به وبلاگ ايران نگين درخشان كشورهاي قاره آسيا خوش آمديد

خطوط و كتيبه سر در مدرسه و مناره هاي دردشت


 

كتيبه مناره هاي دردشت كه يكي از آنها ريخته و ديگري باقي است بخط بنائي آجري بر زمينه كاشي فيروزه اي بشرح زير است:

" لا اله الا الله محمد رسول الله علي ولي الله حقاً "


تزئينات جدار خارجي مناره ها شبيه به تزئينات مناره باغ قوشخانه مي باشد كه در همين دوره ساخته شده و بخط بنايي فيروزه اي بر زمينه آجري تكرار جمله الله اكبر است.

خطوط سر در مجلل آن بخط بنائي فيروزه اي بر زمينه آجري بشرح زير است :
در سه شكل مربع : " يا ديان "
در دو مربع : " يا حنان "
و در دو شكل مربع ديگر : " يا منان "

در زير كتيبه خط سابق سر در كه چيزي از آن باقي نمانده در دو شكل مربع مستطيل بخط بنائي فيروزه اي بر زمينه آجري در طرف راست جمله " لا اله الا الله " و در سمت چپ جمله " محمد رسول الله " نوشته شده است . بالاي سكوهاي طرفين سر در بخط بنايي فيروزه اي بر زمينه آجري " يا حنان يا منان " و بر جزرهاي طرفين سر در جملات " الملك الله " و القوت لله " و العزت لله " نوشته شده است.

 

1

آرامگاه سلطان بخت آغا

 

خان سلطان دختر امير غياث الدين كيخسرو اينجو و بموجب كتيبه آرامگاه او كه دختر خسرو شاه بوده در زمان حيات خود سنگ قبر نفيسي براي خود آماده كرده كه پس از قتلش بر مزار او قرار داده شده است و نام او را در كتيبه اين سنگ سلطان بخت آغا مي باشد. سنگ قبر ايشان يكپارچه سماق نفيسي است كه در داخل بقعه آرامگاه او متصل به مناره هاي دردشت است قرار دارد و كتيبه آن بخط ثلث برجسته بشرح زير است :

 


"هذه الصخره المقدسه انشاتها الخاتون العظمي سلطانبخت آغا ابنه الامير خسروشاه ادام الله توفيقها لنفسها بعد وفاتها في رمضان سنه ثلث و خميسن و سبعمائه"


لازم به توضيح است رقم سال تاريخ اين كتيبه از بين رفته است ولي اين رقم چيز ديگري غير از سبعمائه نمي تواند باشد.

1

مسجد و منار برسيان

 

 

 


مسجد و منار برسيان

از جمله آثار تاريخي موجود در خارج از شهر اصفهان مسجد و مناره برسيان است. برسيان يا بارسيان كه به احتمال قوي در اصل پارسيان بوده دهكده ايست كه در فاصله 42 كيلومتري مشرق اصفهان در شمال بستر زاينده رود واقع شده و حد فاصل بين بلوك براآن و رودشتين است. ساكنين دهكده نام محل سكونت خود را بيسيون تلفظ نيز كرده اند.

در حال‌ حاضر مسجد برسيان‌ بر پهنه‌اي‌ به‌ وسعت‌ تقريبى‌ 68 در 53 متر گسترده‌ شده‌، و شامل‌ِ مجموعه‌اي‌ است‌ از گنبدخانة مسجد عصر سلجوقى‌ و منار واقع‌ بر گوشة جنوب‌ غربى‌ آن‌ و نيز صحنى‌ واقع‌ در بخش‌ شمالى‌ آن‌ كه‌ بقاياي‌ آثاري‌ از معماري‌ عصر صفوي‌ را بر 4 جانب‌ خود دارد. يك‌ كاروانسراي‌ صفوي‌ نيز به‌ ابعاد 40 در 51/5 متر در كنار مسجد قرار گرفته‌ است



 


مسجد جمعه برسيان به استناد كتيبه موجود تاريخي محراب آن كه مورخ به سال 498 هجري است و كتيبه مناره آن كه مورخ به سال 491 هجري مي باشد كه در دوره پادشاهي سلطان بركيارق بن ملكشاه سلجوقي ساخته شده است.

