به وبلاگ ايران نگين درخشان كشورهاي قاره آسيا خوش آمديد

نظري كوتاه به مازندران و آثار تاريخي آن

 

آمل. منطقه‌اي سرشار از آثارباستاني و ازكانونهاي نخستين ذوب آهن

 

 

نوشته: علاءالدين آذري دميرچي   دكتر درتاريخ ـ استاديار دانشگاه اصفهان

 

           آنچه دراين مقاله موردنظر است تنها معرفي ابنيه تاريخي مازندران و بحثي مختصر پيرامون تاريخ يكي از كهنترين شهرهاي آن خطه يعني آمل ميباشد.

           نگارنده قصد ندارد يكايك بناهاي كهن مازندران را از نظ وضع ساختمان و قدمت و سبك بنا و غيره معرفي و درآن باب موشكافي كند،‌اين كاريست عظيم كه احتياج بفرصتي كافي و پژوهشي عميق و پردامنه دارد و ميتوان دراين خصوص چندين جلد كتاب مزبور طبع درآورد، اميد است كه اين مسئله درآينده نزديك صورت تحقق بخود گيرد ........

           ميدانيم كه درباره مازندران تاكنون بتفصيل سخن رفته است، ابن‌اسفنديار و سيدظهيرالدين و ده‌ها نويسنده و محقق و وقايع‌نگار ايراني و بيگانه نوشته‌هاي ذيقميتي در خصوص سرزمين مذكور ازخود بيادگار گذاشته‌اند،‌معهذا درباره ابنيه و آثار قديمي و كهنسال اين خطه تحقيق مستقل و جداگانه‌اي بطوركامل صورت نگرفته و يا كمتر بآن عنايت شده است.

           درمازندران آثار كهن و باستاني كم نيست، در شهرهاي قديمي و روستاهاي دور و نزديك درته دره‌هاي سرسبز و خرم و دردل كوهها و كوهپايه‌ها و جلگه‌هاي ساحلي درميان مزارع برنج و چاي و پنبه ميتوانيم تعدادي از آنها را مشاهده كنيم، مخرب آب و هوائي درشرف نابودي است  واگر مراقبت بعمل نيايد ديري نخواهد پائيد كه كليه آنها را كه گنيجينه‌اي براي مطالعه تاريخ اين خطه است ازكف خواهيم داد. بايد گفت كه درطول زمان بعلت حوادث گوناگون و نيز مطائب طبيعي مانند زلزله در مازندران، بسياري از آثار تاريخي كه در مسير راههاي اصلي و ر دسترس بوده با خاك يكسان گرديده است و آنچه باقي مانده است اكثرأ در نواحي دورافتاده و پرت است، هنوز در نواحي جنوبي اين خطه ميتوان به آثار وابنيه‌اي برخورد ككه دور از نظر و ديدگذرندگان باقي مانده و زيبائي و اصالت خود را حفظ كرده است.

           بيشتر ابنيه باستاني مازندران را برجهائي تشكيل ميدهد كه داراي گنبد مخروطي است و برخي از آنها بداشتن درها و پنجره‌ها و صندوقچه‌هاي نفيس چوبي منبت‌كاري شده قديمي شهرت دارد. ساختمان اين برجها بطوركلي شامل بدنه و ديواره مدرو يا كثيرالاضلاع آجري با پي سنگي (يا تمام آجري) با گنبد مخروطي يا هرمي ترك‌دار و تزيينات گچي يا آجري در اطراف گنبد و درحد فاصل ميان گنبد و بدنه ميباشد كه برخي ازاين بناها پنجره‌هاي مشبك يا شطرنجي دارد.

