به وبلاگ ايران نگين درخشان كشورهاي قاره آسيا خوش آمديد

تا به افسوس نشسته‌ايم ، بافت يزد تختگاه كوير را دريابيم

 

  آغاز سخن:

در آبانماه سال 1351 نخستين « مجمع بين المللي براي حفاظت بناهاي خشتي» يبا شركت جمع قابل ملاحظه‌اي از متخصصان ايراني و خارجي مركب از باستانشناسان و مهندسان معمار در شهر يزد شكل يافت.

و خارجي مركب از باستانشساننا و مهندشسان معمار در شهر يزد تشكيل يافت.

شروع داستان چنين مينمود كه احتماتل دارد اين بار قصد بر اين باشد تا به دنبال درهم ريختن و نابود ساختن بافتهاي با ارزرش معماري بسياري از شهرهاي ايران، درباره يزد پيش از آنكه هويتش از دست رود اقدامي اصولي صورت پذيرد. ظاهرا در شروع كار چنان فريبنده بود كه نميدانم چرا با همه تجربه هاي تلخي كه در گذشته از يبي حاصل بودن تشيكيل چنين مجمع‌هائي داشتم، بخود اميد ميدادم كه شايد از اين گردهم آئي نتيجه‌اي عايد گردد و براي نجات شهر يزد چاره‌اي انديشيده‌شود . ولي افسوس كه از همه آن گفت و شنود همچنان كه بقول معروف« اين حرفها براي فاطي تنبان نمبشود» يزد هم چيزي عايدش نگشت و از فرداي پايان كار مجمع، يزد هم بدست فراموشي سپرده شدو بقولي « توگوئي – كه سهراب نيست» باري در آن مجمع جز سه چهار نفغري از پژوهندگان اين مرز و بوم كه ارادتي خاص به بافتهاي شهري وطنشان و بناهاي تاريخ آن دارند، مطالبي كه از جانب اكثر شركت كنندگان خارجي عنوان گرديد نه مشكل را طرح ساخت، نه گره‌اي را گشود و نه به يزد و شهرهاي مشابه آن اشاره‌اي داشت.

براي اكثر شركت كندگان غربي مسئله حفظ و نگهداري بناهاي خشتي بيشتر در زمينه چگونگي محافظت از چند پي وديوار بدست آمده از كاوشهاي باستانشناسي مطرح بود.

 

 

     

يكي از برج‏هاي تك نگهباني پشت حصار يزد كه در قزن هشتم هجري با توجه به درگيريهاي منطقه در جهت تقويت نيزوي دفاعي شهر ايجاد شده است.

بخش ديگري از برج و باروي به جاي مانده حصارشهر يزد. در اين تصوير شاهد يكي از دهها تجاوز و دستكاري‏هاي تابجايي هستيم كه در بازمانده حصار يزد صورت گرفته است.

بخشي از حصار به جاي مانده كهنسال شهر يزد كه يادآور تاريخ ديرپاي اين شهر است.

 

 

زيرا كه آنها با ويژگيهاي معماري اكثر شهرهاي نواحي مركزي و حاشيه كوير ايران كه خشت اصلي ترين و مهمترين مادهساختماني آنست آشنائي لازم را نداشتند.اگر روال كار جلسه‌هاي مجمع چنگي به دل نزد و نتيجه قابل لمسي بدست نداد ولي قطعنامه آن بر روي هم رفته از بعضي جهات بد تنظيم شده بود و دست كم با اشاره مطالبي چون:

1 – يك مركز تحقيقات بين المللي زير نظر ((ايكو موس)) با همكاري تمام مراكز بين المللي وملي كه باين موضوع علاقمندند تشكيل شود تا بتواند امر تحقيق و حفاظت بناهايي را كه با چينه يا با خشت ساخته شده اند تشويقو تر غيب نمايد و و مدارك لازم باريتحقيق راجع به اين مسائل را گردآوري كند. از دولت ايران دوت ميشود كه چنين مركزي را بوجود آورد و مسئوليت تهيه برنامه و. فعاليتهاي آن را به ان مركز محول نمايد.

2 – شركت كنندگان در اين جمع استنباط كرده‌اند كه ساختمانهاي چينه‌اي و خشتي ميتوانند تعمير و محافظت شوند. زيرا معمولا جوابگوي مسائل مربوط به مسكن اهالي در هر منطقه ميبشاد، مخصوصاً اب احتياجات اجتماعي، اقتصادي و آ‘ و هواي همان محل سازش دارند.

