به وبلاگ ايران نگين درخشان كشورهاي قاره آسيا خوش آمديد

زمينه‌هاي تئاتر معاصر ايران

 

           ريشه تئاتر معاصر ايران را بايددر «نمايش‌هاي شادي‌آور» (Farce) كه از اواسط عهد صفوي شروع شده است يافت. دراين دوره دسته‌هاي مطربي كه به كارشادمان كردن مردم سرگرم بودند به تدريج به گروه‌هاي تقليدچي (Farceur) تبديل شدند. درآغاز، تقليد آنان عبارت بوداز تقليد لهجه‌ها و خصوصيات مردم روستائي و ساده، اما چيزي كه تقليدشان با داستان همراه شد و كم‌كم به تئاتري همراه با حوادث ساده و جزئي و بي‌تحرك و وقايعي اغلب زائد تبديل شد، چنانكه در نمايش «حاجي كاشي» مي‌توان ديد.

           درزمان زنديه تقليد عنوان مستقل يافت و دونوع آن ازميان ساير بازي‌ها معروف شد يكي «كچلك‌بازي» و ديگري «بقال‌بازي» . بقال‌بازي كه خود انواع مختلف داشت بربنياد داستان بقال پولدار و خسيسي نهاده شده بود كه مردي شياد و آسمان‌جل هرلحظه به رنگي و لباسي براو ظاهر ميشد و با حركت و لهجه‌هاي خنده‌آور بقال را گول مي‌زد. گفتن هرسخن زشت و تقليد هر حركت ناپسند و خنده‌آور دراين گونه نمايش‌ها نيز روا بود.

           در دوره قاجاريه تقليد كاملتر و جاافتاده‌تر شد. به خصوص درعهد ناصرالدين شاه وجود دلقكي معروف چون «كريم شيره‌اي»(5) و دستيارانش سبب شد كه اين‌گونه تقليدها از دربار به منازل اشراف راه يابد و از كمك ثروتمندان و متنفذان مملكت برخوردار شود، وبتدريج در شهرهاي معتبري چون تهران و اصفهان و شيراز و تبريز پاگير شود و قهوه‌خانه‌هاي بزرگ مركزي براي اجراي آن گردد.

           صحنه اين نمايش در قهوه‌خانه معمولأ عبارت بود از صفه‌اي بزرگ يا يكي دوتخت چوبي كه درميان صحن قهوه‌خانه مي‌بستند و درخانه اشراف يك تكه قالي كه در گوشه‌اي از تالار وسيع خانه گسترده مي‌شد و در منزل مردم عادي كه اغلب به مناسبت جشن‌هاي عروسي يا «ختنه سوران» نمايشي هم برپا مي‌كردند صحنه را تخت چوبي كه بر روي حوض مي‌نهادند تشكيل ميداد، و ازهمين جاست هك اين گونه نمايش‌ها به نمايش «روحوضي» يا «تخت‌حوضي» معروف شده است هنوز هم آن را به همين نام مي‌خوانند. بهرحال قهوه‌خانه مسير اصلي تئاتر تقليدي راتعيين كرد.