           دركنار اكثر برجها و چسبيده بآنها ايوان و طاقي با پوشش كلشي يا سفالي و يا اخيرأ شيرواني مشاهده ميشود كه دراختيار متولي بقعه و خانواده‌اش قرار دارد و درآنهائيكه بزرگتر و وسيعتر است مراسم روضه خواني و سينه‌زني در ايام عزاداري بر پا ميگردد ........ نگارنده در بازديدي كه از برخي از برجها بعمل آورد مشاهده نمود كه گنبد بعضي از آنها از حالت نوك تيزي و تقريبأ‌صاف و هموار و يا بقول تنكابني‌ها (پخت) شده است، در بسياري از آنها خصوصأ اطراف و جوانب گنبد از خار و علف و درختچه‌هاي انجير و آلوچه و كنوس (ازگيل) پوشيده شده كه خود اينها در نابودي تدريجي برجها بي‌تأثير نيستند. تعدادي ازاين برجها، آرامگاه امامزاده‌ها و يامنسوب بآنهاست. چند برج هم نام عرفا و دراويش را باخود دارد، معمولأ‌هرجا زيارتگاهي بچشم ميخورد، چشمه آبي و درخت كهنسال چناري بايد وجود داشته باشد مثل اينست كه اينها در واقع لازم و ملزوم يكديگرند(2).

 

 

   

بعضي امامزاده‌ها صحيح‌النسب‌اند و برخي ديگر را ازاين بابت نصيبي نيست. در مازندران باختري برجهاي مقبره‌اي را نمي‌بينيم شايد علت آن اين باشد كه رطوبت هواو نزولات آسماني بيش از مازندران شرقي است. فرمانروايان پيشين مازندران هم از ايجاد آرامگاههائي بشكل برج جهت خود يا پدران خويش غافل نبوده‌اند البته تعداداين مقابر چندان زياد نيست، اكثر آنها در تندباد حوادث محو و نابود شده، اثري از خود برجا نگذاشته است. مهمترين اينگونه بناها مقبره ميرقوام‌الدين مرعشي در آمل است كه در صفحات بعد وصف آن خواهد آمد. گذشته از برجها در مازندران مساجد و پلهاي كهنسال و آب انبارهاي قديمي با كاشيكاري زيبا و بناهاي نيمه ويران شاه‌عباسي را مشاهده ميكنيم كه هريك در خور تحقيق و پژوهشي جداگانه است.

           اكنون همانطوريكه قبلأ ‌اشاره كرديم شمه‌اي د رباب تاريخ آمل كه از شهرهاي كهنسال مازندران و مركز حكومت بسياري از فرمانروايان اين خطه بوده است ميپردازيم و خاطرنشان ميسازيم كه دراين خصوص آنچه بيشتر مورد توجه ماست آثار و بناهاي تاريخي موجود دراين شهر ميباشد.

 

آرامگاه سيد بزرگ آمل ، عكس نگارنده

 

 

           درباره تاريخ آمل در كليه كتبي كه در باب طبرستان يا مازندران نگاشته شده است مطالبي مختصر يا مشروح مي‌يابيم، تاريخ بناي اين شهر هم مانند بسياري از شهرهاي قديمي ايران با افسانه و حكايت همراه است.

           «پادشاهي بود فيروزنام كه در بلخ ميزيست، وي در جستجوي همسري خوب چهره بود كه سيماي اورا بخواب ديده بود،‌يكي از فرستادگان وي جهت پيداكردن دختري كه شاه مشخصات اورا داده بود و دل از وي ربوده،‌بطبرستان آمد و بروستائي طوسان نام وارد شد و پس از مدتي جستجو دختر موردنظر شهريار را يافت و با خود به بلخ برد آن دختر بهمسري شاه درآمد، روزي شاه ازاو پرسشي كرد كه جوابي مناسب بگويش مازندراني از وي شنيد، پس شاه براي اينكه پاداشي بهمسر مازندراني خويش دهد ازاو پرسيد چه آرزوئي داري كه تا برآورده سازم آن زن گفت دوست آن دارم كه در زادگاه من شهري بسازي دركنار آب هرمز(3)، خواسته زن مورد قبول شهريار واقع شد و شهري بزرگ ايجاد گرديد ولي چون آب هرمز بآن نميرسيد بناچار شهري ديگر كه استانه سرا نام گرفت برپا شد و نام بعدي آن آمل بود زيرا كه دختر مازندراني آمله نام داشت».

