به وبلاگ ايران نگين درخشان كشورهاي قاره آسيا خوش آمديد

قلعه كيكاوس

 

در گفته‌هاي پيشينيان چنين آمده اسيت كه زاينده رود پس از آنكه درباتلاق گاو خوني به انتهاي جرين خود مي رسد و از حركت باز مي ماند در زمين فرو ميرود و در كرمان ظاهر ميشود. ابن رسته در « اعلاق النفسيه» ضمن توصيف زرين رود مطالب خود را با جملات زير پايان ميدهد:

… و آنچه از آب زرين رود از روستاي رويدشت كه آخرين منطقه‌ايست كه از آن مشروب ميگردد ميگذرد در سرزميني فرو ميرود و ميگويند همين آب در منطقه كرمان ظاهر ميشود و در آنجا مورد استفاده قرار ميگيردو(35)

ابن خرداذبه كه در قرن سوم مي زيست نيز مي نويسد كه اين رودخانه پس از فرو رفتن در باتلاق گاو خوني دوباره در 60 فسخي آن باتلاق در كرمان ظاهر ميشود.

ابن حوقل بغدادي نيز ذدر كتاب خود « صوره الارض» در توصيفغ « زرن رود» يعني زاينده رود به اين مطلب اشاره ميكند و مي نويسد كه آب زاينده رود سرانجام به روستاي برزند ميرسد كه خاص زردشتيان است و ميان برزند و قوطارن كه در آنجا بساط ( فرش زيلو) تهيه ميكنند به زمين فرو  مي نشيند و گفته‌اند اين آب دردياچه اي بنام طهفيروز؟ واقع در كرمان فرو ميرود(26).

مفضل بن سعد بن حسين ما فروخي در رسالعه محاسن اصفهان در حديث گاو خوني و خصايص و نوادر نواحي اصفهان ضمن توصيف بلوك « رويدشت » كه آخرين بلوك آبخورذ زاينده رود است نيز بله اين مطلب اشارهي بشرح زير دارد:

« في الجملاه ولايتي به انواع عنمارت وزراعت پيراسته و اهالي به اصناف مروت و فتوت آراسته. به اقصي آن زميني هست مبسوط بر مسافتي مضبوط كه آن هجده فرسنگ است در دو فرسنگ و بر آنجا مغيضي معروف به گاو خوني خاصيت آن ابتلاع فواضل آبهاي زنده رود اصفهان واراقت آن بر هشتاد فرسنگي زمينها و صحراهاي كرمان به حيثيتي كه معظم بلاد و معتبر امهات ماوضع آن در تكثر ارتفاعات و توفر زراعات و غرس ساير اشجار ميوه‌دار از گل و سرو و ييد و چنار و نباتات و رياحين بهار كلي اعتماد اعتبار مد و جزر آن را استظهار دادر و هر گاه كه خبر غزارت آب گاو خوني و ايام مد آن بحد كرمان صورت انتشار يابد تمامت اهالي آن حدود چون ايام عيذد نوروز و مراسم تفرج و تماشا رخت طرب بدوش نشاط به بساط شاد كا مي كشند و مژدگاني آن حال در اميدواري آن سال از فراخ نعمتي و خوش عيشي و شادكامي به يكديگر دهند و آن سال به خوشدلي و آسايش و رفاهيت گذرانند»(27).

ياقوت حموي نيز در مجم البلدان در اينمورد اشاراتي بشرح زير دارد:

زرنرود:

 بفتح اول و ثاني و نو ساكن نام نهر اصفهان است و رودي است كشهور به گوارائي و صحت آب كه از « بناكان» بيرون ميايد و به ده « دريم» ميگذرد و سپس به ده ديگري بنام « دنبا» و در اين ده آبهاي زيادي جمع ميشود كه اهميت پيدا ميكند و بوستانها و روستاها را سيراب مبكند تا بشهر ميرسد و س1پس در ريگزراي فرو ميرود به فاصله 6 فرسخ و در كرمان ظاهر ميشود و جاهائي را در كرمان سيراب مبكند و سپس بدرياي هند ميريزد و اينطور ياد كرده‌اند كه يك ساقه ني را علامت گذاري كرده و در آن موضع كه آب فرو ميرود، ( يعني گاو خوني) ني را به آب سپرده‌اند و پس از آن، آن ني را در محل خروج آب در كرامن يافته‌اند و از اين جهت گفته‌اند كه اين آب همان زاينده رود اصفهان است كه از كرمان بيرون ميايد(28).