 


ارتفاع منار برسيان در حدود 35 متر و ميله اي منفرد و مدور است. قسمت پايين آن آجر چيني ساده است ولي قسمتهاي بالاي آن داراي تزئينات آجري مي باشد كه در آجر كاريهاي دوره سلجوقي معمول بوده و تا دوره مغول در ايران ادامه داشته است. تزئينات تاج مناره با بدنه آن تفاوت دارد و در اين قسمت است كه كتيبه مناره به خط كوفي ساده و با آجر كه سال ساخت مناره را تعيين مي كند به شرح زير نوشته شده است :

 

" و اركعو و اسجدوا و اعبدوا ربكم و افعلوا الخير لعلكم تفلحون سنه احدي و تسعين و اربعمائه "

كه آيه 77 از سوره شريفه حج به اين شرح است :

يا ايها الذين آمنوا اركعو و اسجدوا و اعبدوا ربكم و افعلوا الخير لعلكم تفلحون.

 


گنبد مسجد برسيان
سبك ساختمان و تزئينات داخل محوطه و پوشش داخلي گنبد برسيان بسيار شبيه به گنبد تاج الملك در شمال مسجد جمعه اصفهان است كه اين دومي در سال 481 هجري بنا شده و از لحاظ معماري براي گنبد برسيان كه در تاريخ 491 هجري بنا شده نمونه و سر مشق بوده است.


كتيبه داخل گنبد به خط كوفي ساده آجري از ابتداي سوره فتح سوره مي شود و آياتي چند از اين سوره ذكر مي گردد.


به حساب دقيق مي توان گفت به طور جسته و گريخته نصف كتيبه كوفي آجري دور گنبد ريزش كرده و نصف آن فعلاً باقي است و متاسفانه در نصف باقي مانده سال اتمام گنبد ديده نمي شود و در اثر عدم توجه به تعمير آن ريزش كرده است.


 

محراب مسجد برسيانمحراب مسجد برسيان مورخ به سال 498 هجري از نمونه هاي بسيار جالب هنر آجر تراشي و گچ بري دوره سلاجقه است. كتيبه اطراف اين محراب به خط كوفي برجسته آجري بر زمينه تزئينات گچي گل و بوته دار به شرح زير است:

 


" بسم الله الرحمن الرحيم انعما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الاخر و اقام الصلوه و آتي الزكوه و لم يخش الا الله فعسي اولئك ان يكونو من المهتدين في شهر الله المبارك رمضان سنه ثمان و تسعين و اربعمائه "

 

در داخل مقرنسهاي آجري محراب مسجد برسيان به خط كوفي ساده آجري بر زمينه گل و بوته گچ بري شده جملات زير نوشته شده است:

 


در يك شمسه وسط محراب :

" الحمد الله "

 

جملات رديف اول قطار يا مقرنس محراب ، شش طاس كه طاس و شمسه و سوسن و مانند اينها از اصطلاحات قديمي كاشيكار ها است به شرح زير است :

 


" الملك لله " " العظمه لله " " القدره لله " " القوه لله " " المنه لله " " العزه لله "

در رديف دوم نيز چهار طاس است كه يكي از آنها ريزش كرده و سه طاس ديگر شامل جملات زير است :

" الله الخبير " " قدير الكبير " "فلله الحمد "


و اين جملات :

" يا حنان " " يا منان " " يا سبحان " " يا ديان "

نيز به خط ثلث با آرايش گل و بوته گچ بري شده است.



بر ازاره هاي وسط محراب اين جملات نقش بسته است :

" بسم الله الرحمن الرحيم " " و هوالسميع البصير "

 

در شمسه هاي هلال وسط محراب نيز به خط كوفي مشبك با آرايش گل و بوته جملات زير گچ بري شده است :

" يا حنان " " يا منان " " يا سبحان " " يا الله " " يا ديان "



در محور محراب و مناره مسجد برسيان در ضلع شمالي آن و خارج از گنبد سلجوقي در دوره صفويه نيز الحاقاتي بعمل آمده است و قسمتي از يك كتيبه معرق نفيس كاشيكاري و ديوار ها و هلال هايي از آن الحاقات هنوز موجود است. از كتيبه خط ثلث كاشيكاري معرق اين قسمت بيش از چند كلمه زير باقي نمانده است :

" ......... الاعظم .......... الافخم و زوجته ............... "

روي اين كتيبه يك رسم فني پنج پر كه به اصطلاح كاشيكار ها كند دو پنج ناميده مي شود در شمسه آن كه ده ترك مي باشد موجود است و در يك دايره به خط ريحان جز كلمات :

 

" .......... الشهيد بكربلا و علي بن ............ "

چيز ديگري باقي نمانده است. وجود كلماتي مانند الشهيد بكربلا و علي بن مي رساند كه از چهارده معصوم ذكر شده بوده و يقيناً اين قسمت از بر جاي مانده هاي دوره صفويه در بناي تاريخي مزبور است.

