به وبلاگ ايران نگين درخشان كشورهاي قاره آسيا خوش آمديد

قديمي‌ترين نخل چوبي ايران(يزد )

نخل چوبي ميدان امير چخماق به عنوان قديمي‌ترين نخل چوبي ايران با 450 سال عمر متعلق به عصر صفوي و به نخل حيدري‌ها معروف است. بلندي اين نخل 8.5 متر و اضلاع آن نيز 8.5 در 8.5 متر است.
اين نخل مجموعه مشبكي از چوبهاي تراشيده شده با گره چيني‌ها و تيرهاي بزرگ است كه تقريبا به شكل درخت سرو (نماد آزادگي) ساخته شده است. اما بزرگترين نخل ايران نيز با همين ويژگي‌ها در شهرستان زارچ قرار دارد.
يزدي‌ها رسم دارند كه در ايام سوگواري امام حسين(ع) مراسم نخل گرداني اجرا كنند. اين نخل توسط 150 نفر در ميان مردم گردانده مي‌شود تا مراسم ويژه آن نمادي باشد براي آزادگي و مظلوميت امام سوم شيعيان.

1

قديمي‌ترين ميدان ساعت شهري در ايران

قديمي‌ترين ساعت شهري ايران در ميدان وقت الساعت يزد نصب شده است. اين ساعت آفتابي به استناد كتاب جامع مفيدي نخستين ساعت شهري است كه فردي به نام ابوبكر ساعت ساز يزدي آن را در سال 725 هجري قمري در مدرسه ركنيه در جوار مسجد جامع يزد نصب كرد. اين مكان بعدها به نام ميدان وقت الساعت شهرت يافت.

1

بلندترين بادگير جهان

بلندترين و منحصر بفرد ترين بادگيرهاي جهان را تنها مي‌توان در استان يزد پيدا كرد. بادگير باغ دولت آباد يزد در شمار زيباترين بادگيرهاي دوره زنديه و قاجاريه با قدمتي 270 ساله به عنوان بلندترين بادگير جهان به حساب مي‌آيد. اين بادگير كه نمونه اي از معماري دوره زنديه را داراست در سال 1160 هـ.ق توسط محمدتقي خان يزدي مشهور به خان بزرگ سرسلسله خوانين يزد ساخته شد.

اين بادگير ارتفاعي به طول 33 متر و 80 سانتي متر دارد و از خصوصيات بارزش هشت ضلعي بودن آن است كه باعث مي‌شود باد در هر جهت به راحتي و به سرعت به قسمت زيرين آن هدايت شود و پس از برخورد به سطح آب حوضچه زير بادگير، هواي خنكي در داخل آن ايجاد كند.
در كنار اين بادگير باغي شامل سه عمارت هشتي و سردر و تالار آينه نيز موجود است كه بهشت آيين خوانده مي‌شود و داراي نقوش اسليمي ‌است. اين باغ مدتها محل اقامت كريم خان زند در يزد بود و از نظر طراحي در شمار زيباترين باغ‌هاي دوره زنديه و قاجاريه محسوب مي‌شود.

1

مسن ترين درخت جهان

سرو چهار هزار ساله ابركوه را مي توان مسن ترين موجود زنده جهان ناميد. هر چند كه گفته مي شود در كشور سوئد نيز درحتي وجود دارد كه از سرو ابركوه قديمي تر است اما اكنون از درخت پير سوئد تنها ريشه هاي آن باقي مانده در حالي كه سرو كهنسال شهرستان ابركوه با 25 متر ارتفاع 18 متر محيط و 5.11 متر اندازه دور تنه در قلب ايران زنده و سبز است و آرام آرام زندگي مي كند.

1

طولاني ترين قنات ايران

طولاني ترين قنات ايران به نام "قنات زارچ" با طول صد كيلومتر در استان يزد قرار دارد. اين قنات يكي از كهن ترين قنات هاي ايران به شمار مي آيد كه سابقه اي بيش از سه هزار سال دارد. طول كوره قنات زارچ بيش از 71 كيلومتر بوده و تعداد چاه هاي آن دو هزار و 115 حلقه شمارش شده است.

1

سوغات و ره آورد سفر

در مجموع در اين شهرستان سوغات و ره آوردي كه از شهرت بسياري برخوردار باشد وجود ندارد، اما قاليچه‌ها‌ي پرنقش و نگار با رنگ‌ها‌ي روشن كه در اين ناحيه بافته مي‌شوند مي‌توانند بهترين ارمغان سفر به رشتخوار باشند. بافت‌ها‌ي ابريشمين براي تهيه البسه الوان و ساير بافته‌ها‌ي نخي كه از آنان روسري‌ها‌ي نازك، حوله‌ها‌ي نخي و بقچه‌ها‌ي زيبا توليد مي‌شوند قادرند زمينه خريد سوغات را براي گردشگران در اين شهرستان فراهم كنند.

1

يزد:

شهرهاي اردكان، عقدا، ميبد و تفت، طبيعت‌گردي در دامنه‌هاي شيركوه و ابركوه.
دو شهر كويري يزد و كرمان را براي حسن ختام گفتگوي‌امان نگه داشتم، از آن جهت كه كوير به قول يكي از بزرگان، تكامل جنگل است و هيچ‌كدام از زيبايي‌هايي كه درباره‌شان حرف زديم، حريف افسون يكي از شب‌هاي پر ستاره‌اش نمي‌شوند.
يزد، نمادي از تمدن كويري است و به دليل ويژگي خاص معماري‌اش در بهينه سازي مصرف سوخت و سازگاري با طبيعت، براي گردشگران خارجي حائز اهميت است. بسياري از گردشگران اروپايي به هواي ديدن معماري فوق‌العاده اين استان و البته استان كرمان به كشورمان سفر مي‌كنند غافل از اين‌كه بيشتر مردم كشورمان هنوز به اين استان‌ها سفر نكرده‌اند.

علاوه بر توجه به معماري شگفت‌انگيز مركز يزد، پيشنهادم براي سفر به اين استان ديدار از اردكان، عقدا، ميبد، تفت، دامنه‌هاي زيباي شيركوه، ابركوه و سروزيباي 4000 ساله آن است، سروي كه شايد كهنسال‌ترين موجود زنده در كشورمان باشد.

1

رباط كريم

رباط كريم

اين منطقه از هزاران سال قبل نيز از مزاكز تمدن و زندگي بوده و آثار متعدد باستاني كه در سال 69 و آواخر 73 در حوالي رباط كريم از شش هزار سال قبل تا دوران قاجاريه بدست آمده مبين اين ادعاست. مضافاٌ اينكه در حوالي بازارك معروف به چاله بازارك كارشناسان بر اين باورند كه روستا يا شهري در زير خاك مدفون شده است.

رباط كريم به دليل واقع شدن بر سر راه "جاده ابريشم" و راه زيارتي "خراسان به بغداد" از قديم الايام داراي اهميت و توجه بوده است و از اين روست كه كهنترين و بي نظيرترين كاروانسراهاي ايران مانند كاروان سنگي در اين منطقه ساخته ميشود و به تدريج با متروكه شدن آن احكام و رجالي كه از اين راه رفت و آمد ميكردند به فكر ساختن يك كاروانسراي ديگر بنام كاروانسراي فتحعليشاهي افتاده و چون رباط كريم طبيعت زيبا و مصفا و باغها و مزارع فراوان و رودخانه هاي پر آب (در بازارك) برخوردار بوده از اين رو اين امر ظاهرا با گذر خواجه كمال حرمسراي فتحعليشاهي قاجار تحقق ميابد.

بعد از اين كه آقا محمد خان قاجار تهران را به پايتختي انتخاب و به عمران و آبادي آن همت گماشت و تهران مركز دوائر دولتي و حكومتي شد لاجرم از نقاط مختلف مملكت مراجعات مردم براي رفع نيازها و مشكلات اداري و غيره كه قبل از آن به اصفهان و قزوين بود بيشتر به تهران متوجه شد و بنابراين مردم مناطق جنوبي مملكت از جمله شيراز ، اصفهان ، قم ، ساوه و ... مي بايست از رباط كريم كه در مسير جاده ساوه به تهران عبور نمايند و كاروانيان ، قافله هاي بازرگاني و دسته هاي نظامي از اين محل عبور مي نمودند.

