برگي ديگر از: با ويران ساختن تمامي خانهها و محلههاي قديمي هويت شهرها را از آنها نگيرد و بينام و نشان نسازيد پرويز ورجاوند دكتر در باستانشناسي و مردمشناسي استاد دانشگاه تهران و مشاور سازمان ملي حفاظت آثار باستاني ايران ترش شهرها و ويران گشتن محلههاي قديمي و ايجاد بناهاي نوساز پديدهايست كه از نيم قرن پيش در سرزمين ما آعاز شده و با آهنگي تند و در بسياري از موارد بگونهاي لجام گسيخته و بدور از منطق پيش ميرود .در اين شك نيست كهباتوجهبه شرايط واوضاع واحوال خاص جامعه وطن ما ،روزبروزاندازه شهرهاگسترش بيشتري پيدا خواهد كرد و شبكههاي جديدي براي ارتباط قسمتهاي مختلف شهر بيگديكر بوجود خواهد آمد .باز در اين شكي نيست كه برخي از محلههاي قديمي اگرفكراصولي بحالشان نشودبه ناچارحيات خويش را از دست ميدهند و پس از آنكه به محلههاي فقيرنشين تبديل يافتند ،رو به ويراني خواهند گذارد وسرانجام باتيعه (گريدر) ازپايهوبن بركنده ميشوند و جاي خود را به بناهاي نوساز و قوطي كبريت مانند خواهند سپرد. مندر اين نوشته قصدآن ندارم تادرزمينه ضوابطي كه شهرسازان ميبايست در امر توسعه شهرها و ايجاد محلههاي جديد و نوسازي محلههاي قديمرعايت كنند بهبحث بپردازم ،زيرا كه ميدانمگوش شنوائي در اين زمينه وجود ندارد و دليل آنبيتوجهيمطلقياستكهتابحال نسبتبهاينگونه بخثهاشدهاست. تابحالازسوي چندينسازمان مسئول و تحقيقاتي كشور،ازجمله سازمان ملي حفاظت آثارباستاني ايران و دانشگاه تهران سمينارهائي در اين زمينه تشكيل يافته است و قطعنامههائيبتصويبرسيدهاستوليهيچيكازشهردارانومقاماتمسئول درشهرداريهااعتنائي به فريادهاي اعتراضآميز متخصصان وباستانشناسان درزمينه حفظ ميراثهاي فرهنگي و هنري در شهرها نكردهاند ،از اينرو در اينجا روي سخن من با مردم استنه با مسئولان امر و ميخواهم با نشان دادن يك اثر گمنام و به اعتباري پيشپا افتاده توجه مردم را به اوراق شناسنامهاي خاص خوددارد كه بكمك برگهاي آن و نوشتههايش اصل و نسب و شخصيت خودش را معرفي ميكند. محلههايقديمي،مجموعههاي تاريخي،تكبناها، درختهاي كهنستل همه وهمه برگهاي شناسنامه يك شهرند كه بايد به گونهاي معقول درراه حفظ آنهاكوشيدزيرا با از دست دادن اين آثار شهر اصل و نسبتش را از دست ميدهد و هويتش را گم ميكند. در فضاي چنين شهري اگر امكان ادامه ورشد فرهنگ ملي عيرممكن نباشد،نهايت مشكل خواهد بود. آنچه درزيرآمده معرفي كوتاهي است از يك خانه نيمه ويران دوران قاجار در شهر شيراز، شهري كه از نيم قرن پيش تابجال باوجودسوابق چشمگيرتاريخياش بخاطر(مدرن)ساختن آن سخت آسيب ديده و كم و بيش تمامي محلههاي قديمي و مجموعههاي معماري آن را از هم دريده و قطعه قطعه گشته است. با اينحال در اين شهر هنوز هم آثار قابل توجهي وجود داردكه ازآن ميان خانههاي قديمي را ميتوان يادكرد. خانههائي كه هريك معرفي گوشهاي از معماري دوران قاجار دراين بخش از كشوراند. اميد كه شيرازهاي اصيل و دوستداران شهر حافظ و سعدي كمر همت بر بندند و از ويراني و انهدام اين تك نشانههاي باقيمانده جلوگيري كنند و دلالان حريصي را كه چون خوره و موريانه بجان در و ديوار و سقف خانههاي قديمي افتادهاند، ناكام سازند. صحنهاي از گچبري ديوار ايوان. اين صحنه نقليدي است از يك مجلس از حجاريهاي تخت جمشيد كه در آن داريوش را برتخت شاهي نشان ميدهد. (عكس از نگارنده) درضلع غربي خيابان فلكه خاتون خانهاي قرارداردكه اكنون به چوبفروشي تبديل شده است.