به وبلاگ ايران نگين درخشان كشورهاي قاره آسيا خوش آمديد

پُل تاريخي مشهور اصفهان از دورة صفويه

 

 در بين آثار و ابنية متعدد تاريخي اصفهان پل‌هاي تاريخي خود مجموعه‌اي جالب محسوب مي شود. در مسير زاينده‌رود كه مهمترين رودخانه مركزي فلات ايران است و خير و بركت جلگة حاصلخيز اصفهان و طراوت و سرسبزي آن نتيجة مستقيم وجود اين رودخانه است در دوره‌هاي مختلف پل‌هائي ساخته شده كه وسيله اياب و ذهاب ساكنين دو طرف رودخانه بوده‌است. مورخين و نويسندگان قديم نام اين رودخانه را زرين‌رود و زاينده‌رود و زنده‌رود و زرينه‌رود ضبط كردهاند.

 اين رودخانه از ارتفاعات زردكوه بختياري و از رشته‌اي [14] بنام كوهرنگ سرچشمه گرفته و از مغرب به مشرق تا باتلاق گاوخوني جريان دارد. طول اين رودخانه را با پيچ‌و‌‌خم‌هاي آن 400 تا 480 كيلومتر نوشته‌اند عرض آن تا دويست متر كم ‌و ‌زياد مي‌شود. قلل چهل‌چشمه و كوهرنگ در خاك بختياري سرچشمه اين رودخانه است و بيشتر ايام سال مستور از برف است. بستر رودخانه از سرچشمه تا مصب از خود زايش آب مي‌كند و به همين جهت زاينده‌رود نام دارد. حمدالله مستوفي مورخ و نويسندة مشهور ايران در قرن هشتم هجري دربارة زاينده‌رود چنين نوشته است: « رودخانه اصفهان امروز به زنده‌رود موسوم است و مصنفين مختلف آن را زاينده‌رود و زرين‌رود نوشته‌اند. زرين‌رود اكنون به يكي از شعب اين رودخانه اطلاق مي‌شود. قسمت علياي شاخة اصلي اين رود جوي‌سرد نام دارد و از زرد‌كوه سرچشمه مي گيرد. اين كوه كه هنوز به مناسبت سنگهاي آهكي زرد‌ رنگ خود به اين نام خوانده مي‌شود در سي فرسخي باختر اصفهان نزديك سرچشمه رود دجيل يعني كارون واقع است.

 پائين سُهْرْ و  فِروزان واقع در خان لنجان يكي از شعب زاينده‌رود كه از حيث بزرگي با خود رودخانه همسري مي كند و از حدود گلپايگان سرچشمه مي‌گيرد به زاينده‌رود مي‌ريزد و آنگاه پس از عبور از اصفهان و سيراب كردن نواحي هشت‌گانه آن اندكي به سمت خاور رودَشْت پيچيده و بالاخره در باتلاق گاوخوني كه در حاشية كوير واقع است فرو مي‌رود (حمدالله مستوفي گاوخوني را گاوخاني نوشته است) اين رودخانه پس از فرو رفتن درباتلاق دوباره در شصت فرسخي آن در كرمان ظاهر مي‌شود و آنگاه به دريا مي‌ريزد اما حمدالله مستوفي گويد اين روايت ضعيف مي‌نمايد زيرا كه از گاوخاني تا كرمان زمين‌هاي سخت و جبال محكم در ميان است و ممَّري در زير زمين كه چندان آب در آن روان تواند شد متعذر مي‌نمايد و زمين كرمان بلندتر از زمين گاوخاني است.»

 

 

   

 در فلات وسيع ايران وجود زاينده‌رود در مركز اين فلات به مثابة نعمتي بزرگ محسوب مي‌شود و در حقيقت جلگه حاصلخيز و پربركت اصفهان و تاريخ درخشان آن با موقع جغرافيائي آن در فلات وسيع ايران ارتباط مخصوص دارد و بطور خلاصه نتيجه و حاصل جريان رودخانه پربركتي مانند زاينده‌رود در اين سرزمين است و از همين جهت است كه نام زاينده‌رود در تاريخ ادبيات ايران نيز همه جا ذكر مي‌شود و شعرا و مردم با ذوق ايران به ياد آن مترنم بوده اشعاري گفته و نغمه‌هائي سروده‌اند مانند اين اشعار خاقاني:

رودي است كه كوثرش عديلست

آبش سلسال و سلسبيلست

نه بلكه ز رشگ او همه سال

شيداي مسلسلست سلسال

گه سيمگري نمايد آبش

گه شيشه‌گري كند حبابش [15]

   

منظره قديمي بستر زاينده‌رود و بيشه‌هاي اطراف آن با دورنماي پل تاريخي اللهوردي‌خان از دوره شاه‌عباس كبير

طغيان زاينده‌رود در آذرماه 1333 خورشيدي 

 

 

