به وبلاگ ايران نگين درخشان كشورهاي قاره آسيا خوش آمديد

ديدني هاي نوشهر

منطقه حفاظت شده حيات وحش و گياهي ، منطقه ييلاقي و خوش آب و هواي كجور، موزه مردم شناسي كندلوس، طرح سالمسازي دريا، روستاي نيمور، برج آرامگاهي امامزاده طاهر مطهر، برج آرامگاهي سيد علي كياسلطان، برج آرامگاهي امامزاده حمزه رضا، ديوچشمه، منطقه ييلاقي كجور، غار چيلك چلندر، قلعه نمك، درياچه خضر نبي، درياچه يخ مراد

1

آميزش استوره و تاريخ و دو نمونه از آن

استوره داستاني ريشه دار در واقعيت است كه به گونه اي نمادين، دانسته هايي از گذشته هاي دور را براي گشايندگان رازهايش، آشكار ميكند. البته تاريخ نيز گاه در پيچ و خم چيستان ها گرفتار مي آيد اما اين چيستان هاي تاريخي بر خلاف استوره، نمادين نيستند بلكه ناشي از نا آگاهي از رويدادها و يا علت هاي آن ها هستند.
فراوان پيش آمده كه اين داستانهاي نمادين با چستانهاي تاريخي همراه گشته و پس از آميزش، به گونه اي تاريخ و استوره هم رنگ گشته اند كه بسياري از پژوهشگران را به اين باور رسانده اند كه هر دو از يك آبشخور هستند بطوريكه يكي را برگرفته از ديگري دانسته اند و يا هر دو را دو روايت از يك اصل دانسته اند. در اين گفتار، نخست، نمونه اي از اين مانندي استوره و تاريخ را مي آورم و  با مدرك نشان ميدهم كه پيروان يكي بودن آنها ره به تركستان برده اند! سپس در بخش دوم، نمونه اي ديگر از در هم آميختگي دو رويداد با فاصله زماني چند هزار سال مي آورم.

بخش نخست

خوانندگان كمابيش با چگونگي پيروزي فريدون پيشدادي بر ضحاك ماردوش يا آژي دهاك آشنا هستند و همچنين مي دانند كه كورش بزرگ چگونه بر آستياگ مادي پيروزي يافت. در اينجا به نزديكي ظاهري اين دو داستان مي پردازيم:
كورش فرزند ماندانا(دختر آستياگ) و كمبوجيه پارسي بود، بر اساس گفته ي هرودوت، اين شاه مادي (آستياگ) به وزيري به نام هارپاگ دستور كشتن كورش را داد و هارپاگ نيز براي اجراي اين دستور، كورش را به چوپانش سپرد اما زن چوپان كه سپاكو نام داشت از كشتن او پيشگيري كرد و او را به جاي پسر خودش، كه مرده به دنيا آمده بود؛ بزرگ كرد.
از سويي ديگر، فرانك "مادر فريدون" از ترس ضحاك، پسرش را به كوه البرز برده و به «يكي مرد ديني» سپرد:

 بياورد فرزند را چون نوند    چو مرغان بران تيغ كوه بلند

 يكي مرد ديني بر آن كوه بود      كه از كار گيتي بي اندوه بود

فرانك بدو گفت كاي پاك دين      منم سوگواري ز ايران زمين

بدان كاين گرانمايه فرزند من         همي بود خواهد سر انجمن

ترا بود بايد نگهبان او               پدروار لرزنده بر جان او

نياورد هرگز بدو باد سرد                 پذيرفت فرزند او نيك مرد


آنچنان كه آشكار است اين «مرد ديني» در داستان فريدون،هم تراز و نزديك است با همسر چوپان كه هرودوت نامش را "سپاكو" آورده، در داستان كورش است كه به ترتيب، نقش بزرگ كننده ي فريدون و كورش را بازي ميكنند.
پس از آن كه آستياگ مادي در مي يابد كه كورش زنده است؛ او را به پارس مي فرستد و هارپاگ را كه مسئول كشتن كورش بود؛ با كشتن پسرش (پسر هارپاگ) و خوراندن او به هارپاگ، پادافره ميكند.
از سويي ديگر در روايت فريدون و ضحاك، شخصيتي انقلابي به نام كاوه آهنگر وجود دارد كه مغز هفده تن از فرزندانش، خوراك ماران ضحاك شده اند.

