اطلاعات تاريخي و باستاني سرباز
سرباز هشتمين شهرستان استان سيستان وبلوچستان است كه درتاريخ دوازدهم ارديبهشت سال هزار و سيصد و هشتاد با مصوبه هيات وزيران ازشهرستان ايرانشهرجدا وبه صورت يك شهرستان مستقل درآمد مساحت سربازحدود 8900 كيلومترمربع مساحت دارد كه 95درصدآن كوهستاني ودربيشترمناطق غيرقابل سكونت مي باشدواين كمبودمكان مناسب، جلوه اي ويژه به واحدهاي مسكوني بخشيده است و جمعيت آن براساس آخرين آمارها حدود176000نفر است كه 89درصدجمعيت درروستاها وفقط11درصد آن درشهرها زندگي مي كنندكه درنوع خود بي نظيراست اين شهرستان از شمال به شهرستانهاى سراوان وايرانشهر، از جنوب به شهرستان چابهار، از شرق به كشورپاكستان با120كيلومترمرز زميني و از غرب به شهرستان نيكشهر محدود مىشود. مركز شهرستان: شهر راسك مركز شهرستان است . فاصله زمينى آن تا مركز استان 495 كيلومتر و تا تهران 1765 كيلومتر است، فاصله هوايى آن تا تهران 1372كيلومتر مىباشد كه جمعيتي غالب بر5000نفردارد.اين شهردرمسيرجاده ارتباطي ايرانشهر – چابهارواقع شده كه مسافت آن تاچابهار وايرانشهر مساوي، يعني 175كيلومتر است واين شهرستان داراي 4بخش مركزي،سرباز،پيشين وپارود ميباشد.
رودهاي مهم: رودخانه سرباز كه از به هم پيوستن شاخه هاي فرعي سركور،هنسانوچ،گويمرك،كيشكور و پشامگ ،جژان شكل گرفته و درمنطقه دشتياري به رودخانه باهوكلات تغييرنام مي دهد و به درياي عمان منتهي مي شود. ديگر رودخانه آن آشاراست كه با پيوستن به رودخانه نهنگ از مسير پاكستان و درنزديكي گوادر به درياي عمان مي ريزد . بيشتر آباديهاي شهرستان بصورت طولي دردوطرف رودخانه ودر پاي كوهها شكل گرفته اند. رودخانه سرباز بزرگترين رودخانه فصلي بلوچستان محسوب مي شود كه دربعضي از قسمتهاي مسيرخود بصورت دائمي مي باشد.زندگي تمساح پوزه كوتاه دراين رودخانه براهميت آن افزوده واحداث بزرگترين سداستان بر روي اين رودخانه درنزديكي پيشين درصورت رفع معضل خشكسالي چشم اندازروشني دارد. وجود آب وهواي گرم ومرطوب باعث رونق كشاورزي درتمام فصول سال وتوليدمحصولات خاص مناطق قاره اي و توليد محصولات مهمي چون انبه ،خربزه درختي (پپيا)،چيكو،زيتون محلي ، خرما وانواع مركبات شده است.
آب و هوا: آب و هواى شهرستان سرباز در تابستان گرم و خشك و در بعضي ازماههاي سال به علت تاثير بادهاي موسمي با رطوبت (شرجي) و در زمستان معتدل است و بادهاى باران آور موسمى در فصل تابستان بصورت رگبارهاي شديد وگاهي سيل آساو بادهاى بارانآور غربى در فصل زمستان در اين منطقه موجب ريزش پراكنده باران مىشوند . متوسط بارندگي اين منطقه 90ميلي متردرسال است كه درچند سال اخير (6سال) به كمتراز15ميلي متررسيده است كه اين خشكسالي بي سابقه بخش عظيمي از كشاورزي را نابود وحتي دربعضي مناطق موجبات مهاجرت اجباري مردم رافراهم نموده است..
مهمترين بادهايى كه در بلوچستان مى وزند عبارتند از:
بادشمال - باد غربى - باد شرقى - باد جنوب غربى - باد جنوبى و باد روز. با وجود تمامى عوامل فوق، آب و هواى بلوچستان در نقاط مختلف آن با توجه به ارتفاع و موقعيت جغرافيايى و دورى و نزديكى به دريا متفاوت است.
معمولاً بلوچستان را از نظر آب و هوايى به چهار منطقه: خوش آب وهوا - معتدل - گرمسير - ساحلى تقسيم مى كنند.
شهرستان سرباز در اين تقسيم بندى، در ناحيه گرمسيرى قرار دارد. اين شهرستان داراى تابستانهاى گرم است.
از آنجا كه شهرستان سرباز، در عرض جغرافيايى پايينى قرار دارد، در تابستان اشعه خورشيد در اين بخش تقريباً بصورت عمود مى تابد كه اين امر موجب گرماى زياد هوا در تابستان و اعتدال سرما در فصل زمستان مىگردد. حداكثر مطلق درجه حرارت، 45 درجه سانتيگراد در تابستان، و حداقل مطلق آن 1- درجه سانتيگراد در زمستان مىباشد. بطوركلى مىتوان گفت كه حداكثر درجه حرارت در ماههاى فروردين تا مهر مىباشد و حداقل آن مربوط به ماههاى آبان تا اسفند است. گرمترين ماه، تير با 43/5 درجه سانتيگراد و سردترين ماه، بهمن با 2/5 درجه سانتيگراد مى باشد. اختلاف دما در شبانهروز تقريباً زياد است و به 10 درجه سانتيگراد مىرسد. و در زمستان سرماى خشكى غلبه دارد.
