كشف شكل و چگونگي درفش شاهنشاهان هخامنشي يحيي ذكاء از جمله موضوعهاي دلكش و شيرين مربوط به تاريخ و باستانشناسي و هنر ايران تحقيق در پيرامون درفشهاي دوره هاي تاريخي و مطالعه خصوصيات و تحولات آنهاست. در باره درفشهاي ايران در دوره هاي گوناگون با اينكه چندين رساله و گفتار سودمند از طرف دانشمندان مبرز و فضلاي سرشناس مانند لوي(levy)، يوستي(justi)، اسكارمان(O.Mann) زاره(sarre) بارتولومه( bartholomae) آرتو كريستينسن(A. Christensen) فيليس اكرمن(Ph. Ackerman) احمد كسروي، مجتبي مينوي ،سعيد نفيسي حميد نيرنوري ،دكتر ذبيح الله صفا و رومانفسكي نوشته و چاپ شده است، هنوز در گفتگو باز و جاي سخن باقي است. نويسنده اين گفتار نيز بنا به وظيفهيي كه در سه سال اخير در كميسيون نظام جشنهاي دو هزار و پانصد ساله بنياد شاهنشاهي ايران به نمايندگي هنرهاي زيباي كشور بعهده داشته و دارد در ضمن بررسي و تحقيق در پيرامون البسه و اسلحه و درفشهاي دوره هاي تاريخي ايران به موضوعي برخورد كه خوشبختانه منجر بهكشف راز مهمي درباره شكل و چگونگي درفش شاهنشاهان هخامنشي گرديد. و ناگفته نبايد گذاشت كه استعمال كلمات «راز» و «كشف» در اين گفتار از آن لحاظ است كه تاكنون هيچ يك از دانشمندان و نويسندگان مذكور در فوق و ديگر باستانشناسان حتي پرفسور اشميت باستانشناس معروف كه دقيقترين و مفصلترين مطالعات را در پيرامون ساختمانها و نقوش تخت جمشيد انجام داده است - از آن اطلاع نداشته، در نوشتهها و كتابهاي خود ذكري بهميان نياوردهاند. داستان از اين قرار است كه براي نويسنده، ضمن مطالعه و تحقيق در اطراف مطالب و مباحث فوق، با مساعدتهاي مقام رياست كل هنرهاي زيباي كشور، امكاناتي پيش آمد كه توانست دو سفر چند روزه به تخت جمشيد انجام داده سنگ نگارهها و بناهاي آنرا از نزديك بدقت مورد بررسي و مطالعه قرار دهد. در ضمن اين بررسيها و مطالعه كتابهاي مربوط به اين موضوع خوشبختانه موفق شد از راز مهمي در زمينه چگونگي درفش شاهنشاهان هخامنشي پرده بر دارد ، و مدرك متقن و محكم ديگري بر ساير مدارك اين موضوع بيافزايد، اينك بسيار مفتخر و شادمانست كه اين موضوع را براي نخستين بار در مجله هنر و مردم مورد بحث قرار داده به عالم تاريخ و باستانشناسي ايران عرضه ميدارد. درباره درفشهاي دوره هخامنشي ،اطلاعات ما تاكنون، منحصر به نوشتهها و اشارات تاريخ نويسان يوناني بوده است از آن جمله گزنفون (427-355قبل از ميلاد) در كوروش نامه (كتاب 8-فصل 5)، در مورد درفشهاي زمان كوروش بزرگ نوشته است كه: «هريك از چادرهاي فرماندهان براي شناختن آنها ،درفشي مخصوص دارد و چنانكه خدمتكاران باهوش خانه هاي شهرنشينان بسيار و مخصوصاً سرشناس را ميشناسند، كاركنان كوروش هم چادرها و درفش هاي سرداران را مي شناختند و اگر كوروش كسي را ميخواست خدمهاش ناچار نبودند در جستجوي چادر او برآيند بلكه يكسره از كوتاهترين راه به چادر ميرفتند ».