به وبلاگ ايران نگين درخشان كشورهاي قاره آسيا خوش آمديد

مسجد جلوه‌ گاه‌ هنر اسلامي

مسجد جلوه‌ گاه‌ هنر اسلامي


در قلمرو اسلام‌، همهٔ‌ هنرها به‌ خدمت‌ مسجد به‌ كار رفته‌ و از اين‌ راه‌ جلال‌ و سرفرازي‌ يافته‌ است‌ .هنر معماري‌ اسلامي‌، مثل‌ بيشتر معماريهاي‌ عصر ايمان‌،
تقريبا" يك‌ هنر ديني‌ صرف‌ بود. خانه‌ها براي‌ آن‌ ساخته‌ مي‌شد كه‌ انسان‌ زندگي‌ كوتاه‌ و ناچيز خود را در آن‌جا بگذراند، ولي‌ خانه‌هاي‌ خدا ـ دست‌ كم‌ از درون‌ ـ نمونهٔ‌ زيبايي‌ جاويد بود. براي‌ مسلمانان‌ فقير و پرهيزكار، همين‌ بس‌ بود كه‌ مسجد زيبا باشد.


مال‌ و كوشش‌ وي‌ به‌ بناي‌ آن‌ صرف‌ مي‌شد، همهٔ‌ هنر و صنعت‌ خود را در آنجا به‌ كار مي‌برد و مسجد را چون‌ قاليچه‌اي‌ پيش‌ كش‌ خدا مي‌كرد و همهٔ‌ مردم‌ مي‌توانستند از اين‌ زيبايي‌ و شكوه‌ بهره‌ور شوند. معمولا" مسجد را نزديك‌ بازار شهر مي‌ساختند كه‌ از همه‌ طرف‌ بتوان‌ آسان‌ بدانجا رسيد . بناي‌ مسجد در ميان معماري‌ اسلامي‌، اهميت‌ فوق‌ العاده‌اي‌ دارد زيرا مسجد به‌ عنوان‌ عبادتگاه‌ و مجمع‌ و محل‌ حل‌ وفصل‌ بسياري‌ از اختلافات‌ و نيز برگزاري‌ بسياري‌ از مراسم‌، همواره‌ مورد توجه‌ و احترام‌ بود. صنعتگران‌ و هنرمندان‌ مي‌كوشيدند تا با همهٔ‌ مهارت‌ و كارداني‌ خود در ايجاد استحكام‌ و زيبايي‌ و فضاي‌ معنوي‌ آن‌ نقشي‌ داشته‌ باشند و در واقع‌، "مسجد مجموعه‌اي‌ است‌ از هنرهاي‌ گوناگون‌ " كه‌ بر روي‌ هم‌، فضا و مكان‌ خاصي‌ را پديد آورده‌اند. فضا و مكاني‌ كه‌ براي‌ ايجاد رابطه‌ ميان‌ خدا و خلق‌ متناسب‌ باشد و در عين‌ شكوه‌ و جلال‌ ،آراستگي‌ و تزيين‌ آن‌ ذهن‌ انسان‌ را به‌ جاي‌ توجه‌ به‌ خداوند به‌ خود مشغول‌ ندارد. بنابراين‌، از آنجايي‌ كه‌ در سرزمينهاي‌ اسلامي‌، مسجد پايگاه‌ اجتماعي‌ مسلمانان‌ و پناهگاهي‌ براي‌ زندگي‌ پرآشوب‌ شهر به‌ شمار مي‌آمد، به‌ تزيين‌ آن‌ توجه‌ خاص‌ شده‌ است‌ و مي‌توان‌ گفت‌ اولين‌ جايگاه‌ تجلي‌ هنر اسلامي‌، مسجد بوده‌ است‌. اما مساجد اوليهٔ‌ اسلام‌، بسيار ساده‌ و محقر بنا مي‌شدند .

 

در حقيقت‌ هدف‌ مسجد نقشهٔ‌ آن‌ را معين‌ كرده‌ بود، يك‌ صحن‌ دار در يك‌ طرف‌ صحن‌ كه‌ پناهگاه‌ و سايبان‌ و محل‌ درس‌ بود. در قسمتي‌ از صحن‌، رو به‌ مكه‌ ،بناي‌ اصلي‌ مسجد برپا مي‌شد كه‌ محوطه‌اي‌ مسقف‌ و محصور و مربع‌ بود و نمازگزاران‌ در آن‌جا به‌ صفهاي‌ بلند رو به‌ قبله‌ مي‌ايستادند. گاهي‌ بالاي‌ اين‌ بنا، گنبدي‌ بود كه‌ ـ تقريبا" هميشه‌ از آجر ساخته‌ مي‌شد .اولين‌ بناهايي‌ كه‌ به‌ اين‌ طريق‌ ساخته‌ شد بسيار كوچك‌ و ساده‌ بود و از ديوار گلي‌ و چند تنه‌ درخت‌ خرما تشكيل‌ مي‌شد ولي‌ به‌ زودي‌ احتياج‌ به‌ داشتن‌ بناهايي‌ مستحكم‌ و پابرجا احساس‌ گرديد . مسجد جامع‌ در هر شهر بزرگترين‌ پايگاه‌ دين‌ اسلام‌ و مهمترين‌ محل‌ تجمع‌ ،اعلام‌ و انتشار اخبار و اعلاميه‌هاي‌ دولتي‌ و مركز فعاليتهاي‌ اجتماعي‌، فرهنگي‌ و مكان‌ شروع‌ و مسير جنبشهاي‌ مردمي‌ است‌ .به‌ همين‌ دليل‌، مسجد مركز ثقل‌ بناي‌ شهرهاي‌ اسلامي‌ است‌ و معماري‌ آن‌ متناسب‌ با شرايط‌ اقليمي‌، مصالح‌ دردسترس‌ و تحت‌ تأثير سنن‌ و ديگر خصوصيات‌ محلي‌ شهروندان‌ يا ساكنان‌ هرمنطقه‌ شكل‌ گرفته‌ است‌ .در حقيقت‌، مسجد شخصيت‌ اجتماعي‌ و مردمي‌ خود را از اسلام‌، و مشخصات‌ معماري‌ و ساختماني‌ خويش‌ را از تمدن‌ بومي‌ هر ناحيه‌ گرفته‌ است‌ .

 

لازم‌ به‌ ذكر است‌ كه‌ معماري‌ اسلام‌ در حالي‌ شروع‌ به‌ كار كرد كه‌ فاقد هرگونه‌ علم‌ و اطلاع‌ و سابقهٔ‌ باستاني‌ در هنر معماري‌ بود. به‌ عبارت‌ بهتر، كار را بادست‌ خالي‌ شروع‌ كرد. بنابراين‌، هر چه‌ از عوامل‌ و مصالح‌ معماري‌ در اطراف‌ خود يافت‌ به‌ كار برد، بدون‌ آنكه‌ نظري‌ نسبت‌ به‌ انتخاب‌ آنها داشته‌ باشد . در مرحلهٔ‌ اول‌، تمام‌ عناصر معماري‌ سوري‌، رومي‌، بيزانس‌ و ايراني‌ را مورد استفاده‌ قرار داد و بدون‌ آنكه‌ يكي‌ را بر ديگري‌ برتري‌ نهد به‌ كار برد. در آغاز كار ،فقط‌ فرمان‌ مي‌داد و سفارش‌ مي‌كرد. اما كمي‌ بعد، در راه‌ تربيت‌ و تكامل‌ پيشرفت‌ كرد و طولي‌ نكشيد كه‌ در آنچه‌ از ديگران‌ تقليد كرده‌ بود تجديد نظر نمود ؛ آنهايي‌ را كه‌ با طبيعت‌ و مقتضيات‌ او هماهنگي‌ نداشت‌ و بيگانه‌ مي‌نمود و يا با سليقه‌اش‌ سازش‌ نداشت‌، حذف‌ نمود. در واقع‌ معمار شد نه‌ سازنده‌ و چون‌ عامل‌ اصلي‌ در معماري‌ نيز، بيش‌ از هر چيز وجود معمار است‌ و اصل‌ مهم‌ در هنر معماري‌ يك‌ ملت‌ هم‌، روح‌ اجتماعي‌ آن‌ ملت‌ است‌ بنابراين‌ عميقترين‌ نوع‌ وحدت‌ زندگي‌ و مفهوم‌ جامعه‌ در مسجد تمركز يافته‌ است‌ و از طرفي‌، براي‌ مسلمان‌ خداپرست‌ ـ چه‌ تنها باشد و چه‌ غرق‌ در جماعت‌ ـ ساختمان‌ مسجد طوري‌ است‌ كه‌ راز و نياز وي‌ را با معبود آسان‌ مي‌كند .تناوب‌ بي‌كران‌ قوسها و ستونها، فضاي‌ پيوسته‌ را چنان‌ به‌ تكه‌هاي‌ همسان‌ بخش‌ مي‌كند كه‌ ايجاد آن‌ حالت‌ معنوي‌ خاص‌ را آسان‌ مي‌سازد. ضمنا" آرايش‌ درون‌ بنا نيز در به‌ وجود آوردن‌ حالت‌ مزبور سخت‌ مؤثر مي‌نمايد. در تزيين‌ و آرايش‌ بناهاي‌ اسلامي‌، اين‌ خصيصه‌ هست‌ كه‌ بيننده‌ را به‌ جنب‌ و جوش‌ و عمل‌ وانمي‌ دارد، و بر عكس‌ در ذهن‌ وي‌ زمينه‌اي‌ براي‌ كشف‌ و شهود و درون‌ بيني‌ مهيا مي‌كند.


تزيينات‌ بناهاي‌ اسلامي‌ يا الوان‌ مي‌نمايند و يا روي‌ آن‌ها كنده‌ كاريهاي‌ كم‌ ژرفا، نمودار مي‌شود و در هر حال‌ تمام‌ بخشهاي‌ پوشش‌ بنا را مي‌پوشاند و كليت‌ و تماميتي‌ ذاتي‌ بدان‌ مي‌بخشد كه‌ مستقل‌ از ساختمان‌ خود مسجد است‌. اين‌ آرايش‌ و تزيينات‌ دل‌ انگيز ،زيبا و متنوع‌ ، فضاي‌ داخل‌ مسجد را پوشش‌ داده‌ و به‌ نوعي‌ در تمام‌ اجزاي‌ تشكيل‌ دهندهٔ‌ معماري‌ مسجد به‌ كار برده‌ شده‌ است‌. موزاييك‌ و كاشيهاي‌ براق‌ براي‌ كف‌ مسجد و تزيين‌ محراب‌ و ديوارها، شيشه‌هاي‌ رنگارنگ‌ براي‌ پنجره‌ و قنديلها، قالي‌ و قاليچه‌هاي‌ گرانبها براي‌ آرايهٔ‌ صحن‌ بكار مي‌رفت‌. از اره‌ها و ديواره‌ها با مرمر زيباي‌ الوان‌ و طاق‌ نماي‌ محراب‌ و كتيبه‌ها را با نوشته‌ها مي‌آراستند .منبر از چوب‌ بود و در ساختن‌ و آراستن‌ آن‌ با عاج‌ منبت‌ و آبنوس‌، دقت‌ فراوان‌ به‌ كار مي‌بردند .نزديكترين‌ منبر، چهارپايه‌اي‌ بود كه‌ يك‌ نسخه‌ از كتاب‌ خدا را ـ كه‌ طبعا" نمونه‌اي‌ از خوش‌ نويسي‌ و ظرافت‌ هنري‌ بود ـ بر آن‌ نهاده‌ بودند .نمودار قبله‌ طاق‌ نمايي‌ بود كه‌ در داخل‌ ديوار ساخته‌ بودند. صنعتگران‌ و هنرمندان‌ ، همهٔ‌ كوشش‌ خود را در تزيين‌ محراب‌ به‌ كار مي‌بردند،محراب‌ را با كاشي‌ و موزاييك‌ و تصوير گل‌ و بوته‌ و نقشهاي‌ برجسته‌ و طراحيهاي‌ زيبا، از معرق‌، گچ‌، مرمر، سفال‌ و كاشي‌، مزين‌ مي‌كردند . ديگر امتياز مسجد وجود مناره‌ است‌. مناره‌، به‌ عنوان‌ برج‌ ديده‌ باني‌ مؤذن‌، بيشتر تحت‌ تأثير برجهاي‌ قديمي‌ آتشكده‌ها ساخته‌ شد. در ايران‌ ،اين‌ مناره‌ بيشتر به‌ شكل‌ استوانه‌ بود، اما مسلمانان‌ آفريقا طرح‌ مناره‌هاي‌ چهارگوش‌ را كه‌ شايد از فار اسكندريه‌ اقتباس‌ كرده‌اند به‌ شكل‌ خاص‌ خود برپا داشتند .