1-1- ساير علل تجديد حيات و ترميم رباط كريم :

- وجود كاروانسراهاي موجود

- عبور راه آهن تهران - خرمشهر از رباط كريم و وجود ايستگاه راه آهن

- كشف معدن منگنز در كوههاي جنوب غربي رباط كريم

- موقعيت جغرافيايي رباط كريم كه به علت نزديكي به تهران استعداد شهرك اقماري را پيدا كرده و شهرك پرند در نزديكي رودخانه شور احداث شده است

1-2- شهر رباط كريم :

سابقه شهر رباط كريم بسيار زياد نبوده و بطوريكه از قرائن و دلايل موجود برمي آيد سابقه تاريخي آن حدود 280 سال مي باشد .

محدوده سابق رباط كريم بيش از 3 الي 4 هكتار نبوده و خانه هاي روستايي در اطراف كاروانسراها جاي داشته است و بعد از اينكه رباط كريم تا حدودي توسعه يافت داراي چهار دروازه گرديد كه به ترتيب به شمال ، جنوب ، مشرق و مغرب منتهي مي شد بطوريكه آثار دروازه غربي آن نزديك امامزاده محمد تقي تا چندي قبل نيز به چشم مي خورد ، بعدها با توسعه شهر رباط كريم و احداث باغهاي ميوه كنترل دروازه ها از بين رفت و خيابانها و كوچه هاي فراواني احداث گرديد .

1-3- راهها:

قبل از احداث محور تهران – ساوه و جاده هاي آسفالت و شوسه و راه آهن تهران – جنوب ، جاده كاروانرو از داخل رباط كريم عبور و به تهران ، ري ، خراسان و قزوين منشعب و منتهي مي شد كه بقاياي پل سنگي قديمي بر روي رودخانه كرج در غرب شهر رباط كريم در محله بازارك را مي توان مشاهده كرد.

در سطح منطقه رباط كريم براي اكثر روستاها ، قلعه ها و حصارهاي مستحكمي وجود داشته كه داراي ديوارهاي بلند و برج و باروي بودند و آثار برخي از آنها در سطح دهستانهاي امامزاده ابوطالب ( آدران ) ، اسماعيل آباد و منجيل آباد نظير قلعه هاي آدران ، اورين ، اسماعيل آباد ، ميمون آباد ، وجه آباد ، حصارمهتر ، انجم آباد و بازارك همچنان به چشم مي خورد.

اين بناها به لحاظ استحكام و نوع ساخت اماكن مطمئن و امني براي زندگي جمعي و روستائيان به حساب مي آمده و ساخت بيشتر قلعه هاي مورد اشاره به دوران حكام قاجاريه باز مي گردند.

2- آثار باستاني و تحقيقات باستان شناسي در رباط كريم :

2-1- انبارهاي يخي ( يخچالها ) :

براي تهيه يخ در فصول بهار و تابستان از چند قرن گذشته در برخي از مناطق كشور انبارها و كارگاههاي يخ ابداع و ساخته مي شد تا يخ مورد نياز ساكنين اين مناطق از اين طريق تامين شوند.اين انبارهاي يخي كه بصورت مخروطي شكل همانند يك كله قند از خشت و گل با ارتفاع 7 تا 8 متر ساخته مي شد در فصل زمستان در داخل چاله بزرگ به وجود آمده ، آب را رها نموده و سپس درب ورودي و كليه محفظه هاي آنها بطور كامل مسدود مي شد و به تدريج با فرا رسيدن فصول بهار و تابستان و گرم شدن هوا يخهاي قطور توليد شده مورد استفاده قرار مي گرفت .

لازم به ذكر است كه اين انبارها در دورانهاي زنديه و قاجاريه در ايران بيشتر ساخته شد و در رباط كريم براي تامين يخ اين منطقه و كاروانيان سه انباريخي در فواصل مختلف وجود داشت كه در اصطلاح محلي به يخچال معروف بودند . از اين انبارها تا حدود 30 سال پيش نيز استفاده مي شده است كه با جايگزين شدن يخچالهاي برقي اين انبارها عملاً غير قابل استفاده شده اند.

2-2 – كاروانسراي سنگي :

كهن ترين كاروانسراي فلات ايران نزديك رباط كريم و در كنار دشت آباد و حاصلخيز شهريار وجود دارد . ديوار ضخيم كاروانسراي رباط كريم ارتفاعي معادل دو برابر ارتفاع ساختمانهايي را دارد كه در داخل كاروانسرا قرار دارند. طرح بنا بسيار ساده و شامل تعدادي اتاق است كه درهاي آنها بطرف حياط مركزي باز مي شود. در سه طرف حياط مركزي سه ايوان وجود دارد كه عرض اين ايوانها حدود 5 متر مي باشد. طرح ساختمان اين كاروانسرا به طرح مسجد جامع ساوه شباهت دارد . اين مسجد در فاصله تقريبي 50 كيلومتري از كاروانسرا قرار گرفته ، در مسجد جامع در دوران صفوي تغييرات جزئي انجام گرفته و تنها اختلاف مسجد جامع ساوه با كاروانسراي رباط كريم اين است كه در كارونسراي سنگي فضاي خالي گوشه ها را با اتاق گنبد داري پر كرده اند.

2-3-كاروانسراي فتحعليشاهي داخل شهر (بافت قديم ):

كاروانسراي مذكور در سال 1245 هجري قمري در زمان پادشاهي فتحعليشاه قاجار بنا شده و در كيلومتر 37 جاده تهران – ساوه قرار گرفته است ، مشخصات و شناسنامه اين بنا كه در اداره كل ميراث فرهنگي استان تهران ثبت شده بقرار ذيل است:

نام بنا : كاروانسراي فتحعليشاه
محل بنا : رباط كريم
تاريخ ايجاد : قرن سيزدهم هجري
سابقه تاريخي : دوره قاجاريه
مصالح ساختماني : آجر، گچ ، خاك و ملات محلي
نوع سقف : مسطح
نماي ورودي : طاقنماهاي تزئيني
تزئينات و ملحقات : آجر كاري

3 – زبان و فرهنگ :

رباط كريم قبل از انتخاب تهران به عنوان پايتخت كشور در دوران قاجاريه و دوران هاي قبل از آن جزئي از بلاد بزرگ ري بوده و مردم محلي و بومي آن علاوه بر تكلم به زباني كه هم ريشه زبان مردم ري باستان و با بهره گيري از اصطلاحات خاص محلي در گويش چون ديگر مناطق كشور داراي فرهنگ و آداب و رسوم خاصي در جشنها و اعياد و عزاداريها و سوگواريها و ساير آئينها ميباشند.

4 – آداب و رسوم :

مهمترين نذريها و غذاها رسم سمنوپزان ميباشد كه براي برآورده شدن حاجات و طلب شفاي عاجل بيمار خود ريشه گندم نذر حضرت صديقه كبري ميكنند. و در فصل بهار از 15 فروردين به بعد در بيشتر خانه ها ديگ سمنو برپا و پس از حدود 12 ساعت با تلاش زنان سمنوي نذري پخته و دم كشيده ميشود و صبح زود به نيت تبرك بين اهالي محل توضيع ميشود.