باز در جاي ديگر نوشتهها: «هر دسته از گروهان درفشي داشت كه بدست اسكوفور) Skeuphore)بود». [13] هرودوت نيز در اين مورد مطالبي نظير نوشته هاي گزنفون در كتاب خود آورده، ولي هيچيك از آنان در باره شكل و نقش و چگونگي آنها توضيحي نداده است. همچنين از نوشته هاي اين تاريخ نويسان پيداست كه گذشته از درفشهاي فرماندهان و سرداران لشكر, شاهنشاهان نيز يك درفش مخصوص بخود مقام سلطنت داشته اند كه همواره هنگام جلوس بر اورنگ شاهنشاهي و حركت در ميان لشكر و سپاهيان ،در پشت سر آنان برافراشته ميشده است. گزنفون در كوروش نامه (كتاب 7-فصل1)در داستان لشكر كشي كوروش به بابل در باره اين درفش مينويسد :«كوروش به آنها (سربازان )سفارش كرد كه چشم به درفش داشته با گامهاي شمرده حركت كنند، درفش كوروش شاهيني بود زرين با بالهاي گشاده كه بر نيزه بلندي برافراشته بودند ».و بعد افزود :«درفش پادشاهان ايران هنوز هم بدين گونه است».(شكل زير ) |
باز هم او در كتاب ديگرش بنام لشكركشي(آنابازيس) در داستان جنگ كوروش كوچك و برادرش اردشير دوم هخامنشي (361-404 ق.م) كه خود گزنفون نيز در جزو سپاهيان مزدور يوناني كوروش بوده چنين مينويسد: «روي تپه باندازه ايي سوار بود كه يونانيان نتوانستند بدانند در آنجا چه ميشود ولي همين اندازه ملتفت شدند كه درفش شاهنشاه شاهيني بود زرين با بالهاي گشوده كه بر نوك نيزه يي قرار گرفته بود». كورتيوس روفوس( Rufus Kurtius )كه در نخستين سده ميلادي ميزيسته در اسكندر نامهاش(16و3،III)هنگام گفتگو از داستان جنگ داريوش سوم و اسكندر مينويسد :«نخست در پيشاپيش سپاه ايران آتشدان نمودار شد و از پي آن مغان سرود گويان وارد شدند پشت سر آنان 365 جوان با جامههاي ارغواني و پشت سر آنان گردونه مقدس كه اسبهاي سفيد آنرا ميكشيدند ،گردونه با تنديسه هاي ايزدان كه از زر ساخته شده بود ،و يوغ به گوهر زينت يافته بود همچنين تنديسه ديگر كه نماينده نياكان بود در آن ميدرخشيد و ميان آن شاهين شهپر گشوده زرين برافراشته بودند». بدينسان گرچه از اشاره هاي اين تاريخ نويسان دانسته [14] ميشود كه درفش مخصوص شاهنشاهان هخامنشي داراي نقش يا شكل شاهين شهير گشودهيي بوده كه بر سر نيزه نصب ميشده است، ولي از شكل چگونگي خود درفش و اينكه آيا نقش شكل شاهين بر روي پوست يا پارچه يا چيز ديگر قرار ميگرفته يا خود مستقلا بصورت مجسمه بر سر نيزه نصب ميشده است مطلبي بدست نمي آيد. اما اگر در باره شكل و چگونگي درفش شاهنشاهان هخامنشي تاريخ نويسان يوناني مهر سكوت بر لب زده و اطلاعاتي در آن باره بدست نميدهند از سوي ديگر خوشبختانه دو مدرك و اثر باستاني يكي از يونان ديگري از رم اين نقص را جبران ميكنند. مدرك نخستين جامي است گلي ساخت يونان كه اينك در موزه لوور پاريس محفوظ است.( شكل زير) | |||
مدل زرين با نقش شاهين شهير گشوده از دوره هخامنشيان (سده پنجم پيش از ميلاد) موزه بريتانيا |
در داخل اين جام تصوير پيكار يك تن سرباز سنگين اسلحه يوناني با درفش دار لشكر ايران نقاشي شده و موضوع آن چنانكه نمودار است از يك فكر حماسي و انتقام جويا نه يوناني نشات گرفته است. در تصوير اين جام درفش دار لشكر ايران كه جامه مادي پوشيده است بر اثر ضربهاي كه از شمشير سرباز يوناني خورده به رو بر زمين افتاده و سپر يا كمانش بسويي پرتاب شده و قسمتي از كماندان او نيز كه شبيه كماندانهاي منقوش در تخت جمشيد است پيداست، سربازان ايراني با اينكه بر زمين افتاده بنابر وظيفه سر بازي هنوز چوب درفش را رها نكرده درفش را همچنان بر پا نگاه داشته است سرباز يوناني كه در بالاي سر او ايستاده آماده است ضربتي ديگر با شمشير خود بر او فرود آورد. در حاشيه ظرف به خط يوناني نوشته است كه « دورس(DOURES ) اين را كشيده » و چنانكه از موضوع آن پيداست يادگار زمان جنگهاي ايران و يونان است .