رطوبت نسبى: رطوبت اين شهرستان ، تحت تأثير بادهاى موسمى در تابستان و بادهاى غربى در زمستان است. ميزان رطوبت نسبى نيز در فصول مختلف، متغير است و بالاترين مقدار آن در ماههاى بهمن با %68/7، شهريور با %66/2 و مرداد با %64/2 و كمترين ميزان آن در ارديبهشت با 44 درصد مى باشد.
تبخير: بعلت تابش شديد نور خورشيد، ميزان تبخير بالاست و خشكى هوا نيز بر شدت آن مىافزايد. ميزان تيخير نيز مانند رطوبت نسبى، در فصول مختلف متغير است. بالاترين ميزان آن مربوط به ماههاى تير با 411/6، مرداد با 353/5، خرداد با 327/7، شهريور با 326 ميليمتر، و كمترين مقدار آن مربوط به آذر با 106/4 ميليمتر مى باشد.
فشار هوا: فشارهوا در تابستان، در سر تا سر اين شهرستان كم بوده و در اين فصل شرايط جوّى تا
حدودى نيز تحت تأثير بادهاى موسمى اقيانوس هند بوده و در زمستان بادهايى كه از درياى مديترانه مى وزند، در آن تأثير دارند. ولى به دليل نبودن دستگاه فشارسنج در ايستگاه هواشناسى كجدر متأسفانه آمارى در دست نيست.
بارش: ميزان بارندگى شهرستان سرباز، در مجموع از كل استان بيشتر است و مى توان گفت كه پربارانترين منطقه استان سيستان و بلوچستان مى باشد. اغلب بارندگيها در فصل زمستان اتفاق مى افتد. فراوانى بارندگى به ترتيب زمستانه، تابستانه، بهاره و پاييزه است. از آنجا كه اين شهرستان ، تحت تأثير دو رژيم، بادهاى موسمى و مديترانه اى قرار دارد، بنابراين در طول سال از دو نوع بارندگى برخوردار است. در سرباز علاوه بر اينكه ميزان نزولات ساليانه كم است، مقدار آن نيز بسيار متغير مىباشد. و بطوركلى ميزان ريزش باران در دهستانهاى سركور و كيشكور و در مجموع نواحى شمالى كه داراى ارتفاعات زيادى هستند، به مراتب بيشتر از قسمتهاى جنوبى آن مىباشد. بعلاوه آمار ماهيانه نشان مى دهد كه مقدار بارندگى ماهيانه در فصول سال بسيار متغير است و بين صفر تا 100 ميليمتر و يا بيشتر تغيير مى كند. ماههاى خشك شامل مهر، آبان، مرداد و شهريور هستند و پربارانترين ماههاى آن اسفند با 94/5، دى با 65/5، خرداد با 49/1 ميليمتر مى باشند. متوسط بارندگى سالانه در منطقه 226/8 ميلميمتر است.
بادها: جهت بادهايى كه اغلب اوقات مى وزند، در تابستان از جنوب شرقى و در زمستان از جنوب غربى مى باشند. سرعت بادها متوسط است و معمولاً از 3 بوفورت (معادل 20 كيلومتر در ساعت) مى باشد.فصل تابستان از لحاظ تكرار وزش باد، حائز بالاترين رقم بوده و حدود بيش از 50 درصد بادهاى ساليانه در اواسط خرداد تا اوايل مهرماه مشاهده مى گردند و ميانگين سرعت وزش بادها در سال، برابر با 14152 كيلومتر مى باشد.
تقسيمات كشورى: اين شهرستان داراى 3شهر (راسك – سرباز و پيشين )و4 بخش( مركزى - سرباز - آشار و پيشين ) و806آبادي ازنوع روستا،مزرعه ومكان است
مهمترين رودخانه هاى فصلى شهرستان سرباز عبارتند از:
- رودخانه سَرباز: رودخانه سرباز يكى از پرآبترين رودخانه هاى اين بخش و حتى استان محسوب مى گردد.
مشخصات: طول رودخانه: 313 كيلومتر، ارتفاع سرچشمه: 1450 متر، ارتفاع ريزشگاه: صفر، شيب متوسط: 0/5 درصد، مسيركلى: جنوب شرقى. مساحت حوضه آبريز آن در نقاط مختلف، متفاوت است، بطوريكه در ايستگاه سرباز برابر با 2193 و در پيردان 2440، در دپكور 2721، در محل الحاق رودخانه حيط 3283، زيرپشامگ 3769، زير چراغان 3916، و در راسك 3990 كيلومتر مربع مى باشد.
بده و رژيم رود: به مقدار آبى كه در مدت يك ثانيه، از يك نقطه رودخانه مىگذرد بده يا دبى آن رودخانه گفته مىشود. بده متوسط ساليانه رودخانه سرباز، در محل ايستگاه اندازه گيرى پيردان 2/72 مترمكعب در ثانيه، در محل اندازه گيرى ايستگاه پيشين 6/63، و در باهوكلات 7/91 متر مكعب در ثانيه است. متوسط حجم ساليانه آب رودخانه نيز در محل ايستگاه پيردان 85/8، و در باهوكلات 249/5 ميليون مترمكعب است.