كه مارانت را مغز فرزند من         همي داد بايد ز هر انجمن

 در اينجا شخصيت كاوه آهنگر و هارپاگ مادي با يكديگر قابل سنجش هستند. كاوه ي آهنگر در پيروزي فريدون بر ضحاك بسيار به او ياري نموده است. چنانكه فردوسي ميگويد:

چو كاوه برون شد ز درگاه شاه          برو انجمن گشت بازارگاه
                                                                                         
همي بر خروشيد و فرياد خواند      جهان را سراسر سوي داد خواند
                                   
ازان چرم كاهنگران پشت پاي           بپوشند هنگام زخم دراي
                                       
همان كاوه آن بر سر نيزه كرد       همانگه ز بازار برخاست گرد
                                       
خروشان همي رفت نيزه بدست       كه اي نامداران يزدان پرست
                                     
كسي كاو هواي فريدون كند               دل از بند ضحاك بيرون كند


نبونيد، پادشاه بابل، درباره ي پيروزي كورش بر آستياگ (ايخ توويگو به زبان بابلي) چنين نوشته است:«او قشوني جمع كرده به جنگ كورش رفت و ليكن لشگر او ياغي شد و ايخ توويگو را گرفته تسليم كورش نمود پس از آن كورش همدان را تسخير كرد طلا و نقره و ثروت زياد به تصرف او در آمد و تمام اين غنائم را به انشان برد.»{1}
نكته ي اين گزارش در اين است كه سپاه آستياگ بر او شورش كرده، هيچ دور از ذهن نيست كه اين شورش از سوي همان هارپاگي روي داده باشد كه آستياگ فرزندش را كشته بود. ضمناً « يوستيوس، همدست اصلي كورش را هارپاگ مادي دانسته است.»{2}
اين نكته ميتواند بازتابنده ي ياري كاوه به فريدون و انقلاب او بر ضحاك باشد.

توضيح:


مي دانيم كه دانش واژه شناسي امروزه به كمك استوره شناسي آمده و بسياري از استوره ها به كمك اين دانش رمزگشايي شده اند. از اين روي، ما نيز به ناچار مي بايد به واكاوي واژه "فريدون" بپردازيم. دكتر فريدون جنيدي اين واژه را اينگونه ريشه شناسي كرده است:
فريدون به زبان  اوستا، "ثَرايِتَون" Thraeetaoona خوانده ميشود و اين نام از دو بهر تشكيل يافته و خلاصه شده است.
 بخش نخست آن ثري است كه در اوستا و سانسكريت به معني عدد سه و همان است كه امروز نيز به زبان انگليسي Three خوانده ميشود.
بخش دوم آن " اَئِتَوَنَت"  Aeetavanat است كه به زبان اوستايي همان است كه در زبان پهلوي "ايتون": و به زبان فارسي "ايدون" به معني "چنين" تلفظ مي گردد.»(3)
از اين واژه شناسي و اين كه در شاهنامه آمده است كه فريدون، جهان را ميان سه پسرش: ايرج و تورج و سلم، تقسيم ميكند، نتيجه ميشود كه منظور از "فريدون" در استوره ها، دوره ي سه بخش شدن نژاد آرياست و نه يك فرد خاص كه بر پادشاهي ستمگر به نام ضحاك پيروز گشته است.
دكتر جنيدي در كتاب " زندگي و مهاجرت آرياييان بر پايه گفتار هاي ايراني" در فصلي به نام "اژدها" نشان ميدهد(4) كه "اژدها" و "اژي" در اصل نمادي از پديده اي طبيعي به نام "آتشفشان" هستند و به اين منظور نيز مدارك و شواهد فراواني ارائه ميدهد كه ذكر آنها در اينجا باعث به درازا كشيدن گفتار ميشود.
از آنچه گفته شد بر مي آيد كه در زمان هاي بسيار دور و به هنگام سه بهره شدن نژاد آريا، آتشفشاني نيز در محل سكونت آنها خاموش گرديده است و اين رويداد در ذهن آرياييان باقي مانده است و بعدها با خاطره پيروزي كورش بر آستياگ مادي تركيب شده و به شكل پيروزي پادشاهي دادگر بر پادشاهي بيدادگر ضبط گشته است.
ضمناً چنانچه ديديم، نبونيد از پادشاه ماد به گونه ايخ توويگو ياد ميكند، به نظر مي رسد نام آستياگ، بعد ها بر اساس اشتباهي كه تاريخ نگاران يوناني از آميختگي استوره ضحاك با تاريخ كورش كرده اند، بر سر زبان ها افتاده باشد  و همين نشان مي دهد كه استوره و تاريخ از زمانهاي بسيار دور به جاي يكديگر، به اشتباه به كار مي رفته اند
در مورد كاوه نيز بايد گفت كه او هم مانند فريدون يك شخص خاص نيست بلكه نماينده دوره اي از گذشته هاي بسيار دور تاريخ ايران است كه به شكلي نمادين در شاهنامه آهنگر خوانده شده است. مي توان دوران كاوه را دوران كشف آهن و به كار گيري آن به عنوان سلاحي در نبرد ها دانست. در اين باره در بخش دوم مقاله بيشتر سخن خواهم راند.