آنچه در اين تصوير مورد توجه ماست شكل و نقش درفش سربازان ايراني است كه عبارت است از مربع يا مستطيلي كه از پارچه يا چيز ديگر كه دو وتر آن به چهار مثلث تقسيم كرده است و مثلثهائي كه دو بدو از رأس باهم مماسند همرنگ هستند يعني از چهار مثلث دو تاي مقابل سفيد و دو ديگر سياه رنگ است. اين مربع از پشت به چوب يا ميلهً درفش نصب شده و گويا داراي دو وجه يا صورت بوده و پشت و روي درفش را بيك شكل مينمايانده است و در اين تصوير گوشهيي از قسمت پشت درفش كه كنده شده از زير پيداست. [15] دومين مدرك و اثر باستاني در بارة شكل و چگونگي درفش شاهنشاهان هخامنشي، موزائيك رنگيني است كه در كف تالاري در (كاسا دل فائونو)واقع در شهر پمپئي ايتاليا كه در سال 79 ميلادي بر اثر آتشفشاني كوه وزوو در زير خاك و خاكستر مدفون شده بود بدست آمده است.(شكل زير ) | |||
جام گلي يوناني با تصوير سر باز سنگين و درفشدار ايراني (موزه لوور) |
اين تابلو موزائيك كه اينك در موزه ملي ناپل محفوظ است منظره جنگ اسكندر مقدوني و داريوش سوم را در ايسوس نشان ميدهد. در اين تصوير نيز درفش شاهنشاه هخامنشي (كه متاُسفانه قسمتي از موزائيكهاي آن ريخته است) بصورت صفحهُ مربعي نشان داده شده كه بر سر نيزهُ كه پيكان آن از پشت پيداست نصب شده است. درفش داراي حاشيهاي است به رنگُ سرخ مايل به قهوهاي كه شايد در اصل بنفش يا آبي و ارغواني بوده است و در وسط آن نقش شاهين زريني ترسيم يا دوخته شده است. تشابه شكل درفش در اين دو مدرك باستاني و تطبيق نقش وسط درفش موزائيك پمپئي با نوشته هاي تاريخ نويسان يوناني در اين مورد ما تا حدودي مطمئن ميسازد كه درفش شاهنشاهان هخامنشي جز چنين شكل و نقشي نداشته است. اما آنچه از نوشته و تصوير در اين مورد ياد كرديم همه خارج از كشور ايران و متكي به اطلاعات غير ايراني بود و تاكنون مدركي كه مربوط به زمان هخامنشيان واز خود ايران باشد از طرف محققان و دانشمندان باستان شناسي ارائه نشده است. | |||
موزائيك از پمپئي كه جنگ داريوش سوم و اسكندر مقدوني را در ايسوس نشان ميدهد (موزه ناپل) |
خوشبختانه نويسنده اين گفتار چنانكه در آغاز مطلب نوشت بر اثر دقت ممارست فراوان و بررسي دقيق در نقوش تخت جمشيد و ساير آثار در موزه ايران باستان، توانست شكل درفش پادشاهان هخامنشي را كه اتفاقاً موُيد اقوال و نقوش مذكور در فوق ميباشد كشف كند. بيگمان بيشتري از خوانندگان گرامي كه با آثار موجود در تخت جمشيد و نقوش آن آشنائي دارند ميدانند كه نقش برجسته بارگاه داريوش بزرگ كه در آن يكي از بزرگان ماد را به حضور پذيرفته و گزارش او را ميشنود - چهار بار در بالاي نقش برجسته ديوارهُ درگاهيهاي تالار صد ستون و دوباره به قطع بزرگتر در خزانهُ تخت جمشيد تكرار شده است. از مكرر بودن اين نقش برجسته پيداست كه موضوع آن اشاره به يك واقعه مهم تاريخي است كه هم مبادرت به حجاري آن شده و هم در جاهاي مختلف تكرار شده است. [16] | |||
بارگاه داريوش ازدر گاهي هاي تالار صد ستون تخت جمشيد |