3 – باز كردن راه‌ها و كوچه‌ها ر مجتمع‌هائي كه با چينه و خشت خام ساخته‌اند ممنوع گردد. و بهمين طريق مانع شوند كه كارهاي ساختماني عمومي و عام المنفعهبدون مطالعه قبلي در آنجا انجام مي گيرد. لازم به نظر ميرسد.كه در هر يك از منطقه‌ها بايد مطالعاتي براي زنده كردن اين بنيه وحفاظت آنها بعمل آيد.

4 – شهر يزد، كه از نظر تشكيلات ساختماني و ابنيه ذيقيمتي كه دارد و از نظر حيات شهري كه وابسته بآنست از طرف دولت ايران بعنوان نمونه‌اي از محافظت يك شهر خشتي در چهار چوب سال مخصوص « ميراث ملي ساختماني 1975» انتخاب گردد(1).

اين روزنه اميد را باگذارده بود كه پس از پايان كار مجمع حركتي آغاز گردد. مجمع حركتي آغاز گردد. مجم پايان يافت،‌روزها ، هفته‌ها و ماهها و بالاخره سه سال واندي از زمان تشكيل يبافت، نه ارزش و اصالت بناهاي خشتي باري مردم تشريح گرديد، نه گامي اساسي در جهت تعمير و حفظ مجموعه‌هاي خشتي باري مردم تشريح گرديد ،‌نه گامي اساسي در جهت تعمير و حفظ مجموعه‌اي خشتي برداشته شد ونه از تجاوز به بافتهاي با ارزش قديمي جلوگيري بعمل مي امد  و گوئي كه هيچگاه چنان مجمعي تشكيل يافته و توصيه‌هائي نكرده است. تا اينكه بار ديگر در اسفند ماه سال 1354 دومين « مجمع بين مللي بناهاي خشتي» در يزد گشايش يافت. اين بار جاي اين اميدواري بود كه با عنوان شدن « نقشه طرح جامع يزد» كه بمنظور دقت در امر حفظ بافتهاي اصيل و قديمي و بناهاي ارزنده تاريخي اين شهر برسي و تهيه آن بدانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران آن بدانشگاه محل گشته است، به مجمع جهت خاصي بخشيده شود و دست كم بخشي از گفت و گوهاي آن به بحث رباره چگونگي حفظو گهداري اين مهمترين مجموعه مسكون بناهاي خشتي ايران و شايد جهان اختصاص يابد. اما دريغ و صدا افسوس كه چنين مي گشت. نه تنها از گزارش علمي همراه با نقشه‌ها جامع شهر يزد خبري نبود بلكه نقشه جامع شهر يزد خبري نبود بلكه از هيات بررسي كنندگان حتي يك نفر هم در مجمع شركت نداشت. كسي نميداند دعوت شده بودند و يا به ملاحظاتي دعوت را نپيرفته بودند. باري همه آنهئي چون من كه به عشق شنيدن گزارش مزبور باين مجمع آمده بودند فراوان رمق شدند ولي بايد بگوييم كه علاقه مندي يك منهدس جوان معمار كه پروژه ديپلمش را درباره باز پيرائي و احياء قسمتي از مجموعه بافت كهن يزد تهيه كرده بود سبب گرديدتا حدي جبران اين كمبود بشود.

 

 

     
   

تزيينات اصلي سرسراي كاخ هشت بهشت از دوره صفويه .

 

   

چند هفته‌اي بعد شبي جمعي از دوستان شركت كننده در آن جمع به همراه استاندار يزد دور هم نشستند. هم ابين امر معتقد بودند كه اگر مجمع حتي گرده‌اي از صدها گره‌هاي كور مربوط به حفظ بافت يزد و معماري آنرا گشود دست كم با تكيه بر اعتبار و ارزش اسمي آنهم كه شده جا دارد تا اين موضوع بوسيله گروهي علاقمند دنبال گرد و چاره هئي عملي انديشيده گردد و بمورد اجراء گذارده شود. استاندار يزد در آنجلسه لزوم انجام هر چه سريعر يك رشته مطالعات اساسي و تهيه طرحهاي اجرائي را براي نجات شهر گوشزد كرد و يادآور شد كه هر چه بيشتر دراين باره مروز و فردا بشود بر تعداد مشكلات افزوده خواهد شد و مردم را بيش از پيش نا اميد خواهد ساخت.

آنشب همه با علاقه ئو دلسوزي اظهار نظر كردند و چنين مينمود كه امكانات لازم براي ادامه كار وجلسا اين گروه و جمعي ديگر فراهم خواهد شد.

