در گذشته هاي دور در محل آتشكده بزرگ هريس در كومش (سمنان) شهري عظيم با بتخانه اي بزرگ با ساختماني رفيع و با شكوه وجود داشته است. به همين علت احتمال مي رود كه مردم اين سرزمين قبل از ظهور زرتشت، داراي مذهب "سمتي" يا "سمينه" بوده اند و بتخانه بزرگ آنان در محل سمنان فعلي واقع بوده است. برخي ديگر بر اين باورند كه سمنان در اصل "سكنان" منسوب به طوايف سكه ها مي باشد و الف و نون آن نشانه نسبت و مكان است كه در واژه هاي گيلان و ... مشاهده مي شود. عده اي ديگر از اهالي سمنان عقيده دارند كه نام قديم سمنان (سيم لام) بوده كه بناي آن به دست دو نفر از فرزندان نوح پيغمبر به نام هاي (سيم النبي) و (لام النبي) انجام گرفته كه مقبره آنان در كوه هاي شمال خاوري سمنان در محلي موسوم به پيغمبران واقع است. بر اين اساس كلمه (سيم لام) در اثر كثرت استعمال به مرور زمان به سمنان تبديل شده است. برخي نيز افسانه بناي اوليه را به دو هزار سال قبل از ميلاد مسيح به دستور تهمورث ديوبند نسبت داده اند. در آن زمان شهر را به سمينا نامگذاري نموده اند كه به مرور زمان به سمنان تغيير يافته است. روايت ديگر حاكي از اين است كه نام قديم سمنان در زبان محلي "سه مه نان" بوده و منظور ساكنان آن اين بوده است كه محصولات كشاورزي اين منطقه نان و آذوقه اهالي را بيش از سه ماه تأمين نمي كند. بعدها به مرور زمان "سه مه نان" به سمنان تغيير يافته است. به هر حال آن چنان كه از منابع و كتب تاريخي استنباط مي شود سمنان يكي از مناطق كهن و قديمي ايران است كه در درازاي تاريخ فراز و نشيب هاي زيادي را پشت سر گذاشته است .
روستاهاي استان سمنان
مسجد جامع سجاس اين بنا در روستاي سجاس در حدود 35 كيلومتري جنوب غربي سلطانيه در استان زنجان واقع گرديده و از بناهاي ارزشمند دوره ي سلجوقي است . بناي اصلي مسجد ، گنبد خانه ي مربعي به ابعاد تقريبي 5/9 *5/9 متر است كه با گنبد بلندي پوشش يافته است . با توجه به آثار موجود ، در اصل ، بناهاي ديگري به اين گنبد خانه متصل بوده كه امروزه از بين رفته است . گنبد خانه ، در اضلاع شرقي ، غربي ء غربي و شمالي درگاههايي داشته كه درگاه هاي شرقي و غربي آن مسدود شده است . گنبد با واسطه ي چهار فيلپوش بر روي جرزهاي چهارگانه استوار گرديده و پا طاق فيلپوش ها بر روي تخته ي قطوري كه با ديوار 45 درجه زاويه دارد ، قرار داده شده است . چهار فيلپوش و در حدود فاصل آنها چهار طاقنما كه متناوبا قرار گرفته اند با قوس پنج و هفت ، به همراه قوس هاي كوچكتر بالايي ، نقشه مربع را به دايره تبديل كرده است . سطح فيلپوش ها و طاقنماها با اجراي آجر كاري به سبك آلت و لغت ، تزئينات هندسي جالبي را ايجاد كرده اند . بالاي فيلپوش ها ، طاقنماهاي زيبايي قطاربندي شده كه زمينه را براي بر پليي گنبد فراهم مي كند . گنبد بنا كه از نوع گنبد هاي يكپوش است ، با آجر اجرا شده و تزئينات آن منحصر به نقش ستاره ي پنج پر است . ورودي كنوني ، در جرز شمالي تعبيه شده ودر جرزها ي غربي و شرقي ، دو در بزرگ شبيه به ايوان و در ضلع جنوبي ، محراب ايجاد شده است . به قرينه ي محراب در جرزهاي غربي و شرقي و در حد