1

جاده سنگفرش گرمسار

جاده سنگفرش گرمسار 

راهداري در دوره صفويه با در نظر گرفتن مسائل فني و معماري نسبت به استحكام جاده در مناطق سست كويري ازآگاهي خاصي به همراه تجربه برخوردار بوده است .
در طول جاده سنگ فرش در بخش هاي مشرف به آبراهه هاي باريك ، براي جلوگيري از نفـوذ آب و تخـريب جـاده طـرفين آن سكو سازي شده است . در جبهه شمالي جاده با
ايجاد آب گذرممتدجهت هدايت آب باران و سيلابها كه از بخش شمالي سرازير مي گردد ، از ديگر اقداماتي بوده است كه از تخريب و آب گرفتگي سطح جاده جلوگيري به عمل آورده اند . آب گذر ممتد شمالي جاده به گدارها و مسيل ها و سپس وارد رودخانه كويري مي گردد .
دوپل مهم در مسير جاده سنگ فرش عبارتند از پل سفيـد و پل سيـاه بر روي رودخانه شور( لات جمعه ) و پل سفيد بر روي رودخانه گلو احداث گرديده بود . پل رودخانه سفيد داراي هفت دهنه بوده و بخش هاي مانده از ان نشانگر عظمت و ساخت و ساز معماري كويري در آن زمان بوده است .
در بعضي از اين طاق چشمه ها ي محلي براي اطراق كاروانيان منظور گرديده بود ، طاق چشمه ها و بخشهاي مانده پل براثر مرور زمان و متروكه شدن جاده و عدم استفاده ، تخريب وويران شده است .
تا دو دهه پيش آبهاي ناشي از سيلابهاي بهاري از زير بقاياي دهانه هاي پل . پس از ساليان دراز جريان داشته است . برنماي داخلي پوش يكي از طاق چشمه ها آثار كاربندي آجري به چشم مي خورد كه تا پاكار قوس آن از گل و لاي انباشته بود .
ساخت چنين جاده ها و پلهايي در دوره صفويه علاوه برمقاصد تجاري و نظامي ، به منظور آسايش و تردد كاروانيان در كوتاه ترين مسير متعارف مورد توجه بوده است .
تا چندي پيش در كنار جاده سنگ فرش آثار خرابه هاي كاروانسراهاي قديمي به چشم مي خورد . اين بناها براي بارانداز و استراحت كاروانيان احداث گرديده بود . همچنين در مسير اين جاده ميله هاي سنگي مرتفعي بنا شده بود كه از آنها به عنوان راهنما استفاده مي شد .

آسيب پذيري جاده سنگ فرش :

مهم ترين عامل تخريب جاده سنگ فرش ، اثر نمك برسطح جاده است . چون جاده سنگ فرش از وسط پلايا گذشته و دو طرف آن را اراضي فوق العاده شور احاطه نموده است . در فصول گرم و خشك سال باد نمكهاي سطح پلايا راروي جاده انباشته مي كند . اين نمكها براثر رطوبت محيط و شبنم هاي شبانه حل شده و در بين سنگها نفوذ مي نمايد . به مرور زمان يونهاي كلرور سديم روي سنگها كه اكثراً اهكي هستند اثر گذاشته و با فعل و انفعالات شيميايي حالت خوردگي در سنگها ايجاد مي كند . محلهاي خوردگي مقدمه‌اي خواهند بود براي نفوذ آب ، يخ زدن آن و شكستن و خورده شدن سنگها و در نتيجه تخريب جاده .
به عنوان عامل ديگر در تخريب جاده بايد ازحفاريهاي غير مجاز جويندگان آثار باستاني نام برد ، كه در پي يافتن گنج بي رنج گنجينه هاي ملي كشور را تخريب و به يغما مي برند.
عامل ديگر تخريب اين جاده تاريخي ، واگذاري اراضي اطراف جاده به گروه هاي مشاع كشاورزي به ويژه در حواشي روستاي رشمه تا دكل علي آباد است كه موجب شده تا روستائيان با تخريب جاده بر مساحت اراضي زير كشت بيفزايند و نابودي اين اثر را تشديد نمايند .

استفاده فعلي از جاده سنگ فرش :

تا چند دهه اخير ، قبل از اعلان مراتع سياه كوه به عنوان منطقه حفاظت شده و امن (پارك ملي كوير ) دامداران و عشاير گرمسار ، گله هاي خود را از طريق اين جاده به مراتع مذكور گسيل ميداشتند .
اين راه از جنوب گرمسار ، پس از عبور از روستاي ساروزن بالا و پايين ، كهك يا سنرد و دكل علي آباد در جهت جنوب غرب به مجموعه تاريخي سياه كوه منتهي ميگردد .
درحال حاضر نيز تردد از اين جاده تاريخي به صورت موردي انجام مي گيرد و با توجه به مديريت پارك ملي كوير و مجموعه تاريخي سياه كوه توسط سازمانهاي محيط زيست و ميراث فرهنگي استان تهران و صدور مجوز بازديد از اين مناطق توسط ادارات استان تهران ، ورود به منطقه از طريق جاده ورامين ، پيشوا ، امامزاده جعفر ، جاده شوسه كنار راه آهن و آباديهاي عسگر آباد و حصار گلي انجام مي گيرد .

پيشنهادات :

با توجه به اهميت جاده سنگ فرش به عنوان قطب جاذبه گردشگري كه امكان دسترسي به مجموعه تاريخي سياه كوه و پارك ملي را ميسر مي سازد پيشنهاداتي را به شرح زير ارائه مي گردد . اميد است كه مسئولين امر توجه ويژه بدان مبذول دارند .
1ـ ترميم ، مرمت و بهسازي جاده روستايي از شهر گرمسار تا ابتداي جاده سنگ فرش و نصب علائم راهنمايي.

2ـ احداث جاده دسترسي به موازات جاده سنگ فرش به منظور سهولت تردد .

3ـ با توجه به عدم رويش گياهان شورزي و شورپسند پيشنهاد ميشود در دو طرف جاده به ويژه در جهت باد غالب ، باد شكنهاي مصنوعي ايجاد تامانع از ورود نمك بر سطح جاده گردد.

4ـ احداث پل بر روي رودخانه هاي شور و به منظور سهولت در تردد.

5ـ ثبت جاده سنگ فرش در فهرست آثار ملي و تاريخي.

6ـ ايجاد كمپهاي استقرار كوير نوردان با امكانات اوليه مانند تانك آب ، استراحتگاه و … در مسير جاده سنگفرش.



به اميد روزي كه شاهد احياء و رونق اين شاهرگ حياتي كوير باشيم .

جاده سنگفرش گرمسار - عليرضا شاه حسيني

 

راهداري در دوره صفويه با در نظر گرفتن مسائل فني و معماري نسبت به استحكام جاده در مناطق سست كويري ازآگاهي خاصي به همراه تجربه برخوردار بوده است .
در طول جاده سنگ فرش در بخش هاي مشرف به آبراهه هاي باريك ، براي جلوگيري از نفـوذ آب و تخـريب جـاده طـرفين آن سكو سازي شده است . در جبهه شمالي جاده با
ايجاد آب گذرممتدجهت هدايت آب باران و سيلابها كه از بخش شمالي سرازير مي گردد ، از ديگر اقداماتي بوده است كه از تخريب و آب گرفتگي سطح جاده جلوگيري به عمل آورده اند . آب گذر ممتد شمالي جاده به گدارها و مسيل ها و سپس وارد رودخانه كويري مي گردد .
دوپل مهم در مسير جاده سنگ فرش عبارتند از پل سفيـد و پل سيـاه بر روي رودخانه شور( لات جمعه ) و پل سفيد بر روي رودخانه گلو احداث گرديده بود . پل رودخانه سفيد داراي هفت دهنه بوده و بخش هاي مانده از ان نشانگر عظمت و ساخت و ساز معماري كويري در آن زمان بوده است .
در بعضي از اين طاق چشمه ها ي محلي براي اطراق كاروانيان منظور گرديده بود ، طاق چشمه ها و بخشهاي مانده پل براثر مرور زمان و متروكه شدن جاده و عدم استفاده ، تخريب وويران شده است .
تا دو دهه پيش آبهاي ناشي از سيلابهاي بهاري از زير بقاياي دهانه هاي پل . پس از ساليان دراز جريان داشته است . برنماي داخلي پوش يكي از طاق چشمه ها آثار كاربندي آجري به چشم مي خورد كه تا پاكار قوس آن از گل و لاي انباشته بود .
ساخت چنين جاده ها و پلهايي در دوره صفويه علاوه برمقاصد تجاري و نظامي ، به منظور آسايش و تردد كاروانيان در كوتاه ترين مسير متعارف مورد توجه بوده است .
تا چندي پيش در كنار جاده سنگ فرش آثار خرابه هاي كاروانسراهاي قديمي به چشم مي خورد . اين بناها براي بارانداز و استراحت كاروانيان احداث گرديده بود . همچنين در مسير اين جاده ميله هاي سنگي مرتفعي بنا شده بود كه از آنها به عنوان راهنما استفاده مي شد .