1

تالار عمارت عالي قاپو از الحاقات دوره شاه عباس دوم




به طبقه سوم عمارت عالي قاپو در دوره سلطنت شاه عباس دوم تالاري با 18 ستون از چوب چنار اضافه شده است كه ستونهاي آن با آينه پوشيده مي شده و سقف آن با صفحات بزرگ نقاشي روي آلتهاي چوبي تزيين شده است. با يك نظر به ساختمان اين تالار الحاقي بودن آن به عمارت اصلي واضح مي شود. در وسط اين تالار حوض از مرمر و مس قرار دارد كه داراي فواره هايي بوده و در مراسم مخصوص ، آب از آنها جستن مي كرده است. اصولاً توجه به ساختمان تالارها با حوض و جهش آب از فواره يا شيرهاي سنگي از اختصاصات بناهاي دوره شاه عباس دوم است و اين كيفيت در تالار چهلستون و تالار عمارت آينه خانه كه در دوره سلطنت اين پادشاه به اتمام رسيده بخوبي مشاهده مي شود.


ديوارهاي تالار عمارت عالي قاپو بطوريكه عيان است داراي دو پوشش تزئيناتي مي باشد كه بر روي هم قرار گرفته اند. پوشش زيرين تزئينات عهد شاه عباس دوم است و پوشش بعدي تزئيناتي است كه به ذوق و سليقه شاه سلطان حسين در تالار اين كاخ اضافه شده است. تزئينات نقاشي و اشعاري بخط نستعليق قرمز رنگ بر زمينه گچ سفيد در زير قشري از گچ ديگر كه در اواخر عهد قاجاريه دو پوشش عهد صفوي را مستور نموده بوده است آسيب زياد ديده معذلك در بعضي قسمتها تشخيص اين تزئينات و بعضي خطوط كه در سنوات اخير از زير گچ خارج شده امكان پذير شده است.


كلمات و مصرع هايي از اشعار منقوش بر ديوار عمارت عالي قاپو كه از تعميرات يا اضافات دوره شاه سلطان حسين حكايت مي كند و هنوز قابل خواندن است به شرح زير مي باشد:

(يا الله) .......شهنشاه دين (يا محمد) داور دين پرور ايران زمين (يا علي مدد) ملب درگاه علي فخر شهان (يا الله) حامي دين نبي ....... (يا محمد) آنكه زآب رحمت و خاك بهشت (يا علي مدد) دست قدرت طينت گردون سرشت (يا الله) پايه ايوان قدرش بيحجاب (يا محمد) باشد آن جائيكه سر زد آفتاب (يا علي مدد) منتظم باشد از گردون مآب ( يا الله) ..... ملت همچون آنجناب (يا محمد) ........ (يا علي) شاه دين شاه زمان حسين (يا الله) بن سليمان اين سليمان بارگاه.
اشعار محمد بيك فرصت راجع به ساختمان ايوان عالي قاپو
در سال 1053 هجري شاه عباس دوم به ميرزا تقي الدين محمد وزير اعظم خود دستور داد معماران عاليقدر در عمارت عالي قاپو رو بطرف ميدان نقش جهان تالاري بنا نمايند و روز پنج شنبه بيست و چهارم شهر ذي القعده سال 1053 بناي اين تالار گذاشته شد و در عرض اندك مدتي به اتمام رسيد. شاعري موسوم به محمدي بيك متخلص به فرصت كه توپچي سركار شاهي بود در تاريخ بناي تالار اشعاري را سروده است.


الواحي از كاشي بر جبهه شرقي عمارت عالي قاپو از تعميرات دوره ناصرالدين شاه قاجار
چهار جانب عمارت عالي قاپو در دوران پادشاهي شاه عباس اول و شاه عباس دوم با كاشي هاي خشتي خوش نقش تزيين شده بوده كه توأم با درها و پنجره هاي نفيس آن منظره اي بس جالب به اين عمارت تاريخي مي داده است و موجب نهايت تأسف است كه ازآن همه در و پنجره فقط يك پنجره در طبقه سوم عمارت بر جاي مانده و بقيه آنها به تاراج رفته است.در دوره سلطنت ناصرالدين شاه قاجار كه مختصر توجهي نسبت به تعمير بعضي بناهاي تاريخي اصفهان شده در عمارت عالي قاپو هم ظاهرا كارهايي صورت گرفته كه به طور حتم تعويض طره هاي فوقاني عمارت يكي از آن جمله كارهاست و به اين مناسبت بجاي كاشي هاي خشتي گل و برگ عهد صفويه بر جبهه بالاي سردر ورودي فعلي كاشي هاي ديگري كه در بين آنها سه لوح خط نيز جاي داده شده قرار داده اند. عبارات اين سه لوح اشعاري است كه شاعري به نام كفاش سروده و ضمن تعميرات سال 1274 هجري قمري به خط نستعليق سفيد در هم بر زمينه لاجوردي به جاي كاشي هاي عهد صفويه نصب شده است.