فاصل درهاي بزرگ تزئيناتي نظير محراب انجام گرفته كه تنها جنبه ي قرينه سازي دارد . محراب كنوني مسجد با توجه به شيوه ي گچبري و استفاده از رنگ و همچنين آثاري از محراب قديمي در زير آن ، به نظر مي رسد كه مربوط به دوره ي ايلخاني باشد . اين مسجد از نظر گچبري و كتيبه ها بسيار ارزنده و قابل توجه است . چهار كتيبه ي بدون تاريخ در مسجد نوشته شده است . كتيبه ي اول در ساقه ي گنبد به خط نسخ ابتدائي گچبري گرديده كه احتمالا هم سن بناي مسجد است . كتيبه ي فيلپوش ها با خط ثلث زيبائي رقم گرديده كه با توجه به سبك آن احتمالا از دوره ي ايلخاني است . در زير فيلپوشها كتيبه ي بسيار ارزنده اي به عرض حداقل 50 سانتي متر به صورت سرتا سري نوشته شده كه مشتمل بر سوره ي ملك است . اين كتيبه با دو خط موازي در بالا و پايين محدود شده و بالاي خطوط كتيبه ي كوچك ديگري به خط كوفي نوشته كه احنمالا مربوط به قرن پنجم هجري است . سوره ي ملك كه به خط نسخ خوانا نوشته شده ، با گچبري هاي بسيار زيبا و طرح هاي اسليمي پر كاري مزين گرديده است . با توجه به شيوه ي معماري و كتيبه هاي موجود و شباهتي كه بناي اين مسجد با ديگر بناها ي دوره ي سلجوقي منطقه دارد ، مي توان بناي اصلي را به اواخر قرن پنجم هجري منسوب داشت كه در دوره ي مغول نيز تعميرات و تزئيناتي در آن صورت گرفته است .
موقعيت جغرافيايي روستاي قروه
موقعيت جغرافيايي روستاي قروه روستاي قروه در كنار شاهراه تاكستان به ابهر (استان زنجان) واقع شده و با شهرستان ابهر 15 كيلومتر فاصله دارد و در تقسيمات كشوري جزو اين شهرستان است . اين روستا در 49 درجه و 22 دقيقه طول جغرافيايي و 36 درجه و 3 دقيقه عرض جغرافيايي قرار دارد . جمعيت قروه طبق آمار جهاد سازندگي در سال 1370-2647 نفر و 603 خانوار بوده است. وضعيت طبيعي جلگه اي است و سكونت دائمي است . مفهوم لغوي قروه براي يافتن معنا و مفهوم و ريشه كلمه قروه با كسر قاف و (ر) ساكن و مكسور و (ه) غير ملفوظ در مرحله اول رجوع به كتب مرجع ضروري نمود ، لاجرم پس از مراجعه به منابعي همچون لغت نامه دهخدا فرهنگ معين و نيز فرهنگ عميد در هيچكدام تفسير يا معني و توصيفي براي اين لفظ با صورت كنوني آن يافت نشد (قروه) علاوه بر اينكه در منابع مذكور نزديك به 15 مورد ديگر آبادي را با همين لفظ با اندكي تفاوت در كسره و فتحه ثبت كرده اند كه در كناطق مختلف جغرافيايي كشور پراكنده اند و البته عمدتا" روستا هستند و معروفترينشان كه با ضم قاف تلفظ ميشود شهري است در كردستان يعني قروه با توجه به اينكه در زبان رايج امروزين ما قروه هيچ معناي خاص فارسي را نه در تركي كه در زبان مردم آن سامان است و نه در زبان فارسي دارد بديهي است اين لغت تعريف يافته كلمه ديگر باشد . در ادامه كلماتي كه احتمال ميرود قروه شكل تعريف يافته اي از آنها باشد همراه با معني ادله آورده مي شود . البته هيچكدام منتفي نيست و براي باب فضل و اساتيد زبانشناسي است كه اين تحقيق را پي بگيرند. قربه از كلمات نزديك به قروه است به معناي مشك شير و يا مشكي كه يك طرف آن دوخته شده باشد . البته اين لفظ عربي است . اگر لفظ قروه را مشتق شده و