حال حاضر دزك نام روستايي است زيبا و آباد در3 كيلومتري شرق سراوان فعلي كه از زمان كشته شدن سرهنگ باقر داور پناه در سال 1307 در نبرد قلعه دزك بدان روستاي ((داور پناه)) نيز اطلاع شده است. ولي نام دزك در حال حاضر نيز ميان سالمندان بلوچ وخصوخصا ساكنان شرقي ونواحي مرزي شهرستان سراوان وحتي در ان سوي مرز وكشور پاكستان تمامي شهر كنوني سراوان را بنام دزك ميشناسند دراين روستا درحال حاضر ((قلعه بزرگ دوره اسلامي )) و ((مسجد جامع)) كهني وجود دارد . دزك نه تنها در دوران اسلامي بلكه از دوران پيش از تاريخ نيز از جمله مهمترين سكونتگاهها و مراكز استقراري ساكنان اوليه اين ناحيه در هزاره دوم وسوم قبل از ميلاد بوده است .در حد فاصل كوه مهرگان وروستاي فعلي دزك كه حدود چهار كيلومتر طول دارد ودرشرق شهر سراوان قرار دارد قسمتي از اراضي دزّك قديم است. كه آثار ارزشمندي از تاريخ گذشته اين ناحيه را در خود نهفته است.اطلاعات تاريخي و باستاني سراوان
اطلاعات تاريخي و باستاني خاش
اين شهر در جنوب زاهدان و در فاصله 189 كيلومتري آن قرار دارد. اين شهرستان از جنوب و مغرب به ايرانشهر ، از شرق به پاكستان و از شمال به زاهدان محدود مي شود.خاش امروزي در نزديكي شهرقديمي خاش قرار دارد كه تاريخ پيدايش آن به پيش ازحكومت نادر مي رسد . اين شهر تا قبل از نادر شاه به علت ناامني و آمد و شد راهزنان و ياغيان چندان اعتبار نداشت . نادر شاه ضمن سركوب راهزنان اين منطقه رادامن كردو(( مير باي خان )) را به حكومت آنجا فرستاد . ميرباي خان در ميان آبادي قلعه اي ساخت ودر عمران وآباداني خاش كوشيد .پس از كشته شدن نادر شاه انگليسي ها موقع را مغتنم شمرده و به منطقه خاش وارد شدند و بناهايي در آن ايجاد كردند . در همين زمان سردار ((عيدو خان )) رئيس طايفه (ريگي)) بر آنجا تسلط پيدا كرد قلعه ديگري به نام حيدر آباد بنا كرد. بدين ترتيب خاش رو به توسعه و آباداني گذاشت و از شكل يك روستا خارج شده و آرام آرام سيماي شهري به خود گرفت. شهرستان خاش از نظر جغرافيايي در 61 درجه و 12 دقيقه 28 درجه و 13 دقيقه در جنوب كوه تفتان واقع شده است . اين منطقه در 1415 متري از سطح دريا و 185 كيلومتري جنوب زاهدان در مسير زاهدان –ايرانشهر قرار دارد . آب و هواي اين شهرستان معتدل و متمايل به گرم و خشك است . مسيرهاي دسترسي به خاش عبارتند از : 1- راه زاهدان – ايرانشهر ( كه شهر خاش در 185 كيلومتري زاهدان و در 148 كيلومتري ايرانشهر قرار دارد ) 2- مسير راه خاش – ميرجاوه به درازاي 110 كيلومتر . 3- راه خاش –سراوان به درازاي 155 كيلومتر شهرستان خاش تحت تأثير آب و هواي نيمه بياباني داراي اقليمي خشك و معتدل ناشي از دشت لوت و در برخي نواحي اقليم خشك سرد ناشي از نواحي كوه تفتان است.اين شهرستان با حدود 23 هزار كيلومتر مربع مساحت حدود 7/12 در صد وسعت استان سيستان و بلوچستان را شامل شده است . بر پايه نتايج حاصل از سر شماري 1381شمار جمعيت شهرستان خاش حدود 144827نفر بوده كه اين ميزان 68/6% از جمعيت استان را شامل ميشود. شهرستان خاش داري اقليم گرم و خشك مي باشد ميانگين بارش سالانه در اين شهرستان9/174ميليمتر و متوسط دماي آن از 7درجه سانتيگراد الي 37 درجه سانتيگراد در تغيير است. از آنجا كه محدوده مورد مطالعه فاقد ايستگاه هوا شناسي است ازنزديك ترين ايستگاه به منطقه يعني ايستگاه كليماتولوژي خاش با توجه به بر خورداري از آمار نسبتاٌ طولاني به عنوان ايستگاه معرف محدوده سامانه استفاده شده است و آمارهاي يك دوره 20 ساله ( 1372- 1352 ) مبناي تحليل قرار گرفته و براي نشان دادن اثرات خشكسالي ( بارندگي ) ميانگين سالانه دوره خشكسالي ( 1382-1378 ) با ميانگين ساليانه دوساله مورد مقايسه قرار گرفته است .اطلاعات تاريخي و باستاني خاش
وجه تسميه و پيشينه تاريخي :
مشخصات جغرافيايي :
شناخت ويژگيهاي شهرستان خاش: اقليم:
آب و هوا:
اطلاعات تاريخي و باستاني زاهدان