 

در دوران‌ اول‌، مناره‌ ساده‌ وبي‌ پيرايه‌ بود و دقت‌ بنا و ارتفاع‌ آن‌ در قرون‌ بعد بيشتر شد، بالكنهاي‌ كوچك‌ ظريف‌، قوسها، كاشي‌ كاري‌ و مقرنسهايي‌ بدان‌ افزودند . هيچ‌ ماده‌اي‌ در قبال‌ هنرمند مسلمان‌ سخت‌ نبود ؛ چوب‌، فلز، آجر، گچ‌، سنگ‌، سفال‌، كاشي‌ و شيشه‌ را براي‌ تعبير اشكال‌ و صور هنري‌ خويش‌، كه‌ هيچ‌ هنري‌ حتي‌ هنر چيني‌ به‌ پايهٔ‌ آن‌ نرسيده‌ بود، به‌ كار بردند در قلمرو اسلام‌، همهٔ‌ هنرها در خدمت‌ معماري‌ قرار داشت‌ حتي‌ مجسمه‌ ساز كه‌ از بيم‌ تجديد بت‌ پرستي‌ از تراشيدن‌ مجسمه‌ ممنوع‌ بود ،كوشش‌ خود را در راه‌ ايجاد نقوش‌ برجسته‌ به‌ كار انداخت‌ و از تراش‌ سنگ‌ و گچبري‌ اشكال‌ فراواني‌ به‌ وجود آورد ياهنر نقاشي‌ كه‌ در ابتدا تا حدودي‌ مكروه‌ بود، به‌ گونه‌اي‌ توسط‌ هنرمند نقاشي‌ در گچبريها و كاشيكاريها و طراحيهاي‌ مسجد، به‌ كار برده‌ شد.

1

آثار باستاني فنوج

آثار باستاني فنوج

 

يكي ازمناطق كهن بلوچستان فنوج است كه كاوشهاي انجام شده دراين منطقه حاكي ازوجودتمدني چندهزارساله مي باشد كه نمونه هايي ازنواحي بررسي شده جهت اطلاع خوانندگان به شرح زير هستند:

تپه دِهْ قاضى:

موقعيت جغرافيايى: بخش فنوج - روستاى ده قاضى قدمت:پيش از تاريخ

مشخصات: اين تپه باستانى در زمينى به وسعت 230 مترمربع قرار دارد كه سفالهاى بدست آمده از آن متعلق به دوران پيش از تاريخ است كه شبيه اين سفالها در بمپور مورد شناسايى قرار گرفته‏اند.

تپه دَ مْبانْ:

موقعيت جغرافيايى: بخش فنوج - 6/5 كيلومترى جنوب غربى فنوج ناحيه چهل دختران

قدمت:پيش از تاريخ كاوشگر:مارك اورل اشتين

مشخصات: از اين محل دو ظرف مربوط به دوران پيش از تاريخ كشف شده كه به رنگ خاكسترى بوده و از داخل يك قنات بوسيله كشاورزان محلى به دست آمده‏اند، و به »اشتين« هديه شده‏اند.

تپه پيركُنار:

موقعيت جغرافيايى:شهرستان نيكشهر - بخش فنوج - ناحيه چهل دختران - روستاى پيركنار

قدمت: پيش از تاريخ

مشخصات: اين تپه در پيركنار واقع است كه تعدادى سفال از آن بدست آمده و بيشتر سفالها به رنگ سياه روى زمينه قرمز و خاكسترى هستند.

تپه مَگوْنْ:

موقعيت جغرافيايى:بخش فنوج - ناحيه چهل دختران - سمت چپ رودخانه هيمنى

قدمت: پيش از تاريخ

مشخصات: اين تپه در كنار رودخانه هيمنى قرار دارد كه رود فوق از بخشهاى شرقى كوههاى لاشار سرچشمه مى‏گيرد. اين محوطه باستانى در زمينى به درازى تقريبى 800 متر گسترده شده و داراى سنگهاى ريخته و جدا شده از ديوارها و مقدارى سفال است. در قسمت جنوبى اين محوطه يك برآمدگى به ارتفاع 25 تا 30 متر وجود دارد كه در روى اين برآمدگى آثار ديوارهاى سنگى و ساختمان‏ ها ديده مي شود. سفالهاى پراكنده شده از نوع سفالهاى منقوش دوران ماقبل تاريخ است و رنگ و نقش اكثر سفالها سياه، بنفش و نخودى است.

1

معرفي اماكن تاريخي مهريز

نام مكان تاريخي مسجد جامع مهريز
آدرس مهريز
توضيحات الف: مسجد جامع بغداد آباد مربوط به قرن دهم هجري است كه در سالهاي اخير مرمت شده است. دو كتيبه قديمي در ورودي مسجد و چهار قطعه كاشي ساخت قرن هشتم با خطوط مهندسي ساده و زمينه آبي نصب شده بر ديوار محراب شبستان به اندازه 37*37 سانتيمتر براي بازديدكنندگان جلب توجه ميكند.
ب: مسجد جامع مهر پادين كه از بناهاي سده هشتم هجري قمري است داراي گنبد، ايوان، شبستان و منار است. منار آن بر سردر مسجد ساخته شده و با كتيبه اي از كاشي و معرق تزئين شده است. نوشته كتيبه ميرساند كه مسجد در اوايل سده هشت هجري قمري توسط محفوظ بن محمد ساخته شده است.




نام مكان تاريخي رباط زين الدين
آدرس مهريز
توضيحات رباط و چاپارخانه در مقياس كوچكتر از كاروانسراها ميباشد. اين رباط در حاشيه محور راه يزد به كرمان واقع شده است و از سبك معماري دوران صفوي برخوردار است. كاروانسرا از طرحي مدور كه 5 برج پيوسته آنرا محافظت ميكنند ساختمان بنا آجري و با كيفيت خوبي اجرا شده است، اتاقها، صفه هاي استراحت مسافران، شاهنشين، شتر خان و بادگير فضاي داخلي كاروانسرا را تشكيل ميدهند. در طراحي معماري فضاهاي رباط زين الدين، اعداد يك، پنج و دوازده مخلوط شده است. اعدادي كه در مذهب شيعه از احترام و تقديس بالايي برخوردارند. بناي مذكور در حال تبديل شدن به مهمانسراي سنتي مي باشد.




نام مكان تاريخي برج آب انبار خورميز
آدرس مهريز، روستاي خورميز
توضيحات زمان احداث دوران صفويه




نام مكان تاريخي كاروانسراي سر يزد
آدرس مهريز، سر يزد
توضيحات احداث اواخر صفويه ساختماني است آجري با سردري داراي شاه نشين حياتي نسبتاً كوچك و اصطبل سر پوشيده در ضلع جنوبي حياط.




نام مكان تاريخي قلعه خورميز
آدرس مهريز، روستاي خورميز
توضيحات اين بنا مربوط به دوره ساسانيان ميباشد و توسط شاه هرمز بن نوشيروان بنا شده است و تا يك صد سال اخير نيز مورد استفاده قرار ميگرفته است.




نام مكان تاريخي زيارتگاه ناركي (پير ناركي)
آدرس مهريز
توضيحات اين زيارتگاه در كوه ناركي مهريز قرار دارد. بنا به اعتقاد برخي از زرتشتيان محل غيبت زر بانو شاهزاده يزدي ميباشد. وي عروس پادشاه پارس بود كه پس از ورود لشكريان اسلام به فارس رهسپار يزد ميشود و سر انجام در كوه ناركي غيب ميشود. از اين رو در اين محل كه چشمه اي جاري است بنايي ساخته ميشود و به عنوان زيارتگاه زرتشتيان مورد استفاده قرار ميگيرد.



1

معرفي اماكن تاريخي شهر طبس

 

نام مكان تاريخي گلشن
آدرس طبس، پارك گلشن
توضيحات گلشن طبس به وسيله مير حسن خان، سومين حاكم طبس از سلسله خوانين نادر شاه شناخته شده است. ساختمان سردر و ديوار هاي زيبا و تاريخي آن بازگو كننده سليقه گذشتگان بر اثر زلزله سال 1357 از بين رفت و تنها طبيعت سبز از آن گذشته حرف ميزند، طبيعتي مشتمل بر 2000 نفر خرما، 2500 اصله مركبات و 500 اصله انار و ارقام مختلف مي باشد.




نام مكان تاريخي امامزاده حسين بن موسي الكاظم
آدرس طبس
توضيحات ساختمان اين مزار در زلزله سال 1357 ويران شد و بعد از آن ساختمان جديد در محل آن احداث شده است. ساختمان قبل از زلزله شامل چند صحن بود كه اطراف صحن ها را مقبره هاي خصوصي فرا گرفته بود.
از جمله قبر بزرگي به نام خواجه شمس الدين حسين شاه با تاريخ 800 هجري قمري و مقبره عمادالملك و ميرزا ابوالقاسم خان و سردار مكرم از بني شيبان.  ارتفاع گنبد روي حرم 12 متر بوده و ديوارهاي زير گنبد داراي نقاشي هايي با رنگ آبي از مناظر گوناگون مثل شكارگاه و...




نام مكان تاريخي ارگ حكومتي طبس
آدرس طبس
توضيحات اين ارگ داراي ساختمان ها و زير زمينهاي متعدد بود. در اطراف آن برجهاي دفاعي وجود داشت كه يكي از برجهاي آن مشهور به برج نادر ميرزا بود. اين نام به اسارت نادر ميرزا يكي از شاهزادگان زند كه حاكم مشهد بود و به دست امير محمد خان عرب زنگوبي اشاره دارد. مشهور است اين ارگ راههاي زير زميني بزرگي به خارج از قلعه شهر داشته كه سواري با اسب از داخل آنها عبور مي كرده است. در زلزله سال 1357 ساختمان هاي آن ويران شده و فعلاً به همان صورت دست نخورده باقي مانده است.




1

معرفياماكن تاريخي شهر صدوق

نام مكان تاريخي مجموعه حجت آباد وزير
آدرس شهرستان صدوق، كيلومتر 25 يزد تهران
توضيحات اين بنا در زمان ناصرالدين شاه قاجار توسط ميرزا محمد مستوفي بنا شده است و شامل باغ، عمارت، حمام، آب انبار و بازار مي باشد. محل آن 25 كيلومتري يزد به تهران مي باشد و مساحت عمارت آن 1400 متر و در 3 طبقه مي باشد.





نام مكان تاريخي بقعه سلطان محمود شاه
آدرس شهرستان صدوق، روستاي بُندَرآباد
توضيحات اين بنا خانقاه شيخ تقي الدين محمد (شيخداد) بوده است. از حيث نقشه ساختماني و طرز بنا به مسجد شباهت كامل دارد. در جنوب صحن آن صفه اي به طول 11 متر و در جنوب اين صفه گنبدي قرار دارد كه با كاشي هاي فيروزه رنگ شش ضلعي و حواشي معرق پوشيده شده است.
در اين مجموعه محرابي به چشم ميخورد كه در دو طرف آن دو اتاق كوچك با تزئينات كاشي فيروزه اي وجود دارد. در اين بقعه آثار و قبور متعددي ديده ميشود كه محل دفن عده اي از مشايخ سلسله دارائي است. زمان احداث بنا قرن هفتم هجري قمري ميباشد.





نام مكان تاريخي مسجد ريگ رضوانشهر
آدرس شهرستان صدوق، اشكذر
توضيحات اين مسجد از آثار قرن نهم هجري مي باشد كه به علت هجوم ريگ، زماني طولاني زير شن بوده ولي چند سالي است كه از زير شن بيرون آمده است. در اطراف اين مسجد تپه هاي ماسه اي فراوان ديده مي شود. محراب اين مسجد با كاشي كاري معرق تزئين شده است و به فاصله كمي از اين مسجد بقاياي آثار ديوار و خانه هاي بسيار قديمي به صورت مخروبه ديده مي شود.




1

اماكن تاريخي شهر خاتم

 

نام مكان تاريخي برج آسياب مير
آدرس شهرستان خاتم، شهر هرات
توضيحات اين آسياب متعلق به شخصي به نام مير محمد رضا بوده است كه به وسيله آب چشمه رئيسي چرخانده مي شده است و با وجود اينكه چند آسياب ديگر هم در هرات وجود داشته است اين آسياب بزرگترين و عمومي ترين آسياب بوده است و هنوز بقاياي برج آن وجود دارد كه در حال تخريب مي باشد.