تحريف يافته و قربه بدانيم با توجه به قريب المخرج بودن و تبديل فراوان و به ب بايد پذيرفت كه اين نام گذاري و تحريف به بعد از اسلام و آمدن اعراب به اين منطقه مربوط مي شود و در اينجا دونكته قابل توجه است . اول در تاييد اين احتمال و آن اينكه شكل جغرافيايي بخش قديمي روستا كه به قلعه معروفيت دارد و در واقع نيز قلعه و دژي بوده و شباهت به مشك بخصوص با توصيفي كه امده از اطراف قلعه را آب فرا گرفته و فقط از يك جانب با پيرامون خود مرتبط است . اما نكته دوم آن ، اينكه به احتمال فراوان اين آبادي قبل از تسلط اعراب نيز معمور بوده و زندگي در آن جريان داشته كه در اين صورت فرض تحريف لفظ قربه تقريبا" منتفي است ، مگر اينكه فرض كنيم قبل از آن نام ديگري داشته و پس از آمدن اعراب اين نام را بر آن نهاده اند. 2- گريوه – لفظ گريوه در زبان اوستايي به معناي گردنه ، گذر و محل پيچ و مكان گرفتگي را ميتوان با لفظ قروه فرض كرد ، البتهبا توجه به قريب المخرج بودن حرف گاف و قاف و مكرر تبديل اين گريوه به قروه بخصوص بعد از آمدن اعراب و آوردن حرف "قاف" در حروف خود به اين سرزمين و نيز با توجه به موقعيت منطقه مورد توجه و بحث و پيچ و تاب رودخانه در آن محل. 3- حزهه – لفظ حزهه در زبان اوستايي به معناي محل تابش خورشيد يا آفتابگير و امثالهم مي باشد . گرچه با موقعيت محل نيز انطباق نسبي دارد و بعضي ها قريه را به معناي روستا با اين لفظ هم ريشه مي دانند ولي بايد توجه داشت كه تغيير و تحريف (خ) به قاف چندان رايج نبوده كمتر اتفاق افتاده است . با توجه به اينكه زبان عربي نيز خ دارد دليل اين تحريف احتمالي را نميتوان روشن ساخت . يادآوري مي شود كه در نزديك محلات معبدي سلوكي بنام خرهه وجود دارد كه هنوز هم با همان تلفظ باستاني ادا ميشود. 4- گرو – به معناي زورق كه با قروه كه زبان جاري مردم آن حوالي با واو مفتوح و هاي غير ملفظ ادا ميشود بسيار نزديك و نيز قلعه همچون زورقي است كه اطراف آن را آب فرا گرفته باشد و آخرين نكته اينكه اينكه در يك سند محلي كه به دوران صفويه مربوط است نام روستاي مزبور قروه ذكر شده است كه اگر اشتباه لغوي يا لفظي نبوده باشد كليد نظريات بالا را در پرده ابهام مي برد. منلبع اقتصادي منبع درآمد اصلي روستائيان از طريق كشاورزي _ دامداري و باغداري مي باشد . محصولات كشاورزي شامل انگور – گردو - بادام – گوجه فرنگي – غلات سطح زير كشت آبي – 12 هكتار و ديم 480 و آبي ديم 200 هكتار مي باشد. اين روستا از طرف شمال بخاطر دسترسي به جاده آسفالت ابهر و تاكستان رشد بيشتري داشته است. آثار تاريخي اين روستا : مسجد جامع – و يك پل قديمي بر روي رودخانه ابهر رود كه از وسط اين روستا ميگذرد و چند آسياب آبي در مجاورت اين رودخانه به چشم ميخورد و امازاده عبدالخير كه مربوط به دوره صفويه مي باشد. از بين انواع بناهاي مورد استفاده آدمي نيايشگاه ها همواره در همه تمدنها از جايگاهي ويژه برخوردار بوده اند و به نحوي كه نسبت به ساير اندامهاي دورن شهري هر شهر و روستا نمايان تر و چشمگيرتر بوده به همين سبب عمدتا" در دل آباديها جاداشته اند. محلي كه مسجد جامع قروه در آن جا