آبش بدل گلاب دانند

زو دردسر سران نشانند

گو شيشه كند حباب شايد

شيشه ز پي گلاب بايد

مؤلف هفت اقليم با آنكه از مردم ري بوده و در هندوستان توطن اختيار كرده بوده است از آنجا به بوي خوش نسيم بهاري اصفهان طرب‌انگيز شده مي‌نويسد:

لب زنده‌رود و نسيم بهار

لب دلستان و مي خوشگوار

ز دل بيخ انده چنان بركند

كه بيخ ستم خنجر شهريار

صائب ملك‌الشعراي عصر شاه‌عباس دوم در آن اوقاتي كه در هندوستان بوده با اينكه از كمال احترام و شخصيت برخوردار بوده و در دربار شاه‌جهان قدر و منزلتي به‌سزا داشته معذالك دائماً متذكر به ذكر ايران و بازگشت به اصفهان و اقامت در ساحل زاينده‌رود بوده است و در اين مورد چنين گفته:

خوش آنروزي كه صائب من مكان در اصفهان سازم

ز وصف زنده‌رودش خامه را رطب اللسان سازم

زاينده‌رود طغيانهائي نيز دارد و در سالهائي كه بارندگي به‌حد كافي شده باشد به هنگام طليعة بهار طغيان مي‌كند و گاهي اين طغيانها چند روز متوالي ادامه مي‌يابد. شاه‌عباس اول و دوم از سلسلة صفويه با توجه به طغيانهاي زاينده‌رود كه بعضي اوقات قسمتي از شهر اصفهان را هم تهديد مي‌كرده است به ايجاد پل‌هائي در بستر زاينده‌رود مبادرت نموده‌اند كه مهمترين آنها پل تاريخي الله‌وردي‌خان و پل شاهي است و در اين مقاله فقط به توصيف اين دو پل مي‌پردازيم:

پل الله‌وردي‌خان

انديشة بناي اين پل در سال 1006 يا 1008 هجري در [16] دهمين يا دوازدهمين سال سلطنت شاه‌عباس اول به وجود آمد.

 در سال 1011 سردار مشهور او به‌نام الله‌وردي‌خان مباشر اتمام ساختمان پل مزبور شد و به همين جهت پل مزبور را به‌نام الله‌وردي‌خان ناميده‌اند اين پل را پل جلفا  از آن جهت كه جلفا را به شهر اصفهان وصل مي‌كند و پل چهارباغ از آن جهت كه واسطه اتصال خيابان چهارباغ بالا به چهارباغ پائين است نيز ناميده‌اند پل سي‌وسه چشمه هم نام ديگري است كه به اين پل داده شده از آن جهت كه 33 دهنه دارد. طول پل الله‌وردي‌خان 300 متر و عرض آن 14 متر است و تمام نماهاي آن آجري است.

الله‌وردي‌خان يكي از سرداران نامي و فداكار شاه‌عباس بود. اين سردار اصلاً ارمني و از مردم گرجستان و عيسوي بود. ابتدا به خدمت شاه طهماسب اول داخل شد و در حلقة غلامان وي درآمد و مسلمان شد و چون جواني صديق و فداكار و عاقل بود به منصب قوللرآقاسي يعني رياست و سرداري غلامان خاص شاه رسيد. شاه‌عباس در سال 1004 هجري عليرغم سرداران قزلباش او را ترقي داد و به امير‌الامرائي يا حكومت ايالت فارس و سپهسالاري ايران منصوب كرد و يكسال بعد حكومت كوه كيلويه را هم بر حوزة حكمراني وي افزود. الله‌وردي‌خان سرداري دلير وكاردان و با‌تدبير و كريم و فرمانبردار بود و به نيروي اين صفات در اندك زماني سراسر فارس را به تصرف آورد و بر طوايف افشار و بختياري كه در كوه كيلويه و ساير نقاط فارس سر به طغيان برداشته بودند غالب شد و تا سال 1010 هجري ولايت لار را نيز با سواحل عمان و جزاير بحرين گرفت.

 شاه‌عباس الله‌وردي‌خان را از همة سرداران بزرگ ايران عزيزتر و محترم‌تر مي‌داشت و چون پير بود هميشه او را پدر خطاب مي‌كرد. هيچ‌يك از سرداران با او در مقام و مرتبت برابر نبود و او را سي‌هزار سوار مجهز و جنگ آزموده‌اي كه در اختيار داشت بر تمام ولايات جنوبي ايران و سواحل و جزاير خليج‌فارس حكمران بود. شاه‌عباس در جنگهاي بزرگي كه با دولت عثماني مي‌كرد بيشتر به نيروي نظامي او متكي مي‌شد.