آسيب پذيري جاده سنگ فرش :

مهم ترين عامل تخريب جاده سنگ فرش ، اثر نمك برسطح جاده است . چون جاده سنگ فرش از وسط پلايا گذشته و دو طرف آن را اراضي فوق العاده شور احاطه نموده است . در فصول گرم و خشك سال باد نمكهاي سطح پلايا راروي جاده انباشته مي كند . اين نمكها براثر رطوبت محيط و شبنم هاي شبانه حل شده و در بين سنگها نفوذ مي نمايد . به مرور زمان يونهاي كلرور سديم روي سنگها كه اكثراً اهكي هستند اثر گذاشته و با فعل و انفعالات شيميايي حالت خوردگي در سنگها ايجاد مي كند . محلهاي خوردگي مقدمه‌اي خواهند بود براي نفوذ آب ، يخ زدن آن و شكستن و خورده شدن سنگها و در نتيجه تخريب جاده .
به عنوان عامل ديگر در تخريب جاده بايد ازحفاريهاي غير مجاز جويندگان آثار باستاني نام برد ، كه در پي يافتن گنج بي رنج گنجينه هاي ملي كشور را تخريب و به يغما مي برند.
عامل ديگر تخريب اين جاده تاريخي ، واگذاري اراضي اطراف جاده به گروه هاي مشاع كشاورزي به ويژه در حواشي روستاي رشمه تا دكل علي آباد است كه موجب شده تا روستائيان با تخريب جاده بر مساحت اراضي زير كشت بيفزايند و نابودي اين اثر را تشديد نمايند .

استفاده فعلي از جاده سنگ فرش :

تا چند دهه اخير ، قبل از اعلان مراتع سياه كوه به عنوان منطقه حفاظت شده و امن (پارك ملي كوير ) دامداران و عشاير گرمسار ، گله هاي خود را از طريق اين جاده به مراتع مذكور گسيل ميداشتند .
اين راه از جنوب گرمسار ، پس از عبور از روستاي ساروزن بالا و پايين ، كهك يا سنرد و دكل علي آباد در جهت جنوب غرب به مجموعه تاريخي سياه كوه منتهي ميگردد .
درحال حاضر نيز تردد از اين جاده تاريخي به صورت موردي انجام مي گيرد و با توجه به مديريت پارك ملي كوير و مجموعه تاريخي سياه كوه توسط سازمانهاي محيط زيست و ميراث فرهنگي استان تهران و صدور مجوز بازديد از اين مناطق توسط ادارات استان تهران ، ورود به منطقه از طريق جاده ورامين ، پيشوا ، امامزاده جعفر ، جاده شوسه كنار راه آهن و آباديهاي عسگر آباد و حصار گلي انجام مي گيرد .

پيشنهادات :

با توجه به اهميت جاده سنگ فرش به عنوان قطب جاذبه گردشگري كه امكان دسترسي به مجموعه تاريخي سياه كوه و پارك ملي را ميسر مي سازد پيشنهاداتي را به شرح زير ارائه مي گردد . اميد است كه مسئولين امر توجه ويژه بدان مبذول دارند .
1ـ ترميم ، مرمت و بهسازي جاده روستايي از شهر گرمسار تا ابتداي جاده سنگ فرش و نصب علائم راهنمايي.

2ـ احداث جاده دسترسي به موازات جاده سنگ فرش به منظور سهولت تردد .

3ـ با توجه به عدم رويش گياهان شورزي و شورپسند پيشنهاد ميشود در دو طرف جاده به ويژه در جهت باد غالب ، باد شكنهاي مصنوعي ايجاد تامانع از ورود نمك بر سطح جاده گردد.

4ـ احداث پل بر روي رودخانه هاي شور و به منظور سهولت در تردد.

5ـ ثبت جاده سنگ فرش در فهرست آثار ملي و تاريخي.

6ـ ايجاد كمپهاي استقرار كوير نوردان با امكانات اوليه مانند تانك آب ، استراحتگاه و … در مسير جاده سنگفرش.



به اميد روزي كه شاهد احياء و رونق اين شاهرگ حياتي كوير باشيم .

جاده سنگفرش گرمسار - عليرضا شاه حسيني

 

راهداري در دوره صفويه با در نظر گرفتن مسائل فني و معماري نسبت به استحكام جاده در مناطق سست كويري ازآگاهي خاصي به همراه تجربه برخوردار بوده است .
در طول جاده سنگ فرش در بخش هاي مشرف به آبراهه هاي باريك ، براي جلوگيري از نفـوذ آب و تخـريب جـاده طـرفين آن سكو سازي شده است . در جبهه شمالي جاده با
ايجاد آب گذرممتدجهت هدايت آب باران و سيلابها كه از بخش شمالي سرازير مي گردد ، از ديگر اقداماتي بوده است كه از تخريب و آب گرفتگي سطح جاده جلوگيري به عمل آورده اند . آب گذر ممتد شمالي جاده به گدارها و مسيل ها و سپس وارد رودخانه كويري مي گردد .
دوپل مهم در مسير جاده سنگ فرش عبارتند از پل سفيـد و پل سيـاه بر روي رودخانه شور( لات جمعه ) و پل سفيد بر روي رودخانه گلو احداث گرديده بود . پل رودخانه سفيد داراي هفت دهنه بوده و بخش هاي مانده از ان نشانگر عظمت و ساخت و ساز معماري كويري در آن زمان بوده است .
در بعضي از اين طاق چشمه ها ي محلي براي اطراق كاروانيان منظور گرديده بود ، طاق چشمه ها و بخشهاي مانده پل براثر مرور زمان و متروكه شدن جاده و عدم استفاده ، تخريب وويران شده است .
تا دو دهه پيش آبهاي ناشي از سيلابهاي بهاري از زير بقاياي دهانه هاي پل . پس از ساليان دراز جريان داشته است . برنماي داخلي پوش يكي از طاق چشمه ها آثار كاربندي آجري به چشم مي خورد كه تا پاكار قوس آن از گل و لاي انباشته بود .
ساخت چنين جاده ها و پلهايي در دوره صفويه علاوه برمقاصد تجاري و نظامي ، به منظور آسايش و تردد كاروانيان در كوتاه ترين مسير متعارف مورد توجه بوده است .
تا چندي پيش در كنار جاده سنگ فرش آثار خرابه هاي كاروانسراهاي قديمي به چشم مي خورد . اين بناها براي بارانداز و استراحت كاروانيان احداث گرديده بود . همچنين در مسير اين جاده ميله هاي سنگي مرتفعي بنا شده بود كه از آنها به عنوان راهنما استفاده مي شد .

آسيب پذيري جاده سنگ فرش :

مهم ترين عامل تخريب جاده سنگ فرش ، اثر نمك برسطح جاده است . چون جاده سنگ فرش از وسط پلايا گذشته و دو طرف آن را اراضي فوق العاده شور احاطه نموده است . در فصول گرم و خشك سال باد نمكهاي سطح پلايا راروي جاده انباشته مي كند . اين نمكها براثر رطوبت محيط و شبنم هاي شبانه حل شده و در بين سنگها نفوذ مي نمايد . به مرور زمان يونهاي كلرور سديم روي سنگها كه اكثراً اهكي هستند اثر گذاشته و با فعل و انفعالات شيميايي حالت خوردگي در سنگها ايجاد مي كند . محلهاي خوردگي مقدمه‌اي خواهند بود براي نفوذ آب ، يخ زدن آن و شكستن و خورده شدن سنگها و در نتيجه تخريب جاده .
به عنوان عامل ديگر در تخريب جاده بايد ازحفاريهاي غير مجاز جويندگان آثار باستاني نام برد ، كه در پي يافتن گنج بي رنج گنجينه هاي ملي كشور را تخريب و به يغما مي برند.
عامل ديگر تخريب اين جاده تاريخي ، واگذاري اراضي اطراف جاده به گروه هاي مشاع كشاورزي به ويژه در حواشي روستاي رشمه تا دكل علي آباد است كه موجب شده تا روستائيان با تخريب جاده بر مساحت اراضي زير كشت بيفزايند و نابودي اين اثر را تشديد نمايند .

