آب انبارها به دليل اهميت در زندگي كويري و نقشي كه در ادامه حيات و زيست مردم داشته اند ، به تنهايي مي توانند در زمره جذابيت هاي تاريخي يزد قرار گيرند.
آب انبارها معمولا در مركز محله هاي شهر واقع و از چهار عنصر اصلي تشكيل شده اند:
خزينه : به شكل استوانه كه در دل زمين ايجاد شده و و محل ذخيره آب مي باشد.
گنبد : پوشش به شكل نيمكره بر روي خزينه به منظور حفاظت آب از آلودگيهاي محيطي جهت خنك نگه داشتن آن
پاشير: راهرو پلكاني جهت برداشتن آب از خزينه
بادگير: وسيله اي براي هدايت جريان هوا به درون آب انبار
در استان يزد بيش از 400 آب انبار وجود دارد كه 100 مورد آن در شهر يزد ديده شده است كه اغلب موقوفه و اصول حاكم بر طراحي آن تقريبا يكي است.
بيشتر آب انبارها داراي يك ورودي و پاشير هستند. اما بعضي از آنها به لحاظ موقعيت شهرسازي و نحوه استقرار در بافت شهري ، داراي دو يا سه ورودي مي باشند.
آب انبارها يكي از شاخص ترين نشانه هايي است كه منظر عمومي شهر يزد را از ديگر شهرهاي كشور متمايز مي سازد. در باور نياكان و گذشتگان آب انبارها بسيار ارزشمند و مقدس بودند.
اما متاسفانه امروزه شاهد آن هستيم كه برخي افراد در اين مكان هاي تاريخي و فرهنگي زباله و آشغال مي ريزند و يا با درج و نصب نوشته ها و آكهي هاي تبليغاتي ديواره بخش بيروني اثرها را تخريب مي كنند.
بسياري از آب انبارهاي استان يزد بالقوه اين ظرفيت را دارند كه به دليل خنك بودن فضاهاي داخلي آنها با تغيير كاربري مي تواند به عنوان استراحگاه براي گردشگران مبدل شود.
گفتني است : در استان يزد بيشتر آب انبارها داراي سه يا چهار بادگير مي باشند . ولي در برخي مناطق ، آب انبارهاي تك بادگيري ، دو بادگيري ، شش بادگيري و هفت بادگيري نيز وجود دارد.
آب انبار گلشن
آب انبار گلشن واقع در محله "گازرگاه" شهر يزد، از بناهاي دوران معاصر است. اين آب انبار دو پاشير و پلكان جداگانه براي استفاده مسلمانان و زرتشتيان دارد. آب انبار داراي چهار بادگير است كه در فواصل يكسان در كنار مخزن دايره اي شكل آب انبار قرار دارند. ارتفاع بادگيرها از سطح زمين سيزده متر و حجم مخزن آن دو هزار متر مكعب است.
آب انبار شش بادگيري
اين آب انبار در محله اي به همين نام در شهرستان يزد قرار دارد . اين بنا داراي دو ورودي ( يكي در شمال و ديگري در جنوب مخزن ) ، شش بادگير و مخزن بزرگي به حجم دو هزار متر مكعب است . اين آب انبار پنجاه و پنج پله دارد . ورودي آب انبار در قسمت جنوبي است و بين پله هاي بيست و پنج و بيست و شش آن ، از بالا يك هشتي با سنگ فرش آجري قرار دارد و طاق آب انبار بعد از هشتي شروع مي شود . شير آن نيز در قسمت ورودي شمالي است . ورودي شمالي نسبت به مخزن شير ، قرينه ورودي جنوبي است . آب انبار داراي گنبد تخم مرغي شكل است . ارتفاع مخزن آب آن 6/12 متر و ارتفاع بادگير ها ده متر است .
آب انبارها از جمله تأسيسات وابسته به قنات هستند كه براي ذخيره سازي در زمستان و استفاده در تابستان كاربرد داشته اند .
اين آب انبار بزرگ و پرحجم بالغ بر 2000 متر مكعب گنجايش داشته و دو عدد شير يا راه دسترسي به شير آب انبار دارد كه يكي براي استفاده مسلمين و ديگري براي استفاده اقليت مذهبي زرتشتي مي باشد . اين آب انبار داراي شش بادگير است ، سه بادگير آن از ابتدا ساخته شده بود و سه بادگير ديگر بعد ها به آن الحاق شده است ، با كمي دقت در شكل بادگيرها تفاوت سه بادگير قديمي با ديگر بادگيرهاي آن مشهود است. شش بادگير آب انبار با توجه به شرايط اقليمي و جهت باد در اين منطقه به شكل 8 وجهي مي باشند.
براي شهرهاي كويري همچون يزد ارزش آب بيش از هر جاي ديگر احساس مي شود . در اين شهر بيش از 75 آب انبار وجود دارد 180سال پيش در دوره قاجاره ساخته شده است .
آب انبار ميان راهي مسير چك چك
اين آب انبار مجاور نيايشگاه زرتشتيان يزد ، در فاصله هفتاد و پنج كيلومتري شهر يزد قرار دارد . با توجه به نحوه ساخت آن ، مي توان گفت كه اين بنا متعلق به دوره قاجار است . آب انبار از نوع ميان راهي است و در مسير فرعي جاده يزد - طبس قرار دارد . اين آب انبار از آجر و به شكل يك اتاق چهار گوش است و داراي يك ورودي باقوس هلالي است و در دو طرف ورودي آن ، دو سكو براي نشستن قرار دارد . نقشه مخزن آن مدور و داراي يك فضاي چهارگوش در جلو براي دسترسي به آب است .