نام مكان تاريخي قلعه ملكي
آدرس شهرستان خاتم
توضيحات قلعه ملكي در حدود 200 سال پيش احداث گرديده كه خيلي ها معتقدند توسط فرج ا... خان شهر بابكي كه عمده مالك هرات و شهر بابك بوده احداث گرديده است. زير بناي اين قلعه حدود 000/15 متر مربع مي باشد كه ساختمانهاي داخل آن سالم و قابل استفاده مي باشد. اين قلعه در فاصله 200 متري فرمانداري شهرستان خاتم قرار گرفته است.




نام مكان تاريخي قلعه مروست
آدرس شهرستان خاتم، شهر مروست
توضيحات قلعه اي كه بر روي ظاهراً تپه اي به ارتفاع بيش از 4 متر ساخته شده است و به نظر ميرسد كه قبلاً دو طبقه بوده كه طبقه زيرين آن تخريب شده باشد. قدمت آن به بيش از 800 سال قبل ميرسد و در وسط شهر مروست قرار گرفته و در قديم اطراف آن خندق نيز بوده است و در تاريخ 8/10/1378 به شماره 2545 در فهرست آثار ملي ايران به ثبت رسيده است.

1

ادامه معرفي صنايع دستي يزد

5- دارايي بافي:
دارايي در زبان فارسي معادلي است براي بيان پارچه اي كه در لاتين آنرا « ايكات » ( Ikat ) مي نامند . ايكات ، خود نيز از واژه مالايايي « منجيكات » كه به معني بستن يا گره زدن و يا پيچاندن مي باشد گرفته شده است .
بافت دارايي به سه روش صورت مي گيرد كه عبارت است از :
1.   دارايي تاري ( Warp , Ikat  ) 
2.   دارايي پودي ( Walf , Ikat   )
3.   دارايي دو گانه
پارچه هاي دارايي كه در سالهاي گذشته در يزد توليد مي گرديد تماماً از ابريشم طبيعي بوده و از رنگهاي سنتي و گياهي نيز استفاده مي شده ، ولي در حال حاضر از نخ ويسكوز براي تار و از ابريشم مصنوعي يا ويسكوز براي پور استفاده مي گردد .
با نوع و شيوه بافت دارايي ، انواع پارچه جهت مصارف مختلفي همچون : رولحافي ، بقچه سوزني و روميزي توليد مي گردد .
با استمرار اين شيوه از سالها پيش و با پياده نمودن طرحها و نقشهاي بيشماري و با پياده نمودن           از ساده ترين تا پيچيده ترين و همچنين نقشهاي هندسي اين « هنر ـ صنعت » از نسلي به نسل ديگر انتقال يافته و هنوز هم از آن نام و نشاني به جاست . پارچه هاي دارايي را هيچگاه مانند هم نمي توان يافت و هركدام نرمي و مواجي ويژه و مخصوص به خود را دارد كه آن را از انواع ديگر بافتهاي رنگين و كلافه اي (باتيك) متمايز مي سازد .



16-  احرامي بافي:
پارچه اي به نام « احرامي » يا « حرمي » با تار و پودي از پنبه ، معمولاً در اندازه هاي 70×100 و 90×120 سانتي متر توليد مي شود . پارچه مذكور با عرض 70 سانتيمتر داراي 22 چله و با عرض 90 سانتيمترداراي 28 چله مي باشد . پارچه احرامي دورنگ است كه عموماً سياه و سفيد بوده ، اما به رنگهاي سبز و سفيد قرمز و سفيد ديده شده است و يك صنعتگر بافنده مي تواند روزانه 4 عدد احرامي به اندازه هاي 70×100 سانتيمتر را توليد نمايد . اين فرآورده ها در قديم بيشتر مورد استفاده حجاج قرار مي گرفته و در حال حاضر با تغيير كاربري به عنوان روميزي ، سجاده ، جانماز و ... مورد استفاده است .

17-  سفره بافي:
بافت اين نوع فرآورده قبلا در بسياري از مناطق روستائي كه بافندگي در آنجا رواج داشته توليد مي شده است
اين نوع سفره مربع شكل در ابعاد 90*90 سانتي‌متر بوده و براي تهيه اين نوع منسوجات از نخ پنبه‌اي كارخانه‌اي نمره 10 كه توسط زنان خانه‌دار به طور خانگي و با دستگاه چاله‌اي و با شانه 20 و توسط خود بافنده رنگرزي مي‌شوده بافته مي شده است.
اين محصول به مقدار كم و آنهم فقط در بعضي از نقاط و روستاها توليد مي‌شده كه در حال حاضر متاسفانه منسوخ شده است.

18-  شالبافي:
تهيه پارچه‌اي به نام «شال» نيز در شهر يزد در گذشته معمول بوده است كه به صورت كارگاهي توليد و با استفاده از دستگاههاي 8 وردي بوده است.
دستگاه بافندگي مذبور داراي 8 ورد و چهار پدال بوده ويك نفر به وسيله آن با 6 تا 7 ساعت كار روزانه قادر بوده يك طاقه شال به اندازه 25/4 متر در 90 سانتي متر تهيه نمايد. مقدار نخ مصرفي براي توليد يك طاقه شال حدود 750 گرم بوده كه قسمت عمده آن نخ پنبه‌اي است و تنها در حاشيه آن نخ مرسريزه به كار مي رود.
در بخش اشكذر فعاليت دستبافي ديگري به نام شال بافي معمول مي‌باشد اما اجناسي كه در اين ناحيه توليد مي شود و به نام شا ل  قابل استفاده است با پارچه‌هاي شال يزدي كاملا متفاوت بوده و بيشتر در روستا ها قابل استفاده است،‌بدين معني كه بافندگان از موادي چون موي بز، پشم گوسفند و كرك شتر، فرآورده‌هائئ به وزن 2 تا 4 كيلوگرم جهت حمل ميوه، علوفه و بار تهيه مي‌‌نمايند.علاوه برتوليد به شالبافي به كارهاي كشاورزي نيز مي‌پرداختند.
مواد اوليه‌اي كه در توليد فرآورده‌هاي مزبور مورد مصرف قرار مي گرفته،‌ رنگرزي نشده و بدين علت منسوجات توليدي خود رنگ مي‌باشد.يك عدد فرآورده به اندازه 1*25/10 متر حدود 2200 گرم وزن داشته و ماده اوليه‌ي كه در توليد آن به كار مي رفته به طور عمده مو و به مقدار كم پشم بوده است.  مصنوعات مزبور اغلب به رنگهاي سياه و قهوه اي بوده و نقوش آنها ساده و راه راه بوده كه به هر گوشه فرآورده  نيز ريسمان ضخيمي از جنس خود محصول دوخته  مي شده كه در مواقع حمل بار ‌آنها را به يكديگر متصل و گره مي‌زدند.
بافت اين نوع محصول متاسفانه در سطح استان منسوخ شده است.


19-  پتوبافي:
توليد پتو دستباف در بخش‌هاي اشكذر، خرانق از توابع يزد به طور خانگي و توسط زنان مرسوم است و براي بافت آن از دستگاههاي ساده 2 وردي كه با حركت پا كار مي كنند و نيز شانه‌اي نئي و ماكو و متيز به كار گرفته مي شود.
پتو ابتداء به طول 22 متر و عرض 50 سانتي متر توليد و به چهارتكه تقسميم و از بهم دوختن آنها پتويي به ابعاد 220*200 سانتي متر مي شود. سپس آن را در آب و به كمك دست و پا مالش ميدهند تا نقاط دوخته شده به صورت نمد  درآيد و صاف نمايان گردد.
20-  پلاس بافي:
پلاس بافي يكي ديگر از فعاليت‌هائي است كه به مقدار كم در شهر يزد مشاهده مي‌شود. تا سال 1353 حدود 4 دستگاه بافندگي پلاس در يزد موجود بوده است اما در حال حاضر متاسفانه بافت پلاس انجام نمي گردد.
مواد اوليه اين فرآورده كه معمولا در اندازه 5/2*5/3 متر توليد مي‌شود به ترتيب عبارت است از نخ پنبه‌اي نمره 2 و نخ پنبه اي نمره 5 مقدار توليدساليانه يك بافنده به طور متوسط 150 عدد پلاس در اندازه‌ فوق بوده است.

21- ارمك بافي:
ارمك بافي يكي از فعاليت‌هاي دستبافي و خانگي موجود در استان يزد محسوب مي‌گردد. تهيه پارچه‌هاي دستباف ارمك در گذشته قبل از توسعه كارخانجات وماشين هاي برقي نساجي در شهرستان يزد رواج فراواني داشته است ولي اكنون به سبب افزايش منسوجات ماشيني متنوع با كيفيت بهتر و گسترش عرضه آنها با قيمت كمتر از فعاليت ارمك بافي با وسائل دستي به مقدار زيادي كاسته گرديده است.
مواد اوليه مورد مصرف ارمك بافان بيشتر شامل نخ مرسريزه نمره 32 و نخ پنبه‌اي نمره 2 يك لا مي‌باشد كه نخ مرسريزه جهت تار و نخ پنبه اي جهت پود به كار مي رود ولي گاه ممكن است تار اين فرآورده‌ از نخ ابريشمي مصنوعي باشد. اكثر دستگاههاي دستي ارامك بافي چهاروردي است ولي هنگام بافت به صورت دستگاههاي دو وردي عمل مي‌‌كند. بدين معني كه وردها به صورت دو به دو به يكديگر متصل بوده و با هم بالا و پايين مي رود. ارمك معمولا با عرض 75*90 سانتي متر بافته مي شود و اغلب بافندگان اين فرآورده را زنان تشكيل مي داده است. براي تهيه يك رويه كار از پارچه نامبرده با عرض 90 سانتي متر و طول 25 متر حدود 5/3 كيلو نخ لازم است كه نصف ‌آن تار بوده و نصف ديگرنخ پود است. و ميزان توليد يك بافنده به طور متوسط روزانه حدود 5 سانتي متر بوده است.

22- كرباس بافي:
در بسياري از نقاط استان يزد، به ويژه اردكان و بخش خرانق صنعت خانگي ديگري رواج دارد كه دست‌اندركاران را بيشتر زنان خانه‌دار تشكيل مي دهد. و به كمك دستگاههاي ابتدائي و ساده چلهاي منسوجات با عرض 50 سانتي متر و طول 60 متر توليد كه تار و پود آن را نخ پنبه‌اي كارخانه‌اي نمره 10 تشكيل ميدهد و به كرباس شهرت دارد كه دستگاهها معمولا داراي دووردي مي باشند.
مواد اوليه مصرفي نخ پنبه اي كارخانه اي نمره 10 و نشاسته جهت شو( آهار زدن) مي‌باشد.
توليد روزانه يك .بافنده در حدود 20 متر است. عمليات رسيدگي شو(آهارزدن)  توسط خود بافنده انجام مي‌گيرد و از آنجا كه كرباس نسبت به ساير منسوجات ارزانتر تمام مي شود‌ بيشتر براي بسته بندي كالا- لايه لباس و كيسه حنا و به عنوان تنظيف مورد استفاده قرار مي‌گيرد.
كه البته در حال حاضر بيشتر به صورت كارخانه‌اي توليد مي‌گردد تا توليد خانه اي.
 
22-  زيورآلات سنتي:
سابقه توليد و استفاده از زينت آلات محلي و زيورآلات كه در واقع آن را مي توان مكمل لباس و پوشاك سنتي و نيز البسه بانوان دانست ، بسيار طولاني است . به نظر مي رسد مهمترين عامل در قدمت و پيشينه طولاني جواهرات محلي ، حفظ آداب ، رسوم ، عادات ، سنن و در مجموعه فرهنگ جامعه توسط روستاييان و عشاير بوده است زيرا امروزه در جوامع شهري كمتر مي توان نشاني از لباسهاي سنتي يافت و بانوان جاي استفاده از زينت آلات محلي ، از زيورآلات ـ كه آن هم داراي  سابقه اي كهن ـ و حتي جواهرات جديدي كه انواع طرحهاي خاص دارد استفاده مي كنند .
در حال حاضر جواهرات محلي تركمن ، كردستان و سيستان و بلوچستان بيش از زينت آلات ديگر مناطق كشورمان معروف است .
مواد اوليه مورد مصرف در ساختن زيورآلات محلي شامل طلا و نقره است و ابزار كار صنعتگران را نيز وسايلي نظير كوره ، سندان ، چكش ، سمباده ، سوهان ، انبر دست ، سيم چين ، مته و .... تشكيل مي دهد . عامل اصلي در توليد اينگونه محصولات ، همان ذوق و مهارت صنعتگران است كه با دقت و حوصله خاص ، زيورآلات محلي را با حفظ خصوصيات و ويژگيهاي آن توليد مي كنند .
اززيورالات سنتي استان مي توان به: النگو، گوشواره، زنجير چينابي، زنجير هل وگل و ... اشاره نمود.

