لطفالله هنرفر دكتر در تاريخ مسجد جمعه يا مسجد جامع اصفهان در حقيقت مجموعهاي از صنايع معماري و هنرهاي زيباي ايران بعد از اسلام تاريخ ايران است و يادگارهاي سلسلههاي پادشاهان و حكام ومردان وزنان نيكوكارايراني بعد از اسلام را در بر دارد و تنها بنائي در ايران محسوب ميشود كه تحولات معماري وتزئينات اسلامي ايران را طي چهارده قرن اخير ميتوان در آن مساهده ومطالعه نمود. آثاراسلامي قرون اوليه هجري واضافات والحاقات بعدي ازدورههاي ديالمه و سلاجقه و عهد ايلخانان ودوره جانشينان تيموروتركمانان آققويونلووعهد صفويه وقاجاريه وعصر پهلوي از قسمتهاي جالب اين مسجد تاريخي است كه منطقه وسيعي رابوسعت تقريبي 22 هزارمترمربع فراگرفته ودرحقيقت نمودارهنر دوران اسلامي تاريخ ايران است.(1) |
آثار سلجوقي مسجد جامع اصفهان:بدون شك جالبترين آثارتاريخي موجوددرمسجد جامع اصفهان آثار اصيل دوران سلجوقي ميباشد كه طي شصت سال سلطنت ملك شاه و جانشينان او در اصفهان كه اين شهر پايتخت آنها بوده بشرح زير بوجود آمده است: 1ـ سلطنت ملكشاه سلجوقي از 465 تا 485 هجري قمري بمدت بيست سال. 2ـ سلطان بركيارق بن ملكشاه از 485 تا 498 هجري قمري بمدت سيزده سال. 3ـ سلطان محمدبن ملكشاه از 498 تا سال 511 هجري قمري بمدت سيزده سال. 4ـ سلطان محمودبن محمدبن ملكشاه از سال 511 تا 525 هجري قمري بمدت چهارده سال. آثار بر جاي مانده اين دوران با شكوه تاريخي اصفهان عبارتست از: 1ـ گنبد نظامالملك در جنوب مسجد جامع اصفهان كه بوسيله خواجه نظامالملك طوسي صدراعظم ملكشاه بنا شده ودركتيبه كوفي آن نام پادشاه وقتابيالفتح ملكشاه بن محمودبن داوديمين خليفةاللهاميرالمؤمنين(2) ووزيراو خواجه بزرگ حسن بن علي بن اسحق طوسي و خزانهدار وقت ابيالفتح احمدبن محمدالخازن ذكر شده است. 2ـ گنبدشمالي مسجدجامع بنام تاجالملك كه درنزدمردم محل به گنبدخاكي شهرت وبدستورملكه سلجوقي و زوجه مقتدرملكشاه تركانخاتون بوسيله تاجالملكابوالغنايم مرزبانبن خسروفيروزازوزراي مشهورسلجوقي ورقيب خواجه نظامالملك در سال 481 هجري قمري بنا شده واز نظرجنبه معماري وهنري زيباترين اثر معماري جهان عنوان گرفته است.(3) 3ـ چهلستون وشبستانهاي شمال وجنوب مسجدكه باطاقهاي آجري منتوع هم اكنون وجودداردوجلب توجه ميكند. 4ـ آثاري كه در دو ضلع شرقي و غربي مسجد وجود داشته و شامل آموزشگاهها وصومعهها و مضيفها و كتابخانه و مانند اينها بوده و در حريق سال 514 يا 515 هجري دچار آتشسوزي شده و ازميان رفته است وازسال 515 هجري ببعد بجاي آنها آثار ديگري بنا شده و موضوع اصلي اين مقاله است. حريق مسجد جامع اصفهان در سلطنت سلطان محمود سلجوقيسلطان محمد سلجوقي فرزندملكشاه در24 ذيحجه سال 511 هجري در گذشت و فرزندش محمود جانشين او شد، وي درابتدا با عمويش سلطان سنجر داخل درجنگ شد ولي سپس صلح نمود و پادشاهي عراق و آذربايجان و بغداد و دياربكر و فارس و اران و ارمن و گرجستان براومسلم شدومسترشدخليفه عباسي او را سلطان مغيثالدين محمود يمين اميرالمؤمنين لقب داد. |