           درتئاتر اين دوره «غلام سياه» يكي از اشخاص دائمي و مهم تئاتر بوده است. چنانكه مي‌دانيم «غلام ياكنيز سياه» از مردم ساكن افريقاست كه تاجران برده فروش آنها را يا ربوده و يا از خانواده‌هاي فقير با بهائي ناچيز خريداري كرده وبه بازارهاي جهان عرضه نموده‌اند،‌شك نيست كه هريك ازآنها با رنجهائي كه كشيده‌اند عقده‌ها و دردهائي دارند، وبه همين سبب يا به مسخره‌بازي دست مي زنند و يا به ناداني و ابلهي تظاهر مي‌كنند تا هم عقده دل خويش بازكنند و هم از مردمي كه مسبب بدبختي‌هاي آنانند انتقام بگيرند، اما بهرحال مردمي باهوش و با وفا و درستكارند. اين شخصيت با تمام خصوصيات روحي كه در زندگي طبيعي خود داشت در تئاتر ايران تقليد شد وب هتدريج كامل گرديد و به صورت يكي از اشخاص نمونه و بارز بازي درآمد. «سياه» دراين قالب كامل شده خود بنده‌اي بود كه ارباب و معاشران او را هجو مي‌كرد و درعين سادگي و زيركي، صراحتي آميخته با بيم داشت، و گايه سخن‌هاي دردآلود برزبان مي‌راند، به گمان خود آدمي فكور و با عقل بود. اغلب دست بكاري مي‌زد كه نتيجه‌اي نامطلوب داشت با اينحال گاه بخت و اتفاق اورا ياري مي‌كرد و دركار خويش موفق مي‌شد، و درهرصورت نه درهنگام موفقيت مغرور مي‌گرديد و نه در وقت شكست يأس براو دست مي‌داد، زيرا به تقدير اعتقاد داشت و سرنوشت را بي‌كم و كاست مي‌پذيرفت.

           نوع نمايشنامه نيز با محل اجريا آن متناسب بود، داستانهائي كه حوادثش به محسط خانواده و اجتماع معاصر مروبط مي‌شد براي اجرا درخانه‌ها انتخاب مي‌گرديد،‌اين داستانها اغلب حاوي مسائلي از قبيل مسخره‌كردن آداب و رسوم و ظاهرسازي‌هاي مردم بود و اشخاص اين بازيها معمولأ‌ عبارت بودند از: حاجي‌آقا،‌غلام سياه، زن حاجي، پسر حاجي، دختر حاجي و كلفت خانه.

           و عنوان نمايشنامه‌ها اغلب چيزي شبيه به «حاجي مسجدي»، «عروسي هالو» و جزآن بود. موضوع نمايش‌هاي قهوه‌خانه‌اي معمولأ‌داستانهاي تاريخي يا حماسي و يا بزمي بود و بيشتر از داستانهاي شاهنامه فردوسي يا خمسه نظامي تقليد مي‌شد، و بهرحال موضوع همه اين نمايش‌ها يا از داستانهاي كهن ايران گرفته شده بود مثل بيژن و منيژه،‌رستم وسهراب، يوسف و زليخا و شيرين فرهاد، يا از قصه‌هائي كه درميان مردم سينه به سينه نقل مي‌شد و بناي آن برتخيل بود مثل «حاكم يك شبه» و «نوروز پيروز» و يا نوعي انتقاد بود كه نتيجه اخلاقي ازآن گرفته مي‌شد و معمولأ‌دراين نمايش‌ها انتقاد شونده خود مردم بودند.

 

 

   

           درنيمه اول قرن سيزدهم هجري، با بازگشت دانشجوياني كه به اميرعباس ميرزا نايب‌السلطنه به اروپا اعزام شده بودند، آشنائي ايران با فرهنگ مغرب‌زمين شروع شد وهرچه اين روابط بيشتر مي‌شد، نفوذ فرهنگ و هنر غرب درايران رو به فزوني مي‌رفت، و بدين وسيله نهضت بزرگي دركليه شئون اجتماعي ايران پديد مي‌آمد. عده‌اي از علاقمندان به هنر نمايش به تدريج به نوشتن نمايش‌نامه‌هائي به سبك اروپائي شروع كردند و اين درست همزمان با فترت تعزيه و پيشرفت تقليد يا نمايش‌نامه‌هاي شادي‌آور درايران بود. اولين تالار نمايشي كه به سبك اروپائي درايران ساخته شد تالار مدرسه دارالفنون است كه به امر ناصرالدين‌شاه پس ازبازگشت دانشجويان اعزامي به اروپا بنا نهاده شد و ترجمه نمايشنامه “Misanthrope” مولير بنام «گزارش مردم گريز» درآن به نمايش درآمد(6).