23 - حصير بافي :
حصيربافي يا بافت بوريا را مي توان بي گمان به عنوان يكي از قديمي ترين صنايع دستي نام برد .
حصيربافي در ايران از سابقه و قدمتي طولاني برخوردار است و امروزه در مناطق مختلف كشور هر جا كه دسترسي به برگ درخت خرما ، ساقه گندم ، ني و تركه امكان پذير باشد مي توان نشانه هايي از حصيربافي و سبدبافي را يافت .
مواد اوليه مورد مصرف حصيربافان به نسبت تنوع محيط جغرافيايي متنوع است . در استان يزد توليد فرآورده هاي مختلف حصيري شامل : بادبزن ، جارو ، سبد و كلاه حصيري از برگهاي درخت خرما تهيه مي شود .
در حصيربافي از ابزار و وسايل بسيار محدود و ابتدايي نظير داس ، انواع كارد ، سوهان ، درفش ، قيچي و سوزن استفاده مي شود . اين ابزار عموماً براي قطع گياهان ، امر ساختن را تسهيل مي نمايد . آنچه بيشتر محصولات حصيري را تشكيل مي دهد مهارت و ذوق هنرمندان است .

24- زيلو بافي :
زيلو يكي از صنايع دستي روستايي معمول در ميبد است كه تا چند سال قبل صدها خانوار از محل درآمد آن امرار معاش مي كردند . زيلو هر چند به ظاهر يك فرش نخي ساده است ، اما بررسي فنون و تكنيك بافت آن نشان مي دهد كه غناي فرهنگي و فكر و انديشه بارور شده اي در پس هر تار و پود آن نهفته است . هرچند ممكن است امروز احياء چنين صنعتي مقرون به صرفه نباشد ، ولي از تجربه موجود در اين بخش مي توان در جهت فراهم آوردن امكاناتي مناسب با شرايط زمان استفاده نمود .
زيلو در نقش و بافت شباهت زيادي به حصير و بافت شباهت زيادي به حصير دارد و نيز مثل حصير يكي از موارد استفاده آن در مساجد و مصلي و اماكن متبركه است . بنابراين مي توان احتمال داد كه زيلو بافي يا مرحله تكامل يافته حصيربافي است و يا بافندگان آن از اين صنعت الهام گرفته اند .
زيلو فرشي است كه تار و پود آن از نخ پنبه است و در اندازه هاي 4×3 و 3×2 بافته مي شود . زيلو از نظر كاربري به سه نوع تقسيم شده است كه معمولاً تفاوت ظاهري آن در نوع رنگهايي است كه انتخاب مي كنند . زيلوهايي كه با رنگ سفيد و آبي مي بافند فقط مورد استفاده آن در مساجد و امامزاده ها است و زيلوهايي كه به رنگ آبي و قرمز مي بافند و به زيلوي « جوهري » شهرت دارد از نوع نامرغوب و ارزان قيمت ترين زيلوهاست. اما مرغوبترين نوع زيلو «تفتال» نام دارد كه به رنگ سبز و نارنجي است.

25 – حوله بافي :
براي بافت اين نوع پارچه ها از دستگاههاي چهار وردي كه فرآورده هايي در ابعاد 110×150 سانتيمتر دارد استفاده مي گردد .
براي حوله بافي از نخ پنبه اي استفاده مي شده كه در حال حاضر اين صنعت در استان در حال منسوخ شدن است .

26 – پادري بافي :
علاوه بر توليد فرآورده هاي حصيري از الياف و رشته هاي موئي ساقه درخت خرما ، بافت پادري و كفپوش نيز رايج و مرسوم است .
براي توليد پادري و كفپوش ابتدا الياف موئي ساقه درخت خرما را خيس آنرا زير پارچه مرطوبي نگهداري مي كنند تا نرم و انعطاف پذير شود . سپس الياف حاصله را تابيده و به ريسمانهاي مقاوم و محكمي تبديل و آنگاه ريسمانهاي بدست آمده را بر روي چهارچوب ويژه اي كه تقريباً به اندازه فرآورده هاي توليد شده مي باشد سوار نموده و بافتن را آغاز مي نمايند . تار فرآورده را همان ريسمانها تشكيل داده و الياف موئي را از لابه لاي تارها عبور و با دفتين بافت را محكم مي كنند و اضافي الياف را بريده تا قسمتهاي خارجي صاف و يكسان گردد .
بعد از اتمام بافت ، روي فرآورده را به وسيله دستگاه مخصوصي كاملاً صاف و يكنواخت نموده و توسط محلول كلر آنرا شستشو و سپس نقاشي و رنگ آميزي مي كنند كه با انجام فعاليت هاي فوق ، در انتها محصول جهت فروش آماده مي شود .

27 – كار بافي :
براي بافت اين نوع پارچه از دستگاههاي چهار وردي كه فرآورده توليد شده توسط اين دستگاه در ابعاد 60×20 مي باشد و مواد اوليه مورد مصرف آن شامل نخ دولا مرسريزه نمره 32 جهت تار و نخ نمره 20 مرسريزه يك لا جهت پود ، سريشم و نشاسته است . اين هنر ـ صنعت هنوز در شهرستان ميبد به صورت نيمه فعال رواج دارد و با صنعتي شدن دستگاهها و از رونق افتادن بازار فروش اين نوع محصولات ، خطر منسوخ شدن اين رشته صنايع دستي و بومي استان را تهديد مي كند .   

28 – چيلانگري :
صنعت چيلانگري (آهنگري سنتي) از قديم الايام در استان يزد رايج بوده است و امروز به نواحي مهريز ـ ندوشن ـ عقدا ـ سخويد و خضرآباد محدود مي شود .
بيشترين مواد اوليه مصرفي در اين رشته شامل : فولاد ، انواع شاخ ، چوب و برنج مي باشد و مهمترين وسايل و ابزار كار مورد استفاده ، شامل : سوهان ، چكش ، گيره و سندان ، زغال سنگ و آهن مي گردد . از محصولات توليدي رشته آهنگري سنتي مي توان به : قپان سازي (كه منسوخ شده است) ، قندچين سازي ، قندشكن سازي و چاقو سازي اشاره نمود .

29 – گيوه بافي :
گيوه نوعي پاي پوش ايراني وبسيار راحت و مناسب با آب و هواي ايران (به ويژه مناطق خشك) است. رويه گيوه از نخ پنبه اي تهيه مي شود كه باعث رسيدن هوا به پا شده و آن را خنك نگه مي دارد .
بهترين نوع گيوه « ملكي » نام دارد كه معمولاً با نخ پنبه اي (خودرنگ) بافته مي شود اما گيوه در رنگهايي همچون مشكي و قهوه اي نيز ديده مي شود .
در مراحل توليد گيوه عموماً رويه گيوه و دوخت آن به تخت گيوه توسط زنان صورت مي پذيرد و تخت كشي گيوه توسط مردان .

30- گره چيني چوب :
يكي از صنايع دستي تزئيني ـ كاربردي ايران « گره چيني چوب » نام دارد . به گره چيني ، گره بندي نيز مي گويند . در هنر گره چيني به وسيله زواياي چوبي ، نقوش هندسي به وجود آورده و با استفاده از رنگهاي مختلف چوب (خودرنگ) قاب پنجره ، در ، تابلو و ... اشياء كاربردي و زيباي ديگري توليد                مي نمايند . پنجره و درهاي گره چيني ، داراي شيشه هاي رنگي مي باشد كه اين از زيبايي خاصي و منحصر اين هنر است .

31 – چاقو سازي :
چاقو سازي صنعتي ديرينه و دارايي سابقه اي كهن در ايران است و سابقاً بهترين سلاح ها توسط اين هنرمندان ساخته مي شده است .
مواد اوليه هنر چاقوسازي آهن است و دسته چاقو را از شاخ گوزن و يا عاج تهيه مي نمايند ، در گذشته روي دسته شمشيرها و غيره را مرصع كاري نيز مي نموده اند و اين كار امروزه به صورت ساده تري انجام مي گيرد . ابزار كار چاقو سازان چكش ، پتك ، قيچي ، كوره و ... است . اين هنر ـ صنعت به دليل سختي و مشقت زياد كار متأسفانه در حال منسوخ شدن است اما در شهرستانهاي خضرآباد ـ سخويد هنوز مي توان ردپاي اين هنر دست ساز را يافت .


32 – كاشي سازي هفت رنگ :
كاشي هفت رنگ ، به مجموعه اي از كاشي هاي يك اندازه ، يك شكل (معمولاً مربع شكل ) و يك رنگ گفته مي شود كه در كنار هم قرار مي گيرند تا طرح و نقش مورد نظر بر روي مجموعه آنها (طبعاً بر روي هر كاشي قسمتي از نقش انعكاس مي يابد كه در ارتباط با كاشي هاي ديگر كامل مي شود) اجرا شود و موقعيت نصب آن را به هنگام نماسازي مشخص سازد .

33 – كاشي سازي معرق :
كاشي معرق عبارت است از قطعه هاي بزرگ و كوچك بريده شده كاشي كه براساس طرح با نقوش مختلف و رنگهاي متفاوت تراشيده شده و كنار يكديگر قرار مي گيرند و به شكل بزرگتري در مي آيند و به عبارتي ديگر به قسمتي تزئين كاشي : مركب از قطعات مختلف ريز ريز كه آنها را بر حسب نقوش هندسي و اشكال بنايي بريده شده و در كنار يكديگر قرار مي دهند ، اطلاق مي گردد . انواع رنگهاي كاشي مورد استفاده در كاشي معرق عبارتند از : سفيد ، آبي تيره ، فيروزه اي ، سبز و پرتقالي و ...

34 – سفال و سراميك :
سفالگري از قديمي ترين صنعت است كه به دست بشر به وجود آمده و زادگاه آن ايران است . اولين نمونه هاي سفال متعلق به ده هزار سال قبل است . از روي نمونه هاي بدست آمده مي توان فهميد كه در آن زمان از كوره پخت سفالگري بي اطلاع بوده اند و احتمالاً ظروف گلين توليدي خود را در كنار همان آتشي كه براي پختن گوشت شكار مهيا مي كردند ، مي پختند ولي با اين وجود ظروف آنان به قدر كافي محكم بوده است .
در شش هزار سال قبل از ميلاد اولين نشانه پيدايش كوره پخت ، در صنعت سفال ديده مي شود و در سه هزار و پانصد سال قبل از ميلاد چرخ سفالگري ساده اي كه با دست حركت مي كرد ساخته شد . پيدايش چرخ سفالگري تحول بزرگي را در اين صنعت بوجود آورد و امكان توليد محصولات بيشتر را فراهم كرد .
طرز كار سفالگران نقاط مختلف ايران و همچنين ابزار كار آنان كم و بيش همانند است . در روستاها و بخشها صنعتگران محلي كه غالباً كار اصلي شان كشاورزي است ، در اوقات فراغت به توليد سفال           مي پردازند . البته در بسياري از شهرها ، سفالگران و سراميك سازان با استفاده از روشهاي جديد توليدي و حتي استفاده از قالب با بهره گيري از دانش و اطلاعات نظري در كار توليد محصولات هستند .
در توليد محصولات سفالگري ، صنعتگران دست ساخته هاي خود را به صورت منقوش                  عرضه مي كنند . براي نقاشي روي سفال دو روش وجود دارد :
1.   نقاشي روي لعاب كه « رورنگي » ناميده مي شود .
2.   نقاشي زيرلعاب كه « زير رنگي » ناميده مي شود .
در نقاشي به طريقه زيررنگي پس از پخت اول سفال ، نقوش دلخواه را با رنگهاي مورد نظر كه همانند لعابهاي رنگي با اكسيدهاي فلزات مختلف ساخته مي شود بر روي آن به وجود آورده ، سپس روي تمام سطوح داخلي و خارجي ظرف را با يك لعاب بي رنگ مي پوشانند و چون نقاشي ها زيرلعاب قرار مي گيرند اصطلاحاً آن را زيررنگي مي نامند .
در نقاشي به طريقه رورنگي نقاشي روي لعاب قرار مي گيرد و پس از لعاب كاري و پختن لعاب ، روي آن را نقاشي مي كنند . اين نوع نقاشي ساده تر از نقاشي زير رنگي است ، زيرا اگر نقشي به اشتباه زده شود به راحتي قابل پاك كردن است ولي بديهي است كه دوام نقاشي زيررنگي را ندارد .