مدت سلطنت محمود 14 سال طول كشيد واو بيشتراين مدت را در اصفهان و گاهي در بغداد بسر ميبرد، وي داماد سلطان سنجر بود و دختر آن پادشاه مشهور سلجوقي بنام ماه ملك يا مهملك خاتون(4) زوجه او بود كه در سن هفده سالگي و سلطان سنجر از مرگ وي سخت اندوهگين شدو شعراي دربار وي در مرثيه فوت او شعرها گفتند ولي هيچيك از آن اشعار او را تسلي نبخشيد وسلطان ازعمعق بخاراي كه شاعري توانا از اهل بخارا و ملكالشعراي سلالهآلافراسياب درسرزمين توران بودخواست تا درمرثيه دخترش اشعاري بسرايد زيرا عمعق از جهت مرثيههائي كه درباره خواتين توران گفته بوددرآن روزگار شهرتي بسزا داشت ولي چون بطلب وي رفتند او پير و فرتوت شده بود و نقل وتحويل ازآنجا متعذر مينمودلذا مرثيهاي گفته ومصحوب پسرخودحميدي نزد سلطان سنجر به مرو فرستاد و اين واقعه در فصل بهار بود و اين دو بيت از آن مرثيه است: هنگام آنكه گل دهد از صحن بوستان رفت آن گل شكفته و در خاك شد نهان هنگام آنكه شاخ شجر نمكشد ز ابر بي آب ماند نرگس ان تازه بوستان(5) مدت عمرسلطان محمودبن محمد سلجوقي 27 سال بود و در يازدهم شوال سال 525 هجري در شهر همدان وفات يافت(6)و در اصفهان در جنب آرامگاه پدرش سطان محمد بن ملكشاه مدفون شد.(7) | |||
حريق سال 515 هجريدرچهارمين سال سلطنت سلطان محمودبن محمدبن ملكشاه فرقه اسماعيليه مسجد جمعه و كتابخانه نفيس آنرا آتش زدند.ابن اثير(8)نوشته است كه درسال515 يك هفته پيش از حريق يك قصر سلطنتي،جامع اصفهان كه باشكوهترين جامعها و زيباترين آنها بوده بسوخت و اضافه ميكند كه بناي مزبور بدست باطنيه آتش گرفت، بنا بر آنچه اين اثير ميگويد اينطور بنظر ميرسد كه خرابيهاي وارده قابل ملاحظه بوده است.(9) آنچه كه در حريق سال 515 در مسجد جامع سوخته است توابع مسجد يعني ابنيهاي مانند آموزشگاهها،صومعهها، مضيفها، مخزنها و كتابخانهاي بوده است كه فهرست آن درسه جلد قطور تنظيم شده بوده است. قسمتهاي سوخته شده همانهائي بوده است كه مافروخي(10)ازآنها باصطلاح(اربع ادوار) يعني چهاردستگاه ساختمان ياد ميكند. بنا گفته مافروخي براي هر نماز كمتر از پنجهزار نفردرآنجا گردنميآمد، پهلوي هرجزي شيخي قرار دارد وجماعتي ازطلاب گرد او را گرفته بوظيفه درس يا رياضت نفس اشتغال دارند، آراستگي اين بنا بواسطه مناظره فقها و مباحثه علما و مجادله متكلمين و پندهاي واعظين است، در آنجا صوفيان و علما و كساني ديده ميشوند كه بحال عبادت در مسجداقامت گزيده وباتسبيح ودعازندگاني راميگذرانند، روبروي مسجد كتابخانهاي با حجرات گوناگون و مخازنش واقع است، اين كتابخانه بوسيله استادالرئيس ابوالعباس احمدالضبي ساخته شده و او كتب مربوط به همه گونه علوم را كه بمرور ايام فضلاء و ادباء سابق انتخاب كردهاند در آنجا جمع نموده است، كتابخانه مزبور فهرستي درسه جلد بزرگ بوده مشتمل بركتابهائي در تفسير قرآن، حديث، صرف و نحو و لغت، ادبيات، شعر، منطق، رياضي و طبيعي و غيره.(11) مافروخي نوشته است يكي از اصفهانيان معروف به ابومضر رومي بر دو فيلوار معلق بر ممري كه از مسجد جامع به اول بازار رنگرزان ميرود يك طاق و دو منار بنا كرد و دري براي مسجد ساخت كه هزار دينار خرج آن شده.(12) منظره مسجد بعد از حريق باين ترتيب بوده است كه درهيك انتهاي شمالي و جنوبي فضاي وسيع و بناي گنبدداري بر پا بوده است: گنبدهاي نظامالملك و تاجالملك ودردوضلع شرقي وغربي جزآثار سوخته شده و ويرانهاي از خاك چيز ديگري وجود نداشته است. شيخ جابري انصاري در تاريخ اصفهان و ري ضمن وقايع سال 514 هجري راجع به اين حريق چنين نوشته است: مسجد جامع اصفهان را يكي از ملاحده آتش انداخته، كتابهائي درآنجا بسوخت. هفته بعدعمارات سلطنتي از شمعي كه در دست كنيزكي بود سوخته و جز ياقوتها، جواهر بسياري در آتش آب شد.