آرامگاه استر و مردخاي، آرامگاه بابا طاهر عريان، برج قربان، تنديس شير سنگي، گنبد علويان، غار عليصدر، آرامگاه بوعلي همدان، كاخ هگمتانه، آرامگاه ابوعلي سينا، قبر اسكندر، تپه پيسا، تپه هگمتانه، كتيبه گنجنامه، مقبره حيقوق نبي، كليساي انجيلي، كليساي گريگوري استپان، بازار همدان، عمارت امير تومان، خانه احمدي، خانه نظري، خانه شهبازي، خانه مسعودي، خانه لطفعليان، سراب گيان، كوه الوند، آبشار گنج نامه، دره سركان، موزه هگمتانه، موزه بوعلي سينا، موزه برق همدان، موزه باباطاهر، موزه تاريخ طبيعي همدان
جاذبه هاي طبيعي:گناباد
غار سنو :
غار سنو كه در نزديكي روستاي سنو در شهرستان واقع است و از انواع غارهاي آبي است به طوري كه حتي در خشكسالي هاي متوالي ميزان آب موجود در غار تغييري نمي كند غار سنو تا حدودي شبيه به غار علي صدر همدان مي باشد كه تاكنون مورد كاوش و بررسي قرار نگرفته است.
منطقه شكار ممنوع هنگام:
منطقه شكار ممنوع هنگام با وسعت بسيار در شرق گناباد قرار دارد و سيماي طبيعي آن به صورت دشتي- تپه ماهوري است. آب و هواي آن خشك و پوشش گياهي اين منطقه نيز عمدتا ايراني و توراني و حيات وحش ان نيز شمال آهو، قوچ و ميش ، كل و بز و... است.
منطقه شكار ممنوع هلالي :
اين منطقه تير اندازي ممنوع با مساحت1200000 هتكار يكي ديگر از اين كونه محدود هاي حفاظت شده گناباد است ككه به صورت دشتي - تپه ماهور و داراي آبو هواي خشك مي باشد. علت و ضروروت وجود حفاظت از اين منطقه مي توان مراقبت از پوشش گياهي از انواع ايراني و توراني و حيات وحش عنوان نمود.
منطقه يلاقي درب صوفه :
درب صوفه يا به قول مردم گناباد درصوفه روستاي كوچكي است كه از نظر موقعيت و زيبايي محل داراي اهميت است و در فاصله 6 كيلومتري روستاي زبيد و 30 كيلومتري غرب گناباد واقع است. سه طرف آن كوه مرتفع قرار دارد و مشتمل بر درخت هاي بسيار قوي و هواي سرد و مطبوع و آبشاري زيبا است كه حدودا 6 متر ارتفاع دارد. در انتها روستا و در ديواره يكي از كوه ها متصل به روستا فرو رفتگي به عمق 10 متر قرر دارد كه شبيه به ايوان وصفه است.
گناباد ، شهر كهنترين قنات جهان
شواهد بر جاي مانده از محوطه هاي باستاني نشان از استقرار و زندگي اجتماعي انسان هاي پيش از تاريخ در اين ناحيه دارد.گناباد به سبب قرار گرفتن در مسير هاي سوق الجيشي مورد توجه حكمرانان هخامنشي بوده است. قنات گناباد كه برخي احداث آن را به بهمن پسر اسفنديار پسر گشتاسب پسر سهراب نسبت مي دهند مويد رونق اين سرزمسن در آن ادوار ديرين مي باشد. اين شهر در صدر اسلام « جنابد» نام داشت و از وقايع مهم در دوره اسلامي مي توان به قيام امامزاده سلطان محمد عابد بردار حضرت رضا بر عليه حكام عباسي اشاره كرد. اين ناحيه در دوره سلجوقي به دليل وجود شخصيتي مبارز همچون ابونصر فارياني وزير طغرل بيك سوم از اهميت خاصي برخوردار بوده است. مسجد جامع گناباد در عصر حكمراني خوارزمشاهيان بنا گرديد. و در زمان تيموريان نيز يكي از حاكم نشينان ايالات قهستان بوده. در اوايل قرن سيزدهم گروهي از اعراب شيباني به اين نواحي مهاجرت نمودند.
برخي از جاذبه ها و آثار تاريخي گناباد:
مسجد جامع گناباد:
مسجد جامع در ميان شهر گناباد واقع شده و از بناهاي ارزشمند دوره خوارزمشاهيان است. بناي مسجد با نقشه دو ايواني مشتمل بر سر در تزئيني، صحن وسيع مياني، دو ايوان شمالي و جنوبي و رواق و سه شبستان ستوندار در جهات ديگر است. اين مسجد داراي دو ورودي در شمال شرقي و جنوب شرقي است. مدخل جنوب شرقي در حال حاضر فاقد تزئينات است، اما در سر در ورودي شمال شرقي با طاق جناغي داراي يك حاشيه تزئيني در پا كار طاق به عرض 25 سانتي متر است كه بر آن نقوش پرندگان در ميان گل وبرگ گچبري شده كه به احتمال زياد مربوط به دوره قاجار است.
مسجد جامع بجستان :
اين بنا در بجستان در 51 كيلومتري شمال غربي گناباد واقع شده بناي اوليه مربوط به دوره تيموري مي باشد اين بنا داراي دو ايوان در شمال و جنوب مي باشد.
مسجد جامع جويمند:
اين بنا در روستاي جويمند در شهرستان گناباد و جنوب خراسان واقع گرديده و بناي اوليه آن براساس سنگ نوشته سر در سال 1040 ه ق توسط شاه حسين پنجم بناشده است.
رباط زين آباد:
اين بناي ارزشمند در 60 كيلومتري غرب گناباد و به فاصله 15 كيلومتري جنوب شرقي بجستان واقع است. رباط زين آباد با وسعت تقريبي 2500 متر مربع به صورت نقشه چهار ضلعي و فضاهاي معماري متفاوت توقفگاه كاروانياني بوده است كه مسير كوير را طي مي نموده اند. در اضلاع شمالي و جنوبي در هر طرف از صحن رباط فضاهايي براغي اقامت مسافران و اتاق هايي متناسب تعبيه شده است. بنا بر شواهد معماري رباط زين آباد از يادگارهاي معماري عصر قاجار در گناباد است.
مزار بيدخت:
اين بقعه آرامگاه بنيانگذار شعبه اي از فرقه صوفيه نعمت اللهي و قطب هاي آن است. اين مجموعه مشتمل بر چهار صحن بزرگ بنامهاي صحن پايين، بالا، كوثر و فردوس ودو حوض سنگي است.گنبد بنا آراسته به كاشيهاي لقيبي و كتيبه مي باشد در اطراف بنا نيز حجره هايي براي اقامت مسافران در نظر گرفته شده است.