واقع شده بنظر ميرسد كه بلندترين بخش هاي روستا باشد ، چراكه هم اكنون مسجد آجري قروه از بيشتر نقاط روستا قابل رويت است . مسجد جامع قروه از جمله ناهايي است كه در فهرست آثار ملي در سال 1341 به سبت رسيد ه است اين مسجد همانند مساجد ديگر دو را ن سلجوقي به سبك چهار طا قي سا خته شده و گنبد زيباي اجري ان به واسطه چهار فيلپوش به اظلا ع چهار گانه استوار گر ديده است (لازم به ذكر است با تو جه به مطالعات و تحقيقات انجام شد ه اين مسجد را مي توان متعلق به دوران آل بو يه دانست با توجه به كتيبه اي كه در لچگي محراب قرار دارد اشاره بر احداث اين مسجد در سال 413 كه زمان ال بويه را در بر مي گيرد و همينطور در قسمت بالاي محراب به صورت بر گ چنار كه سبك آل بويه است طاق بندي مزين كر ده اند دليل بر اين مدعي ا ست)با طاق فيل پوشها بر روي تخته مقطوري كه با زاويه 45درجه قرار داده شده وسپس قوس5و7تند با ساقه بلند اجرا شده بطوري كه چهار فيلپوش متناوبا با چهار طاق نما كه از نظر سبك وابعاد يكسان است پلان مربع و شبستا ن را به دايره تبد يل نمو ده است فيلپوشها و طاق نماها عموما به تزئينات اجري هندسي مزين است وبا لا ي آن طاق نماي كوچكتري كه قوس 5و7 كند و ساقه بلند دارد متواليا قرار گرفته پا طاق عرقچين گنبد تشكيل مي دهد نور گير هاي گنبد خانه بر روي گنبد 3نور گير در امتداد عمود بر هم قرار دارند كه باعث ورود نور به حالتي يكنوا خت و ملايم به داخل فضاي گنبد خانه مي شود كه از ابتداي ساخت مسجد بدين منوال بوده است اين نور گير ها حكم ساعت آفتابي را در بنا ايفا مي كنند. گنبد اين مسجد از نوع گنبد عرقچين است كه با گنبد مسجد جامع سجاس و مسجد ومدرسه حدريه قزوين قابل مقايسه است . قسمت باقي مانده فعلي از مسجد عبارت است از گنبد خانه ومستطيل شبستان ستون دار خشتي در سمت غرب آن ودر سمت شرق نيز شبستان ديگري است كه بخشهايي از آن تخريب گرديده ويك شبستان خشتي ديگر در جنوب ومتصل به آن قرار دارد كه امروزه هيچ ارتباط مستقيمي با مسجد ندارد . اين شبستان جهت نماز گزاري روستائيان مورد استفاده قرار مي گيرد مصالحي كه در ساخت مسجد به كار رفته در بخشهاي مختلف متفاوت است گنبد خانه مركزي از آجر هايي به ابعاد 8*31*31سانتي متر وقسمتهاي انتقالي وگنبد با آجرهايي به اندازه5*21*21سانتي متر ساخته شده اند. شبستانهاي غربي وجنوبي وبقاياي شبستان شرقي از خشت و چينه بنا گرديده است وسقف مسطح وتيرپوش آنها بر روي ستونهايچبي قرار گرفته بطور كلي شستان هاي دو طرف گنبد خانه ا ز نظر ساختاري ومصالح معماري كاملا متفاوت با گنبد خانه هستند ومشخص است كه آنها در زمان متاخر تري سا خته شده اند .شبستان شرقي فرو ريخته وتنها قمتهايي از آن باقي ما نده است با توجه به برداشت آقاي ويور در سال 1964از محل نشان مي دهد كه شنستان شرقيدر آن زمان احيا بوده لازم به ذكر است كه پس از احداث شبستان هايي با سقف مسطح در دو قسمت غرب وشرق گنبد خانه در محل فعلي شبستانها ساخت وسازي با پوشش طاقدار وجود داشته كه بعد از تخريب وفرو ريختن طاقها شبستانهاي خشتي با سقف مسطح جايگزين آنها شده است در سمت شرق بنا (از بيرون )بقاياي طاق ديده مي شود كه بر جزري متصل به بنا قرار گرفته و خود طاق فرو ريخته در تصوير شماره2در تحقيقات اخير بقاياي پاطاق فو ريخته اي در سمت غرب بنابدست آمده است كه همانند بقاياي طاق شرقي واجر هايي كه در ديوار وپايه هاي چهار طاق پيوستگي دارد بنظر مي رسد كه همزمان با گنبد خانه با همان مصالح ساخته شده ونمي تواند الحاقي باشد احتمال داده مي شود قسمتهاي شرقي وغربي متصل به گنبد خانه حكم ايوان يا رواق را داشته است. عمليات انجام شده در قسمت خارجي گنبد مسجد جامع قروه - بندهاي سيماني بين آجرها كه طبله كرده بود باز شدند سپس مجددا" با استفاده از گچ سفيد و مواد شيميايي بند كشي انجام گرفت. - آجرهاي روي گنبد و اطراف كه بر اثر عوامل طبيعي فرسوده شده بودند تعويض گرديد و آجرهاي نو در همان ابعاد و اندازه آجرهاي قبلي بكار رفت. - آجرهاي فرسوده قسمت پاگرد و زيرنور گيرها تعويض گرديد با رعايت اين نكته كه شيب كافي در محل ايجاد گرديده تا نزولات هدايت شوند اجاد شيب مانع از يخ بر شدن آجرهاي اين قسمت نيز ميشوند. - بين آجرهاي كار گذاشته شده نيز بندكشي انجام گرفت. - ايجاد حفاظ در نورگيرها با استفاده از آجر كه بصورت مشبك انجام گرفته تا در عين حال كه نور داخل گنبد خانه را تعبيه مي گردد با اطراف خود نيز همخواني كامل دارد. علت پوسيدگي آجرها فرسايش ، اختلاف دما ، هوازدگي بوده است. قروه از نظر جغرافيايي در منطقه سردسير و اين نطقه داراي زمستانهاي سرد و تابستانهاي معتدل است. آسيب هاي ناشي از يخ زدگي بصورت يخ بر شدن بندهاي بين آجرها و ترك خوردن كاهش چسبندگي ملات و نهايتا" سست و شسته شدن آن توسط باران بوده كه سرانجام به جداشدن آجر از بدنه خاجي گنبد خواهد انجاميد . استفاده از ملات مناسب به عنوان عامل مهمي در اين مسئله مطرح است . ملاطي كه ضمن پائين بودن ضريب جذب رطوبت مانع از تشكيل يخ شود به هر حال ملات آجر در بارندگي هاي شديد رطوبت جذب ميكنند و پديده يخ زدگي به اجبار صورت مي پذيرد ملاتي كه در مرمت اين بنا بكار رفته با رعايت موارد ذكر شده انجام گرفته است. بناي مسجد جامع قروه بنايي است 900 ساله كه در آسيبهاي عمده اي از طريق زلزله رطوبت و فرسودگي مواد ديده است . مجموع آسيبهاي فوق مقاومت فيزيكي بنا را كاهش داده است . در مرمت گنبد از ايجاد اضافه بار بر گنبد كه ميتوانسته ضايع آفرين و خطرناك باشد جلوگيري شده است. عمليات انجام گرفته در گنبدخانه و شبستان آجرهاي فرسوده داخل گنبد و بيرون تعويض گرديد . بناهاي طبله كرده سيماني خالي شد و مجددا" با استفاه از گچ و مواد شيميايي بين آجرها بندكشي انجام گرفت. كف گنبدخانه و شبستان كه بصورت خاك كوبيده بود آجرفرش گرديد. ستونهاي چوبي شبستان نشست كرده بود موجب شكسته شدن تخته هاي بكار رفته در سقف بنا شده بود ، سقف شبستان برداشته شد تخته ها تعويض گرديد سپس 2 لايه كاه گل بر پشت بام شبستان كشيده شد. مصالح ديواره هاي شبستان بر اثر نفوذ آب نزولات شسته شده بودند و شكافهاي عميقي را ايجاد كرده بودند كه با استفاده از گچ و خاك مرمت شد و طاق نماهاي ريخته مجددا" احيا’ گرديد . كف طاق نماها نيز آجركار گذاشته شد .