در تمامى فصول سال، آب در همه مسير آن جارى نيست. پرآب ترين زمان رودخانه، مواقعى است كه سرشاخه هاى آن از رگبارهاى تند انباشته مىشود و اصولاً اين مواقع با اواسط تابستان و اواسط زمستان مصادف است.
شعبات (شاخه هاى رودخانه):اين رودخانه از ارتفاعات شمالى بخش سرباز سرچشمه مى گيرد. در شمال غربى، شاخهاى بنام سَركور، دهستان سركور را به سوى جنوب شرقى طى مى كند و در سرراه، رودخانه هاى مَچكور، سهمان، هنسانوچ، كوشكور و هِچكدر به آن مى پيوندند و به سوى سرباز متوجه مى شود. در مركز بخش سرباز با رود گُوَيْمَرْكْ مخلوط مى شود. سپس به سوى جنوب غربى از دره هاى پرپيچ و خم و تنگ عبور مى كند و در روستاى ايتك با رودخانه بَخْتَكْ مخلوط مى شود. آنگاه در محل پل سرباز با رودخانه جژّان در هم مىآميزد. در روستاى دپكور رودخانه كيشكور به آن مىپيوندد و در روستاهاى رودبن ولهاباد با رود رُمپان در هم مىآميزد و آنگاه در روستاى زيارتجاه با رودخانه زيارتكور مخلوط مى شود. در بدو ورود به دهستان پارود و نرسيده به حِيط با رودخانه بِشْكير در هم مىآميزد و در انتهاى حيط با رودخانه روتكور مخلوط مى شود.
در پارود، رود سُموكان (گُوَرْدَشْتْ) به آن مىپيوندد و پس از پيوستن با رود پِشامَگْ، از كنار روستاى فيروزآباد مى گذرد و به مركز بخش راسك وارد مىگردد. در اين دهستان نيز همچنان به سوى جنوب شرقى جريان مى يابد و در نزديكى هُدار با رودخانه لاشار مخلوط شده و از روستاهاى بافتان و جَكيگُور عبور كرده، وارد دهستان پيشين مى شود. در ابتداى ورود به اين دهستان نخست با رودخانه سيرين كَوْرْ و سپس با رودخانه سوران آب در هم مى آميزد و سد پيشين را پشت سر مى گذارد. سپس به سوى جنوب غربى متوجه مى شود و در سر راه با رود وَشْ كَوْرْ مخلوط مى گردد و به دهستان باهوكَلات از شهرستان چابهار داخل مى شود. در ورود به اين دهستان، با شاخهاى بنام باهوكلات مخلوط مىگردد و آنگاه به سوى جنوب غربى و سپس جنوب شرقى، سراسر دهستان باهوكلات را طى مىكند و در سر راه، با رودهاى گَرْگَرُو وَ وَليدادْ و سَمّاچْ مخلوط مىشود و در 90 كيلومترى شرق چابهار به خليج گُواتْرْ در درياى عمان وارد مى گردد. اين رودخانه بطور كلّى رودخانه اى سيلابى است كه بخش پايانى مسير خود را در دشتهاى باهوكلات و دشتيارى طى مى كند. از به هم پيوستن رودهاى سَرْكَوْرْ، هنسانوچ، كوش كَوْرْ و هِچْكدَرْ، رودخانه سرباز بوجود مىآيد كه نام محلّى اين رودخانه از روستاى سرباز تا راسك معروف به سرباز و از بخش راسك تا باهوكلات بنام مَزَنْ كوَرْ (رودخانه بزرگ)، و از باهوكلات تا مصب خود، باهَوْ ناميده مى شود.
چاهها: در گذشته از چاهها فقط جهت تأمين آب آشاميدنى استفاده مىشد ولى امروزه تعداد بيشمارى از چاههاى نيمه عميق در منطقه وجود دارند كه از آب آنها جهت آبيارى باغات و مزارع استفاده مىشود. به ندرت مىتوان چاه عميقى را درشهرستان سرباز مشاهده نمود. شايد اين امر ناشى از كوهستانى بودن و نزديك بودن سفره آبهاى زيرزمينى باشد. زيرا همانطور كه اشاره شده، اغلب سفره هاى آبدار در مجاور بستر رودخانه ها قرار دارند، در صورت كندن چاه در اين نواحى بعد از 10 تا 15 متر به آب مىرسند بنابراين لزومى ندارد كه چاههاى عميق حفر كنند. مى توان گفت كه عميقترين چاهها به 30 تا 60 متر برسند و از اين عمق، چاه عميقترى درمنطقه وجود ندارد. اكثر چاهها هم در نزديكى دره رودخانه سرباز و ديگر شعبات آن حفر شده اند و در واقع آب خود را از همين رودخانه هاتأمين مى كنند.