           مطالبي كه ذكر شد خلاصه داستاني بود كه مورخان و جغرافي‌نويسان قديم درباره بناي شهر آمل ذكر كرده‌اند. چن بحث درباره كليه وقايعي كه درشهر آمل بوقوع پيوسته است از حوصله اين مقال خارج است و ميتوان آنرا بطور مفصل در كتابهاي تاريخ مازندران مطالعه كرد لاجرم بشرح موضوعات ميگذرد، اين رود قبل از خروج از كوهسار البرز دره‌اي سرسبز و خرم و فراخ راكه اطراف آنرا جنگلهاي انبوهي احاطه كرده است پشت سر نهاده بسوي آمل رهسپار ميگردد. زيبائي آمل به هراز است و گاه ويراني آن نيز ا هراز!؟ درطول تاريخ چندين‌بار رودخانه هراز بستر خود را تغيير داده و براثر طغيان آب قسمتي ازشهر را بكلي نابود ساخته است.

           «ژوبر» سفير اعزامي ناپلئون بدربار فتحعليشاه از آمل ديدن كرده و مطالبي درباره رودخانه هراز و تمركز كارگاههاي ذوب آهن در كرانه‌هاي آن در كتاب خود ذكر كرده است ومعلوم ميدارد كه ايرانيان دير زماني است كه سنگ‌آهن را در كوره‌هاي پرحرارت خود ذوب كرده و آهن مرغوب بدست ميآورده‌اند:

           «شهر آمل بر روي كرانه چپ يك رودخانه قابل توجهي بنام هراز كه آبش تند است بنا شده است، اين رودخانه اخيرأ يك پل خيلي زيبا را كه ده چشمه داشته و با سنگ و آجر ساخته شده بود ازجاكنده و باخود برده است، اكنون بايد كمي پائين‌تر باگدار گذشت، آب آن بدوشاخه بخش ميشود و برروي سنگريزه‌ها و تخته سنگهاي گنده روان است. بر روي كرانه چپ آثار يك حصار آجير كه تا حدي منظم است بجا مانده و اين حصار، شهر را ازاين پهلو مي بسته است، اكنون از چندين مدخل ميتوان داخل شهر شد. درپهلوي غربي هيچگونه ديواري و حصاري نيست، خانه‌ها درميان درختها دريك محوطه فراخي پراكنده بچشم ميخورند، شماره خانه‌هاي آنجا تقريبأ سه هزار تا است ولي بخش بزرگي ازآنها درآن موقع خالي بود زيرا كه بزرگان آنجا و بسياري دهقانان به كوهستانها رفته وهنوز برنگشته بودند.

 

 

 

خيلي كارگر آهنكار در آمل بچشم ميخورد، در پيرامون قلمرو آنجاست كه معدن‌هاي مازندران را استخراج ميكنند.» دراينجا ژوبر بوجود كارگاههاي ذوب آهن دراطراف هراز و نور اشاره مينمايد: «بيشتر كوره‌ها و كارگاههاي آهنگري در قلمرو نور و بر روي رود هراز و شعبه‌هايش گردهم آمده‌اند، اكنون ببينيم كه اين استخراج عبارت ازچيست: دو خانواده باهم در جنگلي كه برودخانه دسترسي داشته باشد مستقر ميشوند آنها يك تنور خيلي زمخت ميسازند و به آن يك دم آهنگري نصب مينمايند و درهمان هنگام بكارساختن يك منبع بزرگ سفالي مشغولند كه درآنجا ذغال لازم براي كار خود را درست كنند،‌هنگاميكه اين ساختمان خشك شد همه بگردآوردن سنگهائيكه بنظر مي‌آيد داراي آهن هستند و درجريان آب بچشم ميخورد ميپردازند، آنگاه آنها را همين‌گونه آب ميكنند،‌درهربار ريخته‌گري تقريبأ شانزده كنتال سنگ بكار ميرود و يك كنتال آهن از آن بدست ميآيد كه ميگويند خيلي خوبست، اين عمل 24 ساعت طول ميكشد و آهن به تكه‌هائي كه سنگيني آن به شش تا هفت ليور ميرسد ازهم جدا ميشود و تااندازه‌اي شبيه بيك محور كوچك چرخ است ولي زمخت و پر ازسوراخ ميباشد در همين حالت آنرا كنتالي تقريبأ پانزده فرانك ميفروشند، مردن اين شهرستان به اين كار از آخر اكتبر تاماه مه ميپردازند، مرا مطمئن كرده‌اند كه تعداد اين كوره‌هاي آهنگري بيش از سي‌تا نيست، مي‌بينيم كه اين محصولات بهيچوجه كافي براي نيازمنديهاي ايران و بين‌النهرين نيست، روس‌ها كمبود آنراپر ميكنند، با اين همه آهن‌هاي مازندران را به بغداد، موصل و تا دمشق ميبرند. من نميدانم كه اينكار براي آنست كه جنس آهن آنجا براي برخي كارها مناسبتر است يا آنكه بهاي آن ازمال اروپا ارزانتر تمام ميشود،‌با اينكه اينهمه راه ميان آنجا و درياي خزر است يك بازرگان يمن گفت كه او هركنتال را تقريبأ شصت فرانك درموصل ميفروشد، من نديدم كه آنها گلوله توپ بسازند.»(4)