بخش دوم:


در اين بخش به شباهت پيروزي فريدون بر ضحاك با پيروزي كورش بزرگ بر نبونيد بابلي مي پردازيم.
نخست آن كه ميدانيم برنام(لقب) ضحاك، ماردوش بوده است و نام خداي بابل كه كورش نيز آن را بزرگ داشت، مردوك بوده است. لازم به يادآوري است كه فريدون نيز ماردوش را پس از پيروزي نكشت. همچنين نزديكي اين دو واژه براي پژوهشگران در شاخه زبان شناسي، بسيار شايان توجه است.
درباره ي پيروزي فريدون بر ضحاك در شاهنامه آمده است كه سپاه او براي گرفتن پايتخت ضحاك، از اروند رود گذشته است:

چو آمد به نزديك اروندرود           فرستاد زي رودبانان درود

بر آن رودبان گفت پيروز شاه        كه كشتي بر افگن هم اكنون به راه


و سپس فريدون همراه با سپاه از اروند ميگذرد؛هبچ دور نيست كه جايگاه ضحاك، همان بابل بوده باشد چرا كه به روشني آشكار است كه براي رسيدن به بابل مي بايست از اروند رود گذشت.
نكته ي ديگر اين است كه ضحاك، غاصب تاج و تخت جمشيد بود و از سوي ديگر نبونيد نيز غاصب تاج و تخت بابل بود، چراكه با خاندان شاهنشاهي پيوندي نداشت و تنها، رئيس يكي از قبايل كلداني بوده است.

پيوند ديگر ميان اين دو رويداد اين است كه ضحاك آنچنان كه از بيتهاي زير آشكار است تلاش فراواني براي دگرگوني در دين و آيين و فرهنگ مردم روزگار خود انجام داده بوده است :

چو ضحاك شد بر جهان شهريار           برو ساليان انجمن شد هزار

سراسر زمانه بدو گشت باز          بر آمد بر اين روزگار دراز

نهان گشت كردار فرزانگان        پراگنده شده كام ديوانگان

هنر خوار شد جادويي ارجمند        نهان راستي آشكارا گزند

شده بر بدي دست ديوان دراز         به نيكي نرفتي سخن جز به راز


و همين رفتار ضحاك، شوند(باعث) آن شده بود كه مردم، از او به شدت ناراضي بگردند و فريدون را با قيامي مردمي به رهبري كاوه همراهي كنند. از سويي در زمان نبونيد نيز نارضايتي ديني به وجود آمده است و كورش نيز از همين ناخوشنودي مردم بابل به بهترين شيوه استفاده كرده است. بر اساس سالنامه هاي بابلي در هنگام نبونيد، بابل وضع آشفته اي داشته است. چنان كه پس از نبوكدنصر، دو شاه ديگر به سرعت كشته شدند يا اينكه درگذشتند تا اين كه نوبت به نبونيد رسيد.او كه به همراه خانواده اش از پرستندگان ايزد ماه در حران بود و تلاش فراواني براي گسترش آيين سين از خود نشان داد كه اين تلاش او، در شاهنامه به صورت «هنر خوار شد جادويي ارجمند» بازتاب داشته است. نبونيد، خدايان كهن بابلي و سومري را كنار گذاشت و اين موضوع به هيچ روي پسند مردم بابل و كاهنان آن نبود و به كاهش محبوبيت نبونيد انجاميد.
در هر دو روايتِ ضحاك و نبونيد،مردم به شدت از فرمانروا خشمگين هستند..

