در ايران باستان، نه چون روميان از سه قرن پس از ميلاد، كه از بيست قرن پيش از ميلاد، روزي موسوم به روز عشق بوده است! اين روز "سپندار مذگان" يا "اسفندار مذگان" نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن اين روز به عنوان "روز عشق" به اين صورت بوده است كه در ايران باستان هر ماه را سي روز حساب مي كردند و علاوه بر اينكه ماه ها اسم داشتند، هريك از روزهاي ماه نيز يك نام داشتند.سپندار مذ لقب ملي زمين است. يعني گستراننده، مقدس، فروتن. زمين نماد عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق مي ورزد. زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود امان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق مي پنداشتند.
جشن هاي ايراني
جشن ها از بارز ترين مراسم و آيين هاي گروهي هر قوم و ملتي هستند كه مي توانند نشانگر ژرفاي ميراث فرهنگي آن ملت باشند. از اين روي مي توان جشن ها را يكي از روشن ترين نمودهاي فرهنگ مردم دانست. هيچ قوم و ملتي را در هيچ كجاي تاريخ و جغرافياي جهان نمي توان يافت كه داراي جشن هاي ويژه ي خود نباشد. از اين روي جشن هاي هر قومي پيوندي استوار و ديرينه با هويت و ريشه هاي فرهنگي آن قوم دارد و همينطور نوع نگاه و انديشه ي آن قوم به جهان،انسان، طبيعت و فرا طبيعت را نشان مي دهد. همچنين مي توان ردپاي رخداد هاي تاريخي، دشواري ها و آرمان هاي آن مردم را در درون ريزه كاري ها و راهبرد برگزاري اين جشن ها رد يابي نمود. ايرانيان به سبب داشتن تاريخ و تمدني كه از كهن ترين و ريشه دار ترين تمدن ها دانسته شده است، وارث فرهنگي ژرف و گسترده شده اند كه در دل خود جشن ها و آيين هاي بسياري را پرورانده است. اين جشن ها همواره با شادي و شادماني و نيز با شادخواري و پايكوبي همراه بوده است. چرا كه از يك سو آيين هاي گروهي و دسته جمعي خواستار شادي و زاينده ي شور و نشاط همه گاني بوده است، و از سوي ديگر باورها و دستورهاي ديني ايرانيان كهن همواره همسو با شادي و شادماني بوده و انسان را از غم و اندوه پرهيز داده اند، چراكه ايرانيان شادي را آفريده و بخشش اهورامزدا و غم و اندوه را از سوي اهريمن مي انگاشته اند. از اين روي برگزاري هر چه بيشتر و بهتر اين جشن ها از همه سو آموخته و پاسداري مي شده است. تا جايي كه بسياري از اين جشن ها همراه با نيايش و ستايش خداوند بوده و رنگ و بوي ديني نيز داشته است و اين نكته به پايداري و ديرپايي آنها انجاميده است. واژه ي "جشن" در زبان اوستايي، "يسنه" (yasna) و به معناي ستايش و ستودن بوده كه در دوره هاي پس از آن به "يسن" ، "يزشن" و "جشن" دگرگون شده است. امروزه "يزد"(شهر يزد) از آن ريشه و به همان معني مي باشد. جشن هاي ايراني را با رويكردي گاهشمارانه به سه گروه بنيادين مي توان گروه بندي نمود: ۱٫ جشن هاي سالانه ۲٫ جشن هاي فصلي ۳٫ جشن هاي ماهانه ۱٫ جشن هاي سالانه مانند: نوروز، مهرگان، سده و يلدا. بسياري از اين جشن ها با افراد استوره اي در پيوسته اند. براي نمونه: بنيانگزار "نوروز" را جمشيد و پايه گزار "سده" را هوشنگ پيشدادي مي دانسته اند. همچنين جشن "مهرگان" را با شوريدن كاوه آهنگر بر ضحاك و پادشاهي فريدون درآميخته مي انگاشته اند. ۲٫ جشن هاي فصلي يا گاهنبار ها: يا گاسان بار(در زبان پهلوي) به معناي گاه و زمان به ثمر رسيدن و بار آوردن و نيز بار عام و همگاني براي جشن و پايكوبي مي باشد. شمار گاهنبار ها در هر