   

نماي جنوبي بقعه شالمر گنبد ـ قريه پائين دزا ـ حومه ساري

 

 

           مرحوم صنيع‌الدوله دركتاب مرآت‌البلدان از قدمت شهر آمل سخن ميگويد و صفحاتي از كتاب خود را بدينكار اختصاص ميدهد ولي چون گفته شد كه قصد نداريم درهمه موارد تاريخ شهر مذكور مطالبي عنوان نمائيم از اينرو بذكر قسمتي از نوشته‌هاي ايشان دراينجا اكتفا مينمائيم:

           « درحوالي آمل معدن آهني است بسيار مفيد و آهن زياد در سوابق ايام ازاو عمل ميآورده‌اند. شهر آمل خيلي پرجمعيت است بخصوص درفصل زمستان، شش‌ماه ازسال را اهالي اين شهر برده لاريجان بلكه بدماوند و فيروزكوه به ييلاق ميروند و شش‌ماه ديگر را در آمل ميباشند دويست سال قبل اگر سمت غربي رودخانه هراز آباد بوده دراينوقت سمت شرقي نيز آباد است، پل طولاني كم‌عرضي ازسنگ و آجر برروي اين رودخانه عبارت از ده طاق بنا شده، نسبت اين بنا را باعراب ميدهند ولي ازظاهر وضع چنان مينمايد كه قديمتر ازفتح اسلام بنا شده باشد.

 

 

   

           از دوسه نفر شنيدم كه خرابه‌هاي زياد كه باصطلاح خودشان آثار گبري مينامند درحوالي شهرآمل زياد است،‌شهر آمل بقدري مستعد است كه ميتوان با جزئي توجه و خرجي اورا بهترين شهري از شهرهاي ايران نمود .... اينك ازآمل تا دارالخلافه باهره همه‌جا راه طوريست كه دوعراده و كالسكه كه بخواهند از پهلوي يكديگر عبور كنند بدون تصادف و مزاحمت يكديگر ازهم ميگذرند، درهيچ نقطه و موضع از براي عابرين زحمتي نيست، بعد آمل از دارالخلافه باهره تقريبأ بيست‌وپنج فرسخ بخط مستقيم و ازراه معروف متداول بيست‌وهفت فرسخ است.»(4)

           «بناي آمل مربوط بعهدي بسيار باستاني است، مؤلفين مسلمان، آنرا تا عهودي افسانه‌آميز بعقب ميبرند، درهرحال شهر جديد بر روي خرابه‌هاي شهر قديميتر ديگري برپا شده كه او نيز براثر آبها و جنگها ويران بوده و دوباره ساخته شده است. وقتي دراطراف شهر ميگرديم درهرقدم بقاياي شهر قبلي و بناهائيكه خود ويران شده‌اند مي‌بينيم، بعضي از مهمترين آنها هنوز پايدارند.