1

چرخ لنگ آسياب

هنوز يك‌سالي نيست كه از ذوق ثبت جهاني سازه‌هاي آبي شوشتر براي انتشار خبر مربوطه، صفحات از پيش بسته‌شده را كناري گذاشتيم و خبر اين افتخار بزرگ را در صدر قرار داديم؛ اما در طول يك‌سال گذشته خبرهايي مبني بر تخريب اين سازه‌ها و احتمال حذف شدن آنها از فهرست جهاني كم نبود.

امروز سازه‌هاي آبي شوشتر نه‌تنها به‌عنوان يك اثر فرهنگي در جذب گردشگر به منطقه كمكي نمي‌كند كه بي‌توجهي به اين اثر جهاني نيز موجب‌شده تا بوي تعفن در منطقه به مشام برسد. سؤال اينجاست كه آيا با ثبت شدن يك اثر در فهرست يونسكو بايد آن را فراموش كرد يا براي حفظ و نگهداري آن تلاش بيشتري به خرج داد‌؟

سال گذشته و تنها 20‌روز پس از ثبت جهاني سازه‌هاي آبي شوشتر به‌عنوان دهمين اثر ايران در فهرست جهاني يونسكو، بخشي از كناره يكي از پل‌هاي اين سازه روي رودخانه «‌گرگر» فرو ريخت كه همچنان مرمت نشده است.

بنا بر اعلام كارشناسان، براي اين تخريب دلايل مختلفي مي‌توان ذكر كرد كه نحوه غيرعلمي و غيركارشناسي مرمت انجام شده در اين محل، فرسايش و استهلاك و عدم‌مراقبت صحيح، ورود حجم زياد فاضلاب شهري شوشتر كه از مجراهاي مختلف وارد رودخانه گرگر مي‌شود، عدم‌بازسازي و مرمت اين سازه‌ها و در نظر نگرفتن تمهيدات مراقبتي در طول ساليان گذشته و انجام ساخت و سازهاي بي‌رويه روي آن مي‌تواند بخشي از آن باشد.

يكي از كارشناسان مرمت بناهاي تاريخي كه به واسطه شرايط بسته خبري درون سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري نمي‌خواهد نامي از او برده شود در اين باره مي‌گويد: علت نهايي تخريب در اين سازه اين بود كه مرمت‌كاران سازمان ميراث فرهنگي براي مقاوم‌سازي‌ اين نقطه از سازه اقدام به حفر چاه‌هاي رتوري براي تزريق ملات كرده‌اند اما اين كار بايد مرحله به مرحله انجام مي‌شد كه يكباره انجام شد.

به گفته اين استاد دانشگاه مرمت‌كاران بايد حين انجام كار در هر مرحله يك چاه حفر كرده و آن را با ملات پر مي‌كردند و سپس به سراغ چاه بعدي مي‌رفتند اما آنها همه چاه‌هاي مورد نظر را با فاصله اندك از هم حفر كردند كه اين مسئله موجب سست‌تر شدن سازه و در نهايت فروريختن آن شد.

با نگاه به نوع و شدت تخريب صورت گرفته در اين بخش از سازه‌هاي آبي به‌نظر مي‌رسد مرمت اين بنا با مشكلات بسياري همراه باشد،‌ اما با اين همه مرمت قسمت فروريخته سازه‌ها، يك‌بار در آخرين ماه‌هاي سال گذشته شروع شد كه به‌دليل كمبود اعتبار متوقف ماند. اما يك‌بار ديگر و در روزهاي ابتدايي سال جديد اين پروژه دوباره كليد زده شد كه هنوز خبري از موفقيت يا عدم‌موفقيت پروژه نيست؛ شايد از بودجه تازه ميراث فرهنگي كه همان بودجه 300‌ميليارد ريالي است به اين پروژه هم تزريق شود تا حداقل بهانه‌اي براي كمبود بودجه وجود نداشته باشد. در اين شرايط بايد ديد مرمت كاران چه تدبيري براي نجات اين سازه‌ها درنظر مي‌گيرند.