مقبره جغتين گيسور:
در گستره دشتي وسيع در 72 كيلومتري شمال شرقي گناباد در شمال روستاي گيسور، بنايي آجري و زيبا متعلق به سده هشتم هجري قرار دارد. اين اثر به اشتباه مقبره جغتاي پسر چنگيز خان مغول معروف شده است. اما به احتمال بسيار آرامگاه يكي از بزرگان و صاحب منصبان ايراني است كه هويت وي آشكار نگرديده است. اين بنا مشتمل بر فضاي چهار طاقي است و گنبدي بر فراز آن قرار داشته است. در بخش تحتاني بنا نيز محل سردابه اي شكل وجود دارد كه مكان دفن متولي احتمالا در همان قسمت بوده است.
بقعه سلطان محمد عابد(ع):
اين بقعه در 24 كيلو متري جنوب شهر گناباد مشرف بر كاخك بر فراز مدفن سلطان محمد بن موسي الكاظم ايجاد شده است. قرائن تاريخي اين شخصيت رابرادر حضرت رضا (ع) معرفي نموده اند كه بعد از شهادت آن حضرت به قصد مبارزه با حكومت مامون با ياران خود وارد خراسان گرديده و سرانجام توسط مامون عباسي در قصبه كاخك به شهادت رسيد. بنابر اقوال گوناگون بنيان اوليه آرامگاه متعلق به اواخر دوره سلجوقي بوده و ساختمان فعلي پس از سالها تغيير و تحول در زمان شاه طهماسب صفوي ساخته شده است. در سال هاي اخير مجموعه مرمت و سازماندهي شده است.
مجموعه معماري روستاي عمراني:
در فاصله حدود 20 كيلو متري شمال گناباد، مجموعه عظيم معماري، محصور در برج و بارو مشهاهده مي شود كه به «عمراني» شهرت دارد. اين روستا تا سي سال پيش مسكوني بوده و در حال حاضر هم بافت تاريخي خود را حفظ نموده و تاسيسات دفاعي و بادگيرهاي آن هنوز پا برجاست. اين روستا علاوه بر معابر و بقاياي معماري ارزشمند سنتي داراي حمام، رباط و دو آب انبار بزرگ است كه متعلق به دوران سلجوقي تا صفوي است.
قلعه دختر شوراب:
اين قلعه سنگي در حدود 15 كيلو متري شهر گناباد و مشرف بر روستايي به نام شوراب واقع شده است و از ابنيه دوران پيش از اسلام و مركب از سه فضاي معماري است كه تمامي آنها به صورت برآمدگي بقاياي ساختماني از شرق به غرب بر روي محدوده قلعه بنيان شده است. بخش تحتاني آن مدخل قلعه محسوب گرديده و شامل برجي مدور ، دالانهاي مسقفبا ديوارهاي عريض و نيم برجهاي تقويت كننده است. قسمت فوقاني آن نيز اختصاص به تالار ها، اطاق هاي وسيع و برجهاي مدور و نيم دايره اي داشته و شواهد موجود حكايت از آن دارد كه قلعه مزبور در دوران اسلامي مرمت شده و گسترش يافته است.
يخدان كوثر:
اين اثر معماري در حدود 4 كيلومتري شمال شرقي بيدخت در مجاورت روستاي متروكه كوثر در ميان اراضي كشاورزي واقع است. به طور كلي يخدان كوثر از سه بخش ديوار شرقي و غربي جوي مخصوص و محل جمع آوري يخ ها ابتياع شده شكل گرفته است. ديوار اين يخدان از خشت و چينه ايجاد شده و در پشت آن نيز جوي قرار داشته است، كه آب در داخل جوي انباشته شده و در شب هاي سرد زمشتان به يخ تبديل مي شد، پس از آن يخ ها كه بيشتر لايه لايه بوده است به چال يا محفظه نگهداري يخ منتقل مي شد. پوشش محفظه يخ در يخدان كوثر به گونه اي است كه ابتدا قاعده مخروطي آن با قطر بيشتر بوده و هر چه ب8ه انتهاي مخروط نزديك مي شود از قطر دايره كاسته شده تا به راس آن منتهي مي سود. در حاشيه بخشي از ديوار يخدان نيز اتاقكي است كه مخصوص يخبان بوده است
آسياب هاي كاخك:
بقاياي معماري اين آسياب ها در ميان دره اي به فاصله كمي از شهر كاخك واقع است. اين سازه هاكه بيشتر در مناطق كوهستاني ساخته مي شد با استفاده از شيب هاي تند و آب سرشار قنات ها غلات اهالي را به نحوي مطلوب به آرد تبديل مي كرده است. در حال حاضر تعدادي از اين آسياب ها همچون گذشته به فعاليت خود ادامه مي دهند. آبشار كاخك در كنار بقاياي آسياب ها تنها منبع اصلي انرژي چرخش «چرخ پره» بوده كه در كنار مخزن استوانه اي شكل سنگي به نام «تنوره» قرار داشته است. آب ژس از ريزش از بالاي «تنوره» به شدت از محفظه اي باريك خارج شده و به بيرون فوران مي كند كه در نتيجه « چرخ پره» را به گردش در آورده و از اين چرخ از طريق محوري عمودي به سنگ زيرين آسياب منتقل مي شود. بر راس محور يا «تير» قطعه اي آهني متصل است به نام «توره» كه در حفره ايجاد شده در سنگ زيرين جاي مي گيرد و غلات ريخته شده در لاي سنگ ها را آرد مي كند. «دول» محلي است كه غلات در آن ذخيره مي شود كه با استفاده از قطها اي چوبي به نام « دول چوپش» ريزش گندم از اين محظه كنترل مي شود. « تبلك » وسيله چوبي ديگري است كه با لرزش بر روي سنگ باعث ريزش گندم از « دول بره» مي شود. در ژايان اين فعاليت غله آرد شده از طريق رخنه ايجاد شده در كنار محفظه سنگ به داخل فضاي گود شده گچ اندود موسوم به « پرخو» مي ريزد و در آنجا انبار مي شود. از ديگر قطعات آسياب ها مي توان به «پشنه» و « چوپشنه» اشاره كرد كه با استفاده از ان ها سرعت چرخش سنگ ها كم يا زياد مي شود.