 

بقعه امامزاده عيسي‌بن كاظم (ع) واقع درقريه خارميان حومه ساري

 

 

           درغرب شهر فعلي، بستري كه درآن هراز رود زماني شهري را كه امروز ويران است معمور ميداشته است مشاهده ميشود يك جريان آب جديد درميان همين خرابه‌ها بستر خودرا حفر كرده و دركناره‌هاي مرتفع رود سينه ديوارها، ترعه و جويهاي طاق‌زده شده ديده ميشوند، درشرق شهر جديد در پائين دست پل زمينهاي وسيعي وجود دارند كه سابقأ پوشيده از ساختمانها بوده و اينك صنعتكاران درآن حفاري و كندو كاو كرده خاكها را جهت جمع‌آوري مواد فلزي گمشده ميشويند،‌سياحتي ازاين كارگاهها مفيد است در اينجا بناهاي خانه‌هائي با بناكاريهاي بسيار دقيق و ظريف با آهك، سنگفرشهاي كوچه، تنوري كه درآن نان مي‌پخته‌اند، سنگهاي آسيا، و مقدار عظيمي از خرده ريزه‌هاي متراكم در رسوبات رودخانه ديده ميشود. غالب اوقات دراين ويرانه‌ها جواهرات و اشياء‌برنجي پيدا ميكنند (من توانستم چندتا ازآنها را براي خود تهيه كنم) اينجا و آنجا اسكلت آدمها و حيوانات، مدفون درين خرابه‌ها بسيار زياد است، و اين خود دليل برآنست كه سيل ناگهان واقع شده، هرچيز را درمسير خود خراب كرده و حتي براي سكنه فرصت فرار باقي نگذاشته است.»(5)

           آنچه گذشت مطالبي بود كه هشتاد وچند سال قبل ژاك دومرگان فرانسوي درباره آمل و رودهراز و طغيان خانمان‌برانداز آن نگاشته است، ايشان هم مانند همه جهانگردان و سياحاتيكه در دوران قاجاريه بايران آمده‌اند دست خالي باز نگشته و علاوه بر تاراج آثار تاريخي مكشوفه در شوش سهم و حصه گرانبهائي هم از حفريات غيرقانوني آمل بدست آورده‌اند.

           ه.ل. رابينو كنسول دولت بريتانيا در رشت (از سال 1285 تا 1291 شمسي) دركتاب خود تحت عنوان «مازندران و استراباد» درباره آمل مينويسد:

           «آمل از زلزله و طغيانهاي رودخانه هراز صدمات بسيار ديده، هروقت مردم آجر لازم دارند هرنقطه‌اي را كه بعمق چند پاميكنند آنچه بخواهند آجر بدست مي‌آورند. اندازه بعضي ازاين آجرها 16 اينچ در 16 اينچ و بضخامت سه اينج است و به آجرهاي گبري موسومند. آمل شهري باشكوه است، چهاردروازه دارد هرچند دري وجود ندارد،‌آنها عبارتند از دروازه تهران يا لاريجان(6)، دروازه بارفروش (بابل كنوني كه درقديم مامطير و بعد بارفروشده نام داشت)، دروازه تليكه سر، دروازه نور. شهر آمل داراي دوهزارخانه و دركنار رودخانه هراز واقع است و دومحله نيز درساحل شرقي هراز هست كه بوسيله پلي بشهر مربوط ميشوند، اين پل دوازده طاق دارد و به پل دوازده پله موسوم است.»(7)

           درآمل و ساير نواحي استان مازندران تاكنون تحقيقات باستانشناسي بسيار كم صورت گرفته معهذا از كاوشهاي گذشته آثاري از مدنيت شكوفان اين منطقه بدست آمده است، دراين مورد از كتاب راهنماي صنايع اسلامي استعانت مي‌جوئيم: «سفال نقاشي شده متعلق بدوره ساماني در نواحي غربي ايران و بيشتر درآمل و ايالت مازندارن پيدا شده است، تزيينات چند رنگ آنها شامل شكل پرندگان و برگ و نوشته بخط كوفي و شكل ترنجي مدور در وسط به ظروف زيباي ارغواني و قرمز و سبز زيتوني است.»(8)