سال گذشته پيش از ثبت سازه‌هاي آبي شوشتر در فهرست يونسكو مردم منطقه از بوي تعفن رودخانه شكايت داشتند اما با گذشت يك سال از ماجرا، نه تنها بوي تعفن رفع نشده كه بيشتر هم شده و سطح آب نيز كاهش يافته است.

انباشت فاضلاب شهري سبب‌شده تا در چند قدمي سازه‌هاي آبي شوشتر بوي متعفني فضاي ورودي آب رودخانه به داخل سازه را دربرگيرد. همچنين در داخل سازه‌هاي آبي شوشتر نيز فضايي تعبيه شده است تا زباله‌هاي شهري كه به داخل رودخانه ريخته مي‌شود وارد سازه‌هاي آبي نشود اما همين امر سبب‌شده تا در داخل سازه بخشي از انباشت زباله‌ها به‌صورت راكد ديده شود.

آيا جاي زباله‌هاي شهري در رودخانه است؟

آيا مي‌شود در همه تخريب‌هاي صورت گرفته، سازمان ميراث فرهنگي را مقصر دانست؟ البته كه كمبود بودجه و مرمت‌هاي غيرعلمي در منطقه به چشم مي‌خورد اما سهم ما به‌عنوان گردشگر چيست؟ آيا همه سهم ما نوشتن خطي است به يادگار بر ديواره يك ميراث فرهنگي؟ هر چند برخي از كارشناسان  معتقدند متولي امر آموزش و حتي جريمه و توبيخ گردشگران نيز، سازمان مربوطه است اما بد نيست ما به‌عنوان گردشگر يا ساكنان مناطق فرهنگي حس همكاري و مشاركت خود را بيفزايم و براي ماندگاري اين ميراث ارزشمند فرهنگي هر كدام يك نگهبان باشيم.

معماي برگزاري يك جشن

بعد از ثبت جهاني سازه‌هاي آبي شوشتر در فهرست يونسكو قرار بود جشن ملي‌اي در منطقه برگزار شود كه تا پايان سال88 چنين جشني برگزار نشد اما قرار بعدي موكول شد به سالروز اين ثبت جهاني و افتخار ملي، كه به‌نظر مي‌رسد اين تاريخ هم به تعويق افتاده باشد.

برگزار نمي‌شود

پنجم خرداد ماه سال‌جاري فرماندار شوشتر به واحد مركزي خبر گفته بود: كمتر از 30‌درصد مراحل تكميل سازه‌هاي آبي شوشتر انجام شده و براي برگزاري جشن ملي جهاني شدن اين سازه‌ها، 70‌درصد كار باقي مانده است. آملا‌زاده در ادامه افزوده بود: اقداماتي را كه سازمان ميراث فرهنگي بايد براي برگزاري اين جشن انجام مي‌داد، متأسفانه تا‌كنون انجام نداده است. مقدماتي براي برگزاري اين جشن نياز داريم كه براي فراهم شدن آنها متأسفانه با عدم‌حمايت سازمان ميراث فرهنگي روبه‌رو شده‌ايم و انتظار داريم كه اين سازمان براي برگزاري هرچه سريع‌تر جشن اين اثر ملي، به بازسازي، ترميم و حفاظت از سازه‌ها بپردازد.

چنانچه سازمان ميراث فرهنگي در اين خصوص كمك مالي و عمراني كند شهرستان شوشتر آمادگي برگزاري باشكوه اين جشن را دارد. فرماندار شوشتر مي‌افزايد: با توجه به اينكه اين اثر در 4 تير سال‌88 ثبت جهاني شده است به مناسبت سالگرد ثبت جهاني اين اثر ملي قرار بود با حضور رئيس‌جمهوري، در تير ماه امسال اين جشن برگزار شود اما اينگونه نخواهد شد.

برگزار مي‌شود

نماينده مردم شوشتر در مجلس شوراي اسلامي كه خود به‌شدت پيگير برگزاري اين جشن در شهرستان شوشتر و نه در تهران بود، به خبرنگار مهر در اهواز گفته بود: در گفت‌وگويي كه با شخص رئيس‌جمهوري داشتم موافقت وي براي حضور در جشن سازه‌هاي آبي شوشتر را دريافت كردم.