حمدالله مستوفي در قرن هشتم هجري موضوع فرو رفتن آب زاينده رود را در باتلاق گاو خوني متذكر ميشود ولي برآمدن آن آب را در كرمان بعيد ميداند و چنين است نوشته  وي:

« رودخانه اصفهان امروز به زنده رود موسوم است و مصنفين مختلف آن را « زاينده رود» و « زرين رود» نيز نوشته‌اند. زرين رود اكنون به يكي از از شعب اين رودخانه اطلاق ميشود. قسمت علياي شاه اصلي اين رود « جوي سرد» نام دارد و از زردكوه سرچشمه ميگيرد. اين كوه كه هنوز به مناسب سنگهاي آهكي زردرنگ خود به اين نام خوانده ميشود در سي فرسخي باختر اصفهان نزديك سرچشمه رود« دجيل» يعني كارون واقع است.»

پايين سهر و فيروزان واقع در خان لنجان (29) يكي از شعب زاينده رود كه از حيث بزرگي با خود رودخناه همسري ميكند و از حدود گلپايگان سرچشمه ميگيرد به طزاينده رود ميريزد، آن گا پس از عبور از اصفهان و سيراب كردن نواحي هشت گانه آن ادنكي به سمت خاور رودشت پيچيده بالاخره در باتلاق گاوخاني كه در حاشيه كوير واقع است فرو مي رود. طبق يك عقيده عمومي كه ابن خرداذبه در قرن سوم نيز آن ذكر كرده است اين رودخانه پس از فرو رفت در باتلاق گاوخاني دوباره درشصت فرسخي آن باتلاق در كرمان ظاهر ميشود و آن گاه به دريا مي ريزد، اما اين روايت ضعيف مي نمايد زيرا كه از گاو خوني تا كرمان زمينهاي سخت و جبال محكم در ميان است و ممري در زير زمين كه چندان آب در آن روان تواند شد متعذر مي نمايدو زمين كرمان بلندتر از زمين گاو خاني است(30).

قلعه كيكاووس

ديده‌بان زاينده رود

در هفت كيلومتري مغرب شهر اصفهان و در ساحل شمالي زاينده رود بلو ماربين(31) واقع است اين بلوك در آبادي و سرسبزي بي نظير است و روستاهاي آن همه آباد و پربركت است در اين بلوك برجهاي كبوتر به تعداد فراوان وجود دارد و آتشگاه اصفهان برفراز كوهچه‌اي اخرايي رنگ كه همان تپه آتشگاه است قرار دارد و از صدها سال پيش به اين طرف همچنان ناظر زاينده رود و ديده‌بان اين رودخانه دربستر مارپيچي شكل آن از مغرب به مشرق بوده است و شراره‌هاي آتش جاويدان آن همواره رهنمو اين رودخانه در بستر ابدي آن بسوي شهر اصفهان بوده است. در نوشته‌هاي قديمي از آتشگاه بنام « قلعه ماربين» ياد شده است و ابن رسنه در كتاب « اعلاق النفسيه» در قرن سوم هجري از آن ياد كرده و آنرا از آثار كيكاووس شاه ميداند و ميگويد كه يكي از پادشاهان ايران كه گويند كيكاووس بوده از روستاي ماربين گذر كرد و.

 

 

 

آنرا پسنديد و بدستور او بر بالاي آن ميرفت همه روستاها ديده ميشد اما گذشت زمان اين قلعه را به ويراني كشيد تا بهنگام پادشاهي بهمن فرزند اسفنديار كه كمي پائين تر از آنجا قلعه‌اي بنا كرد و در آن آتشكده‌اي بساخت و آن آتشكده اين زمان پابرجاست ( يعني دراواخر قرن سوم هجري و زماني كه اين رسته درقيد حيات بوده است) و آتش همچنان درآن فروزان است.

درقرن چهارم هجري ابن حوقل (32) از اين بناي قديمي ديدن كرده و در توصيف ماربين مينويسد كهباغهاي پهناور به مساحت يك فرسخ از راست و چپ دارد و گويند خراج آن صد هزار درهم است و يخ عمده شهر و اطراف آن شهر ازهمين ناحيه بدست ميايد و ميوه‌هاي آن فراوان است و در ائين آن روستائي است بنام « مهرو كلن» كه از باصفا ترين نقاط است و در آن چشمه‌اي پر آب و دائمي بنام ياسرم(33) جاري است و اين چشمه به فاصله پرتاب يك تير از ساحل رودخانه جاري است. دراينجا پشته بزرگي چون كوه است و قلعه‌اي و آتشكده‌اي دارد و گويند آتش آن ازر آتش‌هاي ازلي قديم ست( فيقال ان ناره من قديم النيران) و خادمان و نگهباناني از زردشتيان بر آن گماشته‌اند كه بسيار توانگرند و به تهيه آشاميدنيها مي پردازند و پس از نگاه داشتن و كهنه كردن بمردم مي فروشند و سود مي برند و اعتقادشان اينست كه آشاميدني با كهنه شدن بهتر ميشود(34).