قنات قصبه گناباد:
قنات قصبه گناباد به عنوان يكي از پديده هاي شگفت انگيز دست ساخته انسان در طول تاريخ و نمادي از هم نوايي بشر با طبيعت، توجه بسياري از مورخان و پژوهشگران را به خود جلب كرده است. اين قنات از ميان اراضي كوي شرقي گناباد از محلي معروف به « برج علي ضامن» در داخل رسوب هاي ريزدانه آغاز شده و از هفت كانال متصل به هم شكل گرفته است. برساس آخرين مطالعات طول اين قنات 33113 متر و تعداد چاه هاي آن متجاوز از 470 حلقه و عمق مادر چاهآن نيز حدودا 280 تا 300 متر است. ناصر خسرو قبادياني نخستين كسي است كه در سفرنامه اش به توصيف اين قنات پرداخته و عمق چاه آن هفتصد گز و طول آن چهار فرسنگ اذكر نموده است و آنرا نيز به كيخسرو نسبت داده است. ظاهرا وي از كنار طولاني ترين رشته انشعابي اين قنات به نام دولاب نو عبور نموده است. فضاي داخلي قنات داراي كانال ها و تونل هاي اعجاب انگيزي است كه با بررسي هاي انجام يافته بر روي آن حفره هايي مشخص شده ظاهرا اين قسمت ها براي قرار دادن چراغ و پينه سوز و وسايل روشنايي به كار رفته است. در حال حاضر ميزان آبدهي اين قنات 150 ليتر در ثانيه است. قطعه سفال هاي پراكنده در اطراف دهانه چاه ها حاكي از اين است كه رشته قصبه در واقع كانال اوليه اصلي قنات گناباد بوده كه در زمان هخامنشيان حفر شده و در پي آن رشته هاي ديگر در مواقع خشكسالي ايجاد شده است. اين پديده مي تواند با ارائه طرح مناسب به مكان توريستي بسيار جذاب و ديدني تبديل شود.
پل يونسي :
از ابنيه تاريخي گناباد كه بر امتداد كال شور . بر روي آن ايجاد شده، سازه اي است آجري و مستحكم موسوم به پل يونسي كه نام خود را از روستاي نزديك واقع در 55 كيلو تري شهر گناباد گرفته است، معماري اين پل داراي 9 چشمه طاقي جناغي و آب برهاي نيمه مدور است كه در بخشي از آن سنگ يا ملاط ساروج و قسمتهاي ديگر از آجر و گچ ساخته شده است اين بناي تاريخي از يادگار هاي معماري دوره صفويه است
آرامگاه ابن سينا نگيني در خاتم شهر همدان
آرامگاه ابن سينا نگيني در خاتم شهر همدان در حال حاضر تالار جنوبي آرامگاه به عنوان موزه محل نگهداري سكه هاي قديمي، سفال، برنز و ساير اشياي كشف شده زير خاكي مربوط به هزاره هاي قبل از ميلاد و دوره هاي اسلامي و نيز اشياي قديمي اهدايي مردم مي باشد و در تالار شمالي، كتابخانه هايي مشتمل بر 5 هزار جلد كتاب خطي و چاپي نفيس ايراني و خارجي و غرفه هايي مربوط به آثار بوعلي سينا و شعرا و نويسندگان همداني نگهداري مي شود. شتر شهرهاي دنيا با بنايي تاريخي يا فرهنگي مشهورند و آن را شناسه خود مي دانند به عنوان مثال شهر "پاريس" با برج "ايفل"، اصفهان با ميدان "نقش جهان" و شيراز با بناي آرامگاه شاعر بزرگ ايران "حافظ شيرازي" خود را معرفي مي كنند. همدان نيز از حدود 60 سال پيش به برج آرامگاه شيخ الرييس ابوعلي سينا طبيب و دانشمند نامدار ايران زمين مزين شده است و خود را با اين نماد معرفي مي كند. اين بناي با شكوه كه همچون نگيني در خاتم شهر همدان مي درخشد از ويژگي هاي منحصر به فرد تاريخي، فرهنگي و هنري بي شماري برخوردار است كه مواردي از آن در اين گزارش ذكر مي شود. به گفته خانم فاطمه زارعي كارشناس سازمان ميراث فرهنگي استان همدان و راهنماي بازديدكنندگان از آرامگاه ابوعلي، بناي اين آرامگاه تاكنون 3 بار نوسازي شده است. مقبره قديمي آن كه در دوره قاجاريه ساخته شده بود، در خور شأن و منزلت اين متفكر بزرگ نبوده، بنابراين انجمن آثار ملي ايران به مناسبت هزارمين سال تولد بوعلي سينا در سال 1330 تصميم به تجديد بناي آن گرفت. طرح و نقشه بناي فعلي، با معماري "مهندس هوشنگ سيحون" به سبك معماري دوره اي كه حكيم در آن دوره مي زيسته از روي قديمي ترين بناي تاريخ دار اسلامي، يعني "برج قابوس ابن وشمگير" در شهر گنبد كاووس، اقتباس شده است. بناي آرامگاه ابوعلي تلفيقي از دو سبك معماري ايران باستان و ايران بعد از اسلام است كه با بهره گيري از هنر معماري سنتي و شيوه هاي نوين در آن از عناصري چون "برج" الهام گرفته از برج "گنبد كاووس" ، باغچه ها متأثر از باغ هاي ايراني، "آب نماها" هم بر گرفته از حوض خانه هاي سنتي و نماي روكار سنگ هاي حجيم و خشن خارا كه با سنگ گرانيت كوهستان الوند آراسته شده و نمودار كاخ هاي باستاني ايرانيان و استمرار و مقاومت ابوعلي در فراگيري علم و دانش است، استفاده شده و 12 پرۀ برج نشان از 12 علم اين فيلسوف گرانقدر است.كه كار ساخت بناي جديد در سال 1333 هجري شمسي به پايان رسيد. خانم زارعي افزود: محل فعلي آرامگاه بوعلي منزل مسكوني "ابوسعيد دخوك" دوست صميمي بوعلي سينا بوده است كه او نيز در جوار بوعلي سينا مدفون مي باشد. در حال حاضر تالار جنوبي آرامگاه به عنوان موزه محل نگهداري سكه هاي قديمي، سفال، برنز و ساير اشياي كشف شده زير خاكي مربوط به هزاره هاي قبل از ميلاد و دوره هاي اسلامي و نيز اشياي قديمي اهدايي مردم مي باشد و در تالار شمالي، كتابخانه هايي مشتمل بر 5 هزار جلد كتاب خطي و چاپي نفيس ايراني و خارجي و غرفه هايي مربوط به آثار بوعلي سينا و شعرا و نويسندگان همداني نگهداري مي شود. در غرفه آثار بوعلي عكسي از جمجمه بوعلي نيز در معرض ديد همگان گذاشته شده كه به احتمال زياد به هنگام تخريب مقبره قديمي تهيه شده است. مكمل اين بنا