سادات ابراهيمي افزوده بود: در تيرماه سال‌جاري موافقت رئيس‌جمهوري براي حضور در جشن ثبت جهاني سازه‌هاي آبي شوشتر اخذ شده و اگر مشكل خاص و پيش‌بيني نشده‌اي رخ ندهد اين مراسم در تيرماه و در شهرستان شوشتر برگزار مي‌شود. اين زمان شايد هم جابه‌جا شود ولي فعلا قطعي‌ترين زمان ممكن براي برگزاري اين جشن تيرماه است.

سادات ابراهيمي درخصوص شايعاتي درخصوص برگزاري اين جشن در تهران به اين نكته نيز اشاره كرده بود كه ابتدا قرار بود اين جشن توسط سازمان ميراث فرهنگي كشور در تهران برگزار شود كه به‌علت مخالفت مردم شوشتر، با برگزاري اين جشن در شوشتر موافقت شد و اكنون نيز مسئولان شهر شوشتر بايد هرچه سريع‌تر خود را براي برگزاري اين جشن در تيرماه در شهرستان شوشتر آماده كنند.

برگزار شود، ما كمك مي‌كنيم

18‌فروردين ماه سال‌جاري مديركل روابط عمومي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري در واكنش به اخبار منتشرشده درباره‌ نقش اين سازمان در برگزار نشدن جشن سازه‌هاي آبي تاريخي شوشتر گفت: سازمان ميراث فرهنگي نقشي در آماده نشدن شرايط برگزاري اين جشن نداشته و تمام برنامه‌ريزي اجرايي اين جشن برعهده‌ شهرداري شوشتر و استانداري خوزستان بوده است.

حسن محسني افزود: پس از ثبت جهاني سازه‌هاي آبي شوشتر، سازمان ميراث فرهنگي قصد داشت، مطابق روال خود، جشن باشكوهي را با حضور رئيس‌جمهوري در تهران برگزار كند اما به‌دنبال درخواست مسئولان استان، سازمان پذيرفت كه استان خوزستان و شهر شوشتر برگزاركننده اين جشن باشند. با وجود سپرده‌شدن مسئوليت برگزاري جشن به مسئولان استاني، رئيس سازمان ميراث فرهنگي اعلام كرد كه در حد امكان حاضر است به برگزاري اين جشن كمك كند و در اين راستا 30‌درصد هزينه را نيز تقبل كرد.به هر حال ما كه متوجه نشديم اين جشن برگزار مي‌شود يا نه، اگر شما مخاطب عزيز متوجه شديد لطفا به ما هم بگوييد جشني در كار هست يا نيست؛ هر چند صبر ما زياد است، مي‌شود يك‌سالي صبر كرد و دوباره روز از نو.

1

جشن سازه‌هاي آبي شوشتر و ميزبانان غايب

سال گذشته در چنين روزهايي بود كه پرونده ثبت جهاني مجموعه آبي- تاريخي آبشارهاي شوشتر مورد پذيرش سازمان يونسكو قرار گرفت.

و پس از تلاش و كوشش فراوان كارشناسان و دوستداران ميراث فرهنگي بالاخره اين مجموعه  بي‌نظير، به سياهه ميراث جهاني پيوست و به‌عنوان دهمين اثر جهاني ثبت شده ايران در اين فهرست قرار گرفت، آن‌هم با شروطي و رفع برخي موانع و مشكلاتي كه اگر رفع نشوند خطر خروج اين اثر از فهرست ميراث جهاني وجود دارد.

پس از اين اعلام، كه شادماني مردم را به همراه داشت مسئولين فرهنگي استان و ديگر سازمان‌هاي مرتبط و همچنين ميراث فرهنگي كشور اعلام كردند جشن باشكوه و در‌خوري به‌عنوان جشن ملي سازه‌هاي آبي شوشتر برپا مي‌دارند كه مردم شوشتر و علاقه‌مندان ميراث هم در آن حضور خواهند داشت؛ وعده‌هاي كاذبي كه اين شور و هيجان را به‌رغم همه تدارك ديدن‌ها و آماده‌سازي‌‌ها به واقعيت نزديك نكرد.