(1) اين خانه در گذشته به خاندان ايزدي تعلق داشته است. بناي مزبور ساختمان دو طبقهايست كه رو به ويراني ميرود. جالبترين قسمت اين خانه گچبريهاي رنگي آنست كه در داخل ايوان طبقه دوم انجام گرفته است. ايوان مزبوردرجلوبر روي دو ستون چهار گوش تزئيني قرار دارد. يك طرف ستونها را نيم ستون پيچ مانندي با سر ستون زنبيلي شكل و نيم تنه گاو بال ـ دار برفراز آن زينت داده است. قسمت عقب ايوان و اطراف پنجرهها و در ورودي به ايوان وروي ديوارهاي جانبي راصحنههاي جالب گچبري پوشانده است. گچبريهاي مزبوربصورت نيم برجسته ورنگاميزي شده درقابهاي مستطيل شكل اجراء شدهاند. موضوعهائي كه در گچبريها بكار رفتهاند يا جنبه اساطيري و تاريخي دارند و يا از روي حجاريهاي تختجمشيد تقليدشدهاند. بايدگفت كه درهردومورد هنرمندگمنام در حد گچكاران خوب زمان موفق بوده است. طراحي صحنهها باتوجه به محلاجراءازيك تناسب منطقي برخورداراست وصورتسازيها نماينده يك كاربه نسبت خوبدر مقايسه با خيلي ديگراز كارهاي اواخردوره قاجار است .نكته جالب دراين گچبريها با توچه به فضاي به نسبت محدودي كه در اختيار هنرمند بوده ،عبارتست از تنوع چشمگير موضوعها و صحنهها و بالاخره رنگاميزي شاد و به نسبت متعادل آن. موضوع صحنههاي گچبريهاي مزبور عبارتست از: 1ـ دربارحضرت سليمان، دراين صحنه حضرت سليمان ازنظر جامه و تختي كه برفراز آن قرار گرفته به گونه شاهان ساساني طراحي شده است. 2ـ صحنههاي نبرد شاه با گاو بالدار و گاو به تقليد از حجاريهاي در گاهيهاي قصر تچر در تختجمشيد. 3ـ صحنهبر تخت نشستن داريوش و دريافت گزارشاز شخصيت مادي به تقليد از صحنه حجاري قسمت خزانه تختجمشيد. 4ـ صحنه به تختنشستن يك شاه و خدمتگزاري كه ظرفي را بحضورش آورده است. طرح تاج و لباس اين شاه يا شاهزاده به لباس شاهان ساساني شبيه است. نكته قابل توجه ديگردراين گچبريها اينست كه شخصيتهاي صحنههاي اساطيري هيچ يك لباس و جامه زمان را بر تن ندارند. احتمال بسيار دارد كه اين صحنهها را نيزهنرمندازروي تصويرهائي كه دراختيارداشته ساخته باشد و جنبه ابتكاري نداشته باشد. طراحي صحنهها وميزان برجستگي آنها بر جستههاي ظرفهاي نقره تقليد كرده باشد نه از روي عكسوطرحهاي كشيده شده برروي كاغذ. بررويهم بايد گفت كه گچبريهاي اين محل ازنظر توجيه جنبههاي تزئيني معماري دوران قاجار در شيرازداراي ارزش و اعتباري ويژه است و در كمتر بنائي در شيراز با اينتعداد و ميزان سطح گچبري بر خورد ميشود. گچبريهاي چوب فروشي خيابان فلكه خاتون:
ويرانههاي شهر باستاني استخر
1)قلعه گبري
قلعه گبري جهرم جاي گرفته بر كوهي كوچك در درون تنگه قلعه گبري و داراي چاهي به قطر دهانه 2متر و عمقي نامعلوم كه درون سنگ ودر پائين قلعه ميباشد.از شگفتي هاي قلعه گبري، چاه اين قلعه است كه در سنگ كوه حفر شدهاست.
2)بازار جهرم
بخش اصلي بازار،كه قديمي ترين بخش آن نيز هست، چهار در دارد و سقف آن گنبدي شكل است.بخشهاي گوناگون بازار داراي ريخت يكسان نيستند. جهت راسته هاي بازار روي دو محور عمود بر هم در دو جهت خاوري-باختري و شمالي-جنوبي، جاي دارند. بخشهاي ديگر از نگاه مصالح، در شرايط خوبي نيستند و سقف شيرواني دارند. از دگرگوني هايي كه در بازار جهرم روي داده است، ميتوان به هم سطح شدن سطح برخي از مغازه ها با سطح بازار و برداشتن درهاي چوبي بسيار زيبا كه درهاي فلزي كركره اي، جاي آنها را گرفته است، اشاره كرد.
