آرامگاه استر و مردخاي، آرامگاه بابا طاهر عريان، برج قربان، تنديس شير سنگي، گنبد علويان، غار عليصدر، آرامگاه بوعلي همدان، كاخ هگمتانه، آرامگاه ابوعلي سينا، قبر اسكندر، تپه پيسا، تپه هگمتانه، كتيبه گنجنامه، مقبره حيقوق نبي، كليساي انجيلي، كليساي گريگوري استپان، بازار همدان، عمارت امير تومان، خانه احمدي، خانه نظري، خانه شهبازي، خانه مسعودي، خانه لطفعليان، سراب گيان، كوه الوند، آبشار گنج نامه، دره سركان، موزه هگمتانه، موزه بوعلي سينا، موزه برق همدان، موزه باباطاهر، موزه تاريخ طبيعي همدان
جاذبه هاي طبيعي:گناباد
غار سنو :
غار سنو كه در نزديكي روستاي سنو در شهرستان واقع است و از انواع غارهاي آبي است به طوري كه حتي در خشكسالي هاي متوالي ميزان آب موجود در غار تغييري نمي كند غار سنو تا حدودي شبيه به غار علي صدر همدان مي باشد كه تاكنون مورد كاوش و بررسي قرار نگرفته است.
منطقه شكار ممنوع هنگام:
منطقه شكار ممنوع هنگام با وسعت بسيار در شرق گناباد قرار دارد و سيماي طبيعي آن به صورت دشتي- تپه ماهوري است. آب و هواي آن خشك و پوشش گياهي اين منطقه نيز عمدتا ايراني و توراني و حيات وحش ان نيز شمال آهو، قوچ و ميش ، كل و بز و... است.
منطقه شكار ممنوع هلالي :
اين منطقه تير اندازي ممنوع با مساحت1200000 هتكار يكي ديگر از اين كونه محدود هاي حفاظت شده گناباد است ككه به صورت دشتي - تپه ماهور و داراي آبو هواي خشك مي باشد. علت و ضروروت وجود حفاظت از اين منطقه مي توان مراقبت از پوشش گياهي از انواع ايراني و توراني و حيات وحش عنوان نمود.
منطقه يلاقي درب صوفه :
درب صوفه يا به قول مردم گناباد درصوفه روستاي كوچكي است كه از نظر موقعيت و زيبايي محل داراي اهميت است و در فاصله 6 كيلومتري روستاي زبيد و 30 كيلومتري غرب گناباد واقع است. سه طرف آن كوه مرتفع قرار دارد و مشتمل بر درخت هاي بسيار قوي و هواي سرد و مطبوع و آبشاري زيبا است كه حدودا 6 متر ارتفاع دارد. در انتها روستا و در ديواره يكي از كوه ها متصل به روستا فرو رفتگي به عمق 10 متر قرر دارد كه شبيه به ايوان وصفه است.
گناباد ، شهر كهنترين قنات جهان
شواهد بر جاي مانده از محوطه هاي باستاني نشان از استقرار و زندگي اجتماعي انسان هاي پيش از تاريخ در اين ناحيه دارد.گناباد به سبب قرار گرفتن در مسير هاي سوق الجيشي مورد توجه حكمرانان هخامنشي بوده است. قنات گناباد كه برخي احداث آن را به بهمن پسر اسفنديار پسر گشتاسب پسر سهراب نسبت مي دهند مويد رونق اين سرزمسن در آن ادوار ديرين مي باشد. اين شهر در صدر اسلام « جنابد» نام داشت و از وقايع مهم در دوره اسلامي مي توان به قيام امامزاده سلطان محمد عابد بردار حضرت رضا بر عليه حكام عباسي اشاره كرد. اين ناحيه در دوره سلجوقي به دليل وجود شخصيتي مبارز همچون ابونصر فارياني وزير طغرل بيك سوم از اهميت خاصي برخوردار بوده است. مسجد جامع گناباد در عصر حكمراني خوارزمشاهيان بنا گرديد. و در زمان تيموريان نيز يكي از حاكم نشينان ايالات قهستان بوده. در اوايل قرن سيزدهم گروهي از اعراب شيباني به اين نواحي مهاجرت نمودند.
برخي از جاذبه ها و آثار تاريخي گناباد:
مسجد جامع گناباد:
مسجد جامع در ميان شهر گناباد واقع شده و از بناهاي ارزشمند دوره خوارزمشاهيان است. بناي مسجد با نقشه دو ايواني مشتمل بر سر در تزئيني، صحن وسيع مياني، دو ايوان شمالي و جنوبي و رواق و سه شبستان ستوندار در جهات ديگر است. اين مسجد داراي دو ورودي در شمال شرقي و جنوب شرقي است. مدخل جنوب شرقي در حال حاضر فاقد تزئينات است، اما در سر در ورودي شمال شرقي با طاق جناغي داراي يك حاشيه تزئيني در پا كار طاق به عرض 25 سانتي متر است كه بر آن نقوش پرندگان در ميان گل وبرگ گچبري شده كه به احتمال زياد مربوط به دوره قاجار است.