استفاده فعلي از جاده سنگ فرش :

تا چند دهه اخير ، قبل از اعلان مراتع سياه كوه به عنوان منطقه حفاظت شده و امن (پارك ملي كوير ) دامداران و عشاير گرمسار ، گله هاي خود را از طريق اين جاده به مراتع مذكور گسيل ميداشتند .
اين راه از جنوب گرمسار ، پس از عبور از روستاي ساروزن بالا و پايين ، كهك يا سنرد و دكل علي آباد در جهت جنوب غرب به مجموعه تاريخي سياه كوه منتهي ميگردد .
درحال حاضر نيز تردد از اين جاده تاريخي به صورت موردي انجام مي گيرد و با توجه به مديريت پارك ملي كوير و مجموعه تاريخي سياه كوه توسط سازمانهاي محيط زيست و ميراث فرهنگي استان تهران و صدور مجوز بازديد از اين مناطق توسط ادارات استان تهران ، ورود به منطقه از طريق جاده ورامين ، پيشوا ، امامزاده جعفر ، جاده شوسه كنار راه آهن و آباديهاي عسگر آباد و حصار گلي انجام مي گيرد .

پيشنهادات :

با توجه به اهميت جاده سنگ فرش به عنوان قطب جاذبه گردشگري كه امكان دسترسي به مجموعه تاريخي سياه كوه و پارك ملي را ميسر مي سازد پيشنهاداتي را به شرح زير ارائه مي گردد . اميد است كه مسئولين امر توجه ويژه بدان مبذول دارند .
1ـ ترميم ، مرمت و بهسازي جاده روستايي از شهر گرمسار تا ابتداي جاده سنگ فرش و نصب علائم راهنمايي.

2ـ احداث جاده دسترسي به موازات جاده سنگ فرش به منظور سهولت تردد .

3ـ با توجه به عدم رويش گياهان شورزي و شورپسند پيشنهاد ميشود در دو طرف جاده به ويژه در جهت باد غالب ، باد شكنهاي مصنوعي ايجاد تامانع از ورود نمك بر سطح جاده گردد.

4ـ احداث پل بر روي رودخانه هاي شور و به منظور سهولت در تردد.

5ـ ثبت جاده سنگ فرش در فهرست آثار ملي و تاريخي.

6ـ ايجاد كمپهاي استقرار كوير نوردان با امكانات اوليه مانند تانك آب ، استراحتگاه و … در مسير جاده سنگفرش.



به اميد روزي كه شاهد احياء و رونق اين شاهرگ حياتي كوير باشيم .

1

معماري مسجد (عمده ترين و مهمترين بنا در معماري

معماري مسجد (عمده ترين و مهمترين بنا در معماري)


نقش حيـاتي ايران در شكلگيري معماري اسلامي ايـن تأسف را دو چندان مي سازد كه چرا آنقدر تعداد بناهـاي برجـا مانـده از نخستين قرون طلوع اسلام كم است؛ در حالي كه مي دانيم عناصر و مشخصه هاي معماري ايران پيش از اسلام در ابنيهٔ امويان ، و بعداً در معماري آغاز خلافت عباسي، به وفور وجود دارد. در واقع نخستين بقاياي قابل ذكر از ابنيهٔ اسلامي ايران متعلق به اوايل سدهٔ پنجم هجري قمري (سدهٔ يازدهم ميلادي) است، كه درآن زمان انتقال از صورتها و عناصر معماري ساساني به اسلامي تقريباً به مرحلهٔ نهايي خود رسيده بود.


نه تنها كمبود اين آثار ، بلكه همچنين نحوهٔ توزيع آنها در نواحي مختلف كشور مشكلاتي در كار بررسي و تاريخگذاري معماري ايران در پنج سدهٔ آغازين رواج اسلام به ميان مي آورد. نخست اينكه هر يك از آن معدود بناها طبيعتاً در حال حاضر اهميتي مي يابند كه از اعتبار اصلي شان در ميان قراين گوناگون همزمان خود به مراتب بيشتر است . اكنون مشاهده مي كنيم كه اين زمره ساختمانها عموماً در شهركها يا روستاهايي كنار افتاده از جاده هاي عمده دوام آورده اند، همچون: دامغان، سه ده ، فهرج، نايين، نيريز ؛ به طوري كه مي توان گفت مصونيت شان مديون دورافتادگي شان از مراكز شهري بوده است. اين بناهاي شهرستاني كم اعتبار راهي به سوي شناخت شكوهمنديهاي از ميان رفتهٔ معماري در شهرهاي مركزي آن زمان را ، بدان وصفي كه در منابع ادب فارسي آمده است ، بر ما نمي گشايند .


حدود بيست بنا كه تاريخ هجريشان پيش از ۳۹۰ هـ . ق / ۱۰۰۰ ب م تعيين شده در نقاطي پراكنده از سرزمين ايران به شناسايي در آمده اند ، گر چه بافت اصلي شان غالباً در زير تعميرات مكرر بعدي مدفون گرديده است .


تقريباً عموم آنها بناي مسجد بوده اند ، كه خود نمايانگر اولويت نوع معماري در آن دوران است . چنانكه پيداست در آن سدهٔ چهارم هـ . ق مسجدسازي كاملاً متداول و متحول بوده ، زيرا آنچه باقي مانده حاكي از رواج بسياري گونه هاي مختلف از مسجد است ؛ گرچه دورهٔ تحـول يابي سـدهٔ اول اسـلامي به طور قطع و تمام عرضه نگرديده است .


در كنـار مساجد چهلستوني (مسجدي كه شبستاني با هر تعداد ستون دارد) كه همچنين در عرف مسجد عربي خوانده شده ، مانند مساجد قديمي شهرهاي دامغان ، نيريز ، سيراف (جنوب فارس) ، استخر ، شوش ، يزد و شوشتر ، مساجد كوچكتري متشكل از يك گنبد خانه ( و شايد هم ملحقاتي جزئي كه اكنون معدوم شده اند) در قروه ، يزد خواست (يا ايزد خواست ، در فارس) ، وابرقو ، و مسجد شهر بيرون (در خوارزم) نيز ساخته مي شده اند ؛ همچنانكه باز نوع ديگري از مسجد مشتمل بر يك فضاي سراسري مسقف با طاقبندي گهواره اي متقاطع (هزاره و بلخ ، از شهرهاي افغانستان) برپا مي گرديده اند .


نيريز و باميان و نيشابور (تپه مدرسه) نيز نمونه هايي از كاربست ايوان و صحن پيشين آن را در احداث مسجد عرضه مي دارند . برخي از اين زمره مساجد سزاوار
آنند كه مورد بررسي دقيق تري قرار گيرند . چنانكه خواهيم ديد رايج ترين شيوهٔ مسجدسازي در دورهٔ مورد بحث انشعابي بوده است از مسجد چهلستوني (عربي) . به هر صورت ابتكارات به عمل آمده در اين الگوي آغازين طي سده هاي بعدي مطالب بسيار به ما خواهد آموخت .

 


● نخستين گفتني اينكه :
هيچ يك از نمونه هاي ايراني نمي تواند به اعتبار بزرگي حجم و وسعت و اندازه با معيارهاي مستقر مساجد چهلستوني در عربستان و ميانرودان طرف مقايسه قرار گيرند ـ شايد بدين سبب كه مساجد عربي در شهرهاي بزرگ برپا مي شده اند ، و در ايران در شهركها و روستاها . البته در شهرهاي عمدهٔ ايران نيز مساجد چهلستوني بنا مي گرديده كه يا به كلي از ميان رفته اند ، مانند مسجد مطرز نيشابور ؛ و يا به طور غير قابل بازشناسي تغيير ماهيت يافته اند ، همچون مسجد جامع عتيق (مسجـد جمعه) شيراز ـ باقي مانـده از سدهٔ سـوم هـ . ق . مسجـد جامـع عتيـق اصفهـان (مسجد جمعه ، يا فقط ، جامع عتيق اصفهان) بهترين نمونهٔ برپا مانده از سدهٔ پنجم هجري است .