3)غار سنگ شكن
غار سنگ تراشان جهرم كه به غار سنگ شكن نيز نامور است، در جنوب اين شهر جاي گرفته و يكي ازكمياب ترين شاهكارها در تاريخ كهن ايران زمين به حساب مي آيد كه به دست سنگ تراشان در دل كوه بوجود آمده است.
آنها يكي از بزرگترين غارهاي دست ساز جهان را آفريده اند. اين غار نزديك به 300 متر طول و 150 متر عرض دارد و ارتفاع آن 5/3 تا 4 متر است.
سنگ تراشان به هنگام برداشت سنگ و براي پدافند از ويراني كوه هر چند متر اقدام به بجا گذاردن ستون هايي به صورت طبيعي كرده كه اين، شوند زيبايي دو چندان غار شده است. از ديرينگي دقيق اين غار آگاهي روشني در دست نيست اما مدارك گواه آن است كه اين غار نزديك به 150 تا 200 سال عمر دارد.
4)غار ورا
وراء در فارسي ميانه به چم دژ، قلعه، بلندا، كنار، پهلو آمده است. پيشينه تاريخي غار وراء به چهار دوره تاريخي بخش ميشود. دوران باستان تا زمان ساسانيان، دوران ساسانيان تا اسلام، دوران پس از اسلام و دوران معاصر.
از ديگر آثار تاريخي جهرم ميتوان به "مسجد جامع" و " قدمگاه دوره صفوي" اشاره كرد.
آرامگاه حافظ در شمال شهر شيراز
آرامگاه حافظ در شمال شهر شيراز، پايين تر از دروازه قرآن، در يكي از قبرستان هاي معروف شيراز به نام خاك مصلي قرار دارد.
اين مكان يكي از جاذبههاي مهم توريستي شهر شيراز به شمار ميرود.
پس از درگذشت حافظ، در سال ۸۵۶ هجري قمري (۱۴۵۲ ميلادي)، شمسالدين محمد يغمايي وزير ميرزا ابوالقاسم بابر گوركاني (پسر ميرزا بايسنغر نواده شاهرخ بن تيمور) حاكم فارس، براي اولين بار ساختماني گنبدي شكل را بر فراز مقبره حافظ بنا كرد و در جلو اين ساختمان، حوض بزرگي ساخت كه از آب ركنآباد پر ميشد.
اين بنا يك بار در اوايل قرن يازدهم هجري و در زمان حكومت شاه عباس صفوي، و ديگر بار ۳۵۰ سال پس از وفات حافظ به دستور نادرشاه افشار مرمت شد.
در سال ۱۱۸۷ هجري قمري، كريم خان زند بر مقبره حافظ، بارگاهي به سبك بناهاي خود، شامل تالاري با چهار ستون سنگي يكپارچه و بلند و باغي بزرگ در جلو آن ساخت و بر مزارش سنگ مرمري نهاد كه امروز نيز باقي است.
بعد از عمارتي كه كريم خان زند بر مقبره حافظ ساخت در طول يكصد و شصت سال تعميرات زيادي به وسيله اشخاص خيرخواه انجام گرفت تا آنكه در سال ۱۳۱۵ به كوشش شادروان علي اصغر حكمت بناي كنوني با بهره گيري از عناصر معماري روزگار كريم خان زند و يادمان هاي حافظيه توسط آندره گدار فرانسوي طراحي و اجرا شد.
فارس ـ سرمشهد
آنجا شما شاهدان جنگي تقريبا تمام شدهايد؛ پيكاري ميان بهرام دوم، پنجمين پادشاه ساساني با شيري شرزه. بهرام خنجرش را در سينه شير فرو كرده و شيري ديگر هم پيشتر به دست او كشته شده و بر خاك افتاده است. پشت سر شهريان چند تن از اعضاي خانوادهاش در كنار كرتير (موبد موبدان) ايستادهاند كه ظاهرا بهرام در دفاع از آنها با شيرها جنگيده است. درست بالاي سر بهرام و خانوادهاش هم كتيبهاي نصب شده كه يكي از چهار كتيبه موبد موبدان آن زمان و بزرگترين كتيبه عهد ساساني روستاي سرمشهد، از توابع بخش جره و بالده شهرستان كازرون در استان فارس كه جادههاي رسيدن به آن چه از طرف برازجان و چه از طرف كازرون، آسفالته و مناسب است.
متون قديمي نشان ميدهد روزگاري اين منطقه مورد توجه پادشاهان هخامنشي و ساساني بوده است و در آن بناهاي گوناگوني ساختهاند كه بقاياي آنها هنوز در اطراف سرمشهد ديده ميشود و از آن جمله ميتوان به تپه باستاني تل نقارهخانه، آتشكده، تل خاموش، قنات سرمشهد، تل خندق و كاروانسراي كوشك اشاره كرد. در شش كيلومتري شمال شرقي روستا هم، باستانشناسان شهري كهن به نام «قندجان» را از دل خاك بيرون آوردهاند كه از ديدن آن پشيمان نخواهيد شد.