قناتها: در اين شهرستان چند رشته قنات در دهستانهاى آشار و ايرافشان و مينان وجود دارد. روش ديگرى نيز براى استفاده از آبهاى زيرزمينى، خصوصاً در بستر رودخانه ها وجود دارد. در مواقع خشكسالى چنانچه دو يا سه سال بارانى نبارد آب رودخانه ها به علت شنى بودن بستر آنها و عدم تغذيه كافى به درون زمين نفوذ مىكند و از جريانات سطحى خبرى نمى شود، اين آب در زيرزمين، به علت برخورد با يك سطح غيرقابل نفوذ نظير كوه و يا غيره، به جريان خود ادامه مى دهد. در چنين مواقعى در برخى از روستاها، ريش سفيدان با تجربه، براساس حدس و گمان، مسير اين جريان زيرزمينى را تشخيص مىدهند. لذا با استفاده از يك دستگاه بيل مكانيكى، شروع به حفر خندقى در بستر رودخانه، در همان مسير مشخص شده مى كنند كه اين خندق را به موازات محور رودخانه و با شيب كمتر از شيب رودخانه حفر مى كنند. هر چه كه اين بيل مكانيكى از پايين دست رودخانه به سمت بالادست پيش برود، آب داخل خندق بيشتر مىشود. به هر حال آنقدر حفر اين خندق را در طول رودخانه ادامه مىدهند تا به آب كافى دسترسى پيدا بكنند. كار بيل مكانيكى تا همين جا خاتمه مى يابد. آنگاه روستائيان با بسيج همگانى، هنر خودشان را به منصّه ظهور مى رسانند. ابتدا سنگهاى فراوانى را ازاطراف رودخانه در طرفين اين خندق جمع مىكنند سپس به دو گروه تقسيم مى شوند. يك گروه به داخل خندق مىرود و گروه ديگر، از همان بالاى خندق، سنگهاى جمع آورى شده را به داخل خندق مىاندازند. آنهايى كه در داخل خندق هستند، شروع به سنگچين كردن طرفين ديوارهاى خندق مى كنند تا از ريزش ديواره هاى خندق جلوگيرى به عمل آورند اين كار را تا 1 يا 2 مترى ادامه مى دهند. فاصله ميان دو سنگ چين تقريباً يك تا يك و نيم متر است. بعد از اتمام اين كار، سنگهاى درازى كه طول آنها نزديك به يك متر باشد را با تلاش فراوان از اطراف رودخانه پيدا كرده و با زحمت بسيار به نزد خندق مى آورند. با استفاده از اين سنگها سقف سنگچين يا كَلْبير را مىپوشانند و آنرا بصورت مجرا يا كانالى كه تقريباً قابل عبور براى يكنفر در حالت نشسته باشد، در مىآورند. سپس شكافهاو درزهاى موجود در سقف كلبير را با استفاده از سنگهاى كوچك يا شاخه هاى درختان موجود در رودخانه گز پر مىكنند تا از ريزش خاك در داخل كانال جلوگيرى كنند. در آخرين مرحله، با استفاده از تراكتور يا بولدوزر روى كانال را با رسوبات رودخانه مى پوشانند تا از تخريب سيل درامان باشد و در بعضى از جاها، تقريباً به فاصله 30 متر به 30 متر، از پوشيدن روى كانال خوددارى مىكنند، تا در مواقع مسدود ماندن آب خندق، تعميرات لازم را در آن به عمل آورند. طول كلبيرها در نقاط مختلف از چند صد متر تا هزار متر و عمق خندق در عميقترين قسمت آن از 5 تا 15 متر تغيير مىكند. آب اين كلبيرها كه عموماً در بستر رودخانه حفر شده اند، به ساحل هدايت مىشوند و بعد بوسيله نهرهاى خاكى كه در سواحل رودخانه و يا دامنه كوهها احداث شده اند، به اراضى تحت آبيارى منتقل مى شوند. در ضمن در اصطلاح محلى به كلبيرها كَهْنْ يعنى قنات مىگويند. هزينه حفر خندق را به تعداد نفرات صاحب زمين تقسيم مى كنند. بنابراين در اين شهرستان، قناتهايى كه به معنى واقعى آن داراى مادر چاه باشند و طول زيادى داشته باشند، بسيار اندك و انگشت شمارند. در سركور فقط يك رشته قنات در «ميرزمين »وجود دارد، روستاهايى كه داراى قناتهاى واقعى هستند عبارتند از: كَهْنْ آب - ايرافشان - مينان - مِيتگان - شاه كَهور - كَنْدِز - نوت - كَرَگين - بُگان - مَزاكان - سنگ مسجد -اسلام آباد - نسكند - سرداب - نوكين ده - كهيركان. ولى اين قناتها نيز داراى طول چند هزارمترى مثل ساير قناتهاى ايرانى نيستند. هم اكنون تعداد قنواتى كه در حوضه ترويجى سرباز قرار دارند، 31 رشته و تعداد قنواتى كه در حوضه ترويجى آشار و ايرافشان قرار دارند، 18 رشته مىباشند. البته همانطور كه اشاره شد، اكثر اين قناتهاى در واقع همان «كلبير» هستند. بنابراين در اين بخش تعداد كلبيرها نسبت به تعداد قناتهاى واقعى، بسيار بيشتر است. يكى از دلايلى كه اهالى اين منطقه، به كلبيرها روى آوردهاند، كوهستانى بودن و كمبود زمينهاى كشاورزى اين بخش مىباشد. اما در مجموع همين كلبيرها، نقش بسيار عمده اى را در مواقع خشكسالى براى روستائيان ايفا مى كنند. بطوريكه در چنين مواقعى، تنها منبع آب اين روستاها مى باشند و حيات كشاورزان و روستائيان به آنها بستگى دارد. مهمترين خطراتى كه كلبيرها را تهديد مىكنند، سيلابهاى رودخانه هاى منطقه هستند. بطوريكه بر اثر يك سيل كوچك، مسير آن خندق نير از بين رفته و گم مى شود.