عبارات و اشعار لوح وسط اين كاشي كاري به شرح زير است:

هوالله

ناصرالدين شاه قاجار

در زمان ناصرالدين شاه قيصر پاسبان شد زتعمير علي قاپي جهان رشگ جهان
باده دولت بجامش تا درآيد آفتاب سكه شاهي بنامش تا بگردد آسمان

السلطان بن السلطان

1274
لوح سمت راست:

دلا تاريخ تعمير علي قاپي است اين انشاء كه شد از ناصرالدين شاه اين نيكو بنا احيا

ناظمه كفاش
لوح سمت چپ :


تا علي در عالم امكان ولي الله باد صدر اعظم در پناه ناصرالدين شاه باد

1

آتشگاه ((اصفهان ))

آتشگاه
آثار بر جاي مانده روي قله كوه منفرد آتشگاه در مغرب اصفهان كه مشرف به جاده اصفهان نجف آباد است و از خشت هاي ضخيم كه به وسيله ملاط رس و قطعات ني به يكديگر متصل شده اند تشكيل شده و به احتمال قوي اساس و بنياد يك معبد ايراني (آتشكده) از دوران ساسانيان است كه بعداً در دوره هاي اسلامي آثار ديگري بر آن افزوده شده و چون در معرض تاثير عوامل جوي قرار داشته و هيچگاه نسبت به تعمير و ترميم آن توجهي نبوده تدريجاً در اثر فرسايش آب باران و تاثير ساير عوامل جوي رو به ويراني و انهدام گذاشته است. معذلك هنوز از قديمي ترين نقاط تاريخي جالب و تماشايي شهر اصفهان است.

اين تپه از جنس سنگ‌هاي رسوبي است. تراز پاييني آن در ارتفاع ۱۶۱۰ متر از سطح دريا (حدود ۵۰ متر بالاتر از تراز مركز شهر اصفهان) و فراز آن در ارتفاع ۱۷۱۵ متري از سطح دريا واقع شده‌است. اين تپه از نظر زمين‌شناسي در دوره كرتاسه تشكيل شده است. نامگذاري اين كوه به آتشگاه، كه آثار بر جاي مانده قله آن امروز به طور دقيق بر ما معلوم نيست كه در چه زماني ساخته شده ، خود دليل روشني است بر اينكه يقيناً روزگاري از كانون ساختمان هاي روي اين كوه شراره هاي آتش جاويداني شعله ور بوده و در محل ويرانه هاي بر جاي مانده فعلي كه در آن روزگاران بناي مخصوص و جالبي بوده مراسمي مذهبي برگزار مي شده است.

 

بافتِ ساختماني اين مجموعه از لايه‌هاي خشتي است. خشت هايي كه ويرانه هاي فعلي را تشكيل مي دهد از لحاظ اندازه بسيار قابل توجه است و شايد در ساير آثار باستاني كمتر خشت خام بدين بزرگي ديده شود. خشت هايي كه باقي مانده اند داراي طول و عرض چهل سانتي متر و قطر چهارده سانتي متر هستند. ميانِ دو رديف خشت را هم يك لايه نازكِ نِي كه از رودخانه آورده مي شده قرار مي‌دادند تا بر استحكامِ آن بيفزايند. پايه‌هاي بزرگ و خشتي بنا تقريبا از ميانه تپه آتشگاه آغاز مي شوند و در بالا به ستونهايي محكم و قابلِ اعتماد تبديل مي شدند كه در گذشته اتاقهايي نيز بر روي آنها قرار داشته ‌است. در برخي جاها نيز بقايايي از راه پله‌هايي منظم و كنده شده در دلِ سنگ به چشم مي خورد كه تا بالا ادامه داشته ‌است اما امروزه از ميان رفته‌اند. در بالاي تپه بنايي گِرد ساخته شده كه مي‌توان آنرا نقطه نهايي معماري اين بنا معرفي كرد. بر روي تپه، هيچ بنايي بلندتر از آن ساخته نشده ‌است. اين اتاق داراي هشت گوشه ‌است و در هر گوشه يك پنجره هم رو به بيرون دارد. گفته مي شود موبدانِ زرتشتي، آتشِ مقدس را در درونِ اين اتاق قرار مي داده‌اند.

 

اين مجموعه داراي اتاقها و ساختمانهايي در چهار جهتِ تپه بوده كه تا زيرِ اتاقكِ آتشگاه ادامه مي‌يافته اند و البته اكنون تنها سازه‌هاي بخشِ شمالي و بخشي از قسمتِ شرقي سالم مانده‌اند و به‌نظر مي‌رسد مربوط به بازسازي اين بنا در دوره پهلوي باشند. بر روي برخي از خشت‌هاي بكار رفته در سازه‌هاي بخشِ شمالي مي‌توان عددِ ۱۳۵۲ را ديد كه در قالبِ خشت‌ها تعبيه شده‌است.