فارس:
درياچههاي فالور، بختگان و پريشان، كوچ ايل قشقايي، گردشگري روستايي در روستاهايي چون آتشكده، بندامير، پاقلعه، مارگون و سرمشهد.
در نگاهي كلي تر ميخواهم به توصيه تان اين مطلب را هم اضافه كنم كه استان اصفهان فقط شهر اصفهان نيست، همانطور كه استان فارس هم فقط شيراز نيست و گردشگري در اين استان هم نبايد به بازديد از تخت جمشيد و شاهچراغ و حافظيه ختم شود، مطمئنا شمار زيادي از هموطنان ما حداقل يك بار به استان فارس سفر كردهاند اما كمتر علاقه مند هستند، روستاهاي اين استان را ببينند.
به زيبايي روستاهاي استان فارس، لذت تماشاي كوچ ايل قشقايي را در دامنههاي سبز اين استان بيفزاييد. رونق گردشگري در فارس فقط به اتكاي يادگارهاي به جامانده از پارسيان 2500 سال پيش و يا معجزه هنر حافظ و سعدي نيست، چشماندازهاي طبيعي اين استان مانند درياچههاي فامور، بختگان و پريشان هم قابليت جذب گردشگر را دارند.
باغ جهان نما * شيراز
باغ جهان نما در شرق خيابان قرآن قرار دارد . ديوار آجري و محكم آن مربوط به دوره زنديه است با وجود كج شدن همچنان پا برجا ايستاده است . اين باغ باصفا از باغهاي قديمي شيراز است كه در زمان زنديه عمارتي دو طبقه به سبك كلاه فرنگي در آن ساخته شده است .در وسط باغ حوضهاي سنگي زيبائي بچشم مي خورد كه در گذشته از آب ركن آباد پر مي شده است . اين باغ قابل بازديد براي عموم مي باشد .
جاذبه هاي گردشگري داراب
شهرستان داراب از شهرستانهاي شرقي استان فارس مي باشد. شهر داراب در فاصله 275 كيلومتري شيراز واقع شده است. جاذبه هاي طبيعي : طبيعت چهار فصل – آبشار فورگ – چشمه هاي فسا رود – باغهاي مركبات صنايع دستي : قالي – گبه – گليم – جاجيم جاذبه هاي تاريخي و مكانهاي ديدني : آتشكده آذرخش ( مسجد سنگي ) : در مسير داراب به رستاق و در حدود 5 كيلومتري جنوب شرقي شهر داراب و در طرف راست جاده بناس سنگي وجود دارد كه آتشكده آذرخش ناميده مي شود . پلان آن به صورت چليپا ( صليبي) است كه حوضي در وسط آن و نورگيري بر بالاي آن در دل سنگ حفاري شده است . برخي از پژوهشگران معتقدند كه اين مكان در ابتدا معبد مهر پرستي بوده و در دوره ساسانيان به آتشكده تبديل شده است . اين بنا در سال 652 هجري قمري با احداث محرابي در آن به مسجد (سنگي ) تبديل شده است. شهر باستاني دارابگرد: در مسير ورودي شيراز به داراب و در فاصله 11 كيلومتري آن بقاياي شهر قديمي دارابگرد قرار دارد. ديوار عظيمي به طول 6 كيلومتر اطراف شهر را به همراه خندقي احاطه كرده است. اين شهر كه مربوط به دوره ساساني مي باشد 4 دروازه ورودي دارد. نقش برجسته شاپور : در 4 كيلومتري جنوب شهر داراب و بر سينه كوهي به نام " پهنا" نقش پيروزي شاپور ساساني بر امپراتور روم يعني والرين حجاري شده است. در اين نقش برجسته شاپور اول سوار بر اسب و روميان در جلو وي ايستاده اند. مسجد جامع داراب: اين مسجد از آثار زيباي دوره صفوي مي باشد. معماري بنا شامل 4 مناره با تزينات آجركاري و شبستان در وسط راهرويي در اطراف آن است. بر آجركاريهاي مناره ها نام خداوند و حضرت محمد(ص) و حضرت علي (ع) نقش شده است. جاذبه هاي ديگر : آتشكده آذر جو : شامل مجموعه آتشكده و قصر آيينه مي باشد كه در رستاق قرار دارد. تنگ چك چك : واقع در رستاق آبشار فدامي و قلعه بهمني هر دو واقع در فورگ تنگ رمبه واقع در جنت شهر مدرسه علميه -مسجد خواجه - مسجد مروي – امامزاده پير مراد (ع) – آرامگاه دحيه ي كلبي
معناي پاسارگاد چيست؟
پيش از ساخته شدن پاسارگاددر دشت مرغاب ، اين منطقه از تمدني كهن برخوردار بوده است كه روستاهايي مانند : تلنخودي ، تل سه آسياب ، دوتولان ، تل خاري در هزاره هاي سوم و چهارم در آنجا ايجادگرديده و در دوره خود داراي رونق و شكوهي بي نظير بودند.