           درجاي ديگر به ظروف زيباي مكشوفه اين خطه اشاره مينمايد: «يك نوع ديگر از ظروف گبري كه طرحهاي بريده روي آنها بانقطه و خط سبز و اشكال هندسي توأم است ازشمال ايران يعني ازآمل درايالت مازندران بدست آمده است. سه قطعه ازاين ظروف در موزه متروپوليتن وجود دارد،‌اين ظروف بردونوع هستند:‌يكنوع داراي اشكال هندسي و تزيينات نقطه‌اي يا لكه‌دار است و نوع ديگر اشكال پرنده و حيوان بطرح عجيب روي آنها نقش شده است، تاريخ ساخت آنها نيز مختلف است در بعضي از تعبيرات مانند شكل پرنده پيروي از اسلوب ساساني است درحالي كه تعبيرات ديگر در ظروف گبري و ساير ظروف دوره عباسي قرن هشتم و نهم (ميلادي) ديده ميشود،‌بسياري از ظروف آمل از لحاظ شكل و ساخت و طرز پايه و غيره حاكي از تكامل اين صنعت است و بايد آنها رامتعلق بدوره متأخّرتري مثلأ قرن دهم دانست، دربعضي موارد بخصوص وقتي طرح تزييني ظروف داراي اسلوبي سلجوقي است تاريخ آنرا بايد قرن يازدهم و دوازدهم بشمار آورد.»(9)

           بالاخره دركتاب مازندران تأليف آقاي عباس شايان هم بكشف ظروف قديمي ازكاشيهاي اصل و مصور و ظروف گلي و لعابي منقوش گرانبها اشاره شده است،‌ نويسنده مذكور يادآور ميشود كه درسنوات گذشته كاوش زمينها درآمل براي دلالان و بيگانگان آزاد بوده و دستجات زيادي از عتيقه فروشان كليمي و ديگران بكاوش زمينهاي داخل شهر و اطراف مشغول بوده‌اند، اينان ظروف و مسكوكات طلا و نقره قديمي را از دل خاك بيرون آورده و حتي در اراضي داخل شهر بوسيله خاكشوئي ذرات طال بدست ميآورده‌اند ولي بعدأ اين قبيل كاوشها و خاكشوئيها ممنوع گرديد(10).

           اينك بطور اختصار شمه‌اي درباره بناهاي تاريخي موجود درآمل بيان مينمائيم:

           مهمترين ابنيه قديمي آمل عبارتست ازبقعه مير بزرگ، بقعه امامزاده ابراهيم،‌(گنبد ناصرالحق و شمس طبري دوبناي تاريخي مجاورهم)، بقعه ميرحيدر يا سه تن يا سه سيد، گنبد آتشكده، پل دوازده چشمه. دركتاب رابينو درباره مسجد جامع آمل(11) و گنبد كبود مطالبي ذكر شده است و ما اكنون درباره بقعه يا مشهد ميربزرگ و بقعه امام‌زاده ابراهيم صحبت ميكنيم:

           بقعه ميرقوام‌الدين مرعشي ـ قبلأ گفتيم كه در مازندران آرامگاهها و مقابر امرا و سلاطين محلي هنوز كمابيش موجود است كه از آن ميان معظم‌تر و باشكوهتر بقعه ميربزرگ در داخل شهر آمل است. ميرقوام‌الدين مرعشي مؤسس و بنيانگزار سلسله‌اي از سادات بود كه ازسال 760 تا درحدود 989 هجي قمري در مازندران حكومت داشتند،‌بقعه مزبور كه هم‌اكنون دردست تعمير است در زمان شاه‌عباس‌كبير ساخته شده و قسمتي از كاشيها و تزيينات خود را حفظ كرده است،‌بناي اصلي بقعه درزمان تيمور لنگ ويران گرديد و اقدام شاه صفوي در تجديد بناي آن بعلت نسبت و قرابتي بود كه از جانب مادر با سادات مرعشي مازندران داشت،‌ساختمان بقعه آجري و داراي كاشيهاي جالب برنگهاي آبي و سفيد و نارنجي و كبود ميباشد، صندوق اصلي مقبره را در سالهاي گذشته بسرقت برده‌اند. ازاره داخل صحن داراي كاشيهاي گل و بته‌دار تا ارتفاع تقريبأ‌دومتر است.