پل الله‌وردي‌خان به‌ هنگام جشن آبريزگان

 يكي از تفريحات شاه‌عباس شركت در مراسم جشن آبريزان يا آب‌پاشان بود. آبريزگان يا آبريزان يكي از جشنهاي باستاني ايرانيان پيش از اسلام بوده‌است. ايرانيان قديم در روز 13 تيرماه هر سال جشني بزرگ مي‌گرفتند و در اين روز با آب و يا گلاب بر سر و روي هم مي‌پاشيدند. شاه عباس هم چنانكه منشي مخصوص وي اشاره كرده است مراسم مخصوص اين جشن را با تشريفات بسيار انجام مي‌داد. در اين روز اگر شاه در اصفهان بود مراسم آبريزان در كنار زاينده رود و نزديك پل سي‌وسه چشمه و اگر در مازندران يا گيلان بود در كنار درياي خزر صورت مي‌گرفت. شاه با جمعي از بزرگان دولت و سرداران و مهمانان خارجي خود در زير يكي از طاق‌نماهاي پل مي‌نشست و به تماشا مشغول مي‌شد.

پي‌يترو دولاوالَّه (Pietro Della valle) جهانگرد  ايتاليائي كه در سال 1028 هجري مقارن با اتمام ساختمان بي‌نظير مسجد شيخ لطف‌الله در شهر اصفهان شاهد جشن آبپاشان بوده‌است چنين مي‌نويسد:

« در اصفهان مراسم جشن آبريزان را در كنار زاينده‌رود در انتهاي خيابان چهارباغ برابر پل زيباي الله‌وردي‌خان به جاي مي‌ آوردند. به همين سبب شاه آنروز از اول صبح بدانجا رفت و تمام روز را در يكي از غرفه‌هاي زير پل به تماشا نشست. اندكي پيش از آنكه مراسم جشن به پايان رسد و مردم دست از آبپاشي بردارند شاه سفيران ممالك خارجي را به زير پل خواند و چون وقت تنگ بود زماني پس از آمدن ايشان مردم را مرخص كرد و خود در صحبت سفيران به تفريح پرداخت. » از ميان سفيراني كه جهانگرد ايتاليائي اشاره كرد يكي هم سفير پادشاه اسپانيا به‌نام دن گارسيا دوسيلوافيگروآ  بوده‌است كه در سفرنامه خود دربارة اين جشن و ترتيب پذيرائي شاه از سفيران در زير پل چهارباغ  چنين نوشته است:

« چند روز بعد شاه از سفيران خواهش كرد كه طرف عصر روي پل زنده‌رود  كه محله جلفا و محله گبران را از محله تبريزيان و بقيه شهر كهنه اصفهان جدا مي‌سازد حاضر شوند. از چند قرن پيش همه‌ساله در ماه ژويه ايرانيان جشني مي‌گيرند بدين ترتيب كه همة مردم از هر ملت و طبقه غير از زنان در كنار رودخانه جمع مي‌شوند و زنان بالاي پل به تماشا مي‌نشينند.

 

 

 

 مردان در اين روز لباسهاي كهنه كوتاهي كه با لباسهاي معمولي ايشان تفاوت بسيار دارد مي‌پوشند و شلوارهاي تنگ به پا مي‌كنند و به‌جاي عمامه شب كلاه كوچكي بر سر مي‌نهند و در كنار رودخانه همگي به درون آب مي‌روند و بر سر و روي يكديگر آب مي‌پاشند و براي اينكه بهتر از عهدة اين كار برآيند هر يك ظرفي نيز همراه مي‌برد. كار آبپاشي گاه بدانجا مي‌رسد كه ظرفها را به سوي يكديگر پرتاب مي‌كنند و سرهاي بسيار شكسته مي‌شود و گاه چند نفري هم به جهان ديگر مي‌روند. غرفه‌هاي پل از هر سو به رودخانه نگاه مي‌كند و هر يك از ده تا نه قدم طول و چهار قدم عرض دارد. شاه و سفير هند در غرفه دوم نشسته بودند. سفير تركستان در راهروئي كه ميان غرفه‌هاي دوم و سوم است قرار گرفته بود. شاه سفير اسپاني را نزديك خود نشانيد و عقيدة او را دربارة آن جشن پرسيد ولي داد و فرياد و هياهوي مردم در اين وقت چندان بود كه روي پل سخن گفتن ميسر نميشد. شايد به همين سبب يا به علت اينكه[17] جمعي از مردم سرهاي يكديگر را شكسته و چندين نفر نيز كشته يا در آب خفه شده بودند شاه فرمان داد كه دست از آبپاشي بردارند.

   

منظره پل شاهي اصفهان از دوره سلطنت شاه عباس دوم

 

 

وقتي كه سفير اسپاني وارد غرفة شاه شد دو تن از زنان رقاص كه غالباً شاه را مشغول مي‌دارند آنجا بودند و براي تفريح خاطر او با سفيران لاهور و بلخ  شوخي مي‌كردند ولي همين‌كه سفير اسپاني وارد شد شاه به آن دو اشاره كرد كه از مجلس بيرون روند سپس رو به اطرافيان خود كرد و به خنده گفت: «سَّن سفير اسپانيا به‌جائي رسيده است كه ديگر از مصاحبت زنان و اين‌گونه تفريحات لذت نمي‌برد. »

 

1
X