مسجد جامع بجستان :
اين بنا در بجستان در 51 كيلومتري شمال غربي گناباد واقع شده بناي اوليه مربوط به دوره تيموري مي باشد اين بنا داراي دو ايوان در شمال و جنوب مي باشد.
مسجد جامع جويمند:
اين بنا در روستاي جويمند در شهرستان گناباد و جنوب خراسان واقع گرديده و بناي اوليه آن براساس سنگ نوشته سر در سال 1040 ه ق توسط شاه حسين پنجم بناشده است.
رباط زين آباد:
اين بناي ارزشمند در 60 كيلومتري غرب گناباد و به فاصله 15 كيلومتري جنوب شرقي بجستان واقع است. رباط زين آباد با وسعت تقريبي 2500 متر مربع به صورت نقشه چهار ضلعي و فضاهاي معماري متفاوت توقفگاه كاروانياني بوده است كه مسير كوير را طي مي نموده اند. در اضلاع شمالي و جنوبي در هر طرف از صحن رباط فضاهايي براغي اقامت مسافران و اتاق هايي متناسب تعبيه شده است. بنا بر شواهد معماري رباط زين آباد از يادگارهاي معماري عصر قاجار در گناباد است.
مزار بيدخت:
اين بقعه آرامگاه بنيانگذار شعبه اي از فرقه صوفيه نعمت اللهي و قطب هاي آن است. اين مجموعه مشتمل بر چهار صحن بزرگ بنامهاي صحن پايين، بالا، كوثر و فردوس ودو حوض سنگي است.گنبد بنا آراسته به كاشيهاي لقيبي و كتيبه مي باشد در اطراف بنا نيز حجره هايي براي اقامت مسافران در نظر گرفته شده است.
مقبره جغتين گيسور:
در گستره دشتي وسيع در 72 كيلومتري شمال شرقي گناباد در شمال روستاي گيسور، بنايي آجري و زيبا متعلق به سده هشتم هجري قرار دارد. اين اثر به اشتباه مقبره جغتاي پسر چنگيز خان مغول معروف شده است. اما به احتمال بسيار آرامگاه يكي از بزرگان و صاحب منصبان ايراني است كه هويت وي آشكار نگرديده است. اين بنا مشتمل بر فضاي چهار طاقي است و گنبدي بر فراز آن قرار داشته است. در بخش تحتاني بنا نيز محل سردابه اي شكل وجود دارد كه مكان دفن متولي احتمالا در همان قسمت بوده است.
بقعه سلطان محمد عابد(ع):
اين بقعه در 24 كيلو متري جنوب شهر گناباد مشرف بر كاخك بر فراز مدفن سلطان محمد بن موسي الكاظم ايجاد شده است. قرائن تاريخي اين شخصيت رابرادر حضرت رضا (ع) معرفي نموده اند كه بعد از شهادت آن حضرت به قصد مبارزه با حكومت مامون با ياران خود وارد خراسان گرديده و سرانجام توسط مامون عباسي در قصبه كاخك به شهادت رسيد. بنابر اقوال گوناگون بنيان اوليه آرامگاه متعلق به اواخر دوره سلجوقي بوده و ساختمان فعلي پس از سالها تغيير و تحول در زمان شاه طهماسب صفوي ساخته شده است. در سال هاي اخير مجموعه مرمت و سازماندهي شده است.
مجموعه معماري روستاي عمراني:
در فاصله حدود 20 كيلو متري شمال گناباد، مجموعه عظيم معماري، محصور در برج و بارو مشهاهده مي شود كه به «عمراني» شهرت دارد. اين روستا تا سي سال پيش مسكوني بوده و در حال حاضر هم بافت تاريخي خود را حفظ نموده و تاسيسات دفاعي و بادگيرهاي آن هنوز پا برجاست. اين روستا علاوه بر معابر و بقاياي معماري ارزشمند سنتي داراي حمام، رباط و دو آب انبار بزرگ است كه متعلق به دوران سلجوقي تا صفوي است.
قلعه دختر شوراب:
اين قلعه سنگي در حدود 15 كيلو متري شهر گناباد و مشرف بر روستايي به نام شوراب واقع شده است و از ابنيه دوران پيش از اسلام و مركب از سه فضاي معماري است كه تمامي آنها به صورت برآمدگي بقاياي ساختماني از شرق به غرب بر روي محدوده قلعه بنيان شده است. بخش تحتاني آن مدخل قلعه محسوب گرديده و شامل برجي مدور ، دالانهاي مسقفبا ديوارهاي عريض و نيم برجهاي تقويت كننده است. قسمت فوقاني آن نيز اختصاص به تالار ها، اطاق هاي وسيع و برجهاي مدور و نيم دايره اي داشته و شواهد موجود حكايت از آن دارد كه قلعه مزبور در دوران اسلامي مرمت شده و گسترش يافته است.