آب انبار وزيري
اين بنا در اواخر قرن هشتم ميلادي توسط "سيدركن الدين ثاني" در محله مسجد جامع شهر يزد ساخته و داراي چهار بادگير بر روي مخزن است كه آب را خنك مي كرده است. اين آب انبار داراي يك در قديمي و سي وهفت پله است.
آب انبار وقت و ساعت
اين آب انبار توسط "خواجه شاه امير استرآبادي" در محله "وقت و ساعت" شهر يزد ساخته شد. سنگ مرمر سردر بنا، تاريخ 1121 هـ.ق را نشان مي دهد. اين آب انبار داراي چهل و نه پله و چهار بادگير بر روي مخزن است.
تا به افسوس نشستهايم ، بافت يزد تختگاه كوير را دريابيم
آغاز سخن: در آبانماه سال 1351 نخستين « مجمع بين المللي براي حفاظت بناهاي خشتي» يبا شركت جمع قابل ملاحظهاي از متخصصان ايراني و خارجي مركب از باستانشناسان و مهندسان معمار در شهر يزد شكل يافت. و خارجي مركب از باستانشساننا و مهندشسان معمار در شهر يزد تشكيل يافت. شروع داستان چنين مينمود كه احتماتل دارد اين بار قصد بر اين باشد تا به دنبال درهم ريختن و نابود ساختن بافتهاي با ارزرش معماري بسياري از شهرهاي ايران، درباره يزد پيش از آنكه هويتش از دست رود اقدامي اصولي صورت پذيرد. ظاهرا در شروع كار چنان فريبنده بود كه نميدانم چرا با همه تجربه هاي تلخي كه در گذشته از يبي حاصل بودن تشيكيل چنين مجمعهائي داشتم، بخود اميد ميدادم كه شايد از اين گردهم آئي نتيجهاي عايد گردد و براي نجات شهر يزد چارهاي انديشيدهشود . ولي افسوس كه از همه آن گفت و شنود همچنان كه بقول معروف« اين حرفها براي فاطي تنبان نمبشود» يزد هم چيزي عايدش نگشت و از فرداي پايان كار مجمع، يزد هم بدست فراموشي سپرده شدو بقولي « توگوئي – كه سهراب نيست» باري در آن مجمع جز سه چهار نفغري از پژوهندگان اين مرز و بوم كه ارادتي خاص به بافتهاي شهري وطنشان و بناهاي تاريخ آن دارند، مطالبي كه از جانب اكثر شركت كنندگان خارجي عنوان گرديد نه مشكل را طرح ساخت، نه گرهاي را گشود و نه به يزد و شهرهاي مشابه آن اشارهاي داشت. براي اكثر شركت كندگان غربي مسئله حفظ و نگهداري بناهاي خشتي بيشتر در زمينه چگونگي محافظت از چند پي وديوار بدست آمده از كاوشهاي باستانشناسي مطرح بود. يكي از برجهاي تك نگهباني پشت حصار يزد كه در قزن هشتم هجري با توجه به درگيريهاي منطقه در جهت تقويت نيزوي دفاعي شهر ايجاد شده است. بخش ديگري از برج و باروي به جاي مانده حصارشهر يزد. در اين تصوير شاهد يكي از دهها تجاوز و دستكاريهاي تابجايي هستيم كه در بازمانده حصار يزد صورت گرفته است. بخشي از حصار به جاي مانده كهنسال شهر يزد كه يادآور تاريخ ديرپاي اين شهر است. زيرا كه آنها با ويژگيهاي معماري اكثر شهرهاي نواحي مركزي و حاشيه كوير ايران كه خشت اصلي ترين و مهمترين مادهساختماني آنست آشنائي لازم را نداشتند.اگر روال كار جلسههاي مجمع چنگي به دل نزد و نتيجه قابل لمسي بدست نداد ولي قطعنامه آن بر روي هم رفته از بعضي جهات بد تنظيم شده بود و دست كم با اشاره مطالبي چون: 1 – يك مركز تحقيقات بين المللي زير نظر ((ايكو موس)) با همكاري تمام مراكز بين المللي وملي كه باين موضوع علاقمندند تشكيل شود تا بتواند امر تحقيق و حفاظت بناهايي را كه با چينه يا با خشت ساخته شده اند تشويقو تر غيب نمايد و و مدارك لازم باريتحقيق راجع به اين مسائل را گردآوري كند. از دولت ايران دوت ميشود كه چنين مركزي را بوجود آورد و مسئوليت تهيه برنامه و. فعاليتهاي آن را به ان مركز محول نمايد. 2 – شركت كنندگان در اين جمع استنباط كردهاند كه ساختمانهاي چينهاي و خشتي ميتوانند تعمير و محافظت شوند. زيرا معمولا جوابگوي مسائل مربوط به مسكن اهالي در هر منطقه ميبشاد، مخصوصاً اب احتياجات اجتماعي، اقتصادي و آ‘ و هواي همان محل سازش دارند. 3 – باز كردن راهها و كوچهها ر مجتمعهائي كه با چينه و خشت خام ساختهاند ممنوع گردد. و بهمين طريق مانع شوند كه كارهاي ساختماني عمومي و عام المنفعهبدون مطالعه قبلي در آنجا انجام مي گيرد. لازم به نظر ميرسد.