محل امروزي آتشگاه در مغرب شهر اصفهان ناحيه اي از بلوك ماربين و مشرف به بستر رودخانه زاينده رود است. از مورخين و جغرافيا نويسان قديم ابن خرداذبه و مسعودي راجع به آتشگاه اصفهان مطالبي نوشته اند از آن جمله ابن خرداذبه مي گويد: "در قريه مارابين قلعه اي از بناهاي طهمورث موجود است و در آن آتشكده ايست" و اين قول حاكي از آن است كه در زمان اين مورخ هم اين معبد خيلي قديمي تصور مي شده است. حمزه اصفهاني در ذكر پادشاهي كي اردشير مي نويسد كه وي در اصفهان در يم روز سه آتشكده بنا كرد: آتشكده شهر اردشير در جانب قلعه مارين كه اين آتشكده با محل فعلي آتشگاه كه در بلوك ماربين واقع است تطبيق مي كند. دوم آتشكده ذروان اردشير در قريه دارك از رستاق خوار و آتشكده مهر اردشير در قريه اردستان.

ابن حوقل از جغرافيا نويسان مشهور قرن چهارم هجري در وصف آتشگاه اصفهان در كتاب معروف خود صوره الارض چنين مي نويسد :

"ماربين در مغرب اصفهان واقع شده. مي گويند خراج آن يكصد هزار درهم است. يخ عمده شهر و اطراف آن از اين بخش بدست مي آيد زيرا كه كارگران متخصص دارد... در اين بخش تل بزرگي است مانند كوه كه بر روي آن قلعه اي بنا شده و بر آن آتشكده ايست كه مي گويند آتش آن از آتشهاي ازلي قديم است. مراقبين اين آتش و دربانان آن از زرتشتيها مي باشند كه همه ثروتمند و متمولند زيرا كه شراب مي اندازند و آنرا نگه مي دارند كه كهنه شود و چون شراب آنها خيلي خوب است از اطراف نزد آنها مي آيند و از آنها خريداري مي كنند و در نتيجه سود سرشاري عايد آنها مي گردد."

 

مافروخي مورخ اصفهاني قرن پنجم در رساله محاسن اصفهان در ذكر تفرجگاه هاي معروف اصفهان از ماربين و آتشگاه به شرح زير نام مي برد:

"نخست حصن ماربين كه معروف است به آتشكده و الحق آيت بر هر ورقي از رياحين آن نزهتگاه مسطور:

ماربيني كه نسخه ارمست آفتاب اندرو درم درمست"

مافروخي در جاي ديگري از كتاب خود در فصلي كه از بزرگان اصفهان نام مي برد از بناي آتشگاه بنام دز ماربين نام برده است و باني آنرا مهر يزدان، ملكي از ملوك طوايف ناحيه النجان اصفهان معرفي مي كند و مي نويسد:

"دز را بر بالاي قلعه ماربين او بنياد نهاد."

از مورخين و سياحان غربي ويليام جكسن در كتاب خود ايران در گذشته و حال راجع به آتشگاه اصفهان چنين نوشته است:

"اعم از اينكه ما تاريخ اصل اين معبد را از دوره هخامنشي بدانيم يا ساختمانهاي فعلي را از دوره ساساني پنداريم اطلاعات ما را درباره اين معبد و محل آن حداقل تا پانزده قرن قبل از اين پيش مي برد. در عصر كنوني كافي است كه بدانيم آتش مقدس براي قرنها بر آن محل روشن بوده و آينده قضاوت خواهد كرد كه اين معبد به كداميك از مقدسات مذهب زرتشت مربوط بوده است."

همچنين صادق هدايت در كتاب اصفهان نصف جهان درباره آن چنين نوشته‌ است: «كوه آتشگاه، روز آباديش، شكوه مخصوص داشته است. اين پرستشگاه مانند مسجد و كليسا دورش ديوار نداشته و چيزي را از كسي نمي پوشانيده. مانند آتش؛ سره و پاكيزه بوده. همان آتش جاودان نماينده پاكيزگي و زيبايي كه به سوي آسمان زبانه مي كشيده و در شب‌هاي تار، از دور، دل‌هاي افسرده را قوت مي‌داده و از نزديك، با پيچ و خم دلربا، با روان انسان گفتگو مي كرده

1

آرامگاه حافظ در شمال شهر شيراز

 

 

آرامگاه حافظ در شمال شهر شيراز، پايين‌ تر از دروازه قرآن، در يكي از قبرستان هاي معروف شيراز به نام خاك مصلي قرار دارد.