شهرستان زاهِدان شهري در استان سيستان و بلوچستان ايران است. اين شهر مركز استان سيستان و بلوچستان و نيز مركز شهرستان زاهدان است. نام پيشين آن دُزداب بود كه در زمان رضاشاه پهلوي به نام كنوني خوانده شد. جمعيت اين شهر بر طبق سرشماري سال ۱۳۸۵، برابر با ۵۶۷٬۴۴۹ نفر بوده است واكثر مردم اين شهر با توجه به قوميت هايي كه در آن ساكن شده انداز نژا آريايي هستند و به زبانها و گويشهاي فارسي سيستاني بلوچي كرماني يزدي و خراساني سخن مي گويند. زاهدان شهري تازهبناست كه بر سر راه كرمان به مشهد، كرمان به چابهار و نزديك مرز پاكستان و افغانستان واقع شده است. در اوايل پادشاهي فتحعلي شاه قاجار در محل زاهدان كنوني چاه آبي بود كه راهزنان پس از حمله به كاروانها و چپاول دارايي آنان ساعتي يا شبي را در آنجا سپري ميكردند پيرامون اين چاه جنگلهاي انبوه، طاق و گز بود كه اكنون اثري از آن نيست.اطلاعات تاريخي و باستاني زاهدان
اطلاعات تاريخي و باستاني زابل
شهرستان زابل با حدود 329317 نفر جمعيت در جنوب خاوري ايران و شمال استان با مساحتي بالغ بر 14252 كيلومتر مربع واقع گرديده است. از جانب شمال و شمال شرق با استان خراسان جنوبي، از شرق در امتداد مرز با كشور افغانستان، از جنوب با شهرستان زهك و از غرب با كوير لوت هم مرز مي باشد. زابل داراي چهار بخش : شيب آب، پشت آب، مركزي و ميانكنگي است كه با يك جاده آسفالته به طول 214 كيلومتر به مركز استان راه دارد. فاصله آن با تهران 1078 كيلومتر است. سيستان اين سرزمين رازهاي سر به مهر، محوطهاي دارد كه حيرت همگان را برميانگيزد. كمتر كسي را ميتوان سراغ گرفت كه نامي از شهر سوخته سيستان و تمدن كهن اين سامان نشنيده باشد. امروزه نام و آوازه شهر سوخته سيستان چنان در دنيا پيچيده است كه هر دوستدار تاريخي و باستانشناسي آرزوي ديدن آن و قدم نهادن در اين سرزمين كهن را دارد. اين سرزمين چنان از جايگاه ويژهاي در دنياي باستان برخوردار است كه "سراورل اشتين" باستانشناس معروف انگليسي آن را بهشت باستانشناسان نام نهاده است. مورخين ساخت نخستين شهر در سيستان را به گرشاسب، يكي از نوادگان كيومرث نسبت داده اند. طي دوره هاي مختلف ولايت سيستان تمدن هاي بسياري را به خود ديده و جزو مراكز اوليه تمدن بشري بوده است. سيستان در زمان هخامنشيان منطقه اي آبباد بوده و بر اساس كتاب زرتشت، يازدهمين سرزمين آفريده شده توسط اهورامزدا است. اين امر در كتيبه هاي بيستون و تخت جمشيد كه سيستان را يكي از ممالك شرقي داريوش ذكر كرده اند، منعكس شده است. لفظ زرنج، قديمي ترين نام سيستان و زاولستان استكه در كتيبه داريوش نيز با همين نام است. نيمروز نام ديگر سيستان است كه به معني جنوب مي باشد. از سيستان به نام هاي سگستان، سكاستان و سكاوندنيزه ياد كرده اند. آب و هواي زابل از نوع بياباني و گرم و خشك است. حداقل دما در دي ماه 17 درجه و حداكثر دما در تير ماه 45 درجه گزارش شده است. جريان باد در سيستان در كليه فصول برقرار است. بادهاي 120 روزه سيستان حاصل توده هاي پرفشار غربي است كه در فصل تابستان از جهت شمال غرب به جنوب شرق ميوزد. حداكثر سرعت در تير ماه به 100 كيلومتر در ساعت ميرسد كه در مسير باعث جابجايي ريگهاي روان ميگردد و طوفان شن، تپه ماهور و برخان هاي ماسه اي را شكل مي دهد. طرح تثبيت شن هاي روان به وسيله مالچ پاشي و ايجاد پوشش گياهي از راههاي جلوگيري از پيشرفت اين طوفان ها در منطقه سيستان است. از باد در سيستان، بهره گيري فراواني مي گردد، از جمله خارخانه ها(كولرهاي طبيعي منازل) يخدان ها، بادگيرها و آس بادها به طوري كه اين منطقه به عنوان خاستگاه آسباد در دنيا لقب گرفته است. شهر سوخته كوه خواجه آتشكده كركويه موزه مردم شناسي بانك ايران و انگليس محوطه باستاني تخت شاه آسباد مچي قلعچه قلعه رستم قلعه سام قلعه سه كوهه روستاي تاريخي سه كوهه كاروانسراي فرهنگي گمرك بلژيكي ها ميل نادر ميل دولت آباد زيارتگاه بي بي دوست اطلاعات تاريخي و باستاني زابل
محيط طبيعي
پيشينه تاريخي
آب و هوا