بوستاني است به شكل نيم دايره با فضاي سبزي زيبا كه تنديس ابوعلي نيز با كتابي در دست و چشماني خيره به افق در ضلع شرقي ميدان خودنمايي مي كند. به گفته سيد ابوالحسن فاطمي كارشناس ايرانگردي و جهانگردي، "حجه الحق شيخ الرييس شرف الملك ابوعلي حسين بن عبدالله بن سينا" فيلسوف و متفكر بزرگ و طبيب و دانشمند عاليقدر از بزرگترين حكما و اطباي اسلام و از دانشمندان بزرگ جهان است. بنابر آنچه خود وي در شرح احوالاتش نگاشته است پدرش "عبدالله" از اهالي بلخ و عمال دولت ساماني بود كه زمان فرمانروايي "نوح بن منصور" (387-366 هـ-ق) به بخارا منتقل و عامل قريه "خورميثن" ( خرميثن) از قراء بخارا گرديد . عبدالله از قريه اي كه نزديك خرميثن بود و "افشنه" نام داشت زني به نام "ستاره" را به همسري گرفت و در ماه صفر سال 370 هجري قمري خداوند به وي فرزندي عطا كرد كه او را "حسين" ناميد. پس از آن عبدالله با خانواده خود به بخارا سفر كرد و در آنجا حسين را به فرا گرفتن قرآن، ادب، فقه و علوم رياضي گماشت. وي در همان اوايل كودكي قرآن را حفظ كرد و در علوم مختلف چون رياضيات، صرف، نحو، لغت و معاني، جبر، مقابله، هندسه، فلسفه و منطق چنان تبحري به دست آورد كه تا آن زمان كسي به آن پايه نرسيده بود. او پس از فلسفه به طب روي آورد و همزمان از تحصيل علم نيز غافل نشد. در طب نيز چنان شهرتي كسب كرد كه همه روزه گروهي از بيماراني كه از اطباء ديگر مايوس شده بودند از معالجات او بهره مند مي شدند. در كتاب "كارنامه انجمن آثار ملي ايران" و كتاب "ابن سينا نابغه اي از شرق" نوشته "جورج بي كوچ" آمده است بوعلي سينا در سن 22 سالگي از بخارا به "گرگانج" ( پايتخت خوارزمشاهيان) عزيمت كرد و مورد تجليل و تكريم بسيار قرار گرفت و در سن 30 سالگي در تمام كشورهاي اسلامي شهرت يافت. وي پس از چندي به ري رفت و مورد استقبال "مجدالدوله" حاكم ري و مادرش سيده ملك خاتون قرار گرفت. اما تهاجم "سلطان محمود غزنوي" به ري سبب شد كه از طريق قزوين به همدان عزيمت نمايد. بوعلي در آنجا وزارت "شمس الدوله ابوطاهر شاه خسرو ديلمي" پسر "فخرالدوله" كه از سال 412-387 هـ–ق در همدان سلطنت مي كرد را عهده دار شد ولي در زمان ديالمه بر او شوريدند و او را نزد "شمس الدوله" بردند و تقاضاي قتل او را كردند كه شمس الدوله تنها به عزل او رضايت داد. در خلال اين مدت، علاء الدوله كاكوئيه به قصد تنبه تاج الدوله و تسخير همدان به سمت اين شهر حركت كرد كه بدون مقاومت اين شهر به تصرف او در آمد. سپس بوعلي از زندان آزاد شد به اصفهان رفت و به وزارت علاء الدوله منصوب شد و نزد او منزلت خاصي پيدا كرد و تا آخر عمر در خدمت او ماند تا اينكه در مسافرتي به همراه علاء الدوله به همدان به مرض قولنج دچار شد. وقتي به همدان رسيد متوجه شد كه بدنش توان مقابله با بيماري را ندارد، پس غسل كرد و توبه نمود و آنچه داشت به فقرا بخشيد و هر سه روز يك بار از حفظ، ختم قرآن مي كرد. شيخ الرييس حجه الحق شرف الملك ابوعلي سينا در روز جمعه اول ماه مبارك رمضان سال 427 هجري قمري به جوار رحمت الهي پيوست و در همدان مدفون شد. آثار شيخ را در فنون مختلف منطق، طب، طبيعيات، رياضيات، نجوم، الهيات، علم النفس، خلقيات، سياست، تصوف، تفسير قرآن و غيره و 328 كتاب و رساله و نامه به پارسي و تازي برشمرده اند كه تقريباً همه آنها در دست است. علاوه بر منظومه هايي كه به مسائل مختلف علمي پرداخته است و هر يك رساله اي مستقل است، چندين قطعه، رباعي و قصيده به فارسي و عربي نيز به نام وي وجود دارد. در حال حاضر پس از گذشت 1002 سال از درگذشت فيلسوف نامدار ايران زمين هنوز هم همه ساله و در مناسبت هاي مختلف ملي و مذهبي آرامگاه اين فقيد حق شناس ميزبان علاقمندان و مشتاقان علم و ادب و هنر است تا جايي كه هر سال طبق سر شماري سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان همدان در بين تمامي مكان هاي گردشگري توريستي و تفريحي همدان آرامگاه شيخ الرييس ابو علي بيشترين تعداد بازديدكنندگان مسافران داخلي و خارجي را به خود اختصاص مي دهد و آثار و كتاب هاي به جا مانده از اين دانشمند بزرگ منبع مطمئن و غني اي براي دانشجويان ايران و جهان است
حسين قسمتي از كتاب معروف "منطق و اقليدس و المجسطي" را نزد استاد خود "ابوعبدالله ناتلي" خواند و قسمت ديگر را پس از سفر ناتلي از بخارا به خوارزم به تنهايي فرا گرفت و به مطالعه و تحقيق در علوم الهي، طبيعت، طب و رياضي پرداخت و در همه اين علوم به تبحر رسيد. چندي بعد به دليل معالجۀ پادشاه ساماني اجازه ورود به كتابخانه عظيم سامانيان را يافت و پس از مطالعه كتاب هاي بي نظير آن كتابخانه به گفته خود وي به 18 سالگي نرسيده بود
كه از همه علوم دوران فارغ شد و بعدها آوازه علم و دانش او مرزهاي آن روزگار را درنورديد و قرن ها انديشه ها و افكار ژرف او الهام بخش سالكان طريقت و چراغ هدايت عالمان و انديشمندان رشته هاي مختلف علمي گرديد و به اعتبار اينكه پسرش علي و جدش سينا بود ( علي بن حسين بن عبدالله بن سينا) ابوعلي سينا(بوعلي سينا) خوانده شد.
ابن سينا به منزل دوست صميمي خود "ابو سعيد دخوك" رفت سپس به تأليف كتاب هاي "طبيعيات"، "شفا" و "قانون" پرداخت. او طي نامه اي از "علاء دوله كاكويه" خواست كه اگر اجازت فرمايد به خدمت او درآيد.