اين نقش برجستهها طرز جلوس شاهنشاه هخامنشي را بر اورنگ پادشاهي و تشكيل مجلس بار و مراسم مربوط به آنرا دقيقاً نشان ميدهد. صرفنظر از شرح جزئيات آن اگر خوانندگان در تصاويري كه از اين نقش برجسته به چاپ رسيده است دقت فرمايند ملاحظه خواهند كرد كه در پشت سر شاهنشاه و افراد ديگر ،در خارج از سايهبان و سرادق سلطنتي ،سربازاني با جامه پارسي (در نقش برجسته هاي تالار صد ستون يك تن، در نقش برجسته هاي خزانه دو تن) نيزه بدست ايستادهاند. مثلاً اگر در نقش برجسته خزانهُ شكل زير امتداد بالاي نيزه نخستين سرباز را به دقت وارسي نمائيم ، سطحهُ مربع برجستهيي را خواهيم ديد كه ضلع جنبي سمت چپ آن در امتداد ديرك سايهبان و چسبيده به آن است و قاعدهُ آن نيز نيزهُ دست سرباز را قطع كرده است، ضخامت سطح مربع از متن كار باندازهايست كه توليد سايه نموده است (افسوس كه در قرينهُ اين نقش خزانه كه اينك در موزه ايران باستان در تهران نصب شده است اين قسمت شكسته، و از ميان رفته است). | ||||
نقش برجستهُ بارگاه داريوش، از خزانهُ تخت جمشيد | بارگاه داريوش ازدر گاهي هاي تالار صد ستون تخت جمشيد |
كساني كه در اين نقش مطالعه و بررسي كرده، مطالبي نوشتهاند و گاه به جزئيات نيز پرداخته اند متاُسفانه به اين گوشه از نقش چنانكه بايد ،توجهي نكرده، بطور سطحي از آن [18] در گذشته اند و اگر هم مانند پرفسور اشميت دقتي بكار برده اند موضوع را بطور صحيح درنيافته و آنرا نقشي مشكوك ناميدهاند. حال با توجه به نقوش يوناني و رومي كه در بالا راجع به آنها گفتگو كرديم اگر مجدداً در پيرامون اين گوشه از نقش برجستهها عميقاً بررسي نمائيم خواهيم دريافت، ميلهيي كه در دست سربازان مزبور قرار دارد جز چوب يا ميله درفش مربع شكلي نميباشد و اين سربازان نيز جز درفش داراني كه درفش شاهنشاهي را در پشت سر داريوش نگاه داشتند كس ديگري نميباشد. در نقش برجستههاي تالار صد ستون (يا تالار تخت )حدود صفحهُ مربع يا مستطيل درفش بوسيلهُ خطي گود يا با اندكي برجستگي نموده شده(شكلهاي زير سمت راست)ونيز پشت درفش يعني سمتي كه امتداد ميلهُ درفش در آن نمايان است نشان داده شده است، در صورتيكه در نقش برجسته خزانه، چنانكه گفتيم برجستگي درفش بيشتر بوده و روي صفحه يا پرده را نماياندهاند. در اين نقش برجستهها در روي ميلهُ درفش متاُسفانه جز پرده يا صفحه مربع ساده و بدون نقش و تزئين اضافي چيزي ديده نميشود و دانسته نيست تزئينات حاشيه و نقش متن داخلي پردهُ درفش چگونه بوده است ولي اگر بدانيم كه اغلب نقوش برجسته و در ديوار تخت جمشيد هنگام آباداني رنگين و رنگ كاري شده بود و نقش نگار و جزئيات و تزئينات آنها بوسيلهُ رنگهاي گوناگون نمايانده ميشده است , آنگاه مي توانيم گمان بريم كه در اين درفش نيز جزئيات ونقوش آن بوسيله رنگ نشان داده شده بوده كه به مرور دهور رنگها ريخته و از آن جز سطحي صاف چيزي بر جاي نمانده است. |