35 – خورجين بافي :
خورجين بافي ، بافته اي است داراي ، كه در اكثر مناطق روستايي و جوامع عشايري با نقوش هندسي توليد مي شود . مواد اوليه آن از پشم هاي رنگي ، نخ پنبه اي و گاه موي بز مي باشد كه موارد مصرفي نظير حمل و نقل پشت دوچرخه ، موتور و يا چهارپايان را دارد . خورجين حمل بار براي اسب ، « هورسبان » و خورجين بار براي الاغ « هور » ناميده مي شود . عرض اين دستبافته بين 30 تا 90 بوده و به صورت قواره اي بافته مي شود .

36 – پلاس بافي :
اين فرآورده به ابعاد 250× 350 سانتيمتر توليد مي شود و در توليد آن از نخ پنبه اي نمره 2 جهت تار و نخ پنبه اي نمره 5 به مصرف پود مي رسد . توليد ساليانه يك صنعتگر بافنده به طور متوسط 150 تخته پلاس به اندازه هاي ذكر شده ، بوده است . متأسفانه در حال حاضر به دليل عدم بازار فروش مناسب براي اين نوع محصولات و عدم استقبال جهت فراگيري و آموزش اين صنعت تقريباً نيمه فعال و رو به منسوخ شدن است .

37 – قندچين سازي :
در حال حاضر توليد اين نوع فرآورده تنها در منطقه هاي تفت ( نير ـ سخويد ) ، ندوشن                 صورت مي پذيرد . اين نوع توليدات ، توليداتي از رشته آهنگري سنتي مي باشد .
از ابزار و وسايل كار در اين رشته مي توان به نورگري ، گاز ريز طلاچيني ،‌دم گرد ، دم پهن ، ورجه اشاره نمود . متأسفانه به دليل عدم بازار فروش در سطح استان و عدم استقبال جوانان و ساير اقشار براي فراگيران اين هنر ـ صنعت كه موجب شده اين هنر نيمه فعال به شمار آيد و رو به منسوخ شدن برود .

1

معرفي صنايع دستي يزد

1.   نگاهي برنساجي سنتي استان يزد
2.   جدول منسوجات بومي منسوخ شده استان يزد
3.   زري بافي   
4.   مخمل بافي
5.   پرده بافي
6.   رويه لحاف
7.   شمدبافي
8.   چادر شب بافي
9.   بافت دستمال يزدي
10.   بقچه ،لنگ ،كيسه حمام
11.   قناويز بافي
12.   احرامي بافي
13.   ترمه بافي
14.   دنداني
15.   دارايي بافي
16.   سفره بافي
17.   شالبافي
18.   پتو بافي
19.   پلاس بافي
20.   ارمك بافي
21.   كرباس بافي
22.   زيورآلات سنتي
23.   حصيربافي
24.   زيلوبافي
25.   حوله بافي
26.   پادري بافي
27.   كاربافي
28.   چيلانگري
29.   گيوه بافي
30.   گره چيني چوب
31.   چاقو سازي
32.   كاشي سازي هفت رنگ
33.   كاشي سازي معرق
34.   سفال و سراميك
35.   خورجين بافي
36.   پلاس بافي
37.   قندچين سازي
- بسياري از پارچه‌هاو منسوجات استان منسوخ شده است. كه رشته‌هاي  بومي و منسوخ شده منسوجات يزدي به شرح زير مي باشد:

رديف   رشته بومي منسوخ شده (منسوجات)
1   زري بافي
2   كارت بافي
3   مخمل بافي
4   ترمه بافي
5   حوله بافي
6   دنداني
7   كيسه حمام
8   كرباس بافي
9   قناويز بافي
10   بقچه بافي


1 - زري بافي:
زري بافي يكي از هنرهاي قديمي ايران است و نمونه هاي پارچه ابريشمي زري كه از دوره ساسانيان به جا مانده، روشنگر اين موضوع مي باشد. استفاده از نخ زري در بافت پارچه از زمانهاي دور رايج بوده است. در زند اوستا از قاليچه‌هايي كه با نخ طلا بافته شده و همچنين از لباسهاي زر بفت داريوش سوم كه داراي جلوه‌اي خاص بوده ياد شده است. بر اساس برخي منابع چيني مربوط به قرن ششم بعد از ميلاد نمونه‌هايي از زري بافي ايران براي امپراتوري وو( wu ) فرستاده شده و در گزارشهاي مسافرين چيني به اين موضوع اشاره شده است . در گذشته تهيه پارچه‌هاي پشمي وزربفت درشوش، شوشتر، جندي شاپور و خراسان رايج بوده است.

_ وضعيت زري بافي در گذشته:
زري نفيس‌ترين و افسانه‌ترين منسوج ايراني كه در روزگار رونق و رواج خود، شهرتي عالم‌گير داشته و هم اكنون نمونه‌هايي از آن زينت بخش موزه‌ها و ساير و مراكز هنري ايران و ديگر كشورهاي جهان است. داراي سابقه‌اي طولاني از لحاظ بافت و توليد مي باشد. هر چند كه در تاريخ نساجي ايران زمان پيدايش زري ناپيداست، ولي به طور اجمال از تاريخ و كتب قديمه چنين استنباط مي‌شود كه نخست در زمان هخامنشيان و سپس درزمان ساسانيان بافتن پرده‌ها و پارچه‌هاي زري رواج داشته و  براي تزيين كاخ‌هاي سلاطين و كليساهاي جهان به كار مي رفته  است. ضمن آنكه "هرودوت"  و  "اوستا" چيزي شبيه به زري راوصف كرده‌اند.
 مراكز عمده زري بافي ايران در گذشته يعني اصفهان ،ابيانه يزد و كاشان، همواره مركز تجمع هنرمندان و طراحان و اساتيد  اين رشته از هنر _  صنعت كشورمان بوده و از مراكز فوق الذكر همواره بهترين وارزنده‌ترين پارچه‌هاي زري توليد و به ديگر نقاط جهان صادر مي‌شده است.

- مواداوليه در زري بافي:
عمده‌ترين ماده اوليه مورد مصرف در زري بافي، ابريشم طبيعي است كه براي بافت زمينه ابريشم ساده و براي بافت نقوش از نخ  ابريشمي  با رو پوش طلا يا نقره استفاده به عمل مي آيد كه نخ نوع دوم يعني روپوش دار در داخل كشور توليد نمي‌‌گردد و از خارج تامين مي شود.
رنگرزي نخ‌هاي ابريشمي نيز در گذشته تماما با استفاده از رنگهاي طبيعي صورت مي‌گرفته و امروز نيز اكثرا"  رنگهاي طبيعي ،تشكيل مي دهد و از رنگهاي شيميايي به ميزاني بسيار محدود و در مواردي خاص استفاده مي شود و بايد گفت كه يكي از ويژگيهاي چشمگير انواع منسوجات ايراني در روزگاران گذشته از جمله پارچه زري، در ‌استفاده از رنگهاي طبيعي در رنگ‌ريزي نخهاي مصرفي آن بوده است. اميد آنكه زري اين پارچه ظريف و زيبا با ويژگيهاي خاص و هنرمندانه‌اش بيش از بيش  مورد توجه قرار بگيرد و مجددا" احياء شده و از هنرمندان و اساتيد آن خاص بعمل آيد.
- چگونگي توليد پارچه زري:
توليد زري به دو صورت  انجام مي‌گيرد:  
    1-  با استفاده از دستگاههاي سنتي
    2-  با استفاده از دستگاه ژاكارد

1- دستگاههاي سنتي:
 زري بافي كه نزد اهل فن به دستگاههاي «دستوري» شهرت دارد از شكل ظاهري تا حدودي شبيه ساير دستگاههاي نساجي سنتي مي‌باشد، و كار توليد توسط دو نفر صنعتگر يعني يك نفر بافنده و يك نفر «گوشواره كش » (همانند دستگاههاي سنتي  ترمه‌بافي) صورت مي‌‌پذيرد و در واقع مي‌ توان گفت پارچه‌ زري حاصل هماهنگي و همكاري و هنر، بافنده و گوشواره كش مي‌باشد.

2-استفاده از دستگاه ژاكارد:
 براي توليد زري داراي سابقه‌اي چندان طولاني نيست و دستگاه ژاكارد به خاطر افزايش سرعت در توليد پارچه زري و صرفه‌جويي در هزينه وقت صنعتگران به كار گرفته شده است.
با استفاده از دستگاههاي سنتي زري بافي،‌مي‌توان به توليد حدود 30 سانتي متر در روز  دست بافت  حال آنكه در صورت استفاده از دستگاه ژاكارد اين ميزان به حدود100 سانتي متر در روز افزايش مي‌يابد.
در توليد زري تماما از طرحها و نقش‌هاي اصيل و سنتي استفاده مي‌شود و به جرات مي‌‌توان اظهار نمود كه اكثر نقشهاي سنتي و حتي نقش‌هاي غامض و پيچيده، طي قرون و اعصار متمادي توسط هنرمندان زري باف بر روي پارچه زري پياده شده است و اين طرحها نه تنها شامل طرحهاي ويژه پارچه بلكه شامل طرحهاي و نقش‌هاي ويژه سنگ و سفال و فلز و قالي و ... و حتي طرحهاي ظريف مينياتوري نيز مي شود كه  با ذوق و مهارت سرشار طراحان و بافندگان به اجراء در آمده است.

4- مخمل‌بافي:
- تاريخچه:
بدون ترديد مخمل را بايد از نفيس‌ترين پارچه‌هاي دستباف ايران دانست. زيرا پيچيدگي رو بافت،‌طرحهاي زيبا و پر نقش و نگار و مواد اوليه‌ي مرغوبي كه در توليد اين پارچه به كار مي‌رود، ويژگي خاص به آن بخشيده كه مخمل را از ساير دستبافتها متمايز مي‌سازد.
در خصوص زادگاه اين بافت بين صاحب نظران وحدت نظر وجود ندارد، چه عده‌اي آن را تنها بافت قرون وسطايي مي‌دانند كه از اروپا برخاسته است. از جمله آنكه «لاتور» به آن عقيده است كه ايتاليائيها تا قبل از قرن دوازدهم ميلادي آن را پديد آورده‌آند.« فيليس آكرمان» طرفدار همين نظر است و مي‌نويسد كه پس از آن تا پيش از قرن پانزدهم  ميلادي مخمل به ايران راه يافته است.
به هر حال از مجموع نظرات ارائه شده در خصوص زادگاه مخمل مي‌‌توان چنين نتيجه گرفته كه : مخمل‌بافي كم و بيش در يك زمان در ايران و ايتاليا و چين تكامل يافته است.
مخمل ظاهرا پديدآورده روش حلقه‌زني است كه از سال 260 پيش از ميلاد در مصر بكار مي رفت. چه بافتهايي كه  از حفاريهاي دوره دودمان يازدهم به دست آمده نشان مي دهد كه الگوها با حلقه‌زدن تارها و پودهاي اضافي ايجاد شده است. تكه‌‌اي از بافته‌هاي قبطي در موزه بافندگي شهر ليون اين تارهاي اضافي را دارد و گواه ان است كه ازتكامل روش حلقه زني مصريها به وجود آمده است. ولي فاصله ميان اين منشاء احتمالي مخمل و مخملهاي داراي بافت ابريشم پر مايه امروزي چه از نظر زمان و چه مراحل تكامل بسيار است.
قديمي‌ترين مخمل ايراني كه تاكنون شناخته شده مربوط به قرن دوازدهم يا پانزدهم ميلادي است كه در موزه هنرهاي تزئيني پاريس نگهداري مي‌شود. ضمن آنكه بزرگ مخمل بافي درايران در سده‌هاي گذشته ؛ كاشان يزد، تبريز، مشهدو هرات بوده و اين پارچه نفيس از قرن شانزدهم از جمله صادرات مهم ايران به شمار رفته است.
براي توليد مخمل از ابريشم طبيعي استفاده مي‌شود و نقشهاي اصيل و سنتي مخمل به روي اين پارچه حالت برجسته دارد كه اين امر نشانه بارز تبحر ‌و مهارت و در عين حال دشواري بافت آن است.