يخدان كوثر:
اين اثر معماري در حدود 4 كيلومتري شمال شرقي بيدخت در مجاورت روستاي متروكه كوثر در ميان اراضي كشاورزي واقع است. به طور كلي يخدان كوثر از سه بخش ديوار شرقي و غربي جوي مخصوص و محل جمع آوري يخ ها ابتياع شده شكل گرفته است. ديوار اين يخدان از خشت و چينه ايجاد شده و در پشت آن نيز جوي قرار داشته است، كه آب در داخل جوي انباشته شده و در شب هاي سرد زمشتان به يخ تبديل مي شد، پس از آن يخ ها كه بيشتر لايه لايه بوده است به چال يا محفظه نگهداري يخ منتقل مي شد. پوشش محفظه يخ در يخدان كوثر به گونه اي است كه ابتدا قاعده مخروطي آن با قطر بيشتر بوده و هر چه ب8ه انتهاي مخروط نزديك مي شود از قطر دايره كاسته شده تا به راس آن منتهي مي سود. در حاشيه بخشي از ديوار يخدان نيز اتاقكي است كه مخصوص يخبان بوده است
آسياب هاي كاخك:
بقاياي معماري اين آسياب ها در ميان دره اي به فاصله كمي از شهر كاخك واقع است. اين سازه هاكه بيشتر در مناطق كوهستاني ساخته مي شد با استفاده از شيب هاي تند و آب سرشار قنات ها غلات اهالي را به نحوي مطلوب به آرد تبديل مي كرده است. در حال حاضر تعدادي از اين آسياب ها همچون گذشته به فعاليت خود ادامه مي دهند. آبشار كاخك در كنار بقاياي آسياب ها تنها منبع اصلي انرژي چرخش «چرخ پره» بوده كه در كنار مخزن استوانه اي شكل سنگي به نام «تنوره» قرار داشته است. آب ژس از ريزش از بالاي «تنوره» به شدت از محفظه اي باريك خارج شده و به بيرون فوران مي كند كه در نتيجه « چرخ پره» را به گردش در آورده و از اين چرخ از طريق محوري عمودي به سنگ زيرين آسياب منتقل مي شود. بر راس محور يا «تير» قطعه اي آهني متصل است به نام «توره» كه در حفره ايجاد شده در سنگ زيرين جاي مي گيرد و غلات ريخته شده در لاي سنگ ها را آرد مي كند. «دول» محلي است كه غلات در آن ذخيره مي شود كه با استفاده از قطها اي چوبي به نام « دول چوپش» ريزش گندم از اين محظه كنترل مي شود. « تبلك » وسيله چوبي ديگري است كه با لرزش بر روي سنگ باعث ريزش گندم از « دول بره» مي شود. در ژايان اين فعاليت غله آرد شده از طريق رخنه ايجاد شده در كنار محفظه سنگ به داخل فضاي گود شده گچ اندود موسوم به « پرخو» مي ريزد و در آنجا انبار مي شود. از ديگر قطعات آسياب ها مي توان به «پشنه» و « چوپشنه» اشاره كرد كه با استفاده از ان ها سرعت چرخش سنگ ها كم يا زياد مي شود.
قنات قصبه گناباد:
قنات قصبه گناباد به عنوان يكي از پديده هاي شگفت انگيز دست ساخته انسان در طول تاريخ و نمادي از هم نوايي بشر با طبيعت، توجه بسياري از مورخان و پژوهشگران را به خود جلب كرده است. اين قنات از ميان اراضي كوي شرقي گناباد از محلي معروف به « برج علي ضامن» در داخل رسوب هاي ريزدانه آغاز شده و از هفت كانال متصل به هم شكل گرفته است. برساس آخرين مطالعات طول اين قنات 33113 متر و تعداد چاه هاي آن متجاوز از 470 حلقه و عمق مادر چاهآن نيز حدودا 280 تا 300 متر است. ناصر خسرو قبادياني نخستين كسي است كه در سفرنامه اش به توصيف اين قنات پرداخته و عمق چاه آن هفتصد گز و طول آن چهار فرسنگ اذكر نموده است و آنرا نيز به كيخسرو نسبت داده است. ظاهرا وي از كنار طولاني ترين رشته انشعابي اين قنات به نام دولاب نو عبور نموده است. فضاي داخلي قنات داراي كانال ها و تونل هاي اعجاب انگيزي است كه با بررسي هاي انجام يافته بر روي آن حفره هايي مشخص شده ظاهرا اين قسمت ها براي قرار دادن چراغ و پينه سوز و وسايل روشنايي به كار رفته است. در حال حاضر ميزان آبدهي اين قنات 150 ليتر در ثانيه است. قطعه سفال هاي پراكنده در اطراف دهانه چاه ها حاكي از اين است كه رشته قصبه در واقع كانال اوليه اصلي قنات گناباد بوده كه در زمان هخامنشيان حفر شده و در پي آن رشته هاي ديگر در مواقع خشكسالي ايجاد شده است. اين پديده مي تواند با ارائه طرح مناسب به مكان توريستي بسيار جذاب و ديدني تبديل شود.