(13) كتيبه كوفي قديميترين سر در مسجد جامعاز اين حريق حكايت ميكند. يك كتيبه كوفي كه تزيينات خطي اطراف قديميترين سر در مسجد جمعه اصفهان را درجانب شمال شرقي تشكيل ميدهد و امروز نيز خوشبختانه وجود دارد از اين حريق حكايت ميكند. كتيبه مزبور بخط كوفي با آجر بر جسته بشرح زير است: «بسماللهالرحمنالرحيمومنالظلمممن منعمساجداللهان يذكرفيها اسمه وسعيفيخرابهااولئكماكانلهمان يدخلوها ـ الاخائفين لهم فيالدنيا خزي و لهم فيالاخرةعذاب عظيم اعدة هذهالعمارةبعدالاحتراق في شهور سنة خمس عشرة و خمس مائة».(14) |
در عكس قديمي سر درتاريخي مسجد جامع اصفهان كه ضمن اين مقاله آمده است قسمت آخر كتيبه بخوبي قرائت ميشود ودرعكس مرحوم ميرسيد علي جناب(15) مؤلف تاريخ الاصفهان كه بنظر نگارنده نخستين دانشمند محقق اصفهاني است كه اين كتيبه راقرائت نموده مشاهده ميشود،وي دررسالهاي بنام «راهبربراي مسافرين اصفهان»درباره حريق مسجد جمعه چنين نوشته است: «از جمله فهرست كتابخانه مسجد سه مجلد كتاب بزرگ شده بود از هر نوع كتابي تا اينكه در تاريخ پانصد وپانزده، زمان سلطان محمود، باطنيه، شب، يك چنين مسجدي راآتش ميزنند كه ابن اثير نوشته در ذيل وقايع همين سال، زيباترين و بزرگترين مساجد را باطنيه آتش زدند. در آن زمان مركز امور سلطنت درايران وبغدادوغيره اصفهان بود و سلطان محمود ماليات جديدي بر معاملات بغداد جديدا قرارداده بودواين حريق را ازاثرشئامت آن ماليات تصوركردو ماليات را موقوف ساخت و امر به اعاده عمارت مسجدداد.عبارت:امرباعاده هذهالعمارةبعدالاحتراق فيشهورسنة خمس عشرة وخمس مائةدركتيبه سردرب يكدستگاه از عمارات مسجد معروف به مسجد عمر عبدالعزيزعجلي هنوزباقي است.»(16) مسجدعمر عبدالعزيز عجلي قسمتي از مسجد جامع اصفهان در ضلع شرقي اين بناي عظيم تاريخي است كه هماكنون بنام «صفه عمر»شهرت دارد.(17) | ||||
(پاورقي)1ـ ضمن حفاريهاي اخير در مسجد جامع اصفهان آثاري از دوره ساساني نيز پديدار شده كه مورد بررسي و مطالعه است. 2ـ مقصودالمقتدي بالله خليف عباسي است كه از سال 467 تا 487 بر مسند خلافت عباسيان تكيه زده است. 3ـ پروفسورآرتوراييهام پوپArthur Upham Pope Prof. مؤلف كتاب بررسي هنرايران A survey of Persian Art شرح جامعي درباره اين اثر تاريخي نگاشته و گنبد تاجالملك را بدينگونه توصيف ميكند: «اين بنا با عظمت خاموش و جدي و اسرارآميز يكي از زيباترين آثار معماري جهان است». 4ـ صاحب كتاب سلجوقنامه، خواجه امام ظهيرالدين نيشابوري چاپ تهران صفحه 53. 5ـ ديوان عمعق بخاري، مقابله و تصحيح استاد سعيد نفيسي چاپ تهران صفحه 14. 6ـ سلجوقنامه خواجه امام ظهيرالدين نيشابوري صفحه 50. 7ـ مجمعالتواريخ والقصص به تصحيح ملكالشعراءبهار صفحه 465. 