در اين زمان چون "تاج الملك" وزير "سماء الدوله" كه بعد از مرگ پدرش به سلطنت رسيده بود و ابوعلي وزارت وي را پذيرفته بود شيخ را متهم به مكاتبه با مخالفان سلطنت كرد، سماء الدوله ابوعلي را به مدت چهار ماه در قلعه "فردجان" واقع در ناحيه "فراهاني" زنداني كرد كه شيخ در اين مدت كتاب "الهدايه" و رساله "حي بن قيطان" و كتاب "القولنج" را تاليف كرد.
موسيقي و فرهنگ شمال استان همدان
موسيقي شمال استان همدان
در شهرستانهاي شمالي استان همدان: رزن، كبودراهنگ، بهار و قسمتهايي از شهرستانهاي اسدآباد، همدان و ملاير موسيقي تركي رايج است. اين شكل از موسيقي بنا به استفاده از لحنها و پردههاي بخصوص با موسيقي آذربايجاني شباهتها و تفاوتهايي دارد.
با غور در موسيقي تركي همدان ميتوان شباهتها و تفاوتهاي آن را با موسيقي ديگر نواحي ترك نشين در داخل و خارج دريافت. اين شعبه از موسيقي مقامي، به وسعت و پيچيدگي موسيقي تركمنان يا تركان آناتولي نيست؛ اما از همان اصالت خاص موسيقي تركي برخوردار است.از موارد شباهت موسيقي تركي همدان با موسيقي ديگر اقوام ترك ميتوان به بعضي از مقامها (همچون كوراوغلو، زارنجي و گرايلي)، تعدادي از داستانها (مانند اصلي و كرم، طاهرميرزاو كوراوغلو)، نحوه پردهگيري، ضربات حساب شده دست راست بر صفحه ساز به هنگام مضراب زدن و تغيير سريع ميزانها در يك اجرا اشاره كرد.[۱]
سازهاي مورد استفاده
موسيقي تركي غالباً با ساز چگور (يا چؤگؤر) اجرا ميشود و گاهي ساز بادي بالابان را به همراه آن مينوازند.
نواختن نغمات تركي با كمانچه سه سيمه يا چهارسيمه و تار فارسي نيز كم و بيش رواج دارد.
همچنين گاهي در عروسيها از دهل و سرنا و توتك (شؤددك)استفاده ميشود.
در اين ناحيه و خاصه در نواحي شمال غربي استان نواختن تنبور نيز رواج دارد.
مقامهاي تنبور در بين تركهاي همدان تا حدودي با مقامهاي رايج با مناطقي همچون صحنه تفاوت دارد و اشعار تركي نيز در آن به كار ميرود.
در اجراي موسيقي عاشيقي همدان ندرتاً از سازهاي ضربي مانند دايره استفاده ميكنند. بلكه بيشتر مقامهاي تركي اين ناحيه داراي ريتمهاي ضد ضرب است و نميتوان سازهاي ضربي را با آنها هماهنگ كرد يا آنكه اين كار دشوار است.
عاشيقها و نوازندگان معروف شمال استان همدان
اصطلاح عاشق در آناتولي و آذربايجان به خوانندگان سياري دلالت داشته كه انواع مختلفي از اشعار عاميانه يا داستانهاي عاشقانه تركي را خلق و اجرا ميكردهاند.[۲] عاشق در استان همدان عموماً به شخصي اطلاق ميشود كه نوازنده چگور است و در حين نواختن، به خواندن و نقل داستان ميپردازد. غير از نوازندگان چوگور كه غالب عاشقهاي اين استان را تشكيل ميدهند، به نوازندگان تار كه داستان نقل ميكنند نيز عاشق گفته ميشود.[۳]از بين عاشيقها و نوازندگان موسيقي تركي همدان (با چوگور، كمانچه، ويولون، تار، بالابان، دهل و غيره) ميتوان از افراد ذيل نام برد:
چوگور: عاشيق حيدر محمودي، استاد هادي گلزاري(لالجين)، عاشيق آقامعلي(علي ورمزياري از كبودراهنگ)، عاشيق محرمعلي نادري (شرّا)، قدرت باقريخجسته (لالجين)، عاشيق شاطر (لالجين)، عاشيق محمود (صالحآباد)، عاشيق عباس ملايري (غلامعباس غلامي)، خدايار عليياري(كوهين)، اسماعيل بخشي (كبودراهنگ)، حمزهعليخان محمدي، حسين آقامحمدي
تار: عاشيق اكبر غفوري (كبودراهنگ)، عاشيق صحبت طاهري، خانميرزا(كبودراهنگ)، عاشيق سلمان، عاشيق فرج خوشقيافه (لالجين)
ويولون: عاشيق سلمان، عاشيق نجات
كمانچه: قدرت باقريخجسته (لالجين)، استاد هادي گلزاري(لالجين)
تنبور: قدير فرهادي(گندهجين)، مهدي ملكي
سرنا و بالابان: رحمانعلي دريايي (كبودراهنگ)، شيرويه محمدي
ويژگي موسيقي شمال همدان
بسياري از مقامهاي محلي اين ناحيه چنان است كه نميتوان به هنگام اجراي آنها سازهاي ضربي به كار برد؛ از اين رو به ندرت در كنار چوگور يا كمانچه محلي، سازهايي همچون دايره مينوازند. همچنين گروه نوازي نيز در ميان نوازندگان محلي همدان چندان رايج نيست. اين ويژگي در ميان عاشيقهاي آذربايجان غربي، اوزانهاي تركيه و شاهسونهاي قم، همچنين بخشيهاي شمال خراسان و باغشيهاي تركمن مشترك است؛ البته دونوازي به شكل چوگور و بالابان ياكمانچه و چوگور كمابيش متداول بوده است؛ اما گروه نوازي چند چوگور با هم يا با سازهاي ديگر اصلاً مرسوم نيست. در توضيح تمايل نوازندهها به تكنوازي يا عدم كاربرد سازهاي ضربي، ميتوان گفت كه اكثر نغمات محلي، ريتم منظم ندارند و در نواختن يك مقام، گاه از ميزانهاي مختلف استفاده ميشود و تعدادي از مقامها نيز اساساً ضربي نيست. از سوي ديگر، متداولترين كاربرد اين موسيقي، در نقل داستان بودهاست كه عاشيق به مناسبت حال و هواي مجلس و اقتضاي داستان پردازي خود، از نغمهها و مقامها و ريتمهاي مختلف استفاده ميكند؛ در حالي كه كاربرد همنوازي، اغلب در اجراي تصنيف است ودر موسيقي تركي منطقة همدان، تعداد تصانيف، اندك است.
عاشيقهاي همدان از ديرباز در زنده نگاه داشتن موسيقي بومي اين ناحيه كوشيدهاند. ساز اصلي عاشيقها چوگور است كه بازمانده ساز كهن «چونگور» است. تعدادي انگشت شمار نيز در نواختن كمانچه مهارت دارند و در دهههاي اخير تعدادي نيز به نواختن تار فارسي و ويولون روي آوردهاند. بالابان و ني فلزي نيز كمابيش در ميان نوازندگان محلي رايج بودهاست.