پل يونسي :
از ابنيه تاريخي گناباد كه بر امتداد كال شور . بر روي آن ايجاد شده، سازه اي است آجري و مستحكم موسوم به پل يونسي كه نام خود را از روستاي نزديك واقع در 55 كيلو تري شهر گناباد گرفته است، معماري اين پل داراي 9 چشمه طاقي جناغي و آب برهاي نيمه مدور است كه در بخشي از آن سنگ يا ملاط ساروج و قسمتهاي ديگر از آجر و گچ ساخته شده است اين بناي تاريخي از يادگار هاي معماري دوره صفويه است
هَگمَتانَه،
فارسي باستان: Haŋgmatana، يوناني: Ecbatana، فارسي نو: همدان. هگمتانه به معني «جاي بهم آمدگان»، «جاي گرد آمدگان»، نام باستاني شهر همدان در زبان ايرانيان در زمان مادها و هخامنشيان است. برخي هگمتانه را «شهر مادها» معني ميكردند و آن را برابر با عبارت ايلامي نو hal.mata.na «شهر مادها» ميگرفتند كه نادرست است. هگمتانه پايتخت شاهنشاهي مادها و پايتخت تابستاني ايران در زمان هخامنشيان و اشكانيان بوده است. اين شهر كهن، نخستين پايتخت ايران بوده و به همراه آتن در يونان و رم در ايتاليا، از معدود شهرهاي باستاني جهان است كه همچنان زنده و مهم است. با اين تفاوت كه همدان هرگز اهميت خود را از دست نداده و از آن دو شهر نيز قديمي تر است. يونانيان هگمتانه را اِكباتان ميخواندند كه يوناني شده هگمتانه است.هرودوت اين شهر را ساخته ديااكو دانسته و گفته است كه هفت ديوار داشته كه هر كدام به رنگ يكي از سيارهها بوده اند. شهر هگمتانه را اقوام آريايي ماد (سده ۱۷ پيش از ميلاد) [۱] بنا نهادند و آن را پايتخت نخستين شاهنشاهي ايراني قرار دادند. هرودوت بناي آنرا به ديااكو نخستين شاه ماد نسبت داده و گفته است كه هفت ديوار داشته كه هر كدام به رنگ يكي از سيارهها بوده است. ولي گروهي از دانشمندان بناي آن را به فرورتيش، سومين شاه ماد نسبت دادهاند. برخي معتقدند كه «كَر كَشي» كه در لوحهاي آشوريان به آن اشاره شده، در محل همدان بوده است. آشوريان باستان به شهرهاي قوم كاسي، عنوان «كار كاشي» داده بودند، كه “ كار“ به معني قرارگاه يا منزلگاه و “ كاشي “اسم قوم“ كاسي“ است. و از اين رو گويند كه اسم قبلي هگمتانه، «اكسايا» يعني شهر كاسيها بودهاست.تاريخچه [ويرايش]
هگمتانه 2
آرامگاه ابن سينا نگيني در خاتم شهر همدان در حال حاضر تالار جنوبي آرامگاه به عنوان موزه محل نگهداري سكه هاي قديمي، سفال، برنز و ساير اشياي كشف شده زير خاكي مربوط به هزاره هاي قبل از ميلاد و دوره هاي اسلامي و نيز اشياي قديمي اهدايي مردم مي باشد و در تالار شمالي، كتابخانه هايي مشتمل بر 5 هزار جلد كتاب خطي و چاپي نفيس ايراني و خارجي و غرفه هايي مربوط به آثار بوعلي سينا و شعرا و نويسندگان همداني نگهداري مي شود. شتر شهرهاي دنيا با بنايي تاريخي يا فرهنگي مشهورند و آن را شناسه خود مي دانند به عنوان مثال شهر "پاريس" با برج "ايفل"، اصفهان با ميدان "نقش جهان" و شيراز با بناي آرامگاه شاعر بزرگ ايران "حافظ شيرازي" خود را معرفي مي كنند. همدان نيز از حدود 60 سال پيش به برج آرامگاه شيخ الرييس ابوعلي سينا طبيب و دانشمند نامدار ايران زمين مزين شده است و خود را با اين نماد معرفي مي كند. اين بناي با شكوه كه همچون نگيني در خاتم شهر همدان مي درخشد از ويژگي هاي منحصر به فرد تاريخي، فرهنگي و هنري بي شماري برخوردار است كه مواردي از آن در اين گزارش ذكر مي شود. به گفته خانم فاطمه زارعي كارشناس سازمان ميراث فرهنگي استان همدان و راهنماي بازديدكنندگان از آرامگاه ابوعلي، بناي اين آرامگاه تاكنون 3 بار نوسازي