ميراث هم به چاپ پوستر و اطلاع‌رساني برگزاري جشن‌سازه‌هاي آبي پرداخت اما اين جشن بدون هيچ توجيه و توضيح خاصي به تعويق افتاد. پس از چند بار اعلام برگزاري در سال گذشته و وعده‌هاي پي در پي و عدم‌برگزاري آن بالاخره طلسم شكسته شد و ناگهان در روزهاي پاياني خردادماه از سوي ميراث فرهنگي اعلام شد جشن سازه‌هاي آبي در اوايل تيرماه و در روزهاي سوم، چهارم يا پنجم تيرماه برگزار خواهد شد. اما در نهايت در روز31 خرداد به يكباره اعلام شد اين جشن 2تيرماه(دو روز بعد) باحضور دكتر محمود احمدي‌نژاد برگزار مي‌‌شود. همه منتظر بودند كه به جشن خودشان دعوت بشوند اما اين انتظار هيچ سودي نداشت.

نكته حائز اهميت اينكه خود اداره كل ميراث فرهنگي خوزستان تا 2 روز قبل از برگزاري جشن، دقيقاً نمي‌دانستند يا نمي‌خواستند بگويند جشن چه روزي برگزار مي‌شود؟! تا 2 روز پيش از برگزاري اين مراسم هيچگونه تبليغاتي اعم از پارچه نويسي و نصب بنر در سطح شهرشوشتر و همچنين مركز استان خوزستان (اهواز) به چشم نمي‌خورد.

مسئولين و اداره كل ميراث فرهنگي از انجام برنامه‌هاي گوناگون چند روزه در حاشيه اين جشن خبر دادند كه از جمله آنها برگزاري شب‌هاي فرهنگي در شوشتر، نور افشاني و  برپايي نمايشگاه صنايع‌دستي بود چرا كه به گفته مسئولين قرار بود جشن باشكوه و درخوري براي مردم لايق خوزستان برگزار شود و اما سرانجام...

بايد گفت جاي بسياري در اين مراسم خالي بود. انجمن‌ها، مطبوعات محلي استان، دوستداران واقعي ميراث، كارشناسان و علاقه‌منداني كه در تهيه و مقدمات ثبت آن كوشش كردند از همه مهم‌تر مردم خوب شوشتر غايب اصلي اين جشن بودند.

مجموعه‌اي كه تا اين پايه در جهان بي‌مانند است كه ثبت جهاني مي‌شود و از شهر، استان و كشور مي‌گذرد و جنبه فراملي و جهاني پيدا مي‌كند آيا سزاوار برگزاري مراسمي به اين شكل و صورت است؟ آيا ارزش اين رخداد به‌راستي بزرگ در اين هياهوي برگزاري مسابقات فوتبال كمتر از بازي‌هاي جام‌جهاني است؟ به‌راستي نبايد تبليغاتي در خورتوجه در سطح ملي و فراملي براي آن صورت مي‌گرفت؟

1

وهُورَمنَه (بهمن)، انديشۀ نيك

بهمن، نخستين زادۀ خدا، در طرف راست اهوره مزدا مي نشيند و تقريباً نقش مشاور را دارد. اگر چه او پشتيبان حيوانات سودمند در جهان است، با انسان نيز سروكار دارد. بهمن بود كه آشكارا در برابر زردشت نمايان شد و اوست كه گزارشي روزانه از انديشه و گفتار و كردار مردمان تهيه مي كند. پس از مرگ، بهمن روان پارسايان را خوشامد مي گويد و آنان را به بالاترين قسمت بهشت رهنمون مي شود. در پس اين تصويرپردازي با هم اين اعتقاد وجود دارد كه «انديشۀ خوب» (بهمن) مظهر خرد خداست كه در وجود انسان فعال است و انسان را به سوي خدا رهبري مي كند؛ زيرا از طريق «انديشۀ نيك» است كه به شناخت «دين بهي» مي توان رسيد. ديواني كه بهمن با آنان مخالف است، عبارتند از «اَيشمَه» (خشم) و آز (غلط انديشي) و بالاتر از همه، اَكَه مَنَه (اَكُومَن: انديشۀ بد يا بي نظمي).