همچنان كه پيشتر گفته شد، بيشترين كاربرد موسيقي تركي همدان در نقل داستان بوده است؛ همچنان كه در بين عاشيقهاي آذربايجان و بخشيهاي تركمن و تركان شمال خراسان رايج است.
داستانهاي رايج در نواحي شمال همدان كه عاشيقها روايتگر آن هستند
همدان:
گردشگري روستايي در روستاهايي چون عليصدر، حبشي، پري، مانيزان، سيمين. كوه الوند، آرامگاه بوعلي سينا و باباطاهر و استرومردخاي، گنجنامه و هگمتانه.
ما از مسير تبريز به گلستان صحبت كرديم، اما اگر در ميانه راه در جاده اصلي قزوين به سمت رزن ميرانديم، پس از اين شهر بزرگراهي آغاز ميشد كه به همدان و كرمانشاه ميرسيد و اين دروازه ورودي به شهرهاي غربي كشور است. البته بزرگراهها در مناطق غربي كشور چندان زياد نيستند، اما اين دليل نميشود كسي در نوروز به كرمانشاه، كردستان، لرستان يا ايلام نرود.
همدان به خاطر كوه الوند و مقبره بوعلي سينا و باباطاهر و استرومردخاي و گنجنامه و هگمتانهاش براي مردم شناخته شده است و همه احتمالا به دره عباسآبادش هم ميروند، اما پيشنهاد من يك شب اتراق در يكي از روستاهاي غرب اين استان است كه باعث ميشود زندگي بكر روستايي را درك كنيد.
شهر تاريخي سيروان (شيروان)، قسمت دوم
معماري و شهرسازي سيروان بر اساس گزارش ها و آثار مكتوب از جغرافياي نويسان اسلامي و خاورشناسان،سيروان شهري مهم و معتبر بود و در عصر ساسانيان رونق بيشتري داشت و موقعيت خود را تقريباً تا قرن چهارم هجري حفظ نموده.بعد از حكومت آل بويه به دليل انتقال مراكز حومتي از غرب ايران((بغداد،تيسفون،همدان))به نواحي شرق ايران اطلاعاتي در مورد سيروان و ديگر نواحي حاشيه غربي زاگرس در آثار مورخان ديده نمي شود.شايد اين انتقال پايتخت ها موجب شد تا اينكه حدود 1000 سال سكونت تاريخي در نواحي غرب ايران خصوصاًدر محدوده شهرهاي باستاني سيروان و سيمره داشته باشيم.
امروزه در سكونت ويرانه هاي اين شهر مي توان كيفيت شهر سازي و ذوق معماري عصر ساساني را مشاهده كرد.هر چند اين محوطه باستاني مورد بررسي علمي قرار نگرفته و كاوش هاي باستانشناسي در آنجا صورت نپذيرفته است.روستاي فعلي سرابكلان بر روي بناهاي متعدد و مختلف باقي مانده از اين شهر تاريخي ساخته شده است كه به بررسي مشخصات برخي از اين بناها اشاره مي شود.در وسط روستا مجموعه اطاق هاي به هم پيوسته اي به صورت يك تل بزرگ ديده مي شود كه بر فراز آن پي اطاق هاي منظم مربع شكل طبقات بالايي ساختمان مشخص و معلوم است.اما طبقه يا طبقات پايين كه به عنوان انبار و كاهدان مورد استفاده اهالي قرار مي گرفت،هنوز سالم و پابرجا باقي مانده است.اين مجموعه كه حدود 15*1 متر آن به جا مانده به صورت تعدادي اطاق تو در تو با طاق هاي قوسي و نيز مصالح سنگ رودخانه اي و ملاط گچ در وسط اين روستا خود نمايي مي كند.
يكي از معمرين محل مي گفت در سال 1310 بيشتر ساختمان هاي دو طبقه كه داراي زير زميني بودند سالم بوده و با استفاده از حدود 20 پله ارتباط با طبقات پايين و زير زمين ها امكان پذير بود ولي امروزه بر اثر فرسايش 12 كف،فضاي اطاق ها مملو از آوار بناهاي تخريب شده و سنگ و كلوخ است .در اين محوطه اطاق ها از چهار جهت داراي در خروجي است .
مقايسه معماري شيروان با بناهاي ساساني
سبك معماري بناهاي سيروان با برخي آثار از جمله شهر باستاني سيمره(دره شهر)و قلعه هاي موجود در پشته هاي كبير كوه از جمله قلعه شيخ مكان و بهرام چوبين و نيز پل چم آب برده و نزديكي دره شهر قابل مقايسه است.وقتي ساختمانهاي باقي مانده از سيمره را اب بناهاي سيروان مقايسه كنيم مي بييم كه سبك بنا،نوع طاق و نوع مصالح آنها تقريباً يكي است.تمامي بناهاي دره شهر (سيمره باستان) از قلوه سنگ ساييده شده ساخته شده است .سيمره شهري با قصرها،كاروانسراها و خانه هاي مختلف است كه خيلي از آنها هنوز بر پا هستند.اكثر كوچه هاي و خيابانهاي ابن شهر باستاني منظم مساحي و طرح ريزي شده اند.دومورگان در مورد بناهاي سيمره مي نوسيد:
((خانه ها معمولاً مركب مي شوند از يك طبقه هم سطح زمين،طاق دار كه با گچ اندود شده اند....))
قلوه سنگ بكار رفته در بناهاي سيمره از كناره هاي رود سيمره و قلوه سنگ هايي كه در ساختمان شهر شيروان مورد استفاده قرار گرفته از كناره هاي رود شيروان آورده اند.
بيشتر گچ مورد استفاده در شهرهاي شيروان و سيمره از كوه ها و تپه هاي اطراف كه اكثراً سازنده هاي آنها گچي است آورده شده است.
سقف هاي بناهاي هر دو شهر ياد شده از قلوه سنگ و ملاط گچ به صورت گنبدي در آمده و يا با طاق هاي هلالي ساخته شده.
سيف اله كامبخش فرد در مقاله خود تحت عنوان ((دره شهر)) در كتاب شهر هاي ايران مي نويسد:در حال حاضر نشانه هايي از قوس ها و انحناهاي طاق در اين ويرانه ها به چشم مي خورد و نيز سايه روشن هايي از عوارض خيابان بندي و كوچه ها و سيستم شبكه ارتباط شهري در اين بافت مشهود است..... در خيلي موارد اطاق هاي جناغي حاكي از تغييراتي در شكل معماري از ساساني به اسلامي است ولي اين دگرگوني ها و سبك جديد در دره شهر عارضه اي است كه دو مكتب راكه به دنبال هم استمرار مي يابد در كنار هم با علت هاي تغيير نشان مي دهد.اين وضعيت و سبك در معماري شيروان نيز ملاحضه مي شود.