كه در هر يك از منطقهها بايد مطالعاتي براي زنده كردن اين بنيه وحفاظت آنها بعمل آيد. 4 – شهر يزد، كه از نظر تشكيلات ساختماني و ابنيه ذيقيمتي كه دارد و از نظر حيات شهري كه وابسته بآنست از طرف دولت ايران بعنوان نمونهاي از محافظت يك شهر خشتي در چهار چوب سال مخصوص « ميراث ملي ساختماني 1975» انتخاب گردد(1). اين روزنه اميد را باگذارده بود كه پس از پايان كار مجمع حركتي آغاز گردد. مجمع حركتي آغاز گردد. مجم پايان يافت،روزها ، هفتهها و ماهها و بالاخره سه سال واندي از زمان تشكيل يبافت، نه ارزش و اصالت بناهاي خشتي باري مردم تشريح گرديد، نه گامي اساسي در جهت تعمير و حفظ مجموعههاي خشتي باري مردم تشريح گرديد ،نه گامي اساسي در جهت تعمير و حفظ مجموعهاي خشتي برداشته شد ونه از تجاوز به بافتهاي با ارزش قديمي جلوگيري بعمل مي امد و گوئي كه هيچگاه چنان مجمعي تشكيل يافته و توصيههائي نكرده است. تا اينكه بار ديگر در اسفند ماه سال 1354 دومين « مجمع بين مللي بناهاي خشتي» در يزد گشايش يافت. اين بار جاي اين اميدواري بود كه با عنوان شدن « نقشه طرح جامع يزد» كه بمنظور دقت در امر حفظ بافتهاي اصيل و قديمي و بناهاي ارزنده تاريخي اين شهر برسي و تهيه آن بدانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران آن بدانشگاه محل گشته است، به مجمع جهت خاصي بخشيده شود و دست كم بخشي از گفت و گوهاي آن به بحث رباره چگونگي حفظو گهداري اين مهمترين مجموعه مسكون بناهاي خشتي ايران و شايد جهان اختصاص يابد. اما دريغ و صدا افسوس كه چنين مي گشت. نه تنها از گزارش علمي همراه با نقشهها جامع شهر يزد خبري نبود بلكه نقشه جامع شهر يزد خبري نبود بلكه از هيات بررسي كنندگان حتي يك نفر هم در مجمع شركت نداشت. كسي نميداند دعوت شده بودند و يا به ملاحظاتي دعوت را نپيرفته بودند. باري همه آنهئي چون من كه به عشق شنيدن گزارش مزبور باين مجمع آمده بودند فراوان رمق شدند ولي بايد بگوييم كه علاقه مندي يك منهدس جوان معمار كه پروژه ديپلمش را درباره باز پيرائي و احياء قسمتي از مجموعه بافت كهن يزد تهيه كرده بود سبب گرديدتا حدي جبران اين كمبود بشود. چند هفتهاي بعد شبي جمعي از دوستان شركت كننده در آن جمع به همراه استاندار يزد دور هم نشستند. هم ابين امر معتقد بودند كه اگر مجمع حتي گردهاي از صدها گرههاي كور مربوط به حفظ بافت يزد و معماري آنرا گشود دست كم با تكيه بر اعتبار و ارزش اسمي آنهم كه شده جا دارد تا اين موضوع بوسيله گروهي علاقمند دنبال گرد و چاره هئي عملي انديشيده گردد و بمورد اجراء گذارده شود. استاندار يزد در آنجلسه لزوم انجام هر چه سريعر يك رشته مطالعات اساسي و تهيه طرحهاي اجرائي را براي نجات شهر گوشزد كرد و يادآور شد كه هر چه بيشتر دراين باره مروز و فردا بشود بر تعداد مشكلات افزوده خواهد شد و مردم را بيش از پيش نا اميد خواهد ساخت. آنشب همه با علاقه ئو دلسوزي اظهار نظر كردند و چنين مينمود كه امكانات لازم براي ادامه كار وجلسا اين گروه و جمعي ديگر فراهم خواهد شد. ولي باز هم افسوس كه چنين نگشت و ماهها بعد تاكنون نيز ديگري خبري از جمله و تشكيل كيمته نجات و ديگر مسائل مربوط به يزد مطرح نگشت و فكر ميكنم تا تشكيل سومين مجمع حفاظت بناهاي خشتي در تركيه همچنان يزد و مسائل مربوط به بافت قديمي و بناهايب آن در بوته فراموشي باقي بماند. ولي ازياد نبريم كه اگر يزد با همه ارزش و اعتبارش از يادها رفته است، در عوض كميته نجات شهر ( ونيز) در زمانهاي معين و بطور منظم در تهران تشكيل مي گردد و ما كه در امر حفظ و نجات بسياري از شهرهاي تاريخي خود چون اصفهان، كاشان، قزوين، يزد و… با همه ارزش و اعتباريب كه در سطح جهاني دارند در ماندهايم، بادادن پول و صرف وقت و نيروي انساني، بياري ديگران برخاستهايم و مثل معروف ( چراغي كه به خانه روا است به مسجد حرام است) را از ياد بردهايم. آيا تاكنون يك مورد را ميتوان ذكر كرد كه مغرب زمين با وجود همه امكانات وسيع و عظيم مالي و فني و عليمش براي حفظ ميراث فرهنگي ما كه بنا به گفته خودشان بخشي مهم از ميراثهاي فرهنگي بشري را نيز تشكيل ميدهند دست ياري بسوي ما دراز كرده باشد؟ جز آنكه بسياري از آثار ارزشمند ما را غارت كردند و بموزهها و مجموعههاي خود برند، جزر آنكه با گرفتن پولهاي گزاف جمعي از دوازده را بعنوان كرشناسهاي بزرگ براي حفظ آثار و ميراث فرهنگي ما فرستادند، چه كردند؟ راستي بگوييد بسوي و ديگر سازمانهاي پر عرض و طول جهاني تا كنون در حق ما چه كردهاند كه ما خويشتن را از ياد بردهايم و براي ديگران دلسدزي ميكنيم؟ - باري آنچه دربالا بيان گرديد بان خاطر تا خوانندگان عزير را در جريان امر قرار داده باشم و بتوانم با اين مقدمه بنسبت طولاني دليل نوشتن ياددشتهاي پراكدنه زير را با درباره شهر يزد تا حدي توجيه كرده باشم. تزيينات ديوارنگاره بر روي كاربنديها و زير سقف گنبد سيد ركنالدين. دراين تصوير نقشهاي گياهي و طرحهاي زينتي بياري كتيبههاي كوفي گلدار و تزييني مشاهد ميگردد. ×××××××××××× در اينجا بايد بگويم آنچه كه در زير خواهيد واند يك نوشته تحقيقي و علمي بمنظور بحث درباره بافت و شبكه بندي و معماري شهر يزد نيست. زيرا كه تهيه چنين مقالهاي نياز به يك بررسي همه جانبه و دست كم يك اقامت چند ماهه درشهر يزد دارد. بنابراين آنچ كه در نوشته آمده چيزي نيست جز يك برداشت بسيار سطحي و اجمالي يك مسافر.مسافري كه سخت به يزد چون ديگر شهرها و ده كورههاي وطنش عشق مي روزد و براي ان ارزش ئو اعتباري فراون اقئلاست،مسافري كه آروز ميكند باغ دولت آباد يزد با همه طراوت و سرسبزي و شادي آفريني گذشتهاش بار ديگر زندگي از سر گيرد وفضاي دل انگيزي را به ساكنان يزد و تازه واردان آن دياراني ارزاني دارد. مسافري آروز دارد سيماي ميدان امير چخماخ،نماي پر شكوه سر در مسجد جامع يزد، ميدان شاه، باقيمانده حصار و باروي شهر همه و همه از گزند بيشتر دستبردهاي ندانم كارانه درامان بمانند و بالاخره اينكه بافت با ارزش و كهن يزد با تاريخ ديرپايش و حوادثي كه بر آن گذشته براي ميشه از خطر نابودي دور بماند و موجباتي فراهم گردد تا ساكنان سخت كوش و مردم مهربان و بردبار آن بتوانند در اين بافت از يك زندگي مرفه و شاد بهرهمند باشند. من يزد و محلههاي كهن آنرا بسان ارگ سترگ بم، تهي از زندگي نميخواهم. من حفظ بافت كهن يزد را در پيوند منطقي با زندگي سرشار از رفاه ساكنان آن آرزو دارم. ويژگيها و ارزشهاي بافت كهن يزد در رابطه با اقلمي و زندگي براي آنكه بتوانيم بموقع جغرافيايي شهر يزد چنانكه هست پي ببريم بجاست كه آنرا ازبالا و ازداخل هواپيما بنگريم. درچنين نگاهي است كه ميتوان ايجاد اين شهر را در دامن كوير گسترده و شنهاي روان پيرامون آن به معجزه تعبير كرد و بر سازندگان سخت كوش آن آفرين گفت. آنهائي كه از جاده آسافلت نائين، يزد باين شهر ميونرد درسمت چپ جاده و در نزديكي شهر صدها پرچيني را كه با حصير بر روي تپهها شنهاي روان براي جلوگيري از حركت آنها بسوي شهر ايجاد شده است با تعجب نظاره خواهند كرد ومشكل بزرگي را كه ساكنان يزد و دهات پيرامونش با آن دست بگر بيان هستند از نزديك خواهند ديد.(2) تا چشم كار ميكند صحراي خشك است . شن روان كه با وزيدن باد چون موج كم خيز دريا بجلو رانده ميشوند و درچهره پستيو بلندي و صحرا تعييراتي چشم گير بوجود مياورند. گاه درميان اين پهنه وسيع بيآرام كه تابستانها گرمايش بيداد ميكند،نگاه انسان به سبزه و درخت برورد ميكند، اينها واحهها يا دهاتي هستند كه بهمت مردماني سخت كوش در اين قلب كوير پا گرفتهاند. اين مردم با تلاشي ستودني از دهها فرسنگ راه با مهارتي خاص آب ر ااز دل خاك بيرون كشده و به كمك قناتها به روستاها آوردهاند و بمدد آن مائده آسماني ،سبزه و ردخت كاشتهاند و به طبيعي سخت و ناموافق صفا و زندگي بخشيدهاند. باري مشكل كمربندي از كويريي انتها، شن روان، بادهاي سوزان، گردو خاك شديد ،كمبود آب و ناچيز بودن پوشش گياهي و درخت همه و هه عواملي هستند كه دربررسي بافت شهر يزد و معماري شهر يزد و شبكههاي ارتباطي و واحدهاي متلف آنرا آگاهانه مورد مطالعه قرار دهي جا دارد كه پيشينه تاريخي و حوادثي را كه بر آن گذشته است بشناسيم. بايد كه موقع يزد را از نظر سياسي و نظامي در طول قرنهاي گذشته درارتباط با منطقه بررسي كنيم و بالاخره اينكه اوضاع اقتصادي و اجتماعي آنرا از آغاز بنياد گزارش و در ط.