● دوم اينكه :
عناصر و اعضاء ، يا مشخصه هاي ، معماري ساساني در طرح افكني و به ثمررساني مساجد تأثير خود را به نحوي نمايان مي ساخته است . در بناي تاريخانهٔ دامغان [به خطا تاريكخانه نيز خوانده شده است . م . ] و جامع يزد و جامع اصفهان ، دهانهٔ (فاصلهٔ ميان دو رديف ستون) مركزي كه مقابل با محراب و مسير رو به قبلهٔ آن قرار مي گرفت فراختر از ديگر دهانه ها بود ، و سر در ورودي مسجد نيز با همان مقياس و مقابل با آن ساخته مي شد ، در حالي كه قاب مستطيل بلندي با بدنهٔ بنايي و سطوح مزين به انواع كاشيكاري بر سه سمت بالايي آن بسته مي شد . اين عنصر با عظمت و ابهت انگيز كه سر در ورودي مسجد را مكمل مي سازد و نيز بر بالاي ايوانهاي جانبي صحن و ايوان پيش شبستاني تكرار مي گردد پيشطاق نام دارد ، كه ارتفاع بام مسطح رواق دو جانبش ، فقط به كمرگاه آن مي رسد . اگر رواق جانبي پيشطاق دو طبقه باشد به همان نسبت بلنداي مستطيل پيشطاق بيشتر مي شود (مسجد شاه اصفهان) . اما بايد گفت كه اين عضو ساختماني چيزي نمي بوده است جز همان ايوان ساساني واقع بر محور وروديه اي تشريفاتي تا تالار بارعام كاخ مقابلش .

در بيشتر مساجد (دامغان ، نايين ، فهرج و سمنان) برتري متداول طاقبندي گهواره اي بر بامسازي تخت مشهود است ، كه نشانهٔ ديگري است از ميراث مهم ساساني ، يعني : خطوط قوسي طاقهاي گهواره اي و گنبدهاي كوچك (قپه ها) . نفوذ ساساني در مجموعه عناصر كم اهميت تر معماري نيز به همان اندازه آشكار است ؛ مقصود عناصري است چون : كنگره هاي بام و بارو ، سكنجهاي مخروطي ، خشتهاي بزرگ آجر ، هلالهاي بيضوي ، و جرزهاي مدور .


● سوم اينكه :
همين مساجد چهلستوني ـ جدا از انواع مساجد بعدي ـ با برخي انحرافات از نقشهٔ بنيادين ساخته شده اند . بعضي شكل مستطيل باريكي را حفظ كرده اند ، با سه رديف رواق يك طبقه اي در سه جانب صحن و بامي تخت كه بخصوص موجب متمركز ساختن توجه هر چه بيشتر زايران به جانب شبستان محراب مي شود (دامغان ، بيشاپور ، ساوه) . به خلاف آنچه گفته شد مسجد نايين با تأكيد بر افقيها طرح افكني شده ؛ و مسجد فهرج به شكل مربع كامل با دو فضاي سر پوشيده و تو نشسته در شبستان محراب تعبيه گرديده است.


مسجد جامع شوشتر منحصراً داراي شبستاني چهلستوني است بدون صحن، و محتملاً دو مسجد شوش و سمنان نيز از همان زمره بوده اند . اگر اين مساجد چهلستـوني داراي منـاره اي باشند ، سـه وضـع به وجـود مي آيد : مناره ادغام شده در ساختـار است (نايين) ، يا متصل به بدنهٔ بيروني (شوش ، فهرج) و يا به طور مجزا در محوطهٔ مسجد (دامغان) . گاه بدنهٔ بيروني مسجد با پشتبندهائي تعبيه شده در فواصل مساوي تقويت يافته اند (شوش) . انواعي بسيار كوچـك از مسجدهاي چهلستـوني نيز در انـدك زمـان نمونهٔ شـاخص برخي از شهـرهـا قرار گرفتند (دشت ده ـ دهستاني از سيرجان ـ فيروزآباد ، سيراف ، نيشابور) . شماري از اين مساجد اوليه افشاگر برداشتي ناقص از نقشه ريزي محوري مي گردند ، و مصداق آن احداث ورودي اصلي مسجد به طرزي ناشيانه و با اندك انحرافي به چپ يا راست مسير محراب است.


ظاهراً معماران ايراني به كندي توانستند ضوابط محورآرايي را ، كه در معماري ساساني داراي چنان اهميت اساسي بود ، در مسجدسازي به كار بندند . تنها در شرايط تكامل يافتهٔ نقشه ريزي و ابنيه سازي عصر سلجوقي بود كه محور آرايي درست ـ از سر در ورودي تا محراب در مسير رو به قبله ـ احيا شد و پيشرفت يافت . اينك گونه اي نامعمول از مسجد مستور [محصور در چهار ديواري محيطش با ديد سر در ورودي و گنبدش از بيرون ، مانند مسجدشاه اصفهان] و چند گنبدي را ـ كه در سراسر عالم اسلامي اندك شماري بيش به وجود نيامدند ـ با دو نمونهٔ عمده اش كه در نواحي شمال شرقي ايران تا آسياي ميانه برجا مانده اند به شناسايي در مي آوريم : مسجد حاجي پياده در بلخ (محتملاً متعلق به اوايل سدهٔ سوم هـ ق) با ۹ گنبد كوچك ؛ و مسجد دگران در هزاره (شمال افغانستان) كه منسوب به اوايل سدهٔ پنجم هـ ق / يازدهم ب م شناخته شده است .


اين دو مسجد بازتابي هستند از خانه هاي اعياني پيش اسلامي زيرا نقشهٔ كف شان از شبكهٔ اتاقها تشكيل يافته ، ليكن فضاي بالايي بنا به بخشهاي كوچك تقسيم نيافته و اولويت به گستردگي يكدست داده شده است . شگفت انگيزترين ويژگي مسجد بلخ وفور تزيينات ملاط گچي آن است كه با وفاداري تمام از دو شيوهٔ عمدهٔ گچبري معمول در معماري عباسي ميانرودان تقليد كرده است . مصالح ساختماني در اين مساجد آغازين به انواع بسيار بوده است . خشت خام به وفور در همه جا به كار رفته (دامغان ، ساوه ، فهرج) ؛ در دو مسجد شوشتر و استخر از سنگ قواره ، و در مسجد ايزد خواست از لاشه سنگ استفاده شده است . ليكن رايجترين مادهٔ ساختماني از همان زمان آجر بود ، با مرغوبيت جنس و كاربردي غالباً بهتر از دورهٔ ساساني . نكتهٔ شايان توجه اينكه وجود فراگير همين كار ماده در شكل گيري آنچه كه از سدهٔ چهارم هـ ق به بعد عنوان معماري اسلامي ايران يافته ، عاملي اساسي بوده است .


كمبود كاوشگريهاي علمي در همه حال تاريخگذاري بر بناهاي فاقد تزيينات يا كتيبه هاي تاريخي را دچار مشكلات ساخته ، و اين مسئله را بي جواب گذارده كه آيا ابنيهٔ اسلامي اكثراً روي ويرانه هاي ساختمانهاي پيشين برپا مي گرديده اند ؟ منابع ادبـي تصريح مي كننـد كـه مسلمانان به واقع چهار طاقي ها يا آتشكده هاي زرتشت ـ و معابد بودايي را به مساجد خود تبديل كردند ، همان گونه كه در متصرفات مسيحي شان مصالح و محلهاي كليساها ، در هندوستان نيايشگاههاي جِيني ، و در آسياي ميانه زيارتگاههاي بودايي را براي برپا سازي مساجد خويش مورد بهره وري قرار دادند . ظاهراً تنها بعضي نمونه هاي كوچك از چنين چهارطاقيهاي تبديل شكل يافته باقي مانده اند ؛ نيز در اين مسئله ترديد هست كه شبستانهاي گنبددار سلجوقي از پاره اي جهات شبيه آتشكده هاي بزرگ ساساني نبوده باشند . مسجد جامع سيراف بر ويرانه هاي يك دژ ساساني بنا شده بود ، و باز مسجد جامع عتيق اصفهان و مسجد جامع اردبيل روي سازه هايي از دورهٔ ساساني كه هنوز هويتشان معلوم نگرديده احداث شده بوده اند .