سال شش تا بوده و هر كدام پنج روز به درازا مي كشيده است. شش گاهنبار برابر با شش مرحله ي آفرينش هستي از سوي اهورامزدا مي باشد كه در بسياري از نوشته هاي ديني ديگر چون تورات و قرآن نيز به آنها اشاره شده است. شش جشن گاهنبار شامل: ۱- ميديوزرم گاه (ميديوي زرمي:maidhyoi-zaremaya) به معناي ميانه ي بهار. كه در ارديبهشت ماه است و به يادبود آفرينش آسمان. ۲- ميديوشهم گاه(ميديوي شم:maidhyoi-sham) به معناي ميانه ي تابستان. كه در تير ماه است و به يادبود آفرينش آب. ۳- پيته شهم گاه(پتيش همي:paitish-hamya) به معناي دانه آور. كه در شهريور ماه است و به يادبود آفرينش زمين. ۴- اياسرم گاه(ايا ثرم:ayathrima) به معناي بازگشت به خانه(بازگشت گله از چراگاه). كه در مهر ماه است و به يادبود آفرينش گياهان. ۵- ميدياريم گاه(ميديايري:maidhyairya) به معناي ميانه سال يا ميانه زمستان. كه در دي ماه است و ياد بود آفرينش جانوران. ۶- همس پت ميديم گاه(همسپت ميدي:hamaspath madya) به معناي با هم جمع شدن. كه در دي و اسفتد ماه است و به يادبود آفرينش انسان. در اين روزها آيين هاي ويژه اي برگزار و نيايش هاي ويژه اي خوانده مي شده و از خوردن برخي از خوردني ها پرهيز مي شده است. در اين روز ها ناداران و ناتوانان مهمان توانمندان مي شوند و از داد و دهش آنان برخوردار مي گردند. ۳٫ جشن هاي ماهانه: در ايران باستان هر سال به دوازده ماه، و هر ماه به سي روز بخش مي شد و هفته هاي امروزي وجود نداشتند. روزهاي سي گانه ي هر ماه با سي نام از نام هاي ايزدان يا امشاسپندان و يا جلوه هاي اهورامزدا نامگزاري مي شدند. نام روز ها شامل:۱-اورمزد(اهورامزدا) ۲-بهمن ۳-ارديبهشت ۴-شهريور ۵-سپندارمز (اسفند) ۶-خورداد ۷-امرداد ۸-دي به آذر ۹-آذر ۱۰-آبان ۱۱-خور(خورشيد) ۱۲-ماه ۱۳-تير ۱۴-گوش(گئوش) ۱۵-دي به مهر ۱۶-مهر ۱۷-سروش ۱۸-رشن ۱۹-فروردين ۲۰-ورهرام(بهرام) ۲۱-رام ۲۲-باد ۲۳-دي به دين ۲۴-دين ۲۵-ارد ۲۶-اشتاد ۲۷-آسمان ۲۸-زامياد ۲۹-مانتره سپند(سخن مقدس) ۳۰-انارام نيز از ميان اين سي نام، دوازده نام را بر روي دوازده ماه گذاشته اند: ۱-فروردين ۲- ارديبهشت و… تا ۱۲-اسفند. زماني كه نام روز با نام ماه يكسان مي شد آن روز را جشن ماهانه مي خواندند مانند روز دوم از ماه يازدهم كه بهمن روز از بهمن ماه مي شود و آن جشن را بهمنگان مي ناميدند. به اين ترتيب دوازده جشن ماهانه در سال به وجود مي آمد. اما به اين سبب كه در ماه دي سه روز ديگر نيز به نام اهورا مزدا مي باشد، سه جشن ديگر افزوده مي شد و بر روي هم شمار جشن هاي ماهانه به ۱۵ مي رسيد. از ميان اين جشن ها مي توان به برجستگي تيرگان، ديگان(يلدا) و اسفندگان(بزرگداشت زنان و جشن مزدگيران) اشاره نمود. بايسته است بدانيم كه گاهشماري باستاني ايران با گاهشماري خورشيدي امروز همپوشاني تام ندارد و در هر ماه از يك تا شش روز نابراري مي تواند ديده شود. براي نمونه جشن تيرگان كه در گاهشماري باستاني برابر با ۱۳ تير ماه است در گاهشماري امروزي برابر با ۱۰ تيرماه مي باشد. ياري نامه: ۱- پرويز رجبي، "جشن هاي ايراني"، آرتاميس،تهران،۱۳۸۷ش ۲- رضا دشتي، "جشن هاي ملي ايرانيان"، پازينه،تهران،۱۳۸۶ش ۳- كورش نيكنام،"از نوروز تا نوروز"، فروهر،تهران،۱۳۸۷ش ۴- گاهشمار زرتشتيان ايران، نشر سالنماي راستي، ۱۳۸۸ش
چهارشنبه سوري؛ آيينها و ريشهها