5- پرده‌بافي:
طبق انجام تحقيقات در استان يزد و بررسي كارگاههاي سنتي دراستان در حال حاضر متاسفانه كارگاه پرده‌بافي‌ فعالي در سطح استان وجود ندارد، و ليكن تا چند سال پيش بافت پارچه پرده‌اي انجام مي‌گرفته است.
بافت پارچه پرده‌اي منحصرا در شهرستان يزد معمول و بافندگان اكثرا مرد بوده‌اند. دستگاه بافندگي فرآورده‌ مذكور چهاوردي بوده است.
براي تهيه يك رو يه كار به طول 200 متر و عرض 25/1 متر عموما 5 بقچه نخ ويسكور تابيده نمره 32 و 9 بقچه نخ پنبه‌اي نمره 5 جهت تار و پود مصرف مي‌كند. توليد سالانه يك پرده باف به طور  متوسط 3 رويه كار به   بوده است.

6- رويه لحاف :
در شهرستان يزد تهيه پارچه دستباف ديگري به نام رويه لحاف معمول بوده و مهمترين ماده اوليه كه در توليد آن به كار مي رود نخ ابريشم مصنوعي نمره 150 است كه نحوه رنگرزي نخ مورد مصرف در تهيه رولحافي مشابه رنگرزي نخ قابل استفاده در بافت روميزي است.
رويه لحاف به وسيله دستگاه چهار ورودي با عرض متوسط 5/1 متر و طولهاي متفاوت بافته مي‌شود و بعد از تهيه به قواره هاي 210*135 سانتي‌متر نيز هستند كه بيشتر به مصرف روتختي مي‌رسد.
تار اين مصنوع از نخ ويكوز دولاي تابيده‌ي نمره32 و پود آن از نخ پشمي است و براي هر روتختي در ابعاد پيش گفته شده حدود 400 گرم نخ تار و 450 گرم سانتي ‌متر نيز در بين بافندگان يزد رايج است كه براي هر قطعه حدود 600 گرم نخ پنبه ي 6 لا جهت تار و حدود 120 گرم نخ پشمي 76 جهت پود مورد استفاده قرار مي‌گردد.
فرآورده‌هاي ياد شده كلا به وسيله دستگاه چهار وردي بافته مي‌شود ولي طي سالهاي اخير استفاده از نوعي دستگاه هفت وردي كه قادر به تهيه پارچه‌هايي با عرض 5/3 متر نيز مي باشد در بين بافندگان رواج يافته وبه وسيله آن منسوجاتي توليد مي‌‌كنند كه در نوع خود منحصر به فرد است.



7-  شمد بافي:
شمد نوعي پارچه ابريشمي يا پنبه‌اي است كه معمولا به عنوان روانداز در فصل تابستان استفاده مي‌شود. در تهيه شمه از ابريشم مصنوعي به عنوان پود و از نخ پنبه‌اي نمره 20 دولا به عنوان تار استفاده مي‌شود. كه هم  اكنون اكثرا توسط دستگاههاي تك فاز بافته  مي‌شود.
شمدها معمولا 150*220 سانتي‌متر است و داراي 27 چله مي‌‌باشد.

8- چادر شب‌بافي:
چادر شب‌بافي يا كاربافي نوعي صنعت خانگي است كه بيشتر در شهرستان يزد، اردكان و بخش زارچ تهيه مي‌گردد. مردان و زنان در كنار كشاورزي به بافت چادر شب مشغول و بيشتر در ابعاد 200*200 سانتي متر با طرح چهار خانه يا پپچازي تهيه مي‌شود و با رنگهاي مركب از نيلي، قرمز،‌زرد،‌سبز و مشكي آميخته شده اكثرا به مصرف رختخواب پيچي مي‌رسد.
نوع مواد اوليه‌اي كه براي چادر شب مصرف مي‌گردد مختلف بوده و از لحاظ قيمت نيز متفاوت است،‌ ولي به طور كلي اين مواد شامل نخ پنبه‌اي نخ و يسكوز، مواد رنگي و نشاسته مي‌باشد. براي چادر شب رختخواب پيچي از نخ 30 دولا ويسكوز جهت تار و در بعضي مواقع از نخ 20 دولا ويسكوز نيز استفاده مي‌شود و پودر آن را نخ نمره 12 يك لا ويسكوز تشكيل مي‌دهد. ولي براي چادر شب صحرائي كه بيشتر در كشاورزي از آن استفاده مي شود نخ مورد مصرف در تار و پود آن را به ترتيب نخ نمره يك لا پنبه‌اي و نخ 20 دولا تشكيل مي دهد.
دستگاههاي چادر شب بافي چهار وردي بوده و عرض اغلب آنها 5/2 تا 3 متر است.


9- بافت دستمال:
كه سه نوع دستمال مي باشد:
الف) دستمال عشايري
ب) دستمال ابريشمي  
ج) دستمال مرسريزه

الف) دستمال عشايري:
توليد دستمال عشايري در استان يزد به صورت كارگاهي كه  دستبافان مرد با دستگاه سنتي چاله اي كه قدمت آن به قرنها مي رسد در كنار دستگاههاي تك فاز بيشماري متدوال است. سهم زنان در توليد دستمال فقط به گره زني و ماسوره پيچي محدود و ويژگي دستمال عشايري به دليل متفاوت بودن ابعاد آن است، ولي بيشتر در اندازه هاي 120*120 سانتيمتر بافته مي شود.
هر بافنده در روز با دستگاه چهار وردي چوبي در ازاي 8 الي  10 ساعت كار طاقت‌فرسا قادر به توليد 2 عدد دستمال مي باشد. دستمالهاي عشايري مختص شهرستان يزد بوده و بنا به اظهارات دست‌آندكاران به صورت ساده و الوان هفت رنگ تهيه مي شود.
براي بافت يك دسته 8 تايي دستمال عشايري قريب به 650 گرم نخ ابريشم مصنوعي نمره 120 رنگرزي شده نياز است كه درمدت 4 روز به اندازه هاي معمولي بافته مي شود.
با انجام مراحل ذيل نخ تارآماده بافت مي‌گردد:
1- آهاركشي يا شوكشي    
2-  ماسوره پيچي يا وركني
3- چله كشي ياتنيدن
4- پيوند زني
  5-  گره زني
اغلب بافندگان دستمال در محله‌هاي قديمي مجتمع و اكثرا پير و سالخورده و سن آنها بين 50 تا 70 سال است و تعداد دستبافان دستمال عشايري استان به 25 نفر مي رسد.

ب ) دستمال ابريشمي:
بافت اين نوع دستمال در شهرستان يزد رايج و از ويژگيهاي آن نسبت به ساير دستمالها بافت 2 نقش كاملا متفاوت در دو طرف آن است كه به زيبايي و هنر و خلاقيت اين رشته مي افزايد. موقعيت فعلي توليد دستمال ابريشمي 2 نقش به دليل صرف وقت زياد و هزينه بالا و نبودن تقاضاي كافي با دستگاههاي سنتي از رونق هميشگي افتاده و به ميزان بسيار كمي بافته مي شود. با مروز زمان اين فرآورده منقوش واصيل دستباف جاي خود را به دستمال ابريشمي يك نقش و الوان هفت رنگ به اندازه هاي 25/1*25/1 سانتي متر داده است كه توسط دستگاه‌هاي سنتي دستي توليد مي شود. از سوي ديگر دستمالهاي ابريشمي يك نقش و 2 نقش در شهر يزد و بخش اشكذر به وسيله ماشينهاي ژاكارد معمول گشته و بازار را از دست بافندگان سنتي گرفته‌اند.
عمده‌ترين ماده اوليه مورد مصرف نخ ابريشم، مصنوعي است و مراحل توليدان مشابه به نوع عشايري است با اين تفاوت كه براي هر دسته 8  تايي دستمال ابريشمي حدود يك كيلوگرم نخ ابريشم مصنوعي است و از يك بقچه 12 تارو پود قريب به 10دسته 8 تايي و يا 80 دسته در دستمال به مدت 2 ماه بافته مي شود.

ج) دستمال مرسريزه:
دستمال مرسريزه نخي به صورت كارگاهي توسط دستابافان مرد متداول و مواداوليه ي مورد مصرف شامل نخ دولا مرسريزه نمره 32 جهت تار و نخ نمره 20 مرسريزه يك لا جهت پود،‌سرپشم و نشاسته است . اين نوع دستمال معمولا دراندازه‌هاي 90*90 بافته مي‌شود. هزينه‌هاي ماسوره پيچي،‌آهارزني،‌رنگرزي چله‌پيچي و گره‌زني نيز اضافه مي گردد. هر بافنده در روز در ازاي 8 ساعت كار مي تواند 3 عدد از آنرا توليد نمايد. دستگاههاي بافندگي دستمال نخي‌چها وردي و عينا مشابه ساير دستگاههاي رايج است.

10-  بقچه ، لنگ ، كيسه حمام:
به وسيله دستگاهها چهار وردي و با نخ ابريشمي نمره 150 فرآورده‌هايي در ابعاد 110*150 سانتي‌متر توليد كه بيشتر به مصرف بقچه ولنگ و كيسه حمام مي رسد گاهي نيز براي بافت لنگ از نخ پنبه‌اي نيز استفاده مي كنند.

11-  قناويز:
نوعي پارچه كه در سالهاي گذشته در يزد بافته مي‌شده است قناويز نام دارد كه متاسفانه در حال حاضر بافت آن ديگر انجام نمي شود.
اين پارچه باعرضهاي 80*90 سانتي متري بافته‌ مي‌شده كه براي بافت قناويز باعرض 70 سانتي متر 30 چله و با عرض 90 سانتي متر 42 چله به كار مي‌رفته است. و يك بافنده روزانه 5 تا 6 قناويز مي بافته است.
نخ مورد مصرف نيز ابريشم مصنوعي بوده و به عنوان آستر لباس مورد استفاده قرار مي‌گرفته است.


12-  احرامي بافي :
بافت پارچه‌اي به نام «احرامي» با تار و پود پنبه‌اي معمولا در اندازه‌هاي 70*100 سانتي متر و ديگري 90*120 سانتي‌متر تهيه مي‌شود. با عرض 70 سانتي متر داراي 22 چله و با عرض 90 سانتي متر داراي 28 چله است. يك نفر بافنده مي‌تواند روزانه 4 عدد احرامي به ابعاد 70*100 سانتي‌متر ببافد. اين نوع پارچه‌ها بيشتر مورد مصرف حجاج قرار مي گيرد.

13- ترمه بافي:
- ترمه چيست؟
پارچه ترمه به پارچه ظريف و لطيفي اطلاق ميشود كه از دو سري نخ تار وپود كه با دست بافت بافته شده باشد به نحوي كه پود در پشت پارچه به صورت آزاد و تراكم پودي آن زياد باشد .جنس آن از كرك و پشم يا ابريشم با طرحهاي اصيل و سنتي ايران است .

- تاريخچه ترمه
شروع ترمه بافي در ايران به اوايل دوره صفويه مي رسد هر چند برخي را عقيده بر آنست كه زادگاه اصلي ترمه قلب آسياي مركزي و ارتفاعات كشمير است عده اي نيز بر اين باورند كه ترمه بافي در ابتدا درايران آغاز گرديد و سپس به كشمير راه يافته است .آنچه در خصوص اين پارچه بسيار ظريف ميتوان گفت اين است كه ذوق و سليقه و ابتكار ايرانيان در ظرافت بافت ،جنس و طرحهاي خيال انگيز آن در جهان كم نظير ميباشد .اين هنر در دوره شاه عباس صفوي به اوج شكوفايي و تكامل خود دست يافت ، كه شهره جهان گشت و به يكي از محصولات صادراتي ايران            مبدل شد .