ولي باز هم افسوس كه چنين نگشت و ماهها بعد تاكنون نيز ديگري خبري از جمله و تشكيل كيمته نجات و ديگر مسائل مربوط به يزد مطرح نگشت و فكر ميكنم تا تشكيل سومين مجمع حفاظت بناهاي خشتي در تركيه همچنان يزد و مسائل مربوط به بافت قديمي و بناهايب آن در بوته فراموشي باقي بماند. ولي ازياد نبريم كه اگر يزد با همه ارزش و اعتبارش از يادها رفته است، در عوض كميته نجات شهر ( ونيز) در زمانهاي معين و بطور منظم در تهران تشكيل مي گردد و ما كه در امر حفظ و نجات بسياري از شهرهاي تاريخي خود چون اصفهان، كاشان، قزوين، يزد و… با همه ارزش و اعتباريب كه در سطح جهاني دارند در مانده‌ايم، بادادن پول و صرف وقت و نيروي انساني، بياري ديگران برخاسته‌ايم و مثل معروف ( چراغي كه به خانه روا است به مسجد حرام است) را از ياد برده‌ايم.

آيا تاكنون يك مورد را ميتوان ذكر كرد كه مغرب زمين با وجود همه امكانات وسيع و عظيم مالي و فني و عليمش براي حفظ ميراث فرهنگي ما كه بنا به گفته خودشان بخشي مهم از ميراثهاي فرهنگي بشري را نيز تشكيل ميدهند دست ياري بسوي ما دراز كرده باشد؟ جز آنكه بسياري از آثار ارزشمند ما را غارت كردند و بموزه‌ها و مجموعه‌هاي خود برند، جزر آنكه با گرفتن پولهاي گزاف جمعي از دوازده را بعنوان كرشناس‌هاي بزرگ براي حفظ آثار و ميراث فرهنگي ما فرستادند، چه كردند؟ راستي بگوييد بسوي و ديگر سازمانهاي پر عرض و طول جهاني تا كنون در حق ما چه كرده‌اند كه ما خويشتن را از ياد برده‌ايم و براي ديگران دلسدزي ميكنيم؟

-          باري آنچه دربالا بيان گرديد بان خاطر تا خوانندگان عزير را در جريان امر قرار داده باشم و بتوانم با

    اين مقدمه بنسبت طولاني دليل نوشتن ياددشت‌هاي پراكدنه زير را با درباره شهر يزد تا حدي توجيه كرده باشم.

   

تزيينات ديوارنگاره بر روي كاربنديها و زير سقف گنبد سيد ركن‏الدين. دراين تصوير نقش‏هاي گياهي و طرحهاي زينتي بياري كتيبه‏هاي كوفي گلدار و تزييني مشاهد ميگردد.

××××××××××××

ديوار نگاره‏هاي زير گنبد و بدنه بناي معروف سيد ركن‏الدين يا مدرسه ركنيه از نمونه‏هاي چشم‏گير تزيينات معماري قرن هشتم يزد

 

 

در اينجا بايد بگويم آنچه كه در زير خواهيد واند يك نوشته تحقيقي و علمي بمنظور بحث درباره بافت و شبكه بندي و معماري شهر يزد نيست. زيرا كه تهيه چنين مقاله‌اي نياز به يك بررسي همه جانبه و دست كم يك اقامت چند ماهه درشهر يزد دارد. بنابراين آنچ كه در نوشته آمده چيزي نيست جز يك برداشت بسيار سطحي و اجمالي يك مسافر.مسافري كه سخت به يزد چون ديگر شهرها و ده كوره‌هاي وطنش عشق مي روزد و براي ان ارزش ئو اعتباري فراون اقئلاست،‌مسافري كه آروز ميكند باغ دولت آباد يزد با همه طراوت و سرسبزي و شادي آفريني گذشته‌اش بار ديگر زندگي از سر گيرد وفضاي دل انگيزي را به ساكنان يزد و تازه واردان آن دياراني ارزاني دارد.

مسافري آروز دارد سيماي ميدان امير چخماخ،‌نماي پر شكوه سر در مسجد جامع يزد، ميدان شاه، باقيمانده حصار و باروي شهر همه و همه از گزند بيشتر دستبردهاي ندانم كارانه درامان بمانند و بالاخره اينكه بافت با ارزش و كهن يزد با تاريخ ديرپايش و حوادثي كه بر آن گذشته براي ميشه از خطر نابودي دور بماند و موجباتي فراهم گردد تا ساكنان سخت كوش و مردم مهربان و بردبار آن بتوانند در اين بافت از يك زندگي مرفه و شاد بهرهمند باشند. من يزد و محله‌هاي كهن آنرا بسان ارگ سترگ بم، تهي از زندگي نميخواهم. من حفظ بافت كهن يزد را در پيوند منطقي با زندگي سرشار از رفاه ساكنان آن آرزو دارم.