بر سر راه شيروان به سمت غرب در محا گردنه مله گون كه مشرف به شهر شيروان به سمت غرب در محل گردنه مله گون كه مشرف به شهر شيروان است يك بناي سنگي ديده مي شود،كه احتمالاً به عنوان يك محل ديده باني و حفاظتي را در ارتفاعات دامنه كبير كوه در جنوب شهر دره شهر هم ملاحضه مي كنيم كه همان كاربرد حفاظتي و نگهباني از شهر دره شهر را داشته است.
با توجه به موارد مطرح شده مي توان نتيجه گرفت كه :
1-سيروان از جمله شهرهاي باستاني است كه هم عصر با شهر سيمره بوده و سبك معماري اين دو شهر تقريباً يكي است و قابل مقايسه اند.
2-برابر اظهار نظرجغرافي نويسان اسلامي،مورخان،سياحان، و باستان شناسان شيروان در دوره ساساني قرون اوليه اسلامي شهري مهم و از جمله مراكز تمركز جمعيت بوده است.
3-به دليل شرايط مساعد طبيعي و اقليمي،منابع آب و زمين هاي حاصلخيز اين شهر موقعيت مناسبي براي زندگي اجتماعي داشته و همين شرايط موجب شده تا در عصر ساساني و قرون اوليه اسلامي تا قرن پنجم از مراكز تمدن محسوب شود.
معماري اين شهر با شهر باستاني سيمره از نظر سبك معماري ،طاق هاي هلالي ،نوع مصالح قابل مقايسه است.
مقبره استر و مردخاي
مقبره استر و مردخاي در مركز شهر همدان، ابتداي خيابان دكتر شريعتي قرار دارد. مصالح ساختماني بناي اين مقبره از سنگ و آجر است و به سبك بناهاي اسلامي ساخته شده است. از شكل ظاهري و سبك معماري اين اثر، چنين بر مي آيد، كه ساختمان فعلي آن در قرن هفتم هجري بر روي ساختمان قديمي تري كه متعلق به قرن سوم هجري بوده است، بنا شده است. قسمتهاي مختلف بنا شامل: مدخل ورودي، دهليز، مقبره، ايوان و شاه نشين است. يك جلد كتاب آسماني " تورات" كه قدمت بالايي دارد و بر پوست آهو نوشته شده است، در حفاظ استوانه اي شكلي، در سازمان ميراث فرهنگي استان نگهداري مي شود. تورات در مورد سرگذشت استر و مردخاي تطبيق دارد، به شرح زير است. اردشير پسر خشايار، " اردوان" را به تخت سلطنت نشانيد. وي چهل و يك سال سلطنت كرد و اختلاف با مصر را كه 15 سال به طول انجاميد، به نفع ايرانيان خاتمه داد. اردشير با دختري از يهود به نام استر، كه خواهر زاده يكي از درباريان يعني مردخاي بود، ازدواج كرد. به اين ترتيب به اين ترتيب يهوديان در دربار اردشير نفوذ زيادي پيدا كردند. در اين بين، شخصي به نام هامان كه او نيز از درباريان با نفوذ و پرقدرت بود، نسبت به نفوذ روز افزون يهوديان حسادت نمود و از اين رو فرمان قتل يهوديان را از اردشير گرفت. اما مردخاي به وسيله استر همسر اردشير، اين فرمان را از شاه پس گرفت و آنان را نجات داد. از آن پس، يهوديان در اواخر اسفند و اوايل فروردين هر سال ( مصادف با 13 – 15 آدار، در گاهشمار كليميان) در سالروز نجات كليميان از قتل عام، با دعا و گرفتن روزه و خواندن طومار مگيلا، يا آن را گرامي مي دارند و به عنوان " جشن پوريم" برگزار مي گنند. اين اثر تاريخي از يك طرف، براي قوم يهود زيارتي و قابل احترام است، و از طرف ديگر، به عنوان يك اثر تاريخي، واجد ارزش است. در خصوص نام استر بايد گفت كه نام اصلي او " هدسه" بوده، اما چون به طرز شگفت آوري زيبا و خوش سيما بوده است، نام استر يعني ستاره را بر وي نهاده اند. وي دختر فردي به نام " ابي حايل" بوده است، كه در حدود 500 سال قبل از ميلاد مسيح در سرزمين پارس به دنيا آمده و بعد از فوت پدر و مادرش، عمويش (مرخاي) سرپرستي او را بر عهده گرفته است. مردخاي " از خانواده شاول و از رجال دربار اخشويرش (خشايارشا) و مربي هدسه، دختر عموي خود بوده، كه به منصب وزارت نيز رسيده است. وي پسر " پائيز" از نواده هاي يعقوب پيامبر و از نژاد بنيامين بوده است.
گنج نامه
گنج نامه، در يكى از دامنه هاى كوهستان الوند و به فاصله ۵ كيلومترى جنوب غربى همدان، در دره مصفاى عباس آباد قرار دارد و در نزديكى آن چشم انداز زيبايى از آبشار گنج نامه و دره هاى سرسبز عباس آباد، تاريك دره و كيوارستان ديده مى شود. تاريك دره نيز به دو شاخه تقسيم مى شود؛ در شاخه شرقى آن، تأسيسات پيست اسكى تاريك دره ساخت شده و در ضلع غربى تاريك دره، در خط الرأس گردنه (گدوك)، جاده ماشين رو جديد با راه كاروان رو قديمى يكى مى شود. اين دره عصر هخامنشيان، شروع جاده هگمتانه - استخر، معروف به جاده «شاهى» بوده كه هگمتانه را از طريق پيچ و خم هاى تاريك دره، گدوك (دره)، وردآورد عليا، شهرستانه و اشتران به تويسركان، نهاوند، كرمانشاه، لرستان، تخت جمشيد و فارس مرتبط مى ساخته است. اين راه، همچنين يكى از راه هاى ارتباطى همدان به غرب و جنوب كشور (ميانرودان) يا بين النهرين (عراق امروزى) بوده است. به سبب آنكه هگمتانه، پايتخت تابستانى هخامنشيان بوده و در مسير جاده شاهى قرار داشته است، داريوش اول پس از اتمام كار سنگ نبشته هاى بيستون، دستور نقر كتيبه كنونى گنجنامه (۵۲۱-۴۸۶ پيش از ميلاد) را داده است كه پس از او فرزندش خشايارشاه نيز به پيروى از پدر (۴۸۶-۴۶۵ پيش از ميلاد) كتيبه اى در سمت راست و كمى پايين تر از سنگ نبشته پدر، حك مى كند خداى بزرگ است اهورامزدا، كه اين سرزمين را آفريد، كه مردم را آفريد، كه شادى را براى مردم آفريد، كه داريوش را شاه كرد، يگانه شاه از ميان شاهان بسيار و يگانه فرمانروا از ميان فرمانروايان بسيار. من داريوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورهاى با ملت هاى بسيار، شاه اين سرزمين بزرگ دوردست پهناور، پسر ويشتاسب هخامنشى. خداى بزرگ است اهورامزدا، بزرگترين خدايان است كه اين زمين را آفريد، كه آن آسمان را آفريد، كه مردم را آفريد، كه براى مردم شادى آفريد، كه خشايار شا را شاه كرد، يگانه از ميان شاهان بسيار، يگانه فرمانروا از ميان فرمانروايان بى شمار. من خشايار شا ، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه كشورهاى داراى ملل بسيار، شاه اين سرزمين بزرگ دوردست پهناور، پسر داريوش شاه هخامنشى. هر يك از كتيبه ها به سه زبان، در سه ستون و ۲۰ سطر، روى صخره اى بزرگ حك شده اند، كه در ستون سمت چپ، متن فارسى باستان، ستون وسط، عيلامى يا شوشى و ستون سمت راست كتيبه ها، به زبان «بابلى» يا «اكدى» و هر سه به خط ميخى «مادى» يا «هخامنشى» هستند. اين كتيبه ها از ديرباز نام هاى گوناگونى به خود گرفته اند: از جمله «نبشت خدايان»، «دادمهان»، «دادبهان»، «جنگ نامه» و «گنج نامه» كه دو نام اخير در سده هاى اخير بيشتر مصطلح بوده است. سنگ نبشته هاى گنج نامه همدان در سال ۱۳۱۰ در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است.