نويسندهُ گفتار بر آن است كه صفحهُ لاجورد مربع شكلي كه در سال 1327 در كاخ آپاداناي تخت جمشيد بدست آمده است.( شكل سمت چپ) و در داخل آن نقش شاهين بال و چنگال گشودهيي كنده شده و حاشيه آن با مثلثهائي به رنگهاي سبز و سفيد و قرمز تزئين شده است، نمونهُ كوچكي از درفش شاهنشاهي هخامنشيان است، آنچه اين نظر را تاُييد ميكند، گذشته از نقوش آن كه مطابق اشاره هاي تاريخ نويسان و ساير نقوش هخامنشي ميباشد وجود دو سوراخ در بالا و پائين آن است كه احتمال ميرود براي نصب در ديوار بوده و نيزه و سر نيزهيي مناسب با قطع آن نيز [19] در پشتش قرار ميگرفته است و شايد بتوان تصور كرد كه اين كاشي مربوط به مجلسي نظير مجالس فوق، منتهي از كاشي لعابي رنگين بوده كه اينك از آنها جز اين صفحهُ لاجوردي اثري باقي نمانده است. مدارك مربوط به باستانشناسي كه گفتگو از آنها در اين گفتار بيجاست نشان ميدهد كه اين گونه درفشها چنانكه پيش از هخامنشيان در ايران معمول بوده ،پس از آنها نيز از ميان نرفته دربار شاهان محلي فارس يعني «فره تهدار »ها كه از 200 پيش از ميلاد تا210 ميلادي ميان سلسلههاي هخامنشي و ساساني يعني همزمان با دوره هاي سلوكي و اشكاني در سرزمين فارس پادشاهي كوچكي داشته اند معمول بوده است. | |||||
صفحهُ لاجورد مربع ( 5/12×5/12)با نقش عقاب كه در سال 1327 در كاخ 32 ستون تخت جمشيد كشف شده است) (موزهُ ايران باستان) | |||||
از اين پادشاهان كه احتمال ميرود نياكان ساسانيان بوده اند و اردشير بابكان آخرين آنها بوده كه در سال 226 ميلادي به شاهنشاهي ايران رسيده است مقداري سكههاي سيمين بدست آمده كه در روي آنها نقش درفش چهار گوشي بسيار شبيه به درفش هخامنشيان ديده ميشود چيزي كه هست در اين دوره نقش داخل درفش از شاهين به كوكب چهار پري كه در فواصل پرده هاي آن چهار قرص مدور قرار گرفته تغيير يافته و نيز چهار آويز روباني با گويهاي كروي از آن آويخته شده است. و همچنين در يكي از سكهها كه متعلق به داريوش اول(؟) از همين سلسله ميباشد و تاريخ آنرا بين 150 تا 100 پيش از ميلاد تعيين كرده اند .(شكل سمت راست) در بالاي درفش هيكل [20] نيمرخ شاهين بال و پر بستهيي را نصب كرده اند كه احتمال دارد بازماندهُ نقش شاهين درفش هخامنشيان است. |
| ||||
سكه 3 درهمي سيمين از داريوش يكم (؟) از 150 تا100 پيش از ميلاد | |||||
سكهُ 3 درهمي سيمين از بغداد يكم سدهُ سوم پيش از ميلاد | |||||
|
همچنين دلايل محكمي هست كه شكل و نقش درفش هخامنشيان كه توسط جانشينان اسكندر از ايرانيان اقتباس شده و در ميان روميان معمول گرديده بود سپس بوسيلهُ روميان ميان ساير ملل اروپا نشر و رواج گرفته است چنانكه علائم دولتهاي پروس و اتريش و لهستان و فرانسه و روسيه تزاري با اندكي اختلاف درست همان نقش درفش هخامنشي ميباشد. |
از سوي ديگر مدارك تاريخي نشان ميدهد كه درفش شاهان محلي فارس عيناً در دورهُ ساسانيان نيز معمول بوده و درفش كاوياني ساسانيان با توصيفاتي كه فردوسي و مورخين اسلامي از آن كردهاند جز اين درفش نبوده است. يكي از دلايل وجود اين نوع درفش در دورهُ ساساني تصوير درفشي است در نقش برجسته شاهپور در تنگ چوكان فارس كه در يكي از مجالس آن يكي از هديه آورندگان (كه شايد رومي است)درفش مربع شكل در دست دارد كه شبيه درفش هخامنشيان و فرتهدارها و درفش كاوياني است. چون شرح جزئيات درفش كاوياني دوره ساساني باعث تطويل كلام ميگردد اينك از آن صرفنظر نموده بحث در پيرامون درفشهاي دورهُ اشكاني و دوره ساساني را به وقت ديگر ميگذاريم. [21] |