ويژگيها و ارزشهاي بافت كهن يزد در رابطه با اقلمي و زندگي

براي آنكه بتوانيم بموقع جغرافيايي

شهر يزد چنانكه هست پي ببريم بجاست كه آنرا ازبالا و ازداخل هواپيما بنگريم. درچنين نگاهي است كه ميتوان ايجاد اين شهر را در دامن كوير گسترده و شنهاي روان پيرامون آن به معجزه تعبير كرد و بر سازندگان سخت كوش آن آفرين گفت. آنهائي كه از جاده آسافلت نائين، يزد باين شهر ميونرد درسمت چپ جاده و در نزديكي شهر صدها پرچيني را كه با حصير بر روي تپه‌ها شنهاي روان براي جلوگيري از حركت آنها بسوي شهر ايجاد شده است با تعجب نظاره خواهند كرد ومشكل بزرگي را كه ساكنان يزد و دهات پيرامونش با آن دست بگر بيان هستند از نزديك خواهند ديد.(2)

 

 

     
   

تزيينات اصلي سرسراي كاخ هشت بهشت از دوره صفويه .

 

   

تا چشم كار ميكند صحراي خشك است . شن روان كه با وزيدن باد چون موج كم خيز دريا بجلو رانده ميشوند و درچهره پستيو بلندي و صحرا تعييراتي چشم گير بوجود مياورند. گاه درميان اين پهنه وسيع بيآرام كه تابستانها گرمايش بيداد ميكند،‌نگاه انسان به سبزه و درخت برورد ميكند، اينها واحه‌ها يا دهاتي هستند كه بهمت مردماني سخت كوش در اين قلب كوير پا گرفته‌اند.

اين مردم با تلاشي ستودني از دهها فرسنگ راه با مهارتي خاص آب ر ااز دل خاك بيرون كشده و به كمك قناتها به روستاها آورده‌اند و بمدد آن مائده آسماني ،‌سبزه و ردخت كاشته‌اند و به طبيعي سخت و ناموافق صفا و زندگي بخشيده‌اند.

باري مشكل كمربندي از كويريي انتها، شن روان، بادهاي سوزان، گردو خاك شديد ،‌كمبود آب و ناچيز بودن پوشش گياهي و درخت همه و هه عواملي هستند كه دربررسي بافت شهر يزد و معماري شهر يزد و شبكه‌هاي ارتباطي و واحدهاي متلف آنرا آگاهانه مورد مطالعه قرار دهي جا دارد كه پيشينه تاريخي و حوادثي را كه بر آن گذشته است بشناسيم. بايد كه موقع يزد را از نظر سياسي و نظامي در طول قرنهاي گذشته درارتباط با منطقه بررسي كنيم و بالاخره اينكه اوضاع اقتصادي و اجتماعي آنرا از آغاز بنياد گزارش و در ط.ل زمان حيات آن مورد حيات آن مورد مطالعه قرار دهيم، آنوقت است كه مي خواهيم توانست براي تويه آنچه كه درپيش روآورديم آگاهانه اظهار نظر كنيم. چرا شايد در نظر نخست مشاهده باقيمانده حصار مستحكم و سترك اين شهر و برج و بارواهي آن كهدر نيمه اول سده پنجم پا گرفته و تا قرن هشتم نيز بر آن افزوده شده است،‌همچنين ترتيب خاص شبكه‌هاي ارتباطي بافت داخل شهربا گذرهاي سقف دار و كوچه‌هاي زير نقب مانند آن،بدون بررسي اوضاع و احول خاص سياسي زمان و درگيريهاي مختلف منطقه از قرن پنجم هجري تا اوايل دوران قاجار بودن منطق جلوه گر شود.

بنابراين بايد كه از حوادثي چون حملات« نكودريان» از سر حد كرمان به يزد و غارت اموال مرد آن، دربندان چهار ماه شهر در 768 هجري كه مردم را ناگزير به خوردن اسب و خر و سگ و گربه گردانيد و بالاخره دربندان چهل و پنج روزه سال 857 هجري و ديگر تجاوزها و درگيريهاي شهر يزد درطول تاريخ آن با خبر بود. بايد كه درقلب تابستان وزير آفتاب سوزان يزد از يكسوي سهر به سوي ديگر آن گذر كرد تا ارزش ساباطها را كه جا به جا چون سايه باني گسترده گذركنندگان گرمازده شهر را نيرو مي بخشند چنانكه هست باز شناخت و درجمع باين نتيجه رسيد كه آنچه از ديرباز در يزد گرفته پديده‌هائي است.

   

1
X