 

 

 

        مدخل بنا داراي كاشيهائي زيبا بالوان مختلف است، دركتاب دومرگان نقشه و سه تصوير ازبقعه ميربزرگ موجود است. دريكي از تصاوير دراطراف مقبره صحرائي بنظر ميرسد درحاليكه امروزه تمام اطراف آنرا منازل مردم احاطه كرده است،‌درتصوير ديگر استخر بزرگي درجلوي بقعه ديده ميشود. كه اكنون ازوسعت آن بي‌اندازه كاسته شده است.

دومرگان درباره اين بنا نوشته است: «جالب‌ترني بناهاي تاريخي آمل بدون ترديد مسجد ميربزرگ ميباشد،‌اين مسجد درغرب بازار فعلي واقعشده، ازآجر پخته با پوشش دروني و بروني از كاشي آبي‌رنگ (مينائي) ساخته شده است. نما مركب ازيك در بزرگ بيضي، با دودر كوچكتر درسمت چپ و راست، جملگي آنها با يك كتيبه دراز از كاشيهاي مينائي رنگ و بخط عربي كوفي تزئين شده‌اند.

اضلاع طرفين كه فقط يكي ازآنها وخوب محفوظ مانده تزئينات رنگارنگ ندارند،‌تنها زواياي آنها كاشي ميناكاري است، درسالن بزرگ كه مربع است و چهارضلع آن توسط چهار در منفذ يافته است ديوارها مزين بكاشيهاي زمينه زرد با حاشيه سياه خاكستري بارتفاع 240 سانتي‌متري ميباشند دربالا تزئينات زرد و سياه قرار گرفته، ‌سپس درزير قسمت مقعر گنبد،‌يك كتيبه عربي پهن كه با سفيد روي آبي نوشته شده، قرار دارد. ميگويند گنبد كه تقريبأ جمله تعمير و ازنو ساخته شده، سابقأ از خارج پوشيده از ورقه‌هاي نقره بوده است. در چپ و راست سالن بزرگ،‌اطاقهاي كوچكتر ازآن مزين بكاشيهاي زرد همراه باگلهاي ظريف قرار دارند. اطاقهاي زير امروز دروضع بسيار بدي‌اند. سابقأ بعضي ازآنها بسيار مجللانه مزين به مينا بوده است. اطاق كوچك مركزي بيشتر از بسياري ازآنها دقت و مواظبت ميشده است.»(12)

        رابينو نيز شرح جامعي درباره بقعه مذكور داده است كه مختصر بآن اشاره ميكنيم:‌«بقعه آن بزرگوار زيبا و پرهيبت است،‌قبر دروسط واقع و ازصندوق چوبي پوشيده شده است كه فعلأ فقط چهارچوبه آن باقيست، براين چهارچوبه اشعاري از محتشم منقوش است كه باخطي عالي نوشته شده و حروف آنرا مذهّب كرده‌اند و زمينه آن برنگ آبي تند بوده است.»(13)

        بقعه امامزارده ابراهيم ـ ساختمان اين امامزاده به شيوه برج ساخته شده و داراي بدنه آجري و گنبد مخروطي شكل ميباشد، دراين بناچند كتيبه برروي در و صندوق چوبين آن بخط رقاع حك شده است،‌تاريخ سال 925 هجري در روي صندوق مرقد خوانده ميشود،‌اهميت اين بقعه تاريخي گذشته ازنظر معماري وشيوه ساختماني بعلت دارابودن آثار نفيس چوبي آن از قبيل در وصندوق است، خوشبختانه كتيبه‌هاي اين بنا حفظ شده است طبق مفاد كتيبه، اين بقعه متعلق به ابومحمد ابراهيم از فرزندان حضرت امام موسي كاظم (ع) ميباشد(14).

        صورت كتيبه درامامزاده ابراهيم درآمل بدين شرح است:

        «قفل درب الكعبه بگشا يا مفتح‌البواب هذا الروضة المقدسه انهم الابرار العالم ابومحمد ابراهيم الملقب بالاطهر والكاظم واخيه المعالي يحيي وامهما اللهم صل‌علي ابي و علي ابومحمد ابراهيم ابن‌امام الحمام الموسي حجةالله‌بن امام ابوجعفر محمدالتقي


1
X