جشن ها از بارز ترين مراسم و آيين هاي گروهي هر قوم و ملتي هستند كه مي توانند نشانگر ژرفاي ميراث فرهنگي آن ملت باشند. از اين روي مي توان جشن ها را يكي از روشن ترين نمودهاي فرهنگ مردم دانست. هيچ قوم و ملتي را در هيچ كجاي تاريخ و جغرافياي جهان نمي توان يافت كه داراي جشن هاي ويژه ي خود نباشد. از اين روي جشن هاي هر قومي پيوندي استوار و ديرينه با هويت و ريشه هاي فرهنگي آن قوم دارد و همينطور نوع نگاه و انديشه ي آن قوم به جهان،انسان، طبيعت و فرا طبيعت را نشان مي دهد. همچنين مي توان ردپاي رخداد هاي تاريخي، دشواري ها و آرمان هاي آن مردم را در درون ريزه كاري ها و راهبرد برگزاري اين جشن ها رد يابي نمود.
ايرانيان به سبب داشتن تاريخ و تمدني كه از كهن ترين و ريشه دار ترين تمدن ها دانسته شده است، وارث فرهنگي ژرف و گسترده شده اند كه در دل خود جشن ها و آيين هاي بسياري را پرورانده است. اين جشن ها همواره با شادي و شادماني و نيز با شادخواري و پايكوبي همراه بوده است. چرا كه از يك سو آيين هاي گروهي و دسته جمعي خواستار شادي و زاينده ي شور و نشاط همه گاني بوده است، و از سوي ديگر باورها و دستورهاي ديني ايرانيان كهن همواره همسو با شادي و شادماني بوده و انسان را از غم و اندوه پرهيز داده اند، چراكه ايرانيان شادي را آفريده و بخشش اهورامزدا و غم و اندوه را از سوي اهريمن مي انگاشته اند. از اين روي برگزاري هر چه بيشتر و بهتر اين جشن ها از همه سو آموخته و پاسداري مي شده است. تا جايي كه بسياري از اين جشن ها همراه با نيايش و ستايش خداوند بوده و رنگ و بوي ديني نيز داشته است و اين نكته به پايداري و ديرپايي آنها انجاميده است.
واژه ي "جشن" در زبان اوستايي، "يسنه" (yasna) و به معناي ستايش و ستودن بوده كه در دوره هاي پس از آن به "يسن" ، "يزشن" و "جشن" دگرگون شده است. امروزه "يزد"(شهر يزد) از آن ريشه و به همان معني مي باشد.
جشن هاي ايراني را با رويكردي گاهشمارانه به سه گروه بنيادين مي توان گروه بندي نمود:
۱٫ جشن هاي سالانه ۲٫ جشن هاي فصلي ۳٫ جشن هاي ماهانه
۱٫ جشن هاي سالانه مانند: نوروز، مهرگان، سده و يلدا. بسياري از اين جشن ها با افراد استوره اي در پيوسته اند. براي نمونه: بنيانگزار "نوروز" را جمشيد و پايه گزار "سده" را هوشنگ پيشدادي مي دانسته اند. همچنين جشن "مهرگان" را با شوريدن كاوه آهنگر بر ضحاك و پادشاهي فريدون درآميخته مي انگاشته اند.
۲٫ جشن هاي فصلي يا گاهنبار ها: يا گاسان بار(در زبان پهلوي) به معناي گاه و زمان به ثمر رسيدن و بار آوردن و نيز بار عام و همگاني براي جشن و پايكوبي مي باشد. شمار گاهنبار ها در هر سال شش تا بوده و هر كدام پنج روز به درازا مي كشيده است. شش گاهنبار برابر با شش مرحله ي آفرينش هستي از سوي اهورامزدا مي باشد كه در بسياري از نوشته هاي ديني ديگر چون تورات و قرآن نيز به آنها اشاره شده است. شش جشن گاهنبار شامل:
۱- ميديوزرم گاه (ميديوي زرمي:maidhyoi-zaremaya) به معناي ميانه ي بهار. كه در ارديبهشت ماه است و به يادبود آفرينش آسمان.
۲- ميديوشهم گاه(ميديوي شم:maidhyoi-sham) به معناي ميانه ي تابستان. كه در تير ماه است و به يادبود آفرينش آب.