چهارشنبه سوري نام واپسين چهارشنبهي تقويم خورشيدي ايراني است، كه شب آن با رسوم و آيينهايي ويژه، خصوصاً پرش از روي آتش مشخص ميشود. نامهاي محلي گوناگون اين روز عبارت است از: گول چارشمبه (اردبيل)، گوله گوله چارشمبه (گيلان)، كوله چووارشمبه (كردستان)، چووارشمبه كولي (قروه، نزديك سنندج)، و چارشمبه سرخي (اصفهان). برخي دانشمندان واژهي «سوري» را با «سور» (ميهماني، جشن) ارتباط داده و آن را به معناي «وابسته به سور، جشنآميز» گرفتهاند، برخي ديگر، به طور موجهتري، سور را گونهاي ديگر از واژهي سرخ ميپندارند (مانند گل سوري ”گل سرخ“) و آن را اشارهاي به خود آتش يا به «سرخي»، به مفهوم تندرستي يا بلوغ، كه به طور فرضي با پرش از روي آتش به دست ميآيد، ميانگارند. كاربرد عنوان متفاوت چارشمبه سرخي در اصفهان و قرار داشتن گونهي گويشي رايج سور در برابر سرخ، تأييد ديگري است بر اين ديدگاه.
جشن ديگان
دي يا دتوشو Daatoshu به معني دادار و آفريدگار است و در نامه هاي اوستايي اغلب به جاي واژه اهورامزدا به كار رفته است. اگر به نام سي روز ماه توجه كنيد، مشاهده مي نماييد كه روزهاي هشتم و پانزدهم و بيست و سوم هر ماه به نام دي نامگذاري شده و براي تميز آنها از يكديگر هر يك به نام روز بعدش خوانده شده است و اورمزد كه آن هم نام خداوند مي باشد. بدين گونه : اورمزد، دي بآذر، دي بمهر و دي بدين. بنابراين در ماه دي چهار روز به نام خدا ناميده شده و در ماه دي چهار بار جشن ديگان برگزار مي شود. در ايران باستان نخستين جشن ديگان در ماه دي يعني روز اورمزد و دي ماه ، خرم روز نام داشته است و در اين روز كه شب پيش، بزرگترين شب سال بوده است، پادشاه و حاكم ديدار عمومي با مردم داشته است. منبع : سالنماي راستي
جشن شب يلدا
جشن شب يلدا جشني ست كه از 7000 سال پيش تا كنون در ميان ايرانيان برگزار ميشود. 7000 سال پيش نياكان ما به دانش گاهشماري دست پيدا كردند و دريافتند كه نخستين شب زمستان بلندترين شب سال است. در اين جستار از سخنراني دكتر جنيدي و دكتر كزاري برداشت هايي شده: جشن شب يلدا، همانند جشنهايي همچون نوروز و مهرگان، پس از تازش اسكندر، تازيان، و مغولها پابرجا مانده است و در تك تك خانه هاي ايرانيان راستين با گردآمدن خانواده ها به دور هم برگزار ميشود. فردوسي بزرگ در شاهنامه ميگويد: نباشد بهار و زمستان پديد **** نيارند هنگام رامش نويد از اين بيت ميتوان پي برد كه در سرزمينهايي بجز ايران آغاز فصل ها را نميدانستند اما ايرانيان در آن زمان به اين دانش دست پيدا كرده بودند. در زمان تاختن تازيان به ايران گاهشماري ايرانيان كه بر پايه ي خورشيد بود، به گاهشماري بر پايه ي ماه ديگرگون شد، اما پس از چندي خيام بروي كار آمد و اين گاشماري خورشيدي را دوباره بنيان نهاد تا باز جشنهاي ما زنده باشند و ما آنها را برگزار كنيم.
جشن سده
واژه سده : بيشتر دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد مي دانند. ابوريحان بيروني مي نويسد: “سده گويند يعني صد و آن يادگار اردشير بابكان است و در علت و سبب اين جشن گفته اند كه هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، ميان آن و پايان سال عدد صد بدست مي آيد و برخي گويند علت اين است كه در اين روز زادگان كيومرث، پدر نخستين، درست صدتن شدند و يكي از خود را بر همه پادشاه گردانيدند” و برخي برآنند كه در اين روز فرزندان مشي و مشيانه به صد رسيدند و نيز آمده : “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در اين روز به صد رسيد .”