برخى از طوايف شهرستان سرباز عبارتند از :
باركزايى: مردم اين طايفه در سراسر بلوچستان، مخصوصاً در دهستانهاى آشار و ايرافشان و سرباز به سر مى برند مردم اين طايفه در اصل از افغانستان به ايران مهاجرت كرده اند. و از اعقاب اميرشاهوخان باركزايى هستند.
بزرگزاده: مردم اين طايفه در دهستان سرباز و خصوصاً در روستاهاى دپكور و كوه متيك پراكنده هستند. بزرگزاده ها، اصلاً كرد بوده و از آنجا به بلوچستان كوچ نموده اند.و مردم اين طايفه خود را از اعقاب شاه نعمت الله ولى مى دانند.
سگارى: محمد خان كه برادر شيخ محمد و فرزند شيرخان است، جد بزرگ سگاريها مى باشد. محمد خان مدتى حاكم و رئيس سرباز بوده است، اما در طى درگيرى كه بين او و افغانها رخ مى دهد، كشته مى شود، آنگاه فرزندانش به كيشكور و كوه سگار پناهنده و متوارى مى شوند. بعد از آن، نسل آنها به سگارى معروف مى شود زيرا در كوه سگار اقامت داشتند. نيازخان و تقى و سعدى و سنايى از نسل محمدخان هستند كه اجداد سگاريها مى باشند. تمام سگاريهاى سرباز و كوپك اولاد حاجى دادرحيم ، از اولاد سنايى هستند.
دهانى: قلمرو طايفه دهانى از شمال به دشت مراد آباد سوران، از جنوب به صلاح كوه از مشرق به كوه بلوچ و زامران و از جانب غرب به سرباز و ايرندگان محدود مى باشد. مركز طايفه در مورتان است.دهانى ها در تمام بخش و خصوصاً دهستان نسكند پراكنده اند.
رئيسى: در دهستانهاى ايرافشان، آشار، سرباز و كيشكور پراكنده شده اند كه در حال حاضر داراى فاميلهايى نظير اربابى، ملك رئيسى و نباتزهى هستند. رئيسى ها از مالكيت آب و زمين و نخل برخوردارند.در قديم زمانيكه طايفه و ايل، به عنوان يك سازمان سياسى و واحد اجتماعى نسبتاً مستقل از مجموع جامعه ايران به سر مى بُرد، و پيش از ورود مأموران دولت به اين منطقه، احتمالاً تيره يا طايفه رئيسى براى سرپرستى و حفظ نظم به عنوان ريش سفيد و كلانتر سهمى داشته است رئيسى هاى كيشكور از نسل شير محمد جالقى هستند كه از جالق آمده و در كيشكور سكونت اختيار كرده و رياست كيشكور در اختيار او درآمد.
رند: در دهستانهاى ايرافشان و سرباز پراكنده اند و هماكنون داراى نام خانوادگى نظير ايراندوست، كرد، كريمزهى، آسكانى، آرامش، تلاتف، كنرزهى، وطنخواه و .... هستند. در مورد فاميل يانام خانوادگى آرامش لازم به توضيح است كه هنگامى كه مأموران ثبت احوال جهت دادن شناسنامه، خصوصاً در روستاى پيردان كه اكثريت رندها در همينجا مى باشند، آمده بودند، از شخصى بنام ملك محمد رند سئوال مى كنند كه فاميل شما چيست؟ وى مى گويد كه رند است در همين هنگام مأموران آشفته مى شوند و مى گويند كه رندى گرى را رها كنيد و آرامش اختيار كنيد و بدينترتيب فاميل آرامش بوجود آمد. لازم به ذكر است مركزيت مردمان اين طايفه در نواحى اطراف مرز ايران و پاكستان خصوصاً در رديگ و سوراب و پيشين است.
بلوچ: در تمامى دهستانهاى بخش سرباز و خصوصاً دهستان سرباز و سركور پراكنده شدهاند و داراى فاميلهاى ايراندوست، ايران نژاد، گهرامزهى، بهزامزهى، شهدادزهى، شنبهزهى، مزارزهى، كوه ونى ، فولاد پور، پارسانژاد و ... هستند.
بليده اى: مردمان اين طايفه در اصل از مسقط به كيچ و »تربت فعلى« آمده و ساليان زيادى در آنجا مانده و حاكميت و سرورى آنجا را داشته اند و در نهايت به بلوچستان ايران آمده اند و پدر بزرگ بليده اى ها »بوسعيد« نام داشته كه به روايتى ديگر از الجزاير آمده اند و مرحوم حاج كريم بخش سعيدى، بدين دليل فاميل خودشان را سعيدى گذاشته اند. جهت كسب اطلاعات بيشتر به شجرهنامه بليدهاى به قلم خليفه داد محمد ساكن راسك مراجعه شود بليده اي ها از نسل عبدالكريم فرزند حكيم داد هستند كه از بليده آمده و به سرباز( ششگيم) سكونت كردند اينان بيشتر در دپكور و مغ پراكنده اند.