شده است. مقبره قديمي آن كه در دوره قاجاريه ساخته شده بود، در خور شأن و منزلت اين متفكر بزرگ نبوده، بنابراين انجمن آثار ملي ايران به مناسبت هزارمين سال تولد بوعلي سينا در سال 1330 تصميم به تجديد بناي آن گرفت. طرح و نقشه بناي فعلي، با معماري "مهندس هوشنگ سيحون" به سبك معماري دوره اي كه حكيم در آن دوره مي زيسته از روي قديمي ترين بناي تاريخ دار اسلامي، يعني "برج قابوس ابن وشمگير" در شهر گنبد كاووس، اقتباس شده است. بناي آرامگاه ابوعلي تلفيقي از دو سبك معماري ايران باستان و ايران بعد از اسلام است كه با بهره گيري از هنر معماري سنتي و شيوه هاي نوين در آن از عناصري چون "برج" الهام گرفته از برج "گنبد كاووس" ، باغچه ها متأثر از باغ هاي ايراني، "آب نماها" هم بر گرفته از حوض خانه هاي سنتي و نماي روكار سنگ هاي حجيم و خشن خارا كه با سنگ گرانيت كوهستان الوند آراسته شده و نمودار كاخ هاي باستاني ايرانيان و استمرار و مقاومت ابوعلي در فراگيري علم و دانش است، استفاده شده و 12 پرۀ برج نشان از 12 علم اين فيلسوف گرانقدر است.كه كار ساخت بناي جديد در سال 1333 هجري شمسي به پايان رسيد. خانم زارعي افزود: محل فعلي آرامگاه بوعلي منزل مسكوني "ابوسعيد دخوك" دوست صميمي بوعلي سينا بوده است كه او نيز در جوار بوعلي سينا مدفون مي باشد. در حال حاضر تالار جنوبي آرامگاه به عنوان موزه محل نگهداري سكه هاي قديمي، سفال، برنز و ساير اشياي كشف شده زير خاكي مربوط به هزاره هاي قبل از ميلاد و دوره هاي اسلامي و نيز اشياي قديمي اهدايي مردم مي باشد و در تالار شمالي، كتابخانه هايي مشتمل بر 5 هزار جلد كتاب خطي و چاپي نفيس ايراني و خارجي و غرفه هايي مربوط به آثار بوعلي سينا و شعرا و نويسندگان همداني نگهداري مي شود. در غرفه آثار بوعلي عكسي از جمجمه بوعلي نيز در معرض ديد همگان گذاشته شده كه به احتمال زياد به هنگام تخريب مقبره قديمي تهيه شده است. مكمل اين بنا بوستاني است به شكل نيم دايره با فضاي سبزي زيبا كه تنديس ابوعلي نيز با كتابي در دست و چشماني خيره به افق در ضلع شرقي ميدان خودنمايي مي كند. به گفته سيد ابوالحسن فاطمي كارشناس ايرانگردي و جهانگردي، "حجه الحق شيخ الرييس شرف الملك ابوعلي حسين بن عبدالله بن سينا" فيلسوف و متفكر بزرگ و طبيب و دانشمند عاليقدر از بزرگترين حكما و اطباي اسلام و از دانشمندان بزرگ جهان است. بنابر آنچه خود وي در شرح احوالاتش نگاشته است پدرش "عبدالله" از اهالي بلخ و عمال دولت ساماني بود كه زمان فرمانروايي "نوح بن منصور" (387-366 هـ-ق) به بخارا منتقل و عامل قريه "خورميثن" ( خرميثن) از قراء بخارا گرديد . عبدالله از قريه اي كه نزديك خرميثن بود و "افشنه" نام داشت زني به نام "ستاره" را به همسري گرفت و در ماه صفر سال 370 هجري قمري خداوند به وي فرزندي عطا كرد كه او را "حسين" ناميد. پس از آن عبدالله با خانواده خود به بخارا سفر كرد و در آنجا حسين را به فرا گرفتن قرآن، ادب، فقه و علوم رياضي گماشت. وي در همان اوايل كودكي قرآن را حفظ كرد و در علوم مختلف چون رياضيات، صرف، نحو، لغت و معاني، جبر، مقابله، هندسه، فلسفه و منطق چنان تبحري به دست آورد كه تا آن زمان كسي به آن پايه نرسيده بود. او پس از فلسفه به طب روي آورد و همزمان از تحصيل علم نيز غافل نشد. در طب نيز چنان شهرتي كسب كرد كه همه روزه گروهي از بيماراني كه از اطباء ديگر مايوس شده بودند از معالجات او بهره مند مي شدند. در كتاب "كارنامه انجمن آثار ملي ايران" و كتاب "ابن سينا نابغه اي از شرق" نوشته "جورج بي كوچ" آمده است بوعلي سينا در سن 22 سالگي از بخارا به "گرگانج" ( پايتخت خوارزمشاهيان) عزيمت كرد و مورد تجليل و تكريم بسيار قرار گرفت و در سن 30 سالگي در تمام كشورهاي اسلامي شهرت يافت. وي پس از چندي به ري رفت و مورد استقبال "مجدالدوله" حاكم ري و مادرش سيده ملك خاتون قرار گرفت. اما تهاجم "سلطان محمود غزنوي" به ري سبب شد كه از طريق قزوين به همدان عزيمت نمايد. بوعلي در آنجا وزارت "شمس الدوله ابوطاهر شاه خسرو ديلمي" پسر "فخرالدوله" كه از سال 412-387 هـ–ق در همدان سلطنت مي كرد را عهده دار شد ولي در زمان ديالمه بر او شوريدند و او را نزد "شمس الدوله" بردند و تقاضاي قتل او را كردند كه شمس الدوله تنها به عزل او رضايت داد. در خلال اين مدت، علاء الدوله كاكوئيه به قصد تنبه تاج الدوله و تسخير همدان به سمت اين شهر حركت كرد كه بدون مقاومت اين شهر به تصرف او در آمد. سپس بوعلي از زندان آزاد شد به اصفهان رفت و به وزارت علاء الدوله منصوب شد و نزد او منزلت خاصي پيدا كرد و تا آخر عمر در خدمت او ماند تا اينكه در مسافرتي به همراه علاء الدوله به همدان به مرض قولنج دچار شد. وقتي به همدان رسيد متوجه شد كه بدنش توان مقابله با بيماري را ندارد، پس غسل كرد و توبه نمود و آنچه داشت به فقرا بخشيد و هر سه روز يك بار از حفظ، ختم قرآن مي كرد. شيخ الرييس حجه الحق شرف الملك ابوعلي سينا در روز جمعه اول ماه مبارك رمضان سال 427 هجري قمري به جوار رحمت الهي پيوست و در همدان مدفون شد. آثار شيخ را در فنون مختلف منطق، طب، طبيعيات، رياضيات، نجوم، الهيات، علم النفس، خلقيات، سياست، تصوف، تفسير قرآن و غيره و 328 كتاب و رساله و نامه به پارسي و تازي برشمرده اند كه تقريباً همه آنها در دست است. علاوه بر منظومه هايي كه به مسائل مختلف علمي پرداخته است و هر يك رساله اي مستقل است، چندين قطعه، رباعي و قصيده به فارسي و عربي نيز به نام وي وجود دارد. در حال حاضر پس از گذشت 1002 سال از درگذشت فيلسوف نامدار ايران زمين هنوز هم همه ساله و در مناسبت هاي مختلف ملي و مذهبي آرامگاه اين فقيد حق شناس ميزبان علاقمندان و مشتاقان علم و ادب و هنر است تا جايي كه هر سال طبق سر شماري سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان همدان در بين تمامي مكان هاي گردشگري توريستي و تفريحي همدان آرامگاه شيخ الرييس ابو علي بيشترين تعداد بازديدكنندگان مسافران داخلي و خارجي را به خود اختصاص مي دهد و آثار و كتاب هاي به جا مانده از اين دانشمند بزرگ منبع مطمئن و غني اي براي دانشجويان ايران و جهان است
حسين قسمتي از كتاب معروف "منطق و اقليدس و المجسطي" را نزد استاد خود "ابوعبدالله ناتلي" خواند و قسمت ديگر را پس از سفر ناتلي از بخارا به خوارزم به تنهايي فرا گرفت و به مطالعه و تحقيق در علوم الهي، طبيعت، طب و رياضي پرداخت و در همه اين علوم به تبحر رسيد. چندي بعد به دليل معالجۀ پادشاه ساماني اجازه ورود به كتابخانه عظيم سامانيان را يافت و پس از مطالعه كتاب هاي بي نظير آن كتابخانه به گفته خود وي به 18 سالگي نرسيده بود
كه از همه علوم دوران فارغ شد و بعدها آوازه علم و دانش او مرزهاي آن روزگار را درنورديد و قرن ها انديشه ها و افكار ژرف او الهام بخش سالكان طريقت و چراغ هدايت عالمان و انديشمندان رشته هاي مختلف علمي گرديد و به اعتبار اينكه پسرش علي و جدش سينا بود ( علي بن حسين بن عبدالله بن سينا) ابوعلي سينا(بوعلي سينا) خوانده شد.