ل زمان حيات آن مورد حيات آن مورد مطالعه قرار دهيم، آنوقت است كه مي خواهيم توانست براي تويه آنچه كه درپيش روآورديم آگاهانه اظهار نظر كنيم. چرا شايد در نظر نخست مشاهده باقيمانده حصار مستحكم و سترك اين شهر و برج و بارواهي آن كهدر نيمه اول سده پنجم پا گرفته و تا قرن هشتم نيز بر آن افزوده شده است،همچنين ترتيب خاص شبكههاي ارتباطي بافت داخل شهربا گذرهاي سقف دار و كوچههاي زير نقب مانند آن،بدون بررسي اوضاع و احول خاص سياسي زمان و درگيريهاي مختلف منطقه از قرن پنجم هجري تا اوايل دوران قاجار بودن منطق جلوه گر شود. بنابراين بايد كه از حوادثي چون حملات« نكودريان» از سر حد كرمان به يزد و غارت اموال مرد آن، دربندان چهار ماه شهر در 768 هجري كه مردم را ناگزير به خوردن اسب و خر و سگ و گربه گردانيد و بالاخره دربندان چهل و پنج روزه سال 857 هجري و ديگر تجاوزها و درگيريهاي شهر يزد درطول تاريخ آن با خبر بود. بايد كه درقلب تابستان وزير آفتاب سوزان يزد از يكسوي سهر به سوي ديگر آن گذر كرد تا ارزش ساباطها را كه جا به جا چون سايه باني گسترده گذركنندگان گرمازده شهر را نيرو مي بخشند چنانكه هست باز شناخت و درجمع باين نتيجه رسيد كه آنچه از ديرباز در يزد گرفته پديدههائي است.
تزيينات اصلي سرسراي كاخ هشت بهشت از دوره صفويه .
ديوار نگارههاي زير گنبد و بدنه بناي معروف سيد ركنالدين يا مدرسه ركنيه از نمونههاي چشمگير تزيينات معماري قرن هشتم يزد
تزيينات اصلي سرسراي كاخ هشت بهشت از دوره صفويه .
فضاي بافت كهن يزد:
. - در اين شهر با يكي ازپيچيدهترين در عين حال حساب شدهترين بافتهاي شهري كه جابجا فضاي متفاوت و چشمگيري را عرضه ميدارد برخورد ميكنيم. منظرهاي از شهر يزد از فراز بامها بخشي از بافت كهن و بازماندهاي از يك چهارسو و دستكاريهاي ناموفقي كه در آن صورت گرفته است. آري اگر واحدهاي معماري ساخته شده در دو سوي خيابانهاي يزد دربيست سال اخير اينچنين زشت و بي قواره و بي منطق نبودند،شايد كه بافت قديمي و معماري اصيل شهر يزد تا اين حد نمود نميداشتو ارزشش شناخته نميشد. امروز هيچ آدمي نيست كه بقدر سر سوزني از كار معماري آگاهي داشته باشد و آنوقت بخود اجازه دهد تا در شهر يزد يك مسير صد متري را نشان دهد كه در معماري آن ضوابط معقول از نظر شكل و فرم، مصالح و انطباق داشتن با نيازها و بالاخره زيبائي رعايت شده باشند. 1 – اين چهار بند از متن قطعنامه اولين مجمع جهاني بناهاي خشت خام نقل شده است. شماره اول روزنامه كنگره ازانتشارات مجله هنر و معماري- اسفند 1354. 2 – درباره ايجاد پرچينها بمنظور جلوگيري از حركت ريگهاي روان جا دارد يادآور شويم كه درگذشته از اين پرچينها خبري نبود و بجاي آنها برخي بوتههاي بومي چون: جفنه – غيچ- تاغ و خار آدور يا خار شتر، سطح صحرا و پيرامون شهر را تا فرسنگها دربر ميگرفت و مانع آن ميب گشت تا باد بدت امروز شنهاي روان را از زمين بركندو بآسمان ببرد و از آنجا با شدت بر سر ساكنان روستاها و مردم شهر فرو كوبد. ولي نياز فراوان به مواد سوختني توسط گروههاي انساني ساكن منطقه كه هر دم فزوني مييافت دردسترس نبودن ميزان كافي و آسان مواد نفتي سبب گرديد تا بياري كاميون تا دور دستها پيش روند و بوتهها را از دل زمين بر كنند و بسوزانندو سطح خاك را از پوشش گياهي نگهدارنده آن بي بهره سازند. پ1يرمردان يزدي هنوز بخاطر دارند كه در آخر محله « يوزداران» نزديك امامزاده جعفر بيشهاي بود كه مردم يزد با توجه به اهميتي كه اين بيشه برايشان داشت، آنرا بنام جنگل ميناميدند. وجود جمعيت و مزارع بيشتز و آب اندك ، مشكلاتي عهمراه داشه استكه در نتيجه سازمانهاي بوجود آمده و در تنظيم و قسيم آب مردم را ارهنمائي كرده است. اين سازمانها طوري تنظيم شده بودند كه كمتر اختلافي لاينحل باقي ميماند.