ملازهى: در دهستان سرباز و خصوصاً در روستاهاى مغ و كوه ميتگ و انزا و دپكور و بطور محدود در دهستان ايرافشان پراكنده هستند. اينان نسل خود را به حضرت على( رض) مى رسانند.
دَرزاده: مردمان اين طايفه از نسل غلامان هستند كه در طول زمان و به تدريج آزاد شده اند ازدواج آنها نيز بيشتر به شكل درون گروهى، و گاه گاه با تيره نوكرها انجام مى شود. درزاده ها در تمامى دهستانها و روستاهاى بخش سرباز پراكنده هستند كه در گذشته داراى ملك و آب نبوده اند اما در حال حاضر داراى زمين مىباشند.
استاها: استاها، صنعتگران جامعه هستند و عموماً به يكى از سه پيشه زرگرى، آهنگرى و نجارى و بطور محدود به ختنه كردن و آرايشگرى اشتغال دارند. و در ساختن زيور آلات زنان مهارت كافى و وافى دارند. مردمان اين طايفه هر كجا و براى هر كس مى توانند كار بكنند. گاهى به ساختن ادوات كشاورزى و سيخ و داس و چكش، و ... اشتغال دارند. محل زندگى آنها از محلّه ساير طبقات جداست و بيشتر در حاشيه دهات زندگى مىكنند. علاوه بر مشاغل بالا به خريد و فروش الاغ و راديو و ضبط نيز مىپردازند. امروزه وضع استاها بسيار خوب شده و حتى داراى ماشين و خانه هاى مجهز و ... هستند. همانند درزاده ها در تمامى روستاها پراكنده هستند.
نوكرها يا غلامان: اين تيره پايين ترين قشر اجتماعى موجود در سرباز را تشكيل مىدهد. اينان دو دسته هستند: يا نسل اندر نسل برده بودهاند و يا كسانى هستند كه در حملات طوايف بلوچ به استانهاى مجاور و يا همسايگان خود به اسارت گرفته شده و در اينجا فروخته شده اند بطور كلى افراد اين ذات خدمتگزاران خانواده ها بوده و در مواردى نقش كارگران كشاورزى را بر عهده دارند. غلامان داراى اندامى قوى و نيرومند و بينى پهن و گشاده، لبانى ستبر و برگشته، چشمانى سياه، موهايى مجعد و مشكى هستند. در حال حاضر بسيارى افراد اين طايفه حتى داراى آب و زمين شده اند و از آزادى كامل همانند يك مرد بلوچ برخوردارند. غلامان نيز در تمامى دهستانها و روستاها پراكنده هستند.
مير و شيخ: ميروشيخ در اصل لقب هستند و طايفه اى خاص نيستند و بطور كلى در تمامى دهستانهاى بخش سرباز، خصوصاً در نسكند و آشار پراكنده اند.
لازم به توضيح است كه اصيلترين و قديمترين طوايف موجود در سرباز همان رئيسى ها و بزرگزاده ها هستند كه از ملّاكين اصيل مى باشند. و همچنين نباتزهى و سگارى و ميران نسكند ازطايفه هاى اصيل اين منطقه هستند و اين سه طايفه، فرزندان سه نفر بنامهاى نبات خان كه مركز شان درپارود و زيارتجاه مى باشد، و محمدخان كه مركزشان در دپكو و سگار است، و جان محمد خان كه مركزشان در نسكند مى باشد. سه نفر مذكور با هم برادر و از فرزندان شيرخان مىباشند كه در پايان به ميرگهرام، مرحوم نوبندگ لاشارى ميرسند.
-زندگى جانورى منطقه سرباز
همانطور كه در پوشش گياهى منطقه تنوع زيادى به چشم مى خورد، در زندگى جانورى نيز تنوع زيادى وجود دارد بطوريكه بعضى از جانوران موجود در منطقه در ساير نقاط ايران به چشم نمى خورند و فقط مخصوص همين ناحيه هستند از اينگونه جانوران مى توانيم به كروكديل و خرس آسيايى و ... اشاره كنيم. پستاندارانى كه در اين منطقه زيست مىنمايند نسبت به همسانان خود كه در عرضهاى جغرافيايى بالاتر به سر مى برند. كوچك اندام تر هستند. بدين ترتيب قوچ، ميش، آهو و ساير پستاندارانى كه از نژادهاى ديگر آنها در ساير نقاط يافت مى شود، در اينجا با جثه اى كوچكتر ديده مى شوند. قدر مسلم آنكه در اين منطقه جانورانى مى توانند زيست نمايند كه بتوانند خود را با شرايط آب و هوايى و موقعيت جغرافيايى منطقه وفق بدهند.