ابن سينا به منزل دوست صميمي خود "ابو سعيد دخوك" رفت سپس به تأليف كتاب هاي "طبيعيات"، "شفا" و "قانون" پرداخت. او طي نامه اي از "علاء دوله كاكويه" خواست كه اگر اجازت فرمايد به خدمت او درآيد.
در اين زمان چون "تاج الملك" وزير "سماء الدوله" كه بعد از مرگ پدرش به سلطنت رسيده بود و ابوعلي وزارت وي را پذيرفته بود شيخ را متهم به مكاتبه با مخالفان سلطنت كرد، سماء الدوله ابوعلي را به مدت چهار ماه در قلعه "فردجان" واقع در ناحيه "فراهاني" زنداني كرد كه شيخ در اين مدت كتاب "الهدايه" و رساله "حي بن قيطان" و كتاب "القولنج" را تاليف كرد.
موسيقي و فرهنگ شمال استان همدان
موسيقي شمال استان همدان
در شهرستانهاي شمالي استان همدان: رزن، كبودراهنگ، بهار و قسمتهايي از شهرستانهاي اسدآباد، همدان و ملاير موسيقي تركي رايج است. اين شكل از موسيقي بنا به استفاده از لحنها و پردههاي بخصوص با موسيقي آذربايجاني شباهتها و تفاوتهايي دارد.
با غور در موسيقي تركي همدان ميتوان شباهتها و تفاوتهاي آن را با موسيقي ديگر نواحي ترك نشين در داخل و خارج دريافت. اين شعبه از موسيقي مقامي، به وسعت و پيچيدگي موسيقي تركمنان يا تركان آناتولي نيست؛ اما از همان اصالت خاص موسيقي تركي برخوردار است.از موارد شباهت موسيقي تركي همدان با موسيقي ديگر اقوام ترك ميتوان به بعضي از مقامها (همچون كوراوغلو، زارنجي و گرايلي)، تعدادي از داستانها (مانند اصلي و كرم، طاهرميرزاو كوراوغلو)، نحوه پردهگيري، ضربات حساب شده دست راست بر صفحه ساز به هنگام مضراب زدن و تغيير سريع ميزانها در يك اجرا اشاره كرد.[۱]
سازهاي مورد استفاده
موسيقي تركي غالباً با ساز چگور (يا چؤگؤر) اجرا ميشود و گاهي ساز بادي بالابان را به همراه آن مينوازند.
نواختن نغمات تركي با كمانچه سه سيمه يا چهارسيمه و تار فارسي نيز كم و بيش رواج دارد.
همچنين گاهي در عروسيها از دهل و سرنا و توتك (شؤددك)استفاده ميشود.
در اين ناحيه و خاصه در نواحي شمال غربي استان نواختن تنبور نيز رواج دارد.
مقامهاي تنبور در بين تركهاي همدان تا حدودي با مقامهاي رايج با مناطقي همچون صحنه تفاوت دارد و اشعار تركي نيز در آن به كار ميرود.
در اجراي موسيقي عاشيقي همدان ندرتاً از سازهاي ضربي مانند دايره استفاده ميكنند. بلكه بيشتر مقامهاي تركي اين ناحيه داراي ريتمهاي ضد ضرب است و نميتوان سازهاي ضربي را با آنها هماهنگ كرد يا آنكه اين كار دشوار است.