از آنچه گذشت در مي يابيم كه براي فراهم آورن تصويري روشن از نخستين معماريهاي اسلامي در ايران مدارك موجود به هيچ وجه كافي نيست . تقسيم بندي انواع مساجد به چهلستوني ، ايواني ، و گنبددار تنها شامل اكثريت مساجد عمده مي گردد ، نه همهٔ آنها ؛ و به هر صورت موضوع بررسي زير نظرمان را در حدي ناقص بيان مي كند ، به طوري كه شناخت آن سه نوع اصلي در مراحل ابتداييش نيز در ابهام مي ماند . از حدود سنهٔ ۳۰۰ ق م / ۹۱۰ ب م به اين طرف تنها دو ساختمان با اعتبار واقعي بر جاي مانده اند : يكي تاريخانهٔ دامغان ؛ و ديگري مسجد حاجي پياده در بلخ . اما در سدهٔ چهارم هجري قمري ايران مركزي و سرزمينهاي ماوراءالنهر شماري ابنيهٔ ممتاز به عرصه رساندند كه از جهات ساختاري ، و هم زينتكاري ، مناديان معماري سلجوقي بوده اند.

1

مسجد جلوه‌ گاه‌ هنر اسلامي

مسجد جلوه‌ گاه‌ هنر اسلامي


در قلمرو اسلام‌، همهٔ‌ هنرها به‌ خدمت‌ مسجد به‌ كار رفته‌ و از اين‌ راه‌ جلال‌ و سرفرازي‌ يافته‌ است‌ .هنر معماري‌ اسلامي‌، مثل‌ بيشتر معماريهاي‌ عصر ايمان‌،
تقريبا" يك‌ هنر ديني‌ صرف‌ بود. خانه‌ها براي‌ آن‌ ساخته‌ مي‌شد كه‌ انسان‌ زندگي‌ كوتاه‌ و ناچيز خود را در آن‌جا بگذراند، ولي‌ خانه‌هاي‌ خدا ـ دست‌ كم‌ از درون‌ ـ نمونهٔ‌ زيبايي‌ جاويد بود. براي‌ مسلمانان‌ فقير و پرهيزكار، همين‌ بس‌ بود كه‌ مسجد زيبا باشد.


مال‌ و كوشش‌ وي‌ به‌ بناي‌ آن‌ صرف‌ مي‌شد، همهٔ‌ هنر و صنعت‌ خود را در آنجا به‌ كار مي‌برد و مسجد را چون‌ قاليچه‌اي‌ پيش‌ كش‌ خدا مي‌كرد و همهٔ‌ مردم‌ مي‌توانستند از اين‌ زيبايي‌ و شكوه‌ بهره‌ور شوند. معمولا" مسجد را نزديك‌ بازار شهر مي‌ساختند كه‌ از همه‌ طرف‌ بتوان‌ آسان‌ بدانجا رسيد . بناي‌ مسجد در ميان معماري‌ اسلامي‌، اهميت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ دارد زيرا مسجد به‌ عنوان‌ عبادتگاه‌ و مجمع‌ و محل‌ حل‌ وفصل‌ بسياري‌ از اختلافات‌ و نيز برگزاري‌ بسياري‌ از مراسم‌، همواره‌ مورد توجه‌ و احترام‌ بود. صنعتگران‌ و هنرمندان‌ مي‌كوشيدند تا با همهٔ‌ مهارت‌ و كارداني‌ خود در ايجاد استحكام‌ و زيبايي‌ و فضاي‌ معنوي‌ آن‌ نقشي‌ داشته‌ باشند و در واقع‌، "مسجد مجموعه‌اي‌ است‌ از هنرهاي‌ گوناگون‌ " كه‌ بر روي‌ هم‌، فضا و مكان‌ خاصي‌ را پديد آورده‌اند. فضا و مكاني‌ كه‌ براي‌ ايجاد رابطه‌ ميان‌ خدا و خلق‌ متناسب‌ باشد و در عين‌ شكوه‌ و جلال‌ ،آراستگي‌ و تزيين‌ آن‌ ذهن‌ انسان‌ را به‌ جاي‌ توجه‌ به‌ خداوند به‌ خود مشغول‌ ندارد. بنابراين‌، از آنجايي‌ كه‌ در سرزمينهاي‌ اسلامي‌، مسجد پايگاه‌ اجتماعي‌ مسلمانان‌ و پناهگاهي‌ براي‌ زندگي‌ پرآشوب‌ شهر به‌ شمار مي‌آمد، به‌ تزيين‌ آن‌ توجه‌ خاص‌ شده‌ است‌ و مي‌توان‌ گفت‌ اولين‌ جايگاه‌ تجلي‌ هنر اسلامي‌، مسجد بوده‌ است‌. اما مساجد اوليهٔ‌ اسلام‌، بسيار ساده‌ و محقر بنا مي‌شدند .

 

در حقيقت‌ هدف‌ مسجد نقشهٔ‌ آن‌ را معين‌ كرده‌ بود، يك‌ صحن‌ دار در يك‌ طرف‌ صحن‌ كه‌ پناهگاه‌ و سايبان‌ و محل‌ درس‌ بود. در قسمتي‌ از صحن‌، رو به‌ مكه‌ ،بناي‌ اصلي‌ مسجد برپا مي‌شد كه‌ محوطه‌اي‌ مسقف‌ و محصور و مربع‌ بود و نمازگزاران‌ در آن‌جا به‌ صفهاي‌ بلند رو به‌ قبله‌ مي‌ايستادند. گاهي‌ بالاي‌ اين‌ بنا، گنبدي‌ بود كه‌ ـ تقريبا" هميشه‌ از آجر ساخته‌ مي‌شد .اولين‌ بناهايي‌ كه‌ به‌ اين‌ طريق‌ ساخته‌ شد بسيار كوچك‌ و ساده‌ بود و از ديوار گلي‌ و چند تنه‌ درخت‌ خرما تشكيل‌ مي‌شد ولي‌ به‌ زودي‌ احتياج‌ به‌ داشتن‌ بناهايي‌ مستحكم‌ و پابرجا احساس‌ گرديد . مسجد جامع‌ در هر شهر بزرگترين‌ پايگاه‌ دين‌ اسلام‌ و مهمترين‌ محل‌ تجمع‌ ،اعلام‌ و انتشار اخبار و اعلاميه‌هاي‌ دولتي‌ و مركز فعاليتهاي‌ اجتماعي‌، فرهنگي‌ و مكان‌ شروع‌ و مسير جنبشهاي‌ مردمي‌ است‌ .به‌ همين‌ دليل‌، مسجد مركز ثقل‌ بناي‌ شهرهاي‌ اسلامي‌ است‌ و معماري‌ آن‌ متناسب‌ با شرايط‌ اقليمي‌، مصالح‌ دردسترس‌ و تحت‌ تأثير سنن‌ و ديگر خصوصيات‌ محلي‌ شهروندان‌ يا ساكنان‌ هرمنطقه‌ شكل‌ گرفته‌ است‌ .در حقيقت‌، مسجد شخصيت‌ اجتماعي‌ و مردمي‌ خود را از اسلام‌، و مشخصات‌ معماري‌ و ساختماني‌ خويش‌ را از تمدن‌ بومي‌ هر ناحيه‌ گرفته‌ است‌ .