از ويژگيهاي عمده بافت اين شهر آنكه در تمامي محلههاي قديمي شاهد آنيم كه هر محله واحدهاي همگاني مورد نياز مردم آن محل را در برداردو در واقع محله در اطراف واحدهاي همگاني چون:
آب انبار- مسجد – بازارچه- ميدان- حسينيه و حمام شكل گرفته است . به عبارت ديگربرنامه ريزان و شهر سازان گذته با توجه باوضاع و احوال خاص زمان باين مسئله جالب هر مجموعهاي از واحدهاي مسكوني بايد نميازمنديهاي ود را براحتي دردسترس داشته باشد توجه كردهاد و باينترتيب گذشته ازفراهم ساختن موجبات يك زندگي راحت روزانه براي مردم هر محله، نوع هم بستگي و ارتباط نزديك را نيز بين ساكنان هر محل فراهم ساختهاند. موضوعي كه از نظر زندگي اجتماعي و رابطه انساني ساكنان يك محل داراي نقشي انساني و ارزشمند است.
درباره بافت شهر يزد نكتهايكه نميتوان از آن پي اشاره گذشت عبارتست از ذوق و سليقهايكه درعرضه ساختن فضاهاي متنوع درآن بكار رفته است.
هر تازه واردي كه دربافت قديمي يزد به سياحت بپردازد درفاصله هاي مختلف خود را در برابر فضاهائي با حال و روحيهاي خاص و متفاوت روبرو ميبيند كه نه تنها حس كنجاويش را بر ميانگيزد. بلكه اين تنوع را پر جاذبه و مطلوب احساس ميكند.
رهگذر پس از گذشتن ازيك كوچه روباز لبا نماي كاهگلي ديوارهاي دو طرف كه بجا بادرهاي چوبي گل ميخ دار و سردرهاي ساده وتزئيني ،يكنواختي آن در هم ميشكند،يكباره در پيچ كوچه با قوسهائي بر فراز ديوارهاي دو طرف مواجه ميشود كه بر طاق آسمان نقش انداختهاند.
منظره بخشي ديگر ازشهريزد كه هنوز بر اثر بناي ساختمانهاي بي قواره چند مرتبه،سيماي چش – نوازش دستخوش دگر گونيهاي ناموفق و آزار دهنده شده است.
يادداشتها:
يزد، پس از اصفهان
خلاصه: كندن قنات در منطقه يزد و مهار يزديها درطول تاريخ دراين امر. عيسي بهنام دكتر در باستانشناسي يكي ازمراكزقديمي ايران است كه پدران مادرآن يادگارهاي زيادبرجاي گذاشتهاند و وظيفه ماست كه از آن يادگارها به بهترين طريقي حفاظت كنيم. در شمارهاي از شمارههاي پيشين اين مجله صحبت از حصار زيباي قديم شهر يزد بود، كه با وجود روزهاي سختي كه گذرانده هنوز بر پاي ايستاده و بسياري از داستانهاي كهن ولي واقعي مربوط به تاريخ ميهن ما را در طول خود محفوظ نگهداشته است. امتيازات يزدنسبت به ديگرشهرهاي كشور ما بسيار است. يكي از آن امتيازات اين است كه يزديها در كندن قنات مهارت زياد داشتهاند و هركجا ميخواستندزميني را آبادكنند و قناتي بوجود آورند از يزديها كمك خواستهاند. عكسي كه صفحه مقابل در معرض ديد شما قرار گرفته بسيار جالب است. من وقتي آن را به يك اروپايي نشان دادم قادر نبود تشخيص دهد كه اين حفرههاي منظم كه در نزديكيهاي شهراصفهان به روستايي منهي ميشود چه چيزي را نشان ميدهد. او ابتدا تصور ميكردحيوان بخصوصي اين سوراخها را درروي سطح زمين بوجودآورده وراي خود راهي زيرزميني ساخته است. ولي من براي اوتوضيح دادم واوبسيارتعجب كردواظهار داشت كه اين كار فوقالعادهاي بوده است كه كشاورزان ايراني در آن ايام بسيار كهن انجام دادهاند. امروز وقتي ما ميخواهيم محلي را آبادكنيم طرح ميريزيم، نقشه ميكشيم، بولدوزر ميآوريم، با ماشينهاي نيرومند سختترين خاكها رازيروروميكنيم. درآن روزهاي بسياركهن،يكانسان، يكايرانيكلنگ كوچكيبردست ميگرفت، از صبح تا شام زمين را ميشكافت، ساعتها و روزهاي بيشماراين كاررا ادامه ميداد، تا روزي موفق ميشد آبي را كه در كنار كوهپايهاي در زيرزمين جاري بودبه روي زمين درميان جلگه حاصلخيزي آفتابي كندوآن جلگه روستاي آبدار و پرنعمتي مبدل ميشد. اين كار آساني نبود ولي پدران ما با اينكه وسايل مؤثري براي انجام چنين كاري در اختيار نداشتند از عهده انجام آن بخوبي بر آمدهاند. من نميتوانم بگويم درچه