اين مكان يكي از جاذبه‌هاي مهم توريستي شهر شيراز به ‌شمار مي‌رود.

پس از درگذشت حافظ، در سال
۸۵۶ هجري قمري (۱۴۵۲ ميلادي)، شمس‌الدين محمد يغمايي وزير ميرزا ابوالقاسم بابر گوركاني (پسر ميرزا بايسنغر نواده شاهرخ بن تيمور) حاكم فارس، براي اولين بار ساختماني گنبدي شكل را بر فراز مقبره حافظ بنا كرد و در جلو اين ساختمان، حوض بزرگي ساخت كه از آب ركن‌آباد پر مي‌شد.

اين بنا يك بار در اوايل قرن يازدهم هجري و در زمان حكومت شاه عباس صفوي، و ديگر بار
۳۵۰ سال پس از وفات حافظ به دستور نادرشاه افشار مرمت شد.

در سال
۱۱۸۷ هجري قمري، كريم خان زند بر مقبره حافظ، بارگاهي به سبك بناهاي خود، شامل تالاري با چهار ستون سنگي يكپارچه و بلند و باغي بزرگ در جلو آن ساخت و بر مزارش سنگ مرمري نهاد كه امروز نيز باقي است.

بعد از عمارتي كه كريم خان زند بر مقبره حافظ ساخت در طول يكصد و شصت سال تعميرات زيادي به وسيله اشخاص خيرخواه انجام گرفت تا آنكه در سال
۱۳۱۵ به كوشش شادروان علي اصغر حكمت بناي كنوني با بهره گيري از عناصر معماري روزگار كريم خان زند و يادمان هاي حافظيه توسط آندره گدار فرانسوي طراحي و اجرا شد.

 

 

1

آرامگاه ابن سينا نگيني در خاتم شهر همدان

آرامگاه ابن سينا نگيني در خاتم شهر همدان

در حال حاضر تالار جنوبي آرامگاه به عنوان موزه محل نگهداري سكه هاي قديمي، سفال، برنز و ساير اشياي كشف شده زير خاكي مربوط به هزاره هاي قبل از ميلاد و دوره هاي اسلامي و نيز اشياي قديمي اهدايي مردم مي باشد و در تالار شمالي، كتابخانه هايي مشتمل بر 5 هزار جلد كتاب خطي و چاپي نفيس ايراني و خارجي و غرفه هايي مربوط به آثار بوعلي سينا و شعرا و نويسندگان همداني نگهداري مي شود.

 

شتر شهرهاي دنيا با بنايي تاريخي يا فرهنگي مشهورند و آن را شناسه خود  مي دانند به عنوان مثال شهر "پاريس" با برج "ايفل"، اصفهان با ميدان "نقش جهان" و شيراز با بناي آرامگاه شاعر بزرگ ايران "حافظ شيرازي" خود را معرفي مي كنند. همدان نيز از حدود 60 سال پيش به برج آرامگاه شيخ الرييس ابوعلي سينا طبيب و دانشمند نامدار ايران زمين مزين شده است و خود را با اين نماد معرفي مي كند.

 

اين بناي با شكوه كه همچون نگيني در خاتم شهر همدان مي درخشد از ويژگي هاي منحصر به فرد تاريخي، فرهنگي و هنري بي شماري برخوردار است كه مواردي از آن در اين گزارش ذكر مي شود.

 

به گفته خانم فاطمه زارعي كارشناس سازمان ميراث فرهنگي استان همدان و راهنماي بازديدكنندگان از آرامگاه ابوعلي، بناي اين آرامگاه تاكنون 3 بار نوسازي شده است. مقبره  قديمي آن كه در دوره قاجاريه ساخته شده بود، در خور شأن و منزلت اين متفكر بزرگ نبوده، بنابراين انجمن آثار ملي ايران به مناسبت هزارمين سال تولد بوعلي سينا در سال 1330 تصميم به تجديد بناي آن گرفت.

 

طرح و نقشه بناي فعلي، با معماري "مهندس هوشنگ سيحون" به سبك معماري دوره اي كه حكيم در آن دوره         مي زيسته از روي قديمي ترين بناي تاريخ دار اسلامي، يعني "برج قابوس ابن وشمگير" در شهر گنبد كاووس، اقتباس شده است.