- مراحل بافت ترمه :
الف) مواد اوليه مصرفي :
 نخستين مرحله بافت ترمه تهيه كردن مواد اوليه آن است .معمولا ترمه از پشم و ابريشم مي بافند اما پشم سفيد رايج ترين پشمي است كه در بافت ترمه مورد  استفاده قرار مي گيرد زيرا ميتوان آنرا با هر رنگي كه دلخواه است رنگ آميزي نمود .پشم ترمه بايد مرغوب باشد و الياف بلندي داشته باشد كه گوسفندان ايران و كشمير داراي پشمهاي نرم و محكم خوبي بوده و تا حد زيادي براق و سفيد است و بهترين پشم گوسفند در ناحيه پهلوها – شكم – پشت گردن و سر وساق پا قرار دارد و معمولا اين پشمها براي بافت ترمه استفاده مي گردد .نحوه آماده كردن – ريسيدن و رنگرزي كردن و بافتن پشم در قرن 16 ميلادي در ايران پيشرفت زيادي كرد . دوره شاه عباس صفوي را مي توان دوران اوج و شكوفايي صنعت ترمه بافي عنوان كرد ، به دليل اينكه شاه عباس طراحان برجسته اي را از چين وارمنستان به ايران دعوت كرد تا هنر نوين خود را به ايرانيان تعليم دهند به همين دليل ترمه هاي آن زمان زيبايي و برجستگي خاصي پيدا كرد .

ب) شستن پشم :
 پس از تهيه مرغوب ترين پشم ، اولين قدم تميز كردن پشم از چربي و چرك موجود ومحلول در آن است ، كه بايد قبل از رنگرزي انجام شود .ايرانيان معمولا قبل از اينكه پشم گوسفندان را قيچي كنند حيوان را 10 دقيقه در آب ميشويند سپس براي جدا كردن مواد چربي از پشم آن را دربازها (قليا)خيس كرده و سپس چندين بار با آب مي شستند تا با اينكار ناخالصي ها پاك و پشم براق گردد .

ج ) سفيد كردن پشم :
 در ايران از دو روش براي سفيد كردن پشم استفاده ميشود .
روش اول : پشمها را در چمنزار پهن مي كردند تا پس از جذب شبنم و تبخير آن در روز سفيدتر گردد و اين عمل را چندين مرحله انجام مي دادند .
روش دوم: استفاده از مشتقات گوگرد براي سفيد كردن پشم .

د)ثابت كردن رنگ :
 بعد از اينكه پشم ها به اندازه كافي سفيد شدند ، نوبت رنگ نمودن آنهاست كه يكي از مهمترين مراحل تهيه پشم براي بافت ترمه مي باشد . چون رنگهايي كه مستقيم بكار برده شوند دوام و ثبات ندارند و رنگرزهاي ايران براي رفع اين مشكل ، از موادي بنام دندانه استفاده مي كردند . دندانه ماده شيميايي معدني است كه توانايي جذب رنگ را در پشم افزايش مي دهد .براي اينكه دندانه واكنش مطلوب خود را در رنگرزي كسب كند بايد قبلآ خالص گردد . رايج ترين دندانه ها كه در ايران بكار مي رفتند عبارتند از : زاج سفيد ـ قلع ـ روي ـ كلر ـ سرب و سولفاتهاي ديگر كه مواد معدني و مازوج و برگ سماق و غيره كه مواد گياهي بودند .

ه) رنگرزي به وسيله رنگهاي طبيعي و گياهي :
 رنگ ترمه هاي ايراني معمولا از گياهان طبيعي تهيه مي شود .اين رنگ ممكن است از ريشه ، تنه ، برگها ، گل ، ميوه و يا پوست گياهان بدست آيد . چون حفظ پارچه هاي ترمه پشمي بسيار مشكل است و در اثر رطوبت و بيد از ميان رفته اند و اطلاعات كمي از رنگ آنها باقي مانده است.

_ انواع ترمه
انواع ترمه هاي ايراني و كشميري بشرح زير مي باشند:
1-   شال چهرقدي :
 اندازه آن 5/1*5/1 مي باشد و براي روسري يا بقچه بكار مي رود كه هم لچك ترنجي آن متداول بوده و هم نوع گلدار آن .
2-   شال راه راه :
كه بر دونوع  است :
الف) شال راه راه پهن
ب) شال راه راه باريك
كه هركدام نوع مصرف خودش را متناسب با سليقه افراد در استفاده از آنها دارد .
3-   شال اتابكي :
 از نوع كشميري است و از پشم بسيار لطيف بافته مي شود.
4-   شال بندي :
نقشه آن شبيه لانه زنبور است و داخل هر خانه يك گل يا يك بته مي خورد
5-   شال محرمات :
به نوعي شال راه راه گفته مي شود كه پهناي رههاي آن متفاوت است .
6-   شال كشميري :
 به انواع شالهاي بافت كشمير گفته مي شود كه معروفترين آن نقشه بته جقه ،نقشه شاخ گوزني و نقشه درختي مي باشند.
7-   شال زمردي :
نوع اعلاي شال كشميري است كه زمينه نيلي با نقشه بته جقه و رنگهاي بسيار زنده بخصوص رنگ سبز زمردي دارد.
8-   شال كرمان :
 به تمام شالهاي بافت كرمان گفته مي شودو انواع گوناگون دارد .
9-    شال اميري :
 همچنانكه از نامش پيداست از انواع درباري و اعلاي شالهاي كشميري است عموما نقش بته جقه و شاخ گوزني آن ديده شده است .
10-  شال يزدي :
ترمه هاي يزدي به ترمه هاي بافت منطقه يزد گفته مي شود كه اكثرا يا راه راه هستند و يا گلهاي شاه عباسي مي خورند كه قديمي و ناياب هستند.

- ابزار كار و شيوه بافت ترمه
دستگاه بافندگي ترمه ،تقريبا شبيه ساير دستگاههاي نساجي سنتي ،چوبي است و در خود مناطق توليد وتوسط صنعتگران محلي ساخته مي شود .اين نوع دستگاهها چهار وردي است كه وردها توسط پدالهايي كه در زير پاي بافنـده قرار دارند بــه حركت در مي آيند .پس از تهيه مواد اوليه و تدارك دستگاه بافندگي كار چله كشي به شكلي كه در بافت ساير منسوجات دست بافت رايج است انجام و بدنبال آن عمل بافت آغاز مي گردد .هر دستگاه ترمه نياز به يك گوشواره كش دارد كه استادكار در پشت دستگاه نشسته و گوشواره كش در بالاي آن قرار مي گيرد كه كار وي انتخاب و تعيين نخهاي مخصوص جهت ايجاد نقش بر روي پارچه مي باشد و نقوشي كه معمولا بر روي ترمه هاي ايراني ديده مي شود حاصل و نتيجه همكاري گوشواره كش با استاد است .مطالعه و بررسي ترمه هاي موجود نشان دهنده اين واقعيت است كه بافت ترمه كار بسيار مشكل و طاقت فرسايي بوده است .بافت ترمه با دستگاههاي سنتي نياز به صرف وقت،دقت و مهارت فراوان بوده و به كمك اين دستگاه مي توان حدود 20 الي 25 سانتي متر ترمه مرغوب در طول روز ( معادل 8 ساعت كار مفيد ) بافت ولي با استفاده از دستگاه ژاكارد كه در حقيقت كار گوشواره كش  در دستگاههاي ساده بافندگي را انجام مي دهد توليد كمي افزايش يافته و به حدود 100 سانتي متر در روز رسيده است .يكي از حساس ترين وظايف بافنده انتخاب رنگ و هماهنگي آن مي باشد كه ترمه باف بايد سعي و دقت بسياري در آن بكار برد و دشواري اين مطلب وقتي روشن مي شود كه توجه كنيم تارهاي ترمه بايد همگي داراي يك رنگ و از يك جنس باشند و تنها انتخاب رنگ در مورد پودها متفاوت بود ، يعني زمينه هميشه ثابت و تنها در متن آن مي بايست انتخاب رنگها صورت پذيرد .
در بافتن ترمه موضوع بسيار حساس ديگر بكار بردن پودها و تارهايي با ضخامت متفاوت و همچنين طريقه بافت يعني گذاردن اين تارهاو پودها در كنار يكديگر مي باشد و چون رنگ تارهاثابت است بنابراين در بيننده تنها تركيبي از رنگهاي تار و پودها به چشم مي خورد كه خود بيانگر دشواري كار بافنده مي باشد .در بافتن شالهاي كشميري معمولا پود را در زير يك تار و از روي دو تار مجاور رد مي كنند و اين ترتيب در قسمتهاي ساده شال تكرار مي شود و در نقشه ها سعي مي شود كه اين ترتيب حفظ گردد ، مگر در جاهائيكه نقشه حكم كند كه پود از روي تعداد كمتر يا بيشتري تار رد شود .
نوع ديگر بافت وجود دارد كه زياد متداول نبوده و در آن پودهاي رنگي (پود نقشه) قسمت اصلي پارچه را تشكيل  نمي دهند يعني اگر پود شكافته شود جاي آن خالي نمي ماند و پود ديگري كه زمينه را تشكيل مي دهد نمايان مي گردد . اكثر شالهاي كشميري طوري بافته شده اند كه قسمت اضافه هر پود را در رج بعدي بكار برده اند و پشت ترمه نخهاي آزاد به چشم نمي خورد ولي در شالهاي كرماني قسمت اضافه پودها در پشت ترمه بلااستفاده و آزاد مي ماند ،شالهاي خراسان ويزد نيز مثل شال كرمان پشتشان داراي قسمتهاي اضافه پودهاي رنگي است .

- رنگهايي كه اطلاعاتي از آنها باقي مانده است :

نوع منبع رنگ   رنگ
رناس    نارنجي ـ قرمز
برگ حنا   قرمز ـ قهوه اي
ريشه توت   زرد
زردچوبه   زرد پررنگ
برگ توت   زرد روشن
پوست انار   قهوه اي ـ خاكستري
پوست بلوط    قرمز مايل به قهوه اي
برگ سماق    قرمز ـ قهوه اي
جفت    بنفش ـ قرمز
زعفران   آبي يا آبي تيره
پوست گردو   قهوه اي ـ  خاكستري
برگ مو   زرد روشن
برگ چاي    زرد ـ قهوه اي
كنده درخت بقم   بنفش ـ سياه
پوست خشخاش    قهوه اي
پوست درخت سيب   قهوه اي ـ زرد

يكي از وظايف مهم و مشكل بافنده ترمه انتخاب رنگ و جور كردن آنها ميباشد كه اين جور كردن يا از طريق رنگهاي متجانس و داراي هارموني انتخاب مي شود يا حتي ممكن است از انتخاب رنگ متضاد در يك فرم مشخص نيز نوعي تجانس و زيبايي به چشم بخورد كه اين مسئله يك راز در هنر ترمه ايران است .
- كاربرد ترمه در گذشته و حال:
ترمه در زمانهاي گذشته مصارف متنوع و گوناگوني داشته است كه از جمله:دوختن لباسهاي فاخر،اشرافي ، پرده، جانماز، خلعتي و… را مي توان نام برد . امروزه نيز از ترمه به عنوان پارچه مبلمان ـ پشتي و روميزي و … استفاده مي شود . مصرف كنندگان ترمه در گذشته بيشتر رجال و اشراف و پادشاهان بوده اند و در زمان حال اغلب اقشار متوسط و بالاي جامعه هستند كه آن را بعنوان هديه در عروسي ها و در اعياد و مراسم رسمي و خانوادگي به يكديگر تقديم مي كنند .

_ وضعيت ترمه در حال و گذشته:
صنعت ترمه قبل از ورود پارچه ها و منسوجات بافت كارخانه هاي ماشيني غرب به ايران از رونق چشمگيري برخوردار بوده است و به دليل مصارف و كاربرد متنوع آ ن در بين طبقات مرفه به بخشي از نيازهاي مصرفي پاسخ داده است به طوريكه تعداد دستگاههاي بافندگي در زمان قديم در يزد حدود 500 الي 700 دستگاه مي رسيده است اما در زمان حال اين صنعت دستي تقريباً منسوخ شده است .