زماني، چه روزي ودرچه سالي كداميك ازپدران ما براي نخستين باردست به انجام چنين كاريزدند، ولي اينطورشهرت داردكه ايجادقنات اززمان هخامنشياندرايران معمول گرديده ودانشمندان باستانشناس متفقا عقيده دارند كه اين يكي از ابتكاران پدران ما بوده است و از ايران خيلي بعد به شرق نزديك و آسياي مركزي نيز راهيافتهولي در هيچكدام از ايندو نواحيتعداد قناتها بهپايتعداد بيشمار قناتهاي كشور ما نميرسد. دوباستانشناس فرانسوي، «ديولافوآ»و«دمرگان» درحدوديكصدسال پيش راجع به اين قناتها مطالعاتي انجام دادهاند و نتيجه تحقيقات آنها در سال 1896 در نشريهاي بنام «هيأت علمي فرانسوي»در پاريس به چاپ رسيده است. يك دانشمندآلماني نيزبنام «گرا آدت فانروگن»درنشريهاي بنام «يادداشتهاي هيأت باستانشناسي فرانسويدر ايران»در سال 1905 مقالهاي تحت عنوان: «يك قنات ساساني»منتشر نموده است. ازسوي ديگر«استرابون» جغرافيدان يوناني اهل «كاپادوكيه»، درآسياي كوچك، متولددرتاريخ 58 پيش ازميلاد مسيح، يعني درزمان حكومت اشكانيان، و«پوليب» تاريخنويس يوناني متولددر حدود 200 پيش از ميلاد مسيح در «آركادي» در يونان، هر دو از وجود قنات در ايران صحبت ميكنند. شهادت اين دو نويسنده از اين حكايت ميكند كه لااقل در حدود 200 پيش از ميلاد، يعني در اوايل دوران اشكاني، كندن قنات درايران معمول بوده است وبنابراين منطقا ميتوان ابتكاربوجودآوردن آنرا به ايرانيان در دوران هخامنشي داد. پروفسور گيرشمن درنشريه مربوط به كاوشهاي تپه سيلك نزديك كاشان اعتقاد داردكه از هزاره سوم پيش از ميلاد تدريجا هواي سرزمين ايران رو بخشكي مي رفت و تصورميكندكه ممكن است ازآن موقع ايرانيان بفكر ايجاد منابع آب افتاده باشند، ولي دانشمند مزبوراين مطلب را با ترديدبيان مينمايدو كلم قنات را نيز بكار نميبرد. آقاي مهندس «سيرو»دركتابي كه درسال1949تحت عنوان راههاي ايران منتشرنمودهفصلي راجع به قناتهاي ايران دارد. وي اظهار مي دارد د يزد قناتي وجوددارد كه70 كيلومترطول دارد. عرض قنات از50 سانتيمتروبلندي آن از80 سانتيمتر تجاوز نمينمايند. مقني يك كلنگ كوتاه ويك بيلچه ويك چراغ پيهسوزدراختيار دارد. خاك رابوسيله ظرفي شبيه بهسطل كه از پوست بز ساخته شده با كمك چرخ ازچاه بيرون ميكشند، ودراطراف دهانه چاه مي ريزند. يك مقفي نميتواند بيش از سه تا چهار متر در روز كار كند. بين دهانههاي چاه قنات در حدود 20 تا 30 متر فاصله دارد. مهندسان عصرحاضرازاين امرتعجب ميكنندكه مقنيهابااينكه قطبنمايي همراه نداشتهاندهيچگاه ازخط سير خودشان منحرف نشدهاند. شيب قناتي كه حفرميكردهاند همواره ثابت ميمانده است، واين موجب شگفتي مهندسان امروزي است. اين شيب درحدود 200/1 بوده است بطوري كه سرعت آب قنات زيادنباشدكه كف قنات شسته شود و آنقدر هم كم نباشد كه در آن گل و لاي رسوب كند. احتمال داردكه نسلهاي آينده برايشان كلمهقناتمفهومينداشته باشد، ولي ماتاهمين چندسال پيش كه هنوز سدهاي بزرگ روي رودخانههايمان زده نشده بود ارزش واقعي قناتها را خوب درك ميكرديم،و هنوز در بسياري از نقاط كشورمان همين قناتهاي بسيارقديمي وجوددارندو از آنها استفاده ميشود. شايد در فرداي نزديكي آنها هم فقط به صورت يادگار كوشش پدرانمان براي آباد كردن اين سرزمين معرفي شوند، چون آنقدروسايل كاردركشورما در حال حاضر به سرعت پيش ميرود كه ديگر كسي بفكر ايجاد چنين قناتهاي زيرزميني پر چرخي نخواهد افتاد.
مسجد جامع يزد؛ يزد
مسجد جامع يزد يكي از با ارزشترين ميراث هاي تاريخي هنري و گنجينه اي از معماري اسلامي موجود در شهر يزد است. باني ساختمان اصلي مسجد را علاءالدوله گرشاسب آل بويه در قرن ششم هجري قمري مي دانند، ولي مسجد كنوني مربوط به آل مظفر و تيموريان قرن هشتم و نهم هجري است.