           ظاهرأ «ميرزا ملكم‌خان» بايد اولين كسي باشد كه نمايشنامه‌هائي به زبان فارسي و به شيوه‌اروپائي نوشته است، قسمتي ازاين نمايشنامه‌ها درسال 1326 قمري در روزنامه اتحاد تبريز به چاپ رسيده و مجموعه كامل آنها درسال 1340 قمري در برلن منتشر گرديده است(7). و نيز مي‌توان گفت كه ترجمه ميرزا جعفر قراچه‌داغي ازمجموعه آثار نمايشي ميرزا فتحعلي‌آخوندزاده از جمله نخستين ترجمه است كه در زمينه نمايشنامه شده است. اين مجموعه شامل هفت نمايشنامه است كه درسال 1291 قمري طبع و منتشر گرديد(8).

 

تصويري ديگر از شبيه خوانهاي تكيه دولت

 

 

           ازآن پس به تدريج مؤسسات نمايشي كوچكي درايران داير شد و اولين آنها شكرت نمايشي «فرهنگ» است كه با همكاري گروهي از فضلا تشكيل شد. اغلب اشخاصي كه به تأسيس چنين گروههائي اقدام مي‌كردند مردمي فاضل و روشنفكر بودند. اين گروهها معمولأ‌نمايشنامه‌هاي خود را در باغهاي بزرگ تهران مثل «پارك اتابك» بر روي صحنه مي‌آوردند.

           يكي ديگر از مؤسسات تئاتري ايران سازماني بود به نام «تئاترملي» كه به وسيله عده‌اي از سرشناسان مملكت تشكيل شد واغلب نمايشنامه‌هاي مولير را اجرا مي‌كرد. درحدود سال 1331 قمري در بعضي از روزنامه‌ها عده‌اي از تئاتر شناسان مقالاتي انتقادي مي‌نوشتند و هنرمندان را تشويق مي‌كردند، و اين خود دليل توجه تدريجي مردم آن روزگار است به كار تئاتر.

 

 

 

        پس از مراجعت سيدعلي نصر از اروپا گروه ديگري به اسم «كمدي ايران» با اجازة رسمي وزارت معارف تأسيس شد. اين مؤسسه در حقيقت اولين مؤسسه تئاتري است كه با اصول صحيح شروع به كار كرد و توجه مردم را به تئاتر جديد جلب نمود، «كمدي ايران» هرماه دوبار درتالار «گراندهتل» نمايش مي‌داد و بالاخره موفق شد پاي زنان راكه تا آن زمان جسارت ورود به صحنه را نداشتند برروي صحنه بازكند و اين خود توفيقي بزرگ در پيشبرد تئاتر ايران بود.

        پس ازجنگ بين‌الملل اول (18-1914) گروهي از هنرمندان تئاتر از روسيه و قفقاز به ايران آمدند و باهنرنمائي خود درصحنه تئاتر ايران، موجب شدند كه مترجمان آثار نمايشي، به ترجمه نمايشنامه‌هاي تركي و روسي راغب شوند و ازين رهگذر نمايشنامه‌هائي چند برگنجينه ادب نمايشي ايران افزوده شود، ليكن با تمام كوششي كه دراين دوره براي بالابردن سطح فكر عمومي و ترغيب مردم به كار تئاتر و بسط دامنه آن مي‌شد، هنوز مردم اين هنر را به چشم «دلقك‌بازي» مي‌نگريستند و هنرپيشگان و علاقمندان تئاتر را تحقير مي‌كردند، ازين رو صحنه‌هاي تئاتر بيشتر به دست هنرمندان خارجي و ارمني اداره مي‌شد.