جانوران منطقه سرباز را مىتوان در پنج دسته تقسيمبندى نمود:
الف: آبزيان و دوزيستان
تمساح (كروكديل يا گاندو): كروكديل با تلاقى بلوچستان، برجسته ترين موجود وحشى دره رودخانه سرباز است كه بطور طبيعى در آنجا زيست مى كند. كروكديلها يا به گويش محلى «گاندو» از هندوستان، سيلان تا پاكستان غربى و بلوچستان جنوبى پراكنده اند. رودخانه سرباز، غربى ترين نقطه انتشار كروكديل در آسياست، از اينرو داراى ارزش توأم ملى و بين المللى است.
تمساح حيوانى است كه از ميليونها سال قبل در اين منطقه سرباز و باهوكلات، مى زيسته و از زمان دايناسورها تاكنون عليرغم تغييرات و نوسانات شديد اكولوژيك، ضمن سازش با اين تغييرات، توانسته است دوام و بقاء خود را حفظ كند. شايد به درستى نمى توان گفت كه تمساحها از چه زمانى وارد اين منطقه شده اند، ولى به هر حال تمساحها بيش از 200 ميليون سال كه جزء سكنه كره زمين گرديده اند، 21 گونه و 7 زيرگونه از آنها در سطح جهان شناسايى گرديده است كه در سه خانواده قرار دارند. تمساحهاى سرباز و باهوكلات كه در جنوب شرقى بلوچستان زندگى مى كنند، زيرگونهاى از خانواده كروكوديليها بنام علمى crocodvias palastris palastris هستند.
حيوانات رشته كروكوديليا كه بزرگترين موجودات خزنده به شمار مى روند، آخرين بازماندگان دوران مزوزوئيك، زمانى كه خزندگان شكل حاكم زندگى در روى زمين بودند، مىباشند 180 ميليون سال قبل يعنى دوره ترياس مبدأ پيدايش نسل اوليه اين موجودات است. اگرچه اين حيوانات با دايناسورها همزمان بودند، ولى برعكس آنها موفق شدند خود را با تغييرات محيط وفق داده و انطباق لازم را بدست آورند. با بروز تحولات اقليمى، كه موجب تغييراتى در محيط خشكى گرديدند، تمساحها خشكى را ترك نموده و به دريا روى آوردند. به همين دليل كمتر از دايناسورها، فشار تحولات اقليمى را متحمل شدند و در صحنه زندگى باقى ماندند. تمساحها در طول ميليونها سال در رودخانه ها و حوضچه ها و مردابها و گاهى در درياها به زندگى ادامه دادند.
تمساحهاى نر، متمايل به سياه و ماده ها معمولاً قهوه اى هستند. تمساحها جزء خزندگان هستند كه اكسيژن مورد نياز خود را عليرغم زندگى كردن در آب بركهها از هوا دريافت مى نمايند، اگرچه زمان تخم گذارى اين تمساحها مشخص نشده است، ولى با اين وجود، نوزادها در فروردين ماه ديده شدهاند. تخمها در لانهاى مخصوص كه تمساح ماده در نزديكى ساحل رودخانه و در عمق نيم مترى مىسازد، گذارده مى شوند، تعداد آنها معمولاً 17 تا 24 عدد است. بعضى از تخمها را خود پدر و مادر مى خورند و بعد از بيرون آمدن نوزادها از تخم، تا زمانى كه پوستشان نرم است، والدين از آنها تغذيه مى كنند
بطوريكه 2 الى 3 نوزاد بيشتر باقى نمى ماند.تخمهاى تمساح حدود 7/5 سانتيمتر بلندى دارد و روى تخمهايش را با شن مى پوشاند و كنار آنها تا بيرون آمدن بچه ها از تخم مى ماند، بيرون آمدن بچه از تخم سه ماه زمان لازم دارد. جالب است زمانيكه بچه ها از تخم بيرون مى آيند، نمى توانند همان 30 سانتيمتر خاكى را كه روى آنها قرار دارد، پس بزنند و همان موقع مادرشان را صدا مى زنند، با اولين صدا، مادر مى فهمد، زمين را مى كند و بچه ها را از زير خاك نجات مى دهد. بچه هايى كه از تخم بيرون مى آيند، 25 سانتيمتر بلندى دارند و از همان لحظه اى كه از تخم بيرون مىآيند، به هر چيزى گاز مى زنند و همگى به سوى آب مى روند.