 

لازم‌ به‌ ذكر است‌ كه‌ معماري‌ اسلام‌ در حالي‌ شروع‌ به‌ كار كرد كه‌ فاقد هرگونه‌ علم‌ و اطلاع‌ و سابقهٔ‌ باستاني‌ در هنر معماري‌ بود. به‌ عبارت‌ بهتر، كار را بادست‌ خالي‌ شروع‌ كرد. بنابراين‌، هر چه‌ از عوامل‌ و مصالح‌ معماري‌ در اطراف‌ خود يافت‌ به‌ كار برد، بدون‌ آنكه‌ نظري‌ نسبت‌ به‌ انتخاب‌ آنها داشته‌ باشد . در مرحلهٔ‌ اول‌، تمام‌ عناصر معماري‌ سوري‌، رومي‌، بيزانس‌ و ايراني‌ را مورد استفاده‌ قرار داد و بدون‌ آنكه‌ يكي‌ را بر ديگري‌ برتري‌ نهد به‌ كار برد. در آغاز كار ،فقط‌ فرمان‌ مي‌داد و سفارش‌ مي‌كرد. اما كمي‌ بعد، در راه‌ تربيت‌ و تكامل‌ پيشرفت‌ كرد و طولي‌ نكشيد كه‌ در آنچه‌ از ديگران‌ تقليد كرده‌ بود تجديد نظر نمود ؛ آنهايي‌ را كه‌ با طبيعت‌ و مقتضيات‌ او هماهنگي‌ نداشت‌ و بيگانه‌ مي‌نمود و يا با سليقه‌اش‌ سازش‌ نداشت‌، حذف‌ نمود. در واقع‌ معمار شد نه‌ سازنده‌ و چون‌ عامل‌ اصلي‌ در معماري‌ نيز، بيش‌ از هر چيز وجود معمار است‌ و اصل‌ مهم‌ در هنر معماري‌ يك‌ ملت‌ هم‌، روح‌ اجتماعي‌ آن‌ ملت‌ است‌ بنابراين‌ عميقترين‌ نوع‌ وحدت‌ زندگي‌ و مفهوم‌ جامعه‌ در مسجد تمركز يافته‌ است‌ و از طرفي‌، براي‌ مسلمان‌ خداپرست‌ ـ چه‌ تنها باشد و چه‌ غرق‌ در جماعت‌ ـ ساختمان‌ مسجد طوري‌ است‌ كه‌ راز و نياز وي‌ را با معبود آسان‌ مي‌كند .تناوب‌ بي‌كران‌ قوسها و ستونها، فضاي‌ پيوسته‌ را چنان‌ به‌ تكه‌هاي‌ همسان‌ بخش‌ مي‌كند كه‌ ايجاد آن‌ حالت‌ معنوي‌ خاص‌ را آسان‌ مي‌سازد. ضمنا" آرايش‌ درون‌ بنا نيز در به‌ وجود آوردن‌ حالت‌ مزبور سخت‌ مؤثر مي‌نمايد. در تزيين‌ و آرايش‌ بناهاي‌ اسلامي‌، اين‌ خصيصه‌ هست‌ كه‌ بيننده‌ را به‌ جنب‌ و جوش‌ و عمل‌ وانمي‌ دارد، و بر عكس‌ در ذهن‌ وي‌ زمينه‌اي‌ براي‌ كشف‌ و شهود و درون‌ بيني‌ مهيا مي‌كند.


تزيينات‌ بناهاي‌ اسلامي‌ يا الوان‌ مي‌نمايند و يا روي‌ آن‌ها كنده‌ كاريهاي‌ كم‌ ژرفا، نمودار مي‌شود و در هر حال‌ تمام‌ بخشهاي‌ پوشش‌ بنا را مي‌پوشاند و كليت‌ و تماميتي‌ ذاتي‌ بدان‌ مي‌بخشد كه‌ مستقل‌ از ساختمان‌ خود مسجد است‌. اين‌ آرايش‌ و تزيينات‌ دل‌ انگيز ،زيبا و متنوع‌ ، فضاي‌ داخل‌ مسجد را پوشش‌ داده‌ و به‌ نوعي‌ در تمام‌ اجزاي‌ تشكيل‌ دهندهٔ‌ معماري‌ مسجد به‌ كار برده‌ شده‌ است‌. موزاييك‌ و كاشيهاي‌ براق‌ براي‌ كف‌ مسجد و تزيين‌ محراب‌ و ديوارها، شيشه‌هاي‌ رنگارنگ‌ براي‌ پنجره‌ و قنديلها، قالي‌ و قاليچه‌هاي‌ گرانبها براي‌ آرايهٔ‌ صحن‌ بكار مي‌رفت‌. از اره‌ها و ديواره‌ها با مرمر زيباي‌ الوان‌ و طاق‌ نماي‌ محراب‌ و كتيبه‌ها را با نوشته‌ها مي‌آراستند .منبر از چوب‌ بود و در ساختن‌ و آراستن‌ آن‌ با عاج‌ منبت‌ و آبنوس‌، دقت‌ فراوان‌ به‌ كار مي‌بردند .نزديكترين‌ منبر، چهارپايه‌اي‌ بود كه‌ يك‌ نسخه‌ از كتاب‌ خدا را ـ كه‌ طبعا" نمونه‌اي‌ از خوش‌ نويسي‌ و ظرافت‌ هنري‌ بود ـ بر آن‌ نهاده‌ بودند .نمودار قبله‌ طاق‌ نمايي‌ بود كه‌ در داخل‌ ديوار ساخته‌ بودند. صنعتگران‌ و هنرمندان‌ ، همهٔ‌ كوشش‌ خود را در تزيين‌ محراب‌ به‌ كار مي‌بردند،محراب‌ را با كاشي‌ و موزاييك‌ و تصوير گل‌ و بوته‌ و نقشهاي‌ برجسته‌ و طراحيهاي‌ زيبا، از معرق‌، گچ‌، مرمر، سفال‌ و كاشي‌، مزين‌ مي‌كردند . ديگر امتياز مسجد وجود مناره‌ است‌. مناره‌، به‌ عنوان‌ برج‌ ديده‌ باني‌ مؤذن‌، بيشتر تحت‌ تأثير برجهاي‌ قديمي‌ آتشكده‌ها ساخته‌ شد. در ايران‌ ،اين‌ مناره‌ بيشتر به‌ شكل‌ استوانه‌ بود، اما مسلمانان‌ آفريقا طرح‌ مناره‌هاي‌ چهارگوش‌ را كه‌ شايد از فار اسكندريه‌ اقتباس‌ كرده‌اند به‌ شكل‌ خاص‌ خود برپا داشتند .

 

در دوران‌ اول‌، مناره‌ ساده‌ وبي‌ پيرايه‌ بود و دقت‌ بنا و ارتفاع‌ آن‌ در قرون‌ بعد بيشتر شد، بالكنهاي‌ كوچك‌ ظريف‌، قوسها، كاشي‌ كاري‌ و مقرنسهايي‌ بدان‌ افزودند . هيچ‌ ماده‌اي‌ در قبال‌ هنرمند مسلمان‌ سخت‌ نبود ؛ چوب‌، فلز، آجر، گچ‌، سنگ‌، سفال‌، كاشي‌ و شيشه‌ را براي‌ تعبير اشكال‌ و صور هنري‌ خويش‌، كه‌ هيچ‌ هنري‌ حتي‌ هنر چيني‌ به‌ پايهٔ‌ آن‌ نرسيده‌ بود، به‌ كار بردند در قلمرو اسلام‌، همهٔ‌ هنرها در خدمت‌ معماري‌ قرار داشت‌ حتي‌ مجسمه‌ ساز كه‌ از بيم‌ تجديد بت‌ پرستي‌ از تراشيدن‌ مجسمه‌ ممنوع‌ بود ،كوشش‌ خود را در راه‌ ايجاد نقوش‌ برجسته‌ به‌ كار انداخت‌ و از تراش‌ سنگ‌ و گچبري‌ اشكال‌ فراواني‌ به‌ وجود آورد ياهنر نقاشي‌ كه‌ در ابتدا تا حدودي‌ مكروه‌ بود، به‌ گونه‌اي‌ توسط‌ هنرمند نقاشي‌ در گچبريها و كاشيكاريها و طراحيهاي‌ مسجد، به‌ كار برده‌ شد.

1
X