   

چندتن از شبيه اشقياء

 

 

           درسال 1303 هجري شمسي تئاتر ديگري به نام «كمدي اخوان» به سرپرستي محمود ظهيرالديني كه يكي از هنرمندان برجسته «كمدي ايران» بود تأسيس شد، اين گروه تاهنگام مرگ محمود ظهيرالديني، كه به مرض سل درگذشت، به كار خود ادامه داد. درسال 1305 شمسي جامعه باربد به همت اسمعيل مهرتاش در تهران تأسيس شد و درسال 1308 شمسي استوديوئي به نام «سيروس» درتهران شروع به كار كرد و سپس تئاتر دائمي نكيسا درسال 1309 شمسي تأسيس گرديد. درهمين سالها بود كه در رشت و مشهد و بعضي از شهرهاي بزرگ ايران نمايشنامه‌هائي به وسيله عده‌اي از آماتورهاي علاقمند برروي صحنه مي‌آمد. مقارن همين احوال «استوديو درام كرمانشاهي» شروع به كار كرد اين نخستين تئاتري بود كه از لحاظ تكنيك صحنه و دكوراسيون در تئاتر ايران تحول ايجاد نمود، اين «استوديو» براي اولين‌بار در ايران كلاسي براي تربيت هنرپيشه تأسيس كرد.ازسال 1312 تا سال 1317 تئاتر ايران‌كاري از پيش نبرد و درحقيقت دچار فترت شد، فقط چند گروه موقت مثل «كانون صنعتي»، «تروپ پري»، «ايران جوان» و «كلوپ فردوسي» گاهگاهي به اجراي بعضي ازنمايشنامه‌ها مي‌پرداختند، و يا گاهي بعضي از جمعيت‌هاي خيريه عده‌اي هنرمند از كشورهاي ديگر را دعوت مي‌كردند تا به نفع آنها نمايشي اجرا نمايند، با اينحال درسال 1315 شمسي شهرداري تهران كلاس تئاتري داير كرد كه تا چندسال قبل به كار خود ادامه مي‌داد، و همچنين كانون بانوان كه درسال 1314 شمسي تأسيس شد گاهي نمايشهائي ترتيب مي‌داد و برروي صحنه مي‌آورد.

 

 

   

           درسال 1318 شمسي سازمان پرورش افكار تشكيل شد و درآن سازمان اداره‌اي بنام اداره نمايش ايجاد گرديد، و به همت اعضاء اين اداره، هنرستان هنرپيشگي تهران در ارديبهشت‌ماه پ318 رسمأ افتتاح شد و براي اولين‌بار در تاريخ تئاتر ايران مدرسه تئاتري بنياد نهاده شد كه برنامه آن به برنامة كنسرواتوار پاريس شباهت كامل داشت. درسال 1319 «تئاتر تهران» به ياري سيعلي نصر واحمد دهقان تأسيس شد كه بعدها پس از قتل احمد دهقان به نام وي «تئاتر دهقان» ناميده شد. با ايجاد اين تئاتر هنرنمايش ايران كه مدتي درحال فترت بود جاني تازه گرفت و آرام آرام شروع به پيشرفت كرد.

 

برزو، درحال نقالي

 

 

           پس از جنگ دوم جهاني دركار هنر تئاتر ايران تحولي بزرگ ايجاد شد، نويسندگان و مترجمان نمايشنامه با شور و هيجاني بي‌سابقه به كار نوشتن و ترجمه كردن پرداختند و با پيدا شدن افكار تازه ذوق مردم نيز تغيير كرد و به جانب تئاتر گراييد، با اين ترتيب مي‌توان گفت كه تئاتر مدرن ايران در اواسط جنگ دوم جهاني ايجاد شد، ‌دراين عهد علاوه بر «تئاتر تهران» و «جامعه باربد» چند تئاتر خوب، مثل «تئاتر گيتي»،‌«تئاتر فردوسي»، «تئاتر بهار» و «تئاتر فرهنگ» تأسيس گرديد. «تئاتر فرهنگ» پس از تأسيس شهرتي يافت و درميان سالهاي 1322 تا 1326 همه مجامع نمايشي را تحت‌الشعاع خود قرارداد. ازسال 1330 به بعد نيز چند تئاتر ديگر به تئاترهاي تهران افزود شد(9).