هنگاميكه بازماندههاي اين پايتخت كهن ايران را مشاهده مي كنيد ناخودآگاه از خود مي پرسيد چرا دراينجا اين پايتخت بنا شده است؟ انگيزه از برپايي آن چه بوده است؟
بر اساس نوشتههاي تاريخ نگاران قديم كوروش بزرگ ، آستياگ ( آستياژ ، آستياگس) پادشاه ماد را دراين دشت شكست داده و اين كار مبناي ايجاد بزرگترين و قدرتمند ترين پادشاهي ايران ميباشد. از اين رو كوروش بزرگ فرمان بناي پايتختي را در اين دشت داد. هرچند با ايجادتخت جمشيد ( توسط ساير پادشاهان هخامنشي ) برجستگي پاسارگاد كمتر گرديد اما ارزشمندبودن آن هيچ گاه كمرنگ نگرديد بطوريكه پس از بناي تخت جمشيد هنوز پادشاهاني بودندكه براي تاجگذاري پاسارگاد را برمي گزيدند. كوروش پاسارگاد را در550 تا 559 قبل ازميلاد بنا كرد و البته در سال 336 قبل از ميلاد اين شهر به همراه گنجينه پربهاي آنبه دست اسكندر مقدوني افتاد..
معناي پاسارگاد چيست؟
در مورد اين واژههنوز نظري قطعي داده نشده است اما هرودوت در كتاب خود ادعا مي كند كه پاسارگاديمهمترين قوم پارسيان بوده اند و ريشه هخامنشيان از آنهاست. پاسارگاد در برخي ازنوشتارهاي قديمي پارسه گَدَ نيز گفته شده است. اما در كل معناهايي كه براي آن مطرحشده است شامل: زيستگاه پارسيان ، تختگاه پارسه ، محل استقرار پارسيان و دژ پارسيانمي باشد. در اين دشت كه در سينه خود هويت ايرانيان را نگه داشته و مانند بغضي درگلو هر لحظه منتظر حكايت تاريخ آن دوره است ، نشانه هاي زيادي از تمدن ايرانيانوجود دارد كه البته مربوط به دوره هاي گوناگوني است.
اين دوره ها را در كلمي توان به سه دوره متمايز تقسيم نمود:
1- آثار پيش ار تاريخ و قبل ازهخامنشيان: در ايوان سنگي مسقفي ( البته امروز اثري از سقف در آن نيست ) در شماآرامگاه كوروش به نام تُل تخت ( تخت سليمان) تكه سفالهاي نقش داري و قسمتي از يكمجسمه مربوط به دوران عيلامي كشف شده است.
2- دوره هخامنشي: شايد بدونهيچگونه شك و ترديد بايستي گفت كه با شكوه ترين آثاري كه در حال حاضر در دشتپاسارگاد ايران مي باشد ، مربوط به اين دوره مي باشد. آثاري مانند: كاخ پذيراييكوروش بزرگ - كاخ شرقي با نقش برجسته انسان بالدار - كاخ اختصاصي كوروش بزرگ - تَلتخت - اولين چهارباغ ايراني - آب نماهاي كاخ شاهي - ويرانه برج سنگي - بناي معروفبه زندان - دژ پاسارگاد - آتشكده پاسارگاد - حوضچه هاي سنگي و در نهايت آرامگاهكوروش بزرگ.
3- آثار بعد از اسلام: مسجد اتابكان كه توسط اتابك زنگي دررمضان سال 621 ه . ق ساخته شده است.. كتيبه و محراب و قبله نمايي كه بر روي قبركوروش كنده شده مربوط به اين دوران است. علاوه بر اين اتابك زنگي در صد متري شمالآرامگاه كوروش بنايي اسلامي بنا كرده كه البته امروز هيچ اثري از آن نيست و ويرانهاي بيش از آن نمانده است و از روي آن مي توان به عظمت معماري دوران كوروش بزرگ پيبرد كه بناي آن هنوز پا برجاست اما ساير آثار بعد از آن يا كاملاً مفقود شده اند ويا بكلي ويران گرديده اند. در سال 1328 خورشيدي ، قطعه سنگي از يك كتيبه كه روي آنجمله ( السلطان المطاع ابوالفارس) به خط ثلث زيبا حكاكي شده است از زير خاك يافت شدو از آنجا كه لقب ابوفارس مربوط به شاه شجاع مظفري (759 تا 776 ه. ق) بوده و چندسكه از او نيز در همان محل يافت گرديده مي توان گمان برد كه اين پادشاه نيز در اينمنطقه بناهايي را ايجاد كرده بوده است كه امروز از آنها هيچ برجاي نماندهاست.