   

طغيان زاينده رود در اسفند 2533 و منظره پل فلزي

 

 

از مورخين و جغرافينويسان قديم ابن خرداذبه (35) و مسعودي(36) درباره آتشگاه اصفهان و قلعه ديده‌بان زاينده رود مطالبي نوشته‌اند از آنجمله ابن خرداذ ميگويد در قريه مارابين « مارابين» قلعه‌اي از بناهاي طهمورث موجود است و در آن آتشكده‌ايست و ابن قول حاكي از انست كه در زمان اين مورخ خيلي قديمي تصور ميشده است.چ

حمزه اصفهاني در ذكر پادشاهي كي اردشير يا بهمن بن اسفنديار بن گشتاسب در قرن چهارم هجري مي ويسد كه اين پادشاه در يك روز سه آتشكده بنا كرد: آتشكده شهر اردشير

بهنگام برآمدن آفتاب در جانب قلعه مارين ( مقصود قلعه ماربين است كه با محل فعلي آتشگاه اصفهان تطبيق مي كند) و اضافه ميكند كه شهر نام « شفق» و اردشير نام « بهمن» يعني خود وي است دوم آتشكده ذروان اردشير در قريه دارك از روستاي برخوار و سوم آتشكده مهر اردشير در قريه اردستان. حمزه مي نويسدئ كه اين پادشاه در كرانه رودخانه زاب بزرگ ( زاب عليا) نيز شهري بنام خود موسوم به ارشير آباد ساخت(37).

مفضل بن سعد بن حسين ما فروخي اصفهاني در قرن پنجم هجري از قلعه كيكاووس و آتشكده اصفهان بنام « بيت النار» و در جائي ديگر بنام « دز ماربين» ياد كرده و باني آنرا « مهر يزدان» ملكي از ملوك طوايف ناحيه النجان اصفهان معرفي ميكند و مي نويسد: « دزرا بر بالاي قلعه ماربين او بنياد نهاد»(38) حمدالله مستوفي درقرن هشتم هجري از اين بناي ديده‌بان زاينده رود نام ميبرد و مي نويسد در اين ناحيت قلعه‌اي بوده است كه طهمورث ديوبند ساخته است و آنر آتشگاه گفته‌اند و در و بهمن بن اسفنديار «‌آتش خانه» ساخته بود(39).

 

 

   

از نويسندگان متاخر اصفهاني مير سيد علي جناب صاحب كتاب « الاصفهان » شرح مبسوطي درباره اين بنابدست ميده(40).

از مورخين و سياحيان غربي ويليام جكسن در كتاب خود « ايران در گذشته و حال» راجع به آتشگاه اصفهان چنين نوشته است:

اعم از اينكه ما تاريخ اصل اين معبد را از دوره هخامنشي بدانيم يا ساختمانهاي فعلي را از دوره ساساني پنداريم اطلاعات ما را دربارة اين معبد و محل آن حداقل تا پانزده قرن قبل از اين پيش مي برد. در عصر كنوني كافي است بدانيم آتش مقدس براي قرنها در آن محل روشن بوده و آينده قضاوت خواهد كرد كه اي معبد به كداميك از مقدسات مدهب زردشت مربوط بوده است(41).

نام بعضي قصرهاي قديمي كه در كنار زاينده رود قرار داشته است

در ساحل زاينده رود قصرهائي قرار داشته است . ابن حوقل ضمن اشاره به گوارائي آب « زرن رود» از آسياب‌هائي كه در كنار رودخانه بوده و نيز قصرهاي ساحل زاينده رود در قرن چهارم هجريب نام مي برد از آنجمله قصر علي بن رستم و ساباط كه از گچ و آجر ساخته شده بود و در جانب شرقي رودخانه قصر عبدالرحمن زيار و قصر ابولفضل در حصار كرينه و در سمت مغرب از دو محله بزرگ « زركاباز» و «‌تاجه » نام ميبرد كه در آنها سقلاطون (42) و عتابيس عالي (43) و سفال و جز آن بدست مي آمده است.

   

مادي قمش و درختان با صفاي ماربين

طغيان زاينده رود در پل خواجو

 

 