 

بناي آرامگاه ابوعلي تلفيقي از دو سبك معماري ايران باستان و ايران بعد از اسلام است كه با بهره گيري از هنر معماري سنتي و شيوه هاي نوين در آن از عناصري چون "برج" الهام گرفته از برج "گنبد كاووس" ، باغچه ها متأثر از باغ هاي ايراني، "آب نماها" هم بر گرفته از حوض خانه هاي سنتي و نماي روكار سنگ هاي حجيم و خشن خارا كه با سنگ گرانيت كوهستان الوند آراسته شده و نمودار كاخ هاي باستاني ايرانيان و استمرار و مقاومت ابوعلي در فراگيري علم و دانش است، استفاده شده و 12 پرۀ برج نشان از 12 علم اين فيلسوف گرانقدر است.كه كار ساخت بناي جديد در سال 1333 هجري شمسي به پايان رسيد.

 

خانم زارعي افزود: محل فعلي آرامگاه بوعلي منزل مسكوني "ابوسعيد دخوك" دوست صميمي بوعلي سينا بوده است كه او نيز در جوار بوعلي سينا مدفون مي باشد.

 

در حال حاضر تالار جنوبي آرامگاه به عنوان موزه محل نگهداري سكه هاي قديمي، سفال، برنز و ساير اشياي كشف شده زير خاكي مربوط به هزاره هاي قبل از ميلاد و دوره هاي اسلامي و نيز اشياي قديمي اهدايي مردم مي باشد و در تالار شمالي، كتابخانه هايي مشتمل بر 5 هزار جلد كتاب خطي و چاپي نفيس ايراني و خارجي و غرفه هايي مربوط به آثار بوعلي سينا و شعرا و نويسندگان همداني نگهداري مي شود. در غرفه آثار بوعلي عكسي از جمجمه بوعلي نيز در معرض ديد همگان گذاشته شده كه به احتمال زياد به هنگام تخريب مقبره قديمي تهيه شده است.

 

مكمل اين بنا بوستاني است به شكل نيم دايره با فضاي سبزي زيبا كه تنديس ابوعلي نيز با كتابي در دست و چشماني خيره به افق در ضلع شرقي ميدان خودنمايي مي كند.

 

به گفته سيد ابوالحسن فاطمي كارشناس ايرانگردي و جهانگردي، "حجه الحق شيخ الرييس شرف الملك ابوعلي حسين بن عبدالله بن سينا" فيلسوف و متفكر بزرگ و طبيب و دانشمند عاليقدر از بزرگترين حكما و اطباي اسلام و از دانشمندان بزرگ جهان است. بنابر آنچه خود وي در شرح احوالاتش نگاشته است پدرش "عبدالله" از اهالي بلخ و عمال دولت ساماني بود كه زمان فرمانروايي "نوح بن منصور" (387-366 هـ-ق) به بخارا منتقل و عامل قريه "خورميثن" ( خرميثن) از قراء بخارا گرديد .

 

عبدالله از قريه اي كه نزديك خرميثن بود و "افشنه" نام داشت زني به نام "ستاره" را به همسري گرفت و در ماه صفر سال 370 هجري قمري خداوند به وي فرزندي عطا كرد كه او را "حسين" ناميد.

 

پس از آن عبدالله با خانواده خود به بخارا سفر كرد و در آنجا حسين را به فرا گرفتن قرآن، ادب، فقه و علوم رياضي گماشت.
حسين قسمتي از كتاب معروف "منطق و اقليدس و المجسطي" را نزد استاد خود  "ابوعبدالله ناتلي" خواند و قسمت ديگر را پس از سفر ناتلي از بخارا به خوارزم به تنهايي فرا گرفت و به مطالعه و تحقيق در علوم الهي، طبيعت، طب و رياضي پرداخت و در همه اين علوم به تبحر رسيد. چندي بعد به دليل معالجۀ پادشاه ساماني اجازه ورود به كتابخانه عظيم سامانيان را يافت و پس از مطالعه كتاب هاي بي نظير آن كتابخانه به گفته خود وي به 18 سالگي نرسيده بود
كه از همه علوم دوران فارغ شد و بعدها آوازه علم و دانش او مرزهاي آن روزگار را درنورديد و قرن ها انديشه ها و افكار ژرف او الهام بخش سالكان طريقت و چراغ هدايت عالمان و انديشمندان رشته هاي مختلف علمي گرديد و به اعتبار اينكه پسرش علي و جدش سينا بود ( علي بن حسين بن عبدالله بن سينا) ابوعلي سينا(بوعلي سينا) خوانده شد.

 

وي در همان اوايل كودكي قرآن را حفظ كرد و در علوم مختلف چون رياضيات، صرف، نحو، لغت و معاني، جبر،  مقابله، هندسه، فلسفه و منطق چنان تبحري به دست آورد كه تا آن زمان كسي به آن پايه نرسيده بود. او پس از فلسفه به طب روي آورد و همزمان از تحصيل علم نيز غافل نشد. در طب نيز چنان شهرتي كسب كرد كه همه روزه گروهي از بيماراني كه از اطباء ديگر مايوس شده بودند از معالجات او بهره مند مي شدند.