نظر ديگر اينكه سده معروف، صدمين روز زمستان از تقويم كهن است، زمستان در تقويم كهن 150 روزه و تابستان 210 روزه بوده است و برخي گفته اند كه اين تسميه به مناسبت صد روز پيش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است
جشن بهمنگان
دومين روز از بهمن ماه ياستاني (26 دي خورشيدي) بهمن از واژه اوستايي وهومن(Vohuman) به معني انديشه نيك مي باشد، وهومن يكي از امشاسپندان نزديك به درگاه اهورامزدا مي باشد. اشوزرتشت براي دريافت پيام هاي اهورايي از وهومن ياري مي گيرد. پاسباني چهارپايان سودمند در عالم جسماني به اين امشاسپند واگذار مي شود. از اين رو زرتشتيان در جشن بهمنگان يا بهمنجه كه در روز بهمن از ماه بهمن واقع مي شود از كشتار حيوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداري مي نمايند و برخي از زرتشتيان پرهيز از خوردن و كشتار را در تمام روزهاي بهمن ادامه مي دهند. اين جشن حامي مردان درستكار مي باشد. منبع : سالنماي راستي
جشن شهريورگان
شهريورروز از شهريورماه يا چهارمين روز اين ماه، برابر است با جشن شهريورگان كه از آيينها و مراسم وابسته به آن هيچگونه آگاهي در دست نيست. برگزار نشدن آيينهاي جشن شهريورگان توسط ايرانيان در زماني طولاني، موجب شده است تا همه جزئيات آن به فراموشي سپرده شود و حتي در متون كهن نيز آگاهيهاي چنداني در باره آن فرا دست نيايد. نام شهريور در متون اوستايي به گونه «خْـشَـتْـرَه وَئيريَـه» آمده كه به معناي تقريبي «شهر و شهرياري (شهرداري) آرماني و شايسته» است. چنين مينمايد كه اين انديشه و آرمان، خاستگاه نظريههاي افلاطون و فارابي در زمينه «آرمانشهر» يا «مدينه فاضله» بوده باشد. نام شهريور چند بار به همين معنا در «گاتها»ي زرتشت نيز آمده است و بعدها در اوستاي نو، او را به گونهاي تشخصيافته به پيكر يكي از امشاسپندان در ميآورند.
جشن آبانگان
4 آبان ماه آبان به معناي آب و هنگام آب است و يكي از عناصر پاك كننده نزد زردشتيان است. درباره پيدايش جشن آبانگان روايت است كه در پي جنگ هاي طولاني بين ايران و توران، افراسياب توراني دستور داد تا كاريزها و نهرها را ويران كنند. پس از پايان جنگ پسر تهماسب كه زو نام داشت دستور داد تا كاريزها و نهرها را لايروبي كنند و پس از لايروبي آب در كاريزها روان گرديد. ايرانيان جاري شدن آب را جشن گرفتند. در روايت ديگري آمده است كه پس از هشت سال خشكسالي در ماه آبان باران آغاز به باريدن نمود و از آن زمان جشن آبانگان پديد آمد. زردشتيان در اين روز همانند ساير جشن ها به آدريان ها مي روند و پس از آن به كنار جوي ها و نهرها رفته با خواندن اوستاي آب زور (بخشي از اوستا) كه توسط موبد خوانده مي شود، اهورامزدا را ستايش كرده و درخواست فراواني آب و نگهداري آن را مي نمايند و پس از آن به شادي مي پردازند. منبع : سالنماي راستي
جشن آذرگان
3 آذر ماه آذر به چم(معني) آتش است. و يكي ديگر از چهار آخشيج(عنصر پاك كننده) نزد زردشتيان مي باشد. از آنجا كه آتش بهترين و سريع ترين عنصر پاك كننده و گرما است از زمان هاي قديم مورد احترام بوده است. زردشتيان در جشن آذرگان مانند ساير جشن ها با لباس آراسته و تميز به آدريان ها مي روند و با خواندن آتش نيايش(بخشي از اوستا) اهورامزدا را سپاس گفته و پس از نيايش به شادي مي پردازند. منبع : سالنماي راستي