كتيبه هاى مذكور به سه زبان پارسى باستان، عيلامى و بابلى هر كدام در ۲۰ سطر و از چپ به راست و به خط ميخى كنده شده اند و بلندى حروف ميخى بين ۶ تا ۷ سانتيمتر است. متن كتيبه ها مشابه يكديگر هستند؛ جز آنكه در يكى نام داريوش و در ديگرى نام خشايار شاه آمده است و هر دو متضمن ستايش اهورامزدا و معرفى اصل و نسب شاهان است.متن كتيبه داريوش اول هخامنشى:
ارتفاعات وقله هاي همدان
ارتفاعات و قلههاي همدان قلل و كوههاي گوناگون استان همدان مناسب براي ورزشهاي كوهستاني نظير كوهنوردي،سنگنوردي و اسكي است.
كوهستان الوند مهمترين ارتفاعات استان را در بر ميگيرد. ارتفاعات مهم استان عبارتاند از: گرمه و سدره در ملاير، آلابلاغ در حد فاصل اسدآباد و بهاره گره، بوقاطي در كبودرآهنگ، گروياگري در جنوب نهاوند، خان گُرمز در سياه درۀ تويسركان و رشته كوه الوند با قّلۀ زيباي آن در همدان. بين ارتفاعات الوند و كوه گزين اراضي پست و دشتهاي هموار استان قرار دارد. اين دشتها باعث وزش بادهاي شديدي در سطح استان ميشود، به همين دليل استان همدان از مناطق باد خيز كشور به شمار ميآيد. بلندترين قلل كوههاي متعدد آن عبارتاند از:
كلاغ لان 3500 متر، قزل ارسلان (در شمال دٍه وردآور عليا)، كمرلوزان، چهار قله، قلۀ يخچال با ارتفاع 3580 متر در جنوب روستاي درۀ مراد بيك، اردك، مردك، كلاه قاضي، شاه نشين و كركسين.
رودخانۀ قوري چاي و قره چاي از دامنههاي شمالي و رودخانههاي يوخاريچاي و حرم آباد از دامنههاي جنوب غربي اين كوهستان سرچشمه ميگيرد. جادۀ همدان به باختران اين كوه را از سوي شمال و شمال غربي و مغرب دور ميزند و جادۀ همدان به ملاير آن را از جانب خاور طي ميكند و جادۀ كنگاور بخشي از قسمتهاي جنوبي اين كوهستان را قطع ميكند.
ميزان بارندگي سالانۀ كوهستان الوند حدود 400 تا 500 ميلي متر است كه جزو مناطق نيمه خشك محسوب ميشود و از نظر زلزله خيزي جزو مناطق نيمه زيان به شمار ميآيد.
مناسبترين راه براي رسيدن به قلۀ الوند جادۀ گنجنامۀ همدان به غرب است و همچنين درۀ مرادبيك در جنوب همدان از مسيرهاي صعود به قلۀ الوند است.
علاوه بر كوه الوند، ارتفاعات متعدد ديگري نيز در سطح استان وجود دارد كه از مهمترين آنها ميتوان به لشگر در(در جنوب شرقي ملاير)، آلما بولاق(در حد فاصل اسدآباد و بهار)، كوه بوقاطي(در بخش كبودرآهنگ) گري(در جنوب نهاوند)و سياه دره(در تويسركان) اشاره كرد.
از كل 13 قلۀ مهم استان همدان كه به عنوان كوههاي داراي قابليت كوهنوردي از سوي ادارۀ كل تربيت بدني استان گزارش شده است، 10 قله داراي ارتفاع بيش از 3000 متر است كه كوه چل نابالغان با 4200 متر بلندترين كوه استان است.
ارتفاع زياد و سنگي بودن بيشتر كوههاي استان قابليت بهره برداري از آنها را در كوهنوردي و صخرهنوردي گسترش داده است. از طرف ديگر در اكثر كوههاي استان سالانه بيش از 5 ماه برف وجود دارد كه ارتفاع متوسط آنها به بيش از 5 متر ميرسد. در بعضي از كوهها مثل چل نابالغان، يخچال صاحب، قزل ارسلان، دايم برف، كلاغ لان و الوند شش ماه از سال برف هست. برفي بودن كوهها و شيب مناسب آنها كه در تعدادي از ارتفاعات به چهار كيلومتر ميرسد قابليت آنها را براي توسعۀ ورزش اسكي نشان ميدهد. در الوند، كلاغ لانه، چال قبله و چل نابالغان دو جانپناه، سه پناهگاه و دو مهمانسرا وجود دارد و بقيۀ كوهها فاقد اين نوع كوهنوردي هستند.
ديگر ارتفاعات استان عبارتاند از: امرله و زريله در اسدآباد، قليآباد در كبودرآهنگ، گرمه در ملاير، شانشين بزرگ، گليان، كمرزرد، قشلاق، پيرغيب، درۀ غاز و سياه كمر در تويسركان، كوه چله، گرن، سفيد، آردشان و بانسره در نهاوند.