_ علل نابودي ترمه در ايران:
صنعت بافت پارچه در قرن 19 ، يعني در اواخر حكومت قاجاريه با گسترش مناسبات سرمايه داري كه به صورت جبري و اجتناب ناپذير به فراخناي گيتي هجوم آورده بود و در پي غارت مواد خام و تصاحب بازارها جهت فروش كالا و سود بيشتر ، مواجه بود .
ساختار ايران در آن مقطع دچار يك ضعف مضاعف بود : از يك طرف به دليل ضعف تاريخي و اقتصادي ـ اجتماعي امكان توسعه سرمايه داري و به تبع آن ظهور يك طبقه سرمايه دار قوي با پشتوانه ملي را عاجز بود و از سوي ديگر، وابستگي حكومت به استعمار روس و انگليس بود كه هيچگونه تحرك و پويايي را در اقتصاد ملي ايران بر نمي انگيخت و سعي در فروپاشي صنايع داخلي و نابودي همه جانبه آن مي كرد و در نهايت با تسلط يافتن بر حوزه هاي اقتصادي و كنترل و تحت نفوذ در آوردن سياست داخلي و خارجي توانستند به نيات شوم خود جامه عمل بپوشانند .
علاوه بر اين موارد پايين بودن قدرت خريد مردم –گراني مواد اوليه –مقدار كم بافت در طول روز ـ ظهور ماشينهاي پارچه بافي و رقابتهاي بازرگاني را در اواخر دوره قاجاريه  ميتوان به عنوان عوامل مؤثر در منسوخ صنعت ترمه به شمار آورد .
اما مي توان با تقويت باورهاي فرهنگي مربوط به اشتغال در اين حوزه ( صنايع دستي ) ، ارائه امتيازات خاص به محدود شاغلين انگشت شمار در اين رشته هنري و حمايت همه جانبه از اين هنرمندان ، شاهد تحولي عظيم در اين رشته باشيم .

14- دنداني:
دنداني يا گل خورد به جامه زردتشتيان يزد نيز شهرت دارد و د رحال حاضر به اين بافت اصيل كمتر توجه شده و داراي شيوه بافتي ظاهرا ساده اما پرزحمت مي باشد و براي توليد آن ابتداء گروه‌هايي كوچك در پارچه زده مي‌شود و به همين جهت نقش اساسي و اصلي آن به صورت گلي ساده و يا خورشيد نمايان مي‌گردد كه معمولا در اطراف آن يك رشته گل‌هاي هفت رنگ نيز توليد مي‌گردد كه داراي 4 ترنج 4 گوش به رنگ قهوه‌اي متمايل به سياه در وسط و در ميان ترنج نقوش مدور با شيوه دنداني و به رنگ سفيد آجري بافته مي شود وسرانجام در نوار قرمز و سياه با حاشيه گلهاي دنداني به صورت دايره هايي با خطوط حاشيه دار، تركيب ساده

1

بازيهاي محلي استان يزد

تو اين تاپيك سعي داريم بازيهاي محلي استان را معرفي كنيم .
هر كس هم هر نوع بازي ميشناسه مشاركت كنه و تو اينجا معرفي كنه تا همه بيشتر در باره بازيهاي محلي شهر و ديارمون بدونند و هم يادي باشه از دوران كودكيمون .
من هم شروع مي كنم و اولين بازي را براتون معرفي ميكنم :
گردوبازي GERDU BAZY
اغلب بين دونفر انجام مي شود بدين طريق كه هر نفر تعداد 2 تا 5 عدد گردو از مال خود را ( به طور مساوي ) سرمايه گذاري مي كند . آنگاه اين دونفر تقريبا به فاصله يكي دو متر در برابر هم روي زمين مسطحي سرپا نشسته ، هريك به ترتيب گردوهاي خود را بين دو كف دست قرارداده، رها مي كنند كه در نتيجه گردوها به فاصله هاي كم و زياد در سطح زمين پراكنده مي شوند . اگر اتفاقا دو يا چند گردو پهلوي هم قرار بگيرند و مماس بر هم شوند ، اصطلاحا مي گويند : ( بال نيست ) يعني قبول نيست و پخش گردو به شرح بالا بايد تجديد گردد . سپس اولين نفر در همان حالت نشسته با كمك دو انگشت شصت و سبابه يا دو انگشت شست و مياني فقط يك مرتبه با انتخاب خود به يكي از اين گردوها نشانه گيري كرده تِلِنگو مي زند . هرگاه اين گردو به هرچند از گردو و به هرچند از گردوهاي ديگر اصابت كرد از مال اين بازيكن مي شود و چنانچه اصابت نكرد نوبت به نفر مقابل مي رسدكه مثل نفر اول عمل كرد.
اگر در حين بازي گردوها آنقدر به هم نزديك شوند كه تماسشان مشكوك باشد اصطلاحا كور مي كشند .يعني نوك دو انگشت كوچك هر دست را به هم گذاشته ، در راستاي افقي و موازي با سطح زمين در حد فاصل دو گردو عبور مي دهند . چنانچه قطر دو انگشتها به اين دو گردو تماس گرفت ، گردوها به هم اصابت كرده و گرنه كه خير. اين بازي بدين ترتيب آنقدر ادامه مي يابد تا يكي گردوهايش تمام شود .

1

زيلو بافي

  زيلو بافي
 

زيلو بافي
در فرهنگ دهخدا زيلو بااين جمله تعريف شده است: "پلاس وگليم راگويند وآنرا شطرنجي نيز خوانند" ودر توضيح پلاس آمده است:"قسمتي پشمينه كه گستردني باشد شبيه جاجيم. چيزي مثل كرباس كه از پوست درخت سن بافند". زيلو يكي از قديميترين محصولات دست بافته است كه ازديرباز در شهرستان ميبد واقع در 50 كيلومتري يزد بافته ‌مي‌شده است. بنظر ميرسد اين صنعت در ميان اعراب پيش ازاسلام نيز وجود داشته است....
شهرهاي ديگري كه زيلوبافي در آنها رواج داشته است عبارتند از: جهرم، سيستان، كاشان، اصفهان و مشهد. در اين رابطه از محلي به نام "بشنيغان" در ميبد نام برده شده است كه گويا خاستگاه هنر زيلوبافي بوده است.
اين دستبافته زيبا خاص مناطق حاشيه كوير ميباشد و علاوه بر تطابق اين فرش بانوع زندگي مردم منطقه و معتقدات مذهبي آنها، تاثير معماري ،طبيعت و گويش مردم اين ناحيه بر نقش ،رنگ و نام زيلوها انكارناپذير است.
نوشتن تاريخ و سابقه زيلوبافي وعلل تكوين وپيدائي آن بسي دشوار است. برخي سابقه زيلوبافي در ميبد را تا قرن هشتم به دوره مظفريان مسبوق مي‌دانند و برخي ديگر سابقه وقدمت آن را كمتر از اين تصور مي‌كنند. ناصرخسرو قبادياني در سفرنامه در ضمن توصيف وضعيت و موقعيت شهر تون (فردوس كنوني) مينويسد: "گفتند در اين شهر چهارصد كارگاه بود كه زيلو بافتندي ...".احتمالا قديمي‌ترين سندي كه از زيلو وزيلوبافي نام برده است ،همين سفرنامه ارزشمند است. نگارنده را گمان بر آن است كه وجود راه مستقل ميبد به خراسان و ارتباط وتبادل تجاري وفرهنگي مردم اين خطه با اهل آن سامان سبب انتقال اين صنعت از آنجا بدين جا شده است.
يكي از قديمي‌ترين و درعين حال نفيس‌ترين زيلوهايي كه در ميبد موجود است ،متعلق به قرن 12 است و بر آن 24 سجاده طرح شده است. رنگهايش با مختصر اختلاف در مجموع همانند و چشم نواز است. درحاشيه اين زيلوي نفيس اين جملات كه كلمات آن به چندرنگ و ترتيب مختلف است ،مشاهده مي‌شود: " وقف صحيح شرعي نمود جناب ستوده آداب حاج الحرمين الشرفين حاجي عبدالرشيد خلف مرحوم عبدالغني الميبدي بر پيش قبه مسجدجامع مزبور بيرون نبرند مگر در شبستان مسجد مزبوره برند. تحريرا في سنه شهر ربيع الثاني 1188".

مواد و مصالح:

پنبه ماده اوليه و اصلي زيلو محسوب ميگردد. امروزه كارخانه هاي ريسندگي با وسايل مدرن نخ مورد احتياج زيلوبافان را توليد و عرضه ميدارند. در گذشته زنهاي خانه دار نخ را مي رشته اند.
در گذشته نوعا رنگها از روناس و پوست گردو وانار تهيه ميشده است ،اما رنگهايي كه امروزه استفاده ميشود،تماما شيميايي است. در گذشته پنبه اي موسوم به "مله" (malla) كه رنگ آن متمايل به زرد بود، كاشته ميشد و به همان رنگ طبيعي در زيلوبافي مورد استفاده بود.
از لحاظ تركيب رنگ ،زيلو انواع و اقسامي دارد بدين ترتيب: آبي و سفيد- مشكي و سفيد- مله و سفيد- مله و آبي- قرمز و سفيد- آبي و گلي- سبز ونارنجي- فيروزه اي وعنابي- روناسي و سفيد.
دستگاه زيلوبافي از 2 پايه اصلي كه شباهتي به داركول گليم بافي دارد تشكيل شده است. زيلوبافان اين 2 پايه را "اسون"(osoon) مي‌گويند (اسون صورتي از كلمه استن و تستون است). تير بالا و پايين (نورد)، علم پشت، چوب پشت، كلي(kali)و كمونه اجزاي ديگر اين دستگاه است. علم پشت چوبي است عمودي به موازات اسونها و "شليت" به دو سر آن وصل ميشود. تعداد مشخصي از تارها به رشته هاي كلفت و چندگانه شليت گره زده ميشود. اگر استادكار با 13 رشته از رشته هاي شليت كاركند وبا عقب و جلو بردن و دردام كمانه انداختن آنها نقش (منظور از نقش در اينجا نقشهاي حاشيه نيست كه آن مجهاي مخصوص واضافه بر اين مقدار دارد) مورد نظر را ببافد، مي‌گويند نقش زيلو 13 تايي يا سيزده "مجي" است. هرچه تعداد مجها بيشتر باشد، بافتن زيلو پيچيده تر و كار حساس تر مي‌شود. در گذشته زيلوهايي بافته مي‌شده اند كه هفتاد تايي بوده اند.

منابع:

1-يزدنامه - ايرج افشار- جلد دوم -بخش هنرها و نگارها،مقاله زيلوبافي ميبد، محمدحسين رافي

2-فرهنگ يزد، فصلنامه فرهنگي پژوهشي - سال اول شماره 2و3 ،بهار و تابستان 1378- بررسي نوشته ها ونگاره‌هاي زيلوهاي تاريخي مساجد منطقه رستاق - فهيمه سهيلي راد، منصور چيتي ،اسفند 1376

 

 

1

كاغذ سازي سنتي :

 

كاغذ سازي سنتي :

 

پس از اسلام، مسلمانان فن كاغذسازي را از اسيران چيني آموختند و صنعت كاغذسازي را در شهر سمرقند بنيان نهادند. در عهد تيموريان و صفويان به جنبه هاي زيبايي شناختي كاغذ نيز توجه شده و انواع كاغذهاي رنگي و هنري را فراهم كردند. كاغذ آهارزده كه از استحكام بالايي برخوردار بوده، براي خوشنويسي نيز بسيار مرغوب بود. با هنر افشانگري، كاغذهاي افشان زر و نقره نيز مي ساختند و با ابرسازي انواع كاغذهاي ابري (ابروباد) را بوجود مي آوردند. اين كاغذها نه تنها چشم نواز بودند بلكه به جهت روان شناسي مطالعه و پيوند روح و روان خواننده با طبيعت از طريق كتاب مؤثر بودند.... تهيه كاغذ كاغذاز طريق مخلوط كردن آب و رشته هايي از مواد طبيعي ساخته مي شود. سپس آب اين مخلوط خارج شده و رشته ها به صورت داخلي و شكلي تصادفي درهم تنيده مي شوند. بعد به طور طبيعي يا قرار دادن بين غلتك، خشك مي گردند. كاغذ در روند توليد خود به صورت يكپارچه توليد شده و سپس به صورت رول در مي آيد. رشته هاي كاغذ اغلب تمايل دارند كه در جهت حركت ماشين آلات قرار گيرند. در واقع دانه بندي آنها به اين صورت شكل گرفته است. تا كردن كاغذ در مقابل اين دانه ها موجب شكستن رشته ها شده و حالتي ناهموار به آن مي بخشد. به هنگام توليد كاغذ ويژگيهايي توسط پوشش دادن آن با خاك رس، جلادهي و يا پلاستيك مي توان به آن بخشيد. همچنين كاغذ را زماني كه هنوز به صورت خمير است مي توان رنگي و يا بيرنگ نمود.

درروش سنتي ساخت كاغذ مراحل مختلفي تا پايان ساخت كاغذ بكار گرفته مي شود.

مواد اوليه در ساخت كاغذ عبارتند از: الياف مختلف ( سافه هاي گياهي يا پارچه ) لعاب برنج يا دوغاب بسيار رقيقي از نشاسته ( براي آهار دهي ) آب به مقدار 90% به نسبت ساير مواد

 

1
X