آرامگاه كوروش بزرگ به همراه ستونها و درگاه مسجد اتابكان ( آثار دورهاسلامي )
قبله نما در گوشه غربي آرامگاه كوروش بزرگ( واژه قبله در گوشه سمتچپ ديده مي شود.)
نقش برجسته انسان بالدار - اعتقاد بر اين است كه اين تصوير، ذوالقرنين يا همان كوروش بزرگ است.
آرامگاه كوروش بزرگ در سال 1840 ميلاديكار دو هنرمند فرانسوي فلاندن و كست.
كمي كه مي گذرد و شما پس از مشاهدهتمدن نياكانتان به خودتان باز مي گرديد و مي خواهيد جاي آنها بيانديشيد و كشفنماييد كه آنها چگونه اين بناها را ايجاد كرده اند. قبل از هر چيز توجه تان بهمقبره باشكوه كوروش بزرگ جلب مي شود. مدل سازه اين مقبره با تمامي مقبره هاي سرزمينما فرق دارد و به آن يگانگي خاصي مي دهد. هرچند شايد براي ما فرق كند اما جالب آنكهمقبره اي ديگر شبيه به آن در سرزمين ما موجود است كه بعد از آن ساخته شده است وشايد بد نباشد در اينجا به آن نيز اشاره اي كنيم كه مانند بسياري از اثرهاي با شكوهسرزمين در حال نابودي است و آن مقبره اي در كازرون( سر مشهد) مي باشد كه به گوردختر ( آرامگاه منسوب به چيش پش - دوره هخامنشي ) مشهور است.آرامگاه كوروش بزرگ درطول اين قرن ها با اُبهت ايستاده است ولي باستان شناسان هنوز نتوانسته اند بطوريقين بگويند كه اين بنا توسط كدام قوم سرزمين كوروش بنا شده است و هر كدام گمانههايي زده اند. برخي آنرا طرحي از آن مردمان ميانرودان بخصوص شبيه زيگورات مي دانند. برخي ديگر آنرا طرحي مشترك و آميخته از ميان رودان و ساير اقوام مي دانند. گروهيآنرا از آن قومهاي لوديه و ايونيه خطاب كرده اند و برخي باستان شناسان مي گويند اينبنا از بناهاي سنتي خود ايرانيان است و نظريه دهندگان آخر ادعا كرده اند سازهيوناني و يا ساخته شده اقوام آناتولي غربي است. اگر كمي به شواهد و آثار بر جايمانده بر روي بنا دقت نماييم مي توانيم تا حدودي تشخيص دهيم كه بناي فوق ساخته وپرداخته كدام يك از مردمان سرزمين كوروش بزرگ است. از آنجا كه معماران ، ايونيه وليديه اي در ساخت بنا از ابزاري خاص استفاده كرده اند و در مقبره كوروش نيز اينآثار يافت گرديده مي توان حدس زد كه اين بنا توسط ايشان و به دستور كوروش بزرگ درزمان زنده بودن خود او ساخته اند :
1- به كار گيري سنگهاي تراش خورده كه بااتصال هاي دم گيري شده اند.
2- اندازه داخلي اتاق با اندازه هاي ايوني مطابقتدارد.
3- نحوه برجستگي ها و فرورفتگي ها در حاشيه درگاه و سقف شيب دارد.
4- استفاده از بست هاي آهني و سربي ، دُم چلچله اي.
5- اندازه هاي خارجي كل سازه. البته بيان گرديده كه غير از مهندسان و معماران ، مُغ ها نيز در ساخت آن مؤثر بودهاند و آنها توصيه كرده اند مقبره رو به شرق ساخته شود.