تمساح در هر دست 5 انگشت دارد كه 3 تاى اول داراى ناخن و 2 تاى ديگر فاقد آن است. بين انگشتهاى بدون ناخن، پردهاى وجود دارد كه براى شنا مورد استفاده قرار مى گيرد. در پا 4 انگشت وجود دارد كه 2 تاى آن مثل دست فاقد ناخن است. دم تمساح باهوكلات و سرباز در هر طرف 38 پولك و در انتها 16 عدد تيغه برجسته دارد. طول بدن در گونه هاى مختلف فرق مى كند. در تمساحهاى نر از يكمتر تا 7/5 متر گزارش شده است. وزن آنها گاهى تا يك تن مى رسد. طول تمساحهاى سرباز و باهوكلات حداكثر تا چهارمتر مى رسد. بيش از نصف طول بدن را دُم بلند آن تشكيل مى دهد . اين جاندار در همه جا به زندگى كردن عادت كرده است. بعلاوه چشمان تيزبين و تصميم قاطع خانوادگى مبنى بر فرار، به مجرد شنيدن صدا و با ديدن هر جنبنده اعم از دوست يا دشمن، بقاء آن را حتمى كرده است. تمساح جانورى تنبل، راحت طلب و خودخواه است و بسيارى از وقت خود را صرف لَمدادن در زير نور آفتاب مى نمايد.ولى در مواقع احساس خطر يا تعقيب شكار، موجودى است به غايت سريع و پرقدرت. اين حيوان اغلب در كنار آب به انتظار شكار مى نشيند و حيواناتى را كه براى نوشيدن آب به وى نزديك مىشوند با حركت سريع و جانبى آروارههاى خود به چنگ مى آورد.تسماح همه چيزمىخورد، از ماهى گرفته تا انسان، شيره گوارشى اين جانور آنقدر اسيد دارد كه مىتواند در چند دقيقه سرنيزه آهنى و قلاب فولادى را كه قورت داده باشد، آب كند. به نظر مىرسد كه اين جانور به غذاى زياد احتياج نداشته باشد. هيكل آن بزرگ و آرواره هايش قوى مى باشد، با حركت دم مى تواند يك گوزن بزرگ را بر زمين بزند و پاى آن را بكشد. اين جانور شكارى را كه گرفته است، بطور كامل و بدون سروصدا در آب فرو مىبرد و با آروارههاى قوى خود آنرا محكم مى گيرد. چشمها و سوراخهاى بينى را از آب خارج نگاه مى دارد. هزارها بلورهاى كوچك و نازك در چشم آن وجود دارد كه امكان ديد را حتّى در شب و در زير آب براى آن بيشتر مىسازد. اگر در محيط زندگى تمساح ماهى زياد باشد به انسان حمله نمى كند، برعكس موقعى كه غذاى معمولى آن كم باشد به انسان حمله مى كند. هرگاه جانور بزرگى مثل گاو يا آهويى را شكار مىكند با حركات سر آن را به چپ و راست حركت مىدهد و شكار تعادلش را از دست مى دهد و نمى تواند براى نجات خود اقدامى كند. سپس آنرا در زيرآب مى برد و خفه مى كند و آهسته آهسته آنرا مى خورد. ساختمان دندان تمساح براى جويدن مناسب نيست، به اين جهت شكارهاى بزرگ را نگه مى دارد كه بگندد و شل شود، سپس آنرا مى خورد.
تمساح كرانه هاى محفوظ و آبهاى قسمتهاى عميق تر رودخانه را براى استراحت در روز ترجيح داده و با فرارسيدن شب فعاليت و جستجوى خود را براى تغذيه شروع مى كند. ميزان فعاليت تمساح بستگى كامل به ميزان آب موجود در رودخانه و بويژه بركه هاى محل زندگى آن دارد. در ماههايى كه هوا متعادل است، خود را مانند الوارى بزرگ بر روى حوضچه هاى آب محل زندگى خود شناور مى كند، تنها سوراخهاى بينى و گاه چشمه اى خود را از آب بيرون و بقيه بدن را در زير آب بصورت غوطه ور نگاه مى دارد. بطور كلى از عوامل اصلى كه امروزه اين جانور را تهديد مى كند، شرايط زيستگاهى و از اَهَم آن كمبود آب است. عمدهترين مسئله براى زيست تمساح همانا استمرار جريان آب مى باشد.غذاى اصلى كروكديل بطور عمده ماهى، لاكپشت، پرندگان آبزى و لاشخور است.
تعداد تمساحهاى رودخانه سرباز در سال 1355 شمسى از 75 تا 100 عدد برآورد شده است. دكتر تجلى پور گفته است كه در رودخانه سرباز تعدادى نزديك به يكصد بچه كروكديل به طول 15 تا 20 سانتيمتر ديده شده است. دو نمونه از كروكديل رودخانه سرباز در موزه دانشكده دامپزشكى وجود دارد كه توسط دكتر تجلى پور گرفته شده است.
ج: پرندگان
علاوه بر پرندگانى كه بومى اين منطقه هستند، در فصول مختلف سال شاهد مهاجرت بعضى از پرندگان به اين منطقه هستيم. پرندگان از جهت كنترل امراض و آفات گياهى نقش عمدهاى دارند همچنين كود حيوانى مربوط به فضولات پرندگان موجب صرفه جويى در مصرف انواع كودهاى شيميايى مى شود و خاك را حاصلخيز مىسازد. با توجه به اين نكته كه مصرف كودهاى شيميايى سبب اختلال در ميكروارگانيسم خاك و بروز عوارض محيطى و موجد انواع آلودگيهاست، به ارزش كود حيوانى اين جانوران پى مى بريم.
پرندگان بومى و مهاجر، بسيارى از حشرات و جوندگان موزى و زيانكار را از بين برده و به بهبود وضع محيط زيست و بهداشت آن كمك مىكنند ولى صيد و شكار بى رويه پرندگان بومى و مهاجر، امنيت لازم را براى زيست آنها دچار اختلال مى سازد. ازدياد كاربرد سلاحهاى شكارى و تجربه و ممارست زياد روشهاى سنّتى و مرسوم صيد و شكار، در كاهش جمعيت پرندگان تأثير زيادى برجاى گذاشته است.