1

هَوروَتات (خرداد) و اَمِرِتات، (مرداد) كمال و بيمرگي

چون اين دو موجود مادينه هميشه در متون با هم ذكر مي شوند، در اينجا نيز با هم مورد بحث قرار مي گيرند. خرداد كه به معني تماميت، كليت و پُري است (غالباً كمال معني مي شود)، مظهري است از مفهوم نجات براي افراد بشر. مرداد (تحت الفظي به معني بيمرگي) تجلي ديگر رستگاري و جاودانگي است. اين دو امشاپسند با آب و گياه ارتباط دارند و هداياي آنان ثروت و رمۀ چهارپايان است، به گونه اي كه اين دو نمايندۀ آرمان هاي نيرومندي، سرچشمۀ زندگي و رويش هستند. هماوردان خاص آنان «گرسنگي» و «تشنگي» اند

1

خشَثَره وَيريَه (شهريور)، شهرياري مطلوب

از جهات بسياري شهريور انتزاعي ترين امشاسپندان است. او مظهر توانايي، شكوه، سيطره و قدرت خداست. در جهان مينويي او نمايندۀ فرمانروايي بهشتي است و در زمين نمايندۀ آن سلطنتي است كه با كمك كردن به فقرا و ضعفا و با چيرگي بر همۀ بدي ها، ارادۀ خدا را در آن مستقر مي كند. به دليل پشتيبانيش از فلزات، وي با جاري شدن فلز گداخته اي كه در پايان جهان همۀ مردمان را به آزمايش خواهد كشيد، ارتباط دارد. از اين رو، گفته مي شود كه خدا از طريق او پاداش و مكافات اخروي را تعيين مي كند. هماورد اصلي او سَوروَه است كه سرديو «حكومت بد» و «هرج و مرج» و «هستي» است.

1

جشن زايش اشو زردشت

ششمين روز فروردين كه بنا به نظر بسياري محققان و موبدان زرتشتي، سالروز تولد زردشت اسپنتمان است، به نوروز بزرگ معروف است. دراين روز زردشيان در آتشكده‌هاي هر شهر گردهم مي آيند، به سخنراني‌هاي مذهبي گوش مي‌دهند، اوستا مي‌خوانند و تولد پيامبرشان را جشن مي‌گيرند. آب پاشيدن به همديگر، دود كردن اسپند و پخش كردن سنجد و آويشن نيز از ديگر مراسم‌هاي اين جشن است.
گاتاخواني، دف زني و سخنراني در مورد تاريخچه نوروز و جشن زايش زردشت از جمله برنامه‌هاي اين مراسم مي باشد. حضور در نيايشگاه شاور اهرام ايزد و ساير نيايشگاه‌ها و مكان‌هاي مقدس ديني در صبح روز ششم فروردين از ديگر آيين‌هاي بزرگداشت زايش زردشت است، كه در همه شهرهاي زردشتي نشين برگزار مي‌شود.

 

1

شهر گور

شهر گور نخستين شهر دايره‌اي شكل ايران مي باشد كه به دستور اردشير بابكان، پايه‌گذار سلسله ساساني در نزديكي فيروزآباد استان فارس ساخته شده است. پيش از كاوش‌هاي باستان شناسي در اين شهر ساساني، بقاياي بنايي به نام مناره و نيايشگاه به چشم مي‌خورد. اما با آغاز كاوش‌هاي باستان شناسي به سرپرستي دكتر هوف آلماني و ليلي نياكان، نه تنها اين دو اثر قابل مشاهده خوانا سازي شدند كه بخش‌هايي از كاخ اردشير به همراه دروازه نيايشگاه و آرامگاهي متعلق به شاهزادگان ساساني نيز كشف شد. از جمله مهمترين يافته‌هاي باستان شناسي در اين شهر، كشف نقاشي‌هاي ساساني با نقش شاهزادگان مي باشد كه در محل آرامگاه آنان رويت شده است. هم اكنون اين مكان با پيشرفته‌ترين امكانات مرمتي، مورد حفاظت و پاسداري قرار گرفته است اما همچنان ادامه كاوش‌هاي باستان شناسي در آن با ابهام مواجه است.

1

مزار شيخ ابدال

مزار شيخ ابدال در روستايي به همين نام و در فاصله تقريبي ۲۰ كيلومتري شمال شهر واقع شده است. معماري اين بنا مويد احداث آن در قرن نهم و مقارن با دوران فرمانروايي تيموريان مي‌باشد. اين بنا بيشتر شبيه مسجدي كوچك مي‌باشد كه در ميان آن صندوقي از آجر و سنگ ايجاد شده است. مزار شيخ ابدال بنايي سنگي و آجري با نقشه اي چهارطاقي است.

1
X