           با ايجاد تلويزيون در ايران و تأسيس اداره هنرهاي دراماتيك به وسيله هنرهاي زيباي كشور، توجه به تئاتر افزوني گرفت. تلويزيون ايران با همكاري اداره هنرهاي دراماتيك برنامه‌هاي تئاتر دائمي ايجاد كرد و ازاينراه تئاتر بيشتر به مردم معرفي شد، اداره هنرهاي دراماتيك علاوه برتهيه برنامه‌هاي تلويزيوني به كار اجراي نمايشنامه‌هاي صحنه‌اي پرداخت و از وجودهنرمندان تحصيل كرده واغلب دانشگاه ديده دراين راه استفاده كرد.

           دانشكده ادبيات دانشگاه تهران از سال تحصيلي 35-1334 تا چندسال با استفاده از وجود بعضي استادان امريكائي كلاسهاي كوتاه مدتي براي آشنائي دانشجويان باهنر تئاتر تأسيس كرد، اين كلاس در انجمن ايران و امريكا نيز داير بود.

           درسال 1343 يعني پس از تأسيس وزارت فرهنگ و هنر، دانشكده‌اي براي تربيت هنرمند تئاتر و سينما به وسيله وزارت فرهنگ و هنر تأسيس شد، و دانشگاه تهران هم در دانشكده هنرهاي زيبا اقدام به تأسيس رشته تئاتر نمود.

           وزارت فرهنگ و هنر از هنگام تأسيس تا به امروز تعدادي تالار نمايش درتهران و شهرستانها ايجاد كرده و تالار اپراي شهر تهران را به نام «تالار رودكي» بنا نهاده است كه رسمأ ازسال 1346 ازآن بهره‌برداي شد.

           تأسيس تلويزيون ملي ايران وسيله بزرگي براي اشاعه هنر تئاتر درميان مردم بود، اين مؤسسه با توسعة شبكة خود به بيشتر نقاط كشور و با اجراي برنامه‌هاي تئاتر قريب به ده ميليون از مردم ايران رااز نعمت تماشاي تئاتر برخوردار مي‌كند و به علاوه با ايجاد مدرسه عالي سينما و تلويزيون هرسال تعداد قابل توجهي از جوانان علاقمند و مستعد را در تحصيل اين هنر ياري مي‌دهد.

              پس از سال پ1340 كه مركز ملي تئاتر درجهان تشكيل شد و اساسنامه آن به تصويب انستيتو بين‌المللي تئاتر رسيد، كشور ايران نيز بدان پيوست و مركز ملي تئاتر ايران را كه به كميسيون ملي يونسكو وابسته است تشكيل داد.

           دردهة اخير تئاتر درايران بيش از پيش مغلوب تلويزيون و ديگر وسائل ارتباط جمعي شده است،‌بجز تئاترهاي لاله‌زاري و يكي دو تئاتر مستقل در شهرستانها كه هنوز ارتباط خود را تاحدي باقشرهاي پايين اجتماع حفظ كرده است و نمايشنامه‌هائي درخور ذوق وسليقه و مطابق باخواست اين طبقه برروي صحنه مي‌آورد، ساير فعاليت‌هاي تئاتري ايران را سازمانهاي فرهنگي مثل وزارت فرهنگ وهنر، سازمان راديو تلويزيون ملي ايران، دانشگاهها و انجمن‌هاي فرهنگي اداره مي‌كنند.

           دريكي دوسال اخير به فعاليت گروههاي مستقل دانشجوئي و غير دانشجوئي افزوده شده است، و افتتاح دو تالار نمايش تازه يكي «تئاتر شهر» كه وابسته به سازمان راديو تلويزيون است و ديگر تالار مولوي متعلق به دانشگاه، نويد دهة پرتحركي را در زمينة تئاتر مي‌دهد.

 

1
X