در مورد تاريخ ساختقبر نيز گمانه ها مختلف است اما مي توان تخمين زد كه مقبره در 530 يا 540 پيش ازميلاد بنا گرديده است. تصوير دم چلچله اي از آرامگاه كوروش بزرگ كه مي تواند گواه وتأييدي باشد بر معماران ليدي و ايونيه آرامگاه كوروش بزرگ. جنس فلزات از سرب و آهنمي باشد. اما برخي از اين دم چلچله هاي آرامگاه به سرقت رفته است اما جاي خالي آنهاهنوز باقي است
پرديس بيدزرد
كاروانسراي دو ايواني بيد زرد در 25 كيلومتري غرب ناحيه مركزي شهر شيراز و كيلومتر 30 جاده شيراز به كوار واقع شده است . اين بناي تاريخي متعلق به دوران قاجاريه و به نام كاروانسراي بابا حاجي و در زبان محلي به پستو مشهور است . پلان كاروانسراي بيد زرد بصورت چهار گوش بوده و از مصالح سنگ ، آجر و گچ دستكوب ساخته شده است . ورودي اين بنا در ضلع جنوب غربي واقع شده و در دو طرف در ورودي دو عدد قاب كه احتمالاً جاي نصب كتيبه بوده است ، وجود دارد . در قسمت ورودي بنا دو سكو به ارتفاع 70 سانتي متر ، طول 210 كيلومتر و عرض 60 سانتي متر تعبيه شده است . ورودي بنا فاقد در بوده كه عرض آن 160 سانتي متر است . در سمت چپ ورودي راه پله اي قرار گرفته كه ما را به پشت بام و طبقه دوم هدايت مي كند. در كنار در دالان غربي كه ورودي را به حياط مركزي متصل مي كند ، دو سكو در دو طرف دالان تا آخر بصورت يكپارچه قرار دارد . طول آن 720 سانتي متر و سكوي سمت چپ كه علاوه بر راه پله پشت بام ، يك حجره جانبي هم در اين قسمت ساخته شده و طول آن 520 سانتي متر است . در قسمت شرقي اين كاروانسرا حجره هايي قرار گرفته كه پشت اين حجره ها هيچ گونه فضايي تعبيه نشده و تا ديوار بيروني امتداد دارد . قسمت شمالي اين بنا نيز داراي دو ورودي مي باشد كه يكي در منتهي اليه سمت راست و ديگري در منتهي اليه سمت چپ قرار گرفته كه بوسيله يك ديوار در پشت ، ارتباط راهرو قطع شده است . طبقه بالاي ضلع غربي سه اتاق دارد كه هر سه به هم راه دارند . عرصه اين كاروانسرا 2500 متر مربع و اعيان آن 1200 متر مربع است . كاروانسراي دو ايواني بيد زرد كه در مالكيت سازمان ميراث فرهنگي است ، به شماره 4525 در فهرست آثار تاريخي به ثبت ملي رسيده است . 5428
قوش وآثار تاريخي شيراز
نقش شاپور از بقاياي شهر آبادي بر جاي مانده است. در خرابههاي شهر شاپور، كم و بيش شالودههاي بعضي عمارات نيز ديده ميشود. خرابههاي شهر در مكاني به نام «تنگ چوگان» در چند كيولمتري شهر كازرون قرار دارد. نقشهايي بر ديوارة كوه از سنگ تراشيده شده كه به «نقش شاپور» معروف هستند. از تنگ چوگان رودخانهاي ميگذرد و روي ديوارة كوه در دو طرف رودخانه نقشهايي حجاري شده كه دامنة آن رو به شمال است. در شمال غربي فهليان و در جنوب روستاي «سه تلون» در 20 كيلومتري شمال غربي نورآباد، بر فراز كوه «كرنگون» آثار حجاري شدة معروف به نقارهخانه و «سگ مترو» جلب توجه ميكند. قدمت اين آثار تاريخي به قرن سوم پيش از ميلاد ميرسد. در نه كيلومتري شهر نورآباد، در محوطهاي به نام سراب بهرام، نقش برجستهاي به طول 85/3 و عرض 60/2 متر وجود دارد كه از جاذبههاي تاريخي منطقه محسوب ميشود. نقش شاپور در شش كيلومتري جنوب شرقي داراب و در دل كوه پهنا واقع شده و در سال 260 ميلادي توسط هنرمندان دورة ساساني حجاري شده است. در زير اين نقش چشمهاي از آب شيرين ميجوشد كه يك استخر طبيعي ايجاد كرده است. 253 در شمال غربي پاسارگاد در تنگ براقي، سنگ نبشتهاي به ابعاد 40/1*1 متر مشتمل بر 16 سطر كه هر سطر 90 سانتيمتر طول دارد، قرار گرفته است. در شمال تخت جمشيد، نقشهايي از اردشير بابكان و شاپور اول در پسرفتگي كوهستان حجاري شده كه به «نقش رجب» معروف است. اين نقش داراي سه تصوير برجسته از اردشير بابكان، شاپور اول، علامت خاندان او و شخصيتهاي بزرگ دورة اردشير است. 2538 در نزديكي نقش رجب و پايين آرامگاه كوروش، تخت سنگهاي منظمي به صورت ناتمام وجود دارند كه به تخت رستم معروفاند. 2539 در كوهستان سروان بر فراز تپهاي كه در دامنة كوهستان و بر بالاي رودخانه واقع شده است (نزديك به روستاي سه تلو) نقوشي از دوران عيلاميان وجود دارد كه هرچند بسياري از آن محو شده اما هنوز بخشي از آن نقوش برجاي مانده است. 5
نقش اول: دو سوار رو به روي يكديگر ايستادهاند كه بر اثر مرور زمان، حجاري آن صدمه ديده است. نقش انسان تنومند نيز كه دست خود را پشت سر گذاشته، در زير پاي اسبها ديده ميشود. شخصي ديگر روي به روي سوار دوم زانو زده و دست خود را به عنوان تقاضاي بخشش جلو آورده است.