۳- پيته شهم گاه(پتيش همي:paitish-hamya) به معناي دانه آور. كه در شهريور ماه است و به يادبود آفرينش زمين.
۴- اياسرم گاه(ايا ثرم:ayathrima) به معناي بازگشت به خانه(بازگشت گله از چراگاه). كه در مهر ماه است و به يادبود آفرينش گياهان.
۵- ميدياريم گاه(ميديايري:maidhyairya) به معناي ميانه سال يا ميانه زمستان. كه در دي ماه است و ياد بود آفرينش جانوران.
۶- همس پت ميديم گاه(همسپت ميدي:hamaspath madya) به معناي با هم جمع شدن. كه در دي و اسفتد ماه است و به يادبود آفرينش انسان.
در اين روزها آيين هاي ويژه اي برگزار و نيايش هاي ويژه اي خوانده مي شده و از خوردن برخي از خوردني ها پرهيز مي شده است. در اين روز ها ناداران و ناتوانان مهمان توانمندان مي شوند و از داد و دهش آنان برخوردار مي گردند.
۳٫ جشن هاي ماهانه: در ايران باستان هر سال به دوازده ماه، و هر ماه به سي روز بخش مي شد و هفته هاي امروزي وجود نداشتند. روزهاي سي گانه ي هر ماه با سي نام از نام هاي ايزدان يا امشاسپندان و يا جلوه هاي اهورامزدا نامگزاري مي شدند. نام روز ها شامل:۱-اورمزد(اهورامزدا) ۲-بهمن ۳-ارديبهشت ۴-شهريور ۵-سپندارمز (اسفند) ۶-خورداد ۷-امرداد ۸-دي به آذر ۹-آذر ۱۰-آبان ۱۱-خور(خورشيد) ۱۲-ماه ۱۳-تير ۱۴-گوش(گئوش) ۱۵-دي به مهر ۱۶-مهر ۱۷-سروش ۱۸-رشن ۱۹-فروردين ۲۰-ورهرام(بهرام) ۲۱-رام ۲۲-باد ۲۳-دي به دين ۲۴-دين ۲۵-ارد ۲۶-اشتاد ۲۷-آسمان ۲۸-زامياد ۲۹-مانتره سپند(سخن مقدس) ۳۰-انارام
نيز از ميان اين سي نام، دوازده نام را بر روي دوازده ماه گذاشته اند: ۱-فروردين ۲- ارديبهشت و… تا ۱۲-اسفند. زماني كه نام روز با نام ماه يكسان مي شد آن روز را جشن ماهانه مي خواندند مانند روز دوم از ماه يازدهم كه بهمن روز از بهمن ماه مي شود و آن جشن را بهمنگان مي ناميدند. به اين ترتيب دوازده جشن ماهانه در سال به وجود مي آمد. اما به اين سبب كه در ماه دي سه روز ديگر نيز به نام اهورا مزدا مي باشد، سه جشن ديگر افزوده مي شد و بر روي هم شمار جشن هاي ماهانه به ۱۵ مي رسيد. از ميان اين جشن ها مي توان به برجستگي تيرگان، ديگان(يلدا) و اسفندگان(بزرگداشت زنان و جشن مزدگيران) اشاره نمود.
بايسته است بدانيم كه گاهشماري باستاني ايران با گاهشماري خورشيدي امروز همپوشاني تام ندارد و در هر ماه از يك تا شش روز نابراري مي تواند ديده شود. براي نمونه جشن تيرگان كه در گاهشماري باستاني برابر با ۱۳ تير ماه است در گاهشماري امروزي برابر با ۱۰ تيرماه مي باشد.
ياري نامه:
۱- پرويز رجبي، "جشن هاي ايراني"، آرتاميس،تهران،۱۳۸۷ش
۲- رضا دشتي، "جشن هاي ملي ايرانيان"، پازينه،تهران،۱۳۸۶ش
۳- كورش نيكنام،"از نوروز تا نوروز"، فروهر،تهران،۱۳۸۷ش
۴- گاهشمار زرتشتيان ايران، نشر سالنماي راستي، ۱۳۸۸ش