از امتيازات هنري و معماري اين مسجد مي توان قدرت و استواري كاشيكاري هاي نفيس و جالب، سردر بلند، دو كتيبه نفيس يكي به خط كوفي و ديگري به خط ثلث بر روي كاشي لاجوردي معرق در كنار سردر باشكوه، دو مناره زيبا و تزئينات كاشي كاري شده ديوارهاي داخلي شبستان و زير گنبد و خارج گنبد را نام برد. ارتفاع مناره هاي آن حدود 48 متر و ارتفاع سر در آن در حدود 24 متر مي باشد.
ابركوه
شهري كه بيشتر به ديد يك شهر بين راهي جهت اتصال جنوب به خراسان و مشهد مقدس به آن نگريسته مي شود .من مطمئنم اگر كساني كه از اين شهر عبور مي كنند ، سبقه تاريخي و طبيعي اين شهر را بدانند اكثريت به تماشاي ديدني ها اين شهر باستاني مي روند .شهر كه جز قديمي ترين شهر هاي ايران و بلكه جهان است و شهري كه امرزه از رونق خاصي برخوردار نيست روزگاري خراج و ماليات از اباده تا خراسان را دريافت مي كرده است . شهري كه مسن ترين عنصر زنده ايران در آن است و آن هم سرو پرابهت، مقدس و نوح صفت ابركوه با قدمتي حداقل 4000 ساله و گاهي تا 5000 و حتي بالاتر هم تخمين زده شده است را در خود جاي داده است . ابركوه كه ابتدا همين اسم را داشته بعد از اعراب به ابرقو و از سال 55 به بعد دوباره به همين نام خوانده مي شود ، داراي آثار و مناطق ديدني فرواني همچون برج علي و يخچال خشتي و خانه آقازاده و بافت قديمي فوق العاده زيبا گفتن فوق العاده زيبا فايده اي ندارد ديدن چيز ديگريست، به خدا راه رفتن در بافت قديمي اين كهن شهر به انسان حال هواي خاصي مي دهد .از مسئولين هم توقع تبليغ و رسيدگي بيشتر به اين شهر محروم را دارم.
تنها كاروانسراي دايره اي در ايران
غير از همه جاذبههاي منحصر به فردي كه در شهر يزد وجود دارد، ميتوان تنهاترين كاروانسراي دايره شكل ايران را هم در شهرستان مهريز در مسير يزد به كرمان مشاهده كرد. كاروانسراي زين الدين يكي از 99 كاروانسرايي است كه شاه عباس در ايران ساخته با اين تفاوت كه معماري آن دايره اي است. اكنون از اين كاروانسرا به عنوان يك اقامتگاه سنتي و جاذبه گردشگري ياد ميشود. ميگويند كه اقامت در اين كاروانسراي 400 ساله و ديدن آسمان پر ستاره اش امري است كه با آن تجربه سفر به يزد، تاريخيترين شهر جهان كامل ميشود!
تنها آب انبار شش بادگيري جهان
آب انبار شش بادگير يزد به دليل دارا بودن شش بادگير به اين نام معروف شده و تنها آب انبار شش بادگير جهان است. سه بادگير آن از ابتدا ساخته شده بود و سه بادگير ديگر بعدها به آن اضافه شده است، با كمي دقت در شكل بادگيرها تفاوت سه بادگير قديمي با ديگر بادگيرهاي آن را ميتوان مشاهده كرد. شش بادگير آب انبار با توجه به شرايط اقليمي و جهت باد در اين منطقه به شكل هشت وجهي هستند. شهر يزد همچنين داراي تنها آب انبار هفت بادگيري جهان با دو مخزن است كه در روستاي عصر آباد قرار دارد.
قديميترين مسجد ايران
ساخت مسجد جامع فهرج واقع در 30 كيلومتري شهر يزد، به نيمه اول قرن اول هجري برميگردد. اين مسجد، تنها مسجد جهان اسلام است كه ساختمان آن از ابتدا تاكنون هيچ تغييري نكرده است. اگرچه در ميان باستان شناسان اختلاف نظر وجود دارد اما ظاهرا مسجد جامع فهرج قديميترين مسجد ايران است. مسجد جامع فهرج كماكان زنده و پويا بوده و در آن نماز جماعت برپا ميكنند.
قديميترين نخل چوبي ايران(يزد )
نخل چوبي ميدان امير چخماق به عنوان قديميترين نخل چوبي ايران با 450 سال عمر متعلق به عصر صفوي و به نخل حيدريها معروف است. بلندي اين نخل 8.5 متر و اضلاع آن نيز 8.5 در 8.5 متر است.
اين نخل مجموعه مشبكي از چوبهاي تراشيده شده با گره چينيها و تيرهاي بزرگ است كه تقريبا به شكل درخت سرو (نماد آزادگي) ساخته شده است. اما بزرگترين نخل ايران نيز با همين ويژگيها در شهرستان زارچ قرار دارد.
يزديها رسم دارند كه در ايام سوگواري امام حسين(ع) مراسم نخل گرداني اجرا كنند. اين نخل توسط 150 نفر در ميان مردم گردانده ميشود تا مراسم ويژه آن نمادي باشد براي آزادگي و مظلوميت امام سوم شيعيان.