عاشيقها و نوازندگان معروف شمال استان همدان
اصطلاح عاشق در آناتولي و آذربايجان به خوانندگان سياري دلالت داشته كه انواع مختلفي از اشعار عاميانه يا داستانهاي عاشقانه تركي را خلق و اجرا ميكردهاند.[۲] عاشق در استان همدان عموماً به شخصي اطلاق ميشود كه نوازنده چگور است و در حين نواختن، به خواندن و نقل داستان ميپردازد. غير از نوازندگان چوگور كه غالب عاشقهاي اين استان را تشكيل ميدهند، به نوازندگان تار كه داستان نقل ميكنند نيز عاشق گفته ميشود.[۳]از بين عاشيقها و نوازندگان موسيقي تركي همدان (با چوگور، كمانچه، ويولون، تار، بالابان، دهل و غيره) ميتوان از افراد ذيل نام برد:
چوگور: عاشيق حيدر محمودي، استاد هادي گلزاري(لالجين)، عاشيق آقامعلي(علي ورمزياري از كبودراهنگ)، عاشيق محرمعلي نادري (شرّا)، قدرت باقريخجسته (لالجين)، عاشيق شاطر (لالجين)، عاشيق محمود (صالحآباد)، عاشيق عباس ملايري (غلامعباس غلامي)، خدايار عليياري(كوهين)، اسماعيل بخشي (كبودراهنگ)، حمزهعليخان محمدي، حسين آقامحمدي
تار: عاشيق اكبر غفوري (كبودراهنگ)، عاشيق صحبت طاهري، خانميرزا(كبودراهنگ)، عاشيق سلمان، عاشيق فرج خوشقيافه (لالجين)
ويولون: عاشيق سلمان، عاشيق نجات
كمانچه: قدرت باقريخجسته (لالجين)، استاد هادي گلزاري(لالجين)
تنبور: قدير فرهادي(گندهجين)، مهدي ملكي
سرنا و بالابان: رحمانعلي دريايي (كبودراهنگ)، شيرويه محمدي
ويژگي موسيقي شمال همدان
بسياري از مقامهاي محلي اين ناحيه چنان است كه نميتوان به هنگام اجراي آنها سازهاي ضربي به كار برد؛ از اين رو به ندرت در كنار چوگور يا كمانچه محلي، سازهايي همچون دايره مينوازند. همچنين گروه نوازي نيز در ميان نوازندگان محلي همدان چندان رايج نيست. اين ويژگي در ميان عاشيقهاي آذربايجان غربي، اوزانهاي تركيه و شاهسونهاي قم، همچنين بخشيهاي شمال خراسان و باغشيهاي تركمن مشترك است؛ البته دونوازي به شكل چوگور و بالابان ياكمانچه و چوگور كمابيش متداول بوده است؛ اما گروه نوازي چند چوگور با هم يا با سازهاي ديگر اصلاً مرسوم نيست. در توضيح تمايل نوازندهها به تكنوازي يا عدم كاربرد سازهاي ضربي، ميتوان گفت كه اكثر نغمات محلي، ريتم منظم ندارند و در نواختن يك مقام، گاه از ميزانهاي مختلف استفاده ميشود و تعدادي از مقامها نيز اساساً ضربي نيست. از سوي ديگر، متداولترين كاربرد اين موسيقي، در نقل داستان بودهاست كه عاشيق به مناسبت حال و هواي مجلس و اقتضاي داستان پردازي خود، از نغمهها و مقامها و ريتمهاي مختلف استفاده ميكند؛ در حالي كه كاربرد همنوازي، اغلب در اجراي تصنيف است ودر موسيقي تركي منطقة همدان، تعداد تصانيف، اندك است.
عاشيقهاي همدان از ديرباز در زنده نگاه داشتن موسيقي بومي اين ناحيه كوشيدهاند. ساز اصلي عاشيقها چوگور است كه بازمانده ساز كهن «چونگور» است. تعدادي انگشت شمار نيز در نواختن كمانچه مهارت دارند و در دهههاي اخير تعدادي نيز به نواختن تار فارسي و ويولون روي آوردهاند. بالابان و ني فلزي نيز كمابيش در ميان نوازندگان محلي رايج بودهاست.
همچنان كه پيشتر گفته شد، بيشترين كاربرد موسيقي تركي همدان در نقل داستان بوده است؛ همچنان كه در بين عاشيقهاي آذربايجان و بخشيهاي تركمن و تركان شمال خراسان رايج است.
داستانهاي رايج در نواحي شمال همدان كه عاشيقها روايتگر آن هستند
بزرگترين قنديل در غار علي صدر همدان
گردشگري روستايي در روستاهايي چون عليصدر، حبشي، پري، مانيزان، سيمين. كوه الوند، آرامگاه بوعلي سينا و باباطاهر و استرومردخاي، گنجنامه و هگمتانه.
ما از مسير تبريز به گلستان صحبت كرديم، اما اگر در ميانه راه در جاده اصلي قزوين به سمت رزن ميرانديم، پس از اين شهر بزرگراهي آغاز ميشد كه به همدان و كرمانشاه ميرسيد و اين دروازه ورودي به شهرهاي غربي كشور است. البته بزرگراهها در مناطق غربي كشور چندان زياد نيستند، اما اين دليل نميشود كسي در نوروز به كرمانشاه، كردستان، لرستان يا ايلام نرود.
همدان به خاطر كوه الوند و مقبره بوعلي سينا و باباطاهر و استرومردخاي و گنجنامه و هگمتانهاش براي مردم شناخته شده است و همه احتمالا به دره عباسآبادش هم ميروند، اما پيشنهاد من يك شب اتراق در يكي از روستاهاي غرب اين استان است كه باعث ميشود زندگي بكر روستايي را درك كنيد.