 

در كتاب "كارنامه انجمن آثار ملي ايران" و كتاب "ابن سينا نابغه اي از شرق" نوشته "جورج بي كوچ" آمده است بوعلي سينا در سن 22 سالگي از بخارا به "گرگانج" ( پايتخت خوارزمشاهيان) عزيمت كرد و مورد تجليل و تكريم بسيار قرار گرفت و در سن 30 سالگي در تمام كشورهاي اسلامي شهرت يافت.

 

وي پس از چندي به ري رفت و مورد استقبال "مجدالدوله" حاكم ري و مادرش سيده ملك خاتون قرار گرفت. اما تهاجم "سلطان محمود غزنوي" به ري سبب شد كه از طريق قزوين به همدان عزيمت نمايد.

 

بوعلي در آنجا وزارت "شمس الدوله ابوطاهر شاه خسرو ديلمي" پسر "فخرالدوله" كه از سال 412-387 هـ–ق در همدان سلطنت مي كرد را عهده دار شد ولي در زمان ديالمه بر او شوريدند و او را نزد "شمس الدوله" بردند و تقاضاي قتل او را كردند كه شمس الدوله تنها به عزل او رضايت داد.
 ابن سينا به منزل دوست صميمي خود "ابو سعيد دخوك" رفت سپس به تأليف كتاب هاي "طبيعيات"، "شفا" و "قانون" پرداخت. او طي نامه اي از "علاء دوله كاكويه" خواست كه اگر اجازت فرمايد به خدمت او درآيد.
در اين زمان چون "تاج الملك" وزير "سماء الدوله" كه بعد از مرگ پدرش به سلطنت رسيده بود و ابوعلي وزارت وي را پذيرفته بود شيخ را متهم به مكاتبه با مخالفان سلطنت كرد، سماء الدوله ابوعلي را به مدت چهار ماه در قلعه "فردجان" واقع در ناحيه "فراهاني" زنداني كرد كه شيخ در اين مدت كتاب "الهدايه" و رساله "حي بن قيطان" و كتاب "القولنج" را تاليف كرد.

 

در خلال اين مدت، علاء الدوله كاكوئيه به قصد تنبه تاج الدوله و تسخير همدان به سمت اين شهر حركت كرد كه بدون مقاومت اين شهر به تصرف او در آمد.

 

سپس بوعلي از زندان آزاد شد به اصفهان رفت و به وزارت علاء الدوله منصوب شد و نزد او منزلت خاصي پيدا كرد و تا آخر عمر در خدمت او ماند تا اينكه در مسافرتي به همراه علاء الدوله به همدان به مرض قولنج دچار شد.

 

وقتي به همدان رسيد متوجه شد كه بدنش توان مقابله با بيماري را ندارد، پس غسل كرد و توبه نمود و آنچه داشت به فقرا بخشيد و هر سه روز يك بار از حفظ، ختم قرآن مي كرد.

 

شيخ الرييس حجه الحق شرف الملك ابوعلي سينا در روز جمعه اول ماه مبارك رمضان سال 427 هجري قمري به جوار رحمت الهي پيوست و در همدان مدفون شد.

 

آثار شيخ را در فنون مختلف منطق، طب، طبيعيات، رياضيات، نجوم، الهيات، علم النفس، خلقيات، سياست، تصوف،  تفسير قرآن و غيره و 328 كتاب و رساله و نامه به پارسي و تازي برشمرده اند كه تقريباً همه آنها در دست است.

 

علاوه بر منظومه هايي كه به مسائل مختلف علمي پرداخته است و هر يك رساله اي مستقل است، چندين قطعه، رباعي و قصيده به فارسي و عربي نيز به نام وي وجود دارد.

 

در حال حاضر پس از گذشت 1002 سال از درگذشت فيلسوف نامدار ايران زمين هنوز هم همه ساله و در مناسبت هاي مختلف ملي و مذهبي آرامگاه اين فقيد حق شناس ميزبان علاقمندان و مشتاقان علم و ادب و هنر است تا جايي كه هر سال طبق سر شماري سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان همدان در بين تمامي مكان هاي گردشگري توريستي و تفريحي همدان آرامگاه شيخ الرييس ابو علي بيشترين تعداد بازديدكنندگان مسافران داخلي و خارجي را به خود اختصاص مي دهد و آثار و كتاب هاي به جا مانده از اين دانشمند بزرگ منبع مطمئن و غني اي براي دانشجويان ايران و جهان است

1
X