در حصار كرينه كه ابن حوقل درقرن چارم هجري از آن نام برده بازاري بوده است كه مردم اصفهان در ايام نوروز بمذدت هفت روز در آن گرد هم آمده و به عيش و نوش و تفريح مي پرداخته‌اند و از انواع غذاها استفاده ميكرده‌اند. مردم شهر و گروه مردمي كه از اطراف مي امده‌اند براي اين جشن هزينه‌هاي گزافي متحمل ميشده‌اند اب حوقل نوشته است در اين جشن مردم لباسهاي زيبا مي پوشند و در مجالس جشن براي بازي و شادماني حاضر ميشوند و آواز خوان هنرمند از زن و مرد در كنار رود و كاخها به مجالس ايشان نشاط و سرور خاص مي بخشند مردم در پشت بامها و سراسر بازارها به عيش و نوش و شيريني خوردن سرگرم ميشوند و شب را به روز مي پيوندند و آرام نمي گيرند و كسي ايشان را باز نميدارد زيرا فرمانروايشان آنان را در اين كار آزاد گذشته‌اند و با گذشت سالها عادت شده است و گفته‌اند كه مخارج آنان در اين بازار هنگام حلول خورشيد در برج حمل به دويست هزار در هم ميرسد و اين علاوه بر ميوه‌هاي خوب و لذيذ و خوراكاهي عالي و آشاميدني كه در ارزاني و فراواني رايگان گونه است زيرلا انگور به من ايشان كه چهارصد درهم است هر صد من پنج درهم قيمت دارد و شيره اين صد من كه هفت من ميشود با پنج درهم بدست ميآيد(44).

قريب به اين نوشته را مافروخي در محاسن اصفهان آورد است و جاراي اين جشن را به روزگار ديالمه يادآور ميشود. اين نويسنده پس از ذكر دروازه‌هاي چهارگانه مشهور قديم اصفهان يعني دروازه جور « خور» و دروازه ماه« اسفيشو دروازه تيره و دروازه جهودان از بازاري نام ميبرد بر دروازه جور كه آنرا بازار جورين هم مي گفته‌اند و مي گوي كه در فصل نوروز هر سال تمامت مردم اصفهان از صغير و كبير و وضيع و شريف و خاص و عام و اطفال و نسوان هر كس به مقتضاي حال و توانايي خود بانواع ماكولات و مشروبات و انواع آلات موسيقي مدت يك الي دو ماه به اين قطه نقل مكان كرده و به تفريح و خوشگذراني و عيش و نوش مي پرداخته‌اند سپس اضافه مي كند كه چون فناخسرو و عضدالدوله ديلمي خاطرات آن جشن را در ايام كودكي ديده بود به خاطر داشت بهنگام آنكه بر ملك فارس مستولي گشت دستور داد تا بر دروازه شيراز و در موضعي كه آنرا« سوق الامير» ميگويند بازاراي مشابه بازار جوين اصفهان بنا كرد چنانكه تمامي مردم شيراز و نواحي اطراف آن در بازار جمع ميشدند و عضدالدوله با خواص ندما و مقربان خود در كوشكي كه در جنب آن بازار ساخته بود به لهو و لعب و خوشگذراني و طرب و معاشرت و مطايبت مشغول ميشد.(45)

در ترجمه  رساله محاسن اصفهان از قصرهاي ديگري در اسحل زاينده رود مانند قصر خصيب برطرف جسر حسين ( پل شهرستان امروز) و قصر عبدويه و قصر مغيره ياد كرده است و دربارة قصر مغيره ياد كرده است و دربارة قصر مغيره و قصر يحي از قول ابوسعيد رستمي مديني چنين نوشته است:

سقي قصر المغيره كل دان

اجشن الرعد منهمر العزالي

الي جسر الحسين فشعب تيم

فاكناف المصلي فالتلال

فجزعي زرنررود فقصر يحيي

فمرج الخنذدقين فذات ضال

فكرد آباذ(46) معهدها فمسري

نسيم الروض في تلك ارمال(47)

و معني اين اشعار به فارسي چنين است:

« ابرهاي پزباري كه با تندر غرنده و باران بسيار همراه است.

قصر مغيره و جسر حسين ( پل شهرستان) و وادي تيم و و اطراف مصلي و تلال و كنارهاتي آبادان زاينده رود و قصر يحيي و مرج الخندقين را سيراب گرداناد

و نيز كردآباد ( روستايي درجي) و ميعادگاه آنرا كه زيدنگاه نسيم خوش باغها در آن شنزار است».

در دوره سلطنت شاه عباس دوم صفوي( 1077 – 1052 هجري قمري) در ساحل جنوبي زاينده رود بين پل اللهورديخان تا پل شاهي ( پل خواجو) در باغ وسيع سعادت آباد قصرهائي در كنار اين رودخانه ساخته شده بود است ك تا اواخر دوران قاجاريه وجود داشته و عموم سياحان اواخر عصر صفويه و دورة زنديه و قاجاريه تا اوايل سلطنت مظفر الدين شاه قاجار اين قصرها را ديده و توصيف كره و از آهات نقاشيها و بعدا عكس‌هائي تهيه كرده و بيادگار گذاشته‌اند مانند قصر نكمدان و قصر كشكول و قصرهائي هفت دست و كاخهاي پراكنده درباغ ساعادت آباد و از همه مهمتر عمارت آينه خانه كه مانند چهلستون قصري با شكوه و زيبا بوده و در آب زاينده رود منعكس ميشده است.

دنباله دارد


1
X