8ـ ابوالحسن عليبن ابيالكرم شيباني موصلي جزري ملقب به عزالدين ومكني به الوالحسن، اديب، محدث و مورخ مشهور از اجلاي علماي شافعيه فرزنداثيرالدين ابوالكرم درسال555 هجري درجزيره ابنعمرازمضافات موصل متولد شده و تا حد رشد در خدمت پدر و برادر خود در موصل اقامت داشته و از اكابر هرفن تحصيل علوم متنوعه نموده تا آنكه در حديث و انساب و سيروتواريخ و وقايع و حروب و ايام مشهوره عرب متبحر گرديده است. وي صاحب تأليفاتي است ازآنجمله:تاريخ اتابكان موصلـ تحفةالعجايب و طرفةالغرائب ـ كاملالتواريخ كه وقايع مهم عالم را از اول خلقت تا سال 628 هجري نوشته و به تاريخ كامل و تاريخ ابناثير نيز معروف است و در ليدن و پاريس و مصر وقاهره بدفعات چاپ شده است، وفات ابناثيردرسال630 يا 638هجري اتفاق افتاده است (رجوع شودبه جلد پنجم ريحانهالادب صفحه 242). 9ـ آثار ايران از انتشارات اداره كل باستانشناسي (جلد اول ـ جزوه دوم، صفحه 118). 10ـ مفضلبن سعدبن حسن مافروخي اصفهاني ازنويسندگان اواخر قرن پنجم هجري است كه درباره موطن و مولد خود اصفهان كتابي بنام محاسن اصفهان بزبان عربي برشته تحريردرآورده و اين كتاب را به فخرالملك فرزند خواجه نظامالملك طوسي اهداء كرده است. نسخه عربي اين كتاب بوسيله دانشمندمحترم آقاي سيدجلالالدين تهراني درسال1312شمسي منتشروترجمه فارسي آن تحت عنوان(ترجمه محاسن اصفهان)بوسيله حسنبن محمدبن ابيالرضاعلوي آوي درقرن هشتم هجري به رسته تحريردرآمده است. رساله ترجمه محاسن اصفهان درسال1328شمسي باهتمام دانشمند فقيد عباس اقبال منتشر شده است. 11ـ ترجمه فارسي آثار ايران از انتشارات اداره كل باستانشناسي (جلد اول جزوه دوم صفحه 115). 12ـ ترجمه رساله محاسن اصفهان به اهتمام عباس اقبال چاپ تهران صفحه 63. 13ـ تاريخ اصفهان و ري تأليف حاج شيخ ميرزا حسن جابري انصاري صفحه 115. 14ـ بعد از كلمه (سعي) قسمتي از اي نكتيبه تا جمله (عذاب عظيم) بمرور زمان از بين رفته است. 15ـ حاج ميرسيدعليبن ميرمحمدباقربن ميرمحمدحسن معروف به جناب در25ذيالحجةالحرامسال1287در اصفهان متولد شده و در شب جمعه 30 شوال 1349 هجري قمري درتهران وفات يافته درصحن امامزاده عبدالله در حضرت عبدالعظيم(ع) مدفون گرديد.وي ازمعاريف رجال ادبي ورياضي اصفهان است كه درنزدعلماءاين سامان فقه و اصول وحكمت و طب بخصوص رياضي را آموخته و در هئيت جديد و قديم سر آمد معاصرين گرديد. تمام عمر خود را صرف تحصيل علوم واشاعه آن وتنوبر افكارازراه روزنامه و كتاب و تدريس فرمود. سالها رنج برد تا كتابي در تاريخ و جغرافي ورجال اصفهان تأليف نمود بنام الاصفهان درده مجلد كه فقط جلداول بطبع رسيده است. روزنامه الجناب نيز بوسيله دانشمند مزبور شماره اول آن در شهر شوال 1324 منتشر شده و ظاهرا 9 شماره از آن بطبع رسيده است. «راهبر مسافر اصفهان»جزوه كوچك ديگري است در47صفحه وهمچنين ترجمه قسمتي ازسفرنامه شاردن فرانسوي راجع باصفهان كه بوسيله آن شادروان بطبع رسيده است. (رجوع شود به كتاب تذكرةالقبوريا دانشمندان وبزرگان اصفهان تأليف دانشمند محترم آقاي سيدمصلحالدين مهدوي چاپ اصفهان 240 و 241). 16ـ مرحوم ميرسيدعلي جناب عكس كتيبه اين سرداررا زيب روي جلد رساله خود: «راهبر براي مسافرين اصفهان» قرارداده است ومسلما رساله مزبوراولين كتاب راهنمائي است كه بوسيله مردي محقق ودانشمند و علاقمند به موطن و مولد خود براي شهر اصفهان ترتيب داده شده است. 17ـ رجوع شود به كتاب گنجينه آثار تاريخي اصفهان تأليف نگارنده. |