نقش دوم: گويا شكل شاپور است كه سوار بر اسب با موهاي مجعد و كلاه كياني ديده ميشود. بالاي سر شاپور شكل ملائكهاي ديده ميشود كه شيپور در دست دارد. در دو طرف حجاريها، نقش دو ايوان و در هر ايوان سه نفري حجاري شدهاند. ظاهراً در نقش دوم، شاپور اشخاصي را كه حامل هدايايي هستند به حضور پذيرفته است.
نقش سوم: گويا باز هم خود شاپور است با دو پهلوان كه سوار و مسلح هستند. در دست يكي از آنها حلقهاي است كه ميخواهد به ديگري بدهد. نقش اسبها به طرزي كمنظير حجاري شده است.
نقش چهارم: در اين نقش، گويا مجلس بزمي حجاري شده و شاپور در وسط جمع ديده ميشود. اين نقش، فرسوده شده و از شكاف سنگهاي آن علف روئيده است.
در اطراف اين حجاريها، نقوش تعداد زيادي سوار و پياده ديده ميشود كه هر يك چيزي در دست دارند و به حضور پادشاه ميرسند. در ميان حجاريها، نقشهايي از شتر، فيل، ارابه، نيزه و شمشير ديده ميشود.
كندهكاريهاي اين نقشها روي صخره انجام شده است و شباهت بسيار به حجاري دوره هخامنشيان دارد. ويژگيهاي حجاري دوره ساساني نظير دقت در جزئيات لباس، اندام پيكرهها و تزئينات به خوبي در اين آثار ديده ميشود. مجموعة نقشهاي تنگ چوگان داراي شش دسته نقش گوناگون هستند.
ـ سه نقش از شش نقش برجسته را صحنة پيروزي شاپور اول بر والرين امپراتور روم تشكيل ميدهند. اندازة اين نقشها متفاوتاند و در يكي از آنها كه بزرگترين صحنة اين پيروزي را نشان ميدهد، زير پاي اسب شاپور، پيكري بر زمين افتاده است كه بيانگر شكست دشمن است.
ـ نقش برجستة بهرام دوم كه صحنة پيروزي بهرام دوم (293-277 ميلادي) را بر باديهنشينان عرب نشان ميدهد.
ـ نقش برجستهاي كه مراسم اعطاي سلطنت از سوي اهورا مزدا به بهرام اول را نشان ميدهد.
ـ نقش برجستهاي كه پيروزي شاپور اول ذوالاكتاف را بر دشمنان نشان ميدهد.
در حال حاضر، تنها راه دستيابي به اين نقشها، يك پلكان كوچك است كه از قلة كوه سرازير ميشود. اين محل چنانچه از نقوش كندهكاري شدة روي سنگها برميآيد، محل عبادت بوده است. جالب توجه آنكه نمونهاي ديگر از كتيبههاي موجود در كورنگون نيز در نقش رستم نزديك تخت جمشيد ديده شده است.
درختان انبوه و سرسبزي كه پيرامون آن روئيدهاند، اين مكان را به استراحتگاهي با طراوت و خوشمنظر تبديل كردهاند. مانند بسياري از نقش برجستهها و نبشتههاي ساساني ميتوان تصور كرد، يكي از شاهان ساساني كه شايد بهرام باشد به مناسبت شكار و عبور از اين محل آن را به يادگار گذاشته است.
اين نقشها، مشتمل بر تصوير دو ربالنوع يكي به صورت مرد و ديگري به صورت زن است و عدهاي هم در دو جانب و رو به روي آنها ايستادهاند. مرد بر روي تختي كه يك مار روي آن حلقه زده نشسته و سر مار را در دست گرفته است. وي با دست راست خود جامي از آب زندگي را به سوي مردي ميبرد كه در كنار او نشسته است. هر يك از دو تصوير ربالنوعهاي مرد و زن، دو شاخ بر سر دارند. سه نفر در سمت راست آنها يا در مقابل و دو نفر در سمت چپ يا پشت سر ايشان با لباسهاي بلند ايستادهاند. 27 نفر هم در مقابل آنها با جامههاي نسبتاً كوتاه دست به سينه ايستادهاند. تصاوير اين عده، بر تخته سنگهاي جداگانه رو به روي نقش ربالنوعها حجاري شده است.