نايبن يا نايبندان روستايي با جاذبه هاي گردشگري در محور مواصلاتي ديهوك به راور كرمان. روستايي كه اصالت خودر به تمام و كمال حفظكرده به گونه اي كه وقتي در كوچه هاي باريك و تو در توي آن قدم مي زني و مردمان خونگرم و پاك و بي آلايش اين روستا را نظاره مي كني گويي هنوز دنياي ماشين و آهن و اتم نيست . خانه هايي از خشت و گل كه بر روي هم طبقاتي بعضا به سه ميرسد ديدني است. در دل كوير باغهاي مركبات و خصوصا بوي بهار نارنجش مشام انسان را مي نوازد و محو خود مي نمايد. وقتي پشت بام يك خانه حياط خانه ي همسايه ميشود به مرام و سازگاري مردم خوبش پي مي بري .كمي آن طرفتر آبگرم ديگ رستم خستگي را ازتن مي برد و آرامشي وصف ناپذير به مسافر و مجاور مي بخشد. روستايي كه از هر سويش بيش از ۱۰۰ كيلومتر با آبادي همجوارش فاصله دارد. اين از عجايب بخش ديهوك است كه در ايران كمتر ميتوان پيدا كرد.
شقايق كوير
معماري يخچالهاي كويري آثار و بناهاي بسياري در استان يزد نظير (مساجد، مدارس، آبانبارها و حسينيهها) وجود دارد كه همواره نظر پژوهشگران را به خود معطوف ميكند اما بناي يخچالهاي قديمي، غريبترين عناصر معماري هستند كه با ايجاد يخچالهاي برقي تقريبا به بوته فراموشي سپرده شدهاند. در وجود يخچالها كه روزگاري در قلب تابستانهاي داغ و سوزان، خنكاي آب گوارا را به درون خانه ميكشاند، رمز و رازي وجود دارد كه حكايت از معجزه فروتنانه خشت خام و دستهاي پرتوان معمار فرزانهاي ميكند تا عشق خدمت به خلق را در شاهكار معماري كوير به عرصه ظهور برساند. در حال حاضر تعداد معدودي از اين يخچالها باقي مانده است كه در اينجا سعي شده تا به ويژگي معماري و عملكرد خاص آن در ناحيه كويري پرداخته شود. متاسفانه از پيشينه تاريخي يخچالها تا دوره صفويه اطلاعاتي در دست نيست و تنها دكتر جان فراير در قرن يازدهم در سفرنامه ايران اشاره ميكند كه «در اين زمان ذخيره ساختن يخ، رسمي متداول و ديرين سال شمرده ميشود و امكان آن ميرود كه همراه با مغولان وارد ايران شده است». همچنين شاردن، دورنمايي از شهر كاشان را در سفرنامه خود به تصوير ميكشد و يخچالهاي اين شهر را در بيرون از قلعه و برج و باروي شهر نشان داده و به معماري يخچالها در اصفهان نيز اشاراتي داشته است. استان يزد نيز با توجه به كويري بودن منطقه از اين معماري بيبهره نبوده است و هنوز در جاي جاي آن از جمله در شهرستان ميبد و ابركوه نيز ميتوان آثار اين شاهكارهاي معماري را مشاهده كرد. ولي قبل از هر چيز بايد گفت كه فن ساختماني و شيوه معماري در ساختمان اين يخچالها به گونهاي است كه دقت و نكتهسنجي سازندگان و معماران اين واحدها، به نكات عمده و مهمي چون عايقكاري بنا، حفظ برودت مناسب جهت نگهداري يخ، مصالح ساختماني و چگونگي تهيه يخ، معطوف ساخته است. يخچالها به طور عمده از سه قسمت تشكيل شدهاند، ديوار طويل سايه انداز، مخزن يخ و حوضچههاي توليد يخ. ديوار سايهانداز اين ديوار بسيار طويل و بلند است، ارتفاع اين ديوارها كه گاهي تا 10متر ميرسد، در طول روز از تابش آفتاب بر روي آبهاي منجمد شده در حوضچهها جلوگيري ميكند. گاه جهت استحكام بيشتر ديوار سايهانداز، پشتبندهاي بزرگ در قسمت جنوبي ديوار احداث ميكردند. ديوارهاي سايهانداز در پايين داراي ضخامتي زياد بوده و به تدريج در بخشهاي فوقاني از قطر آنها كاسته ميشود. حوضچههاي تهيه يخ اين گودال مستطيل شكلي است كه به موازات حوضچهها، ديوار سايهانداز و در بخش شمالي آن حفر شده و طول آن اندكي كمتر از طول ديوار و عمق آن 30 الي 50سانتيمتر و گاه بيشتر بوده است. اين گودال محل تهيه يخ در شبهاي سرد زمستان بود. مخزن يخ اين مخازن معمولا در پشت ديوار سايهانداز و در بخش جنوبي آن و در بعضي موارد به وسيله يك يا چند مدخل ورودي به بخش شمالي راه مييابد. انبار يخ نيز گودالهاي عميق و بزرگي هستند كه در وسط مخزن يخ حفر شدهاند. شكل اين گودالها در يخچالهاي گنبددار به صورت دايره با شعاعي تا حدود 4متر و گاه بيشتر است. ديوار اين گودالها از سنگ يا آجر يا اندود كاهگل ساخته و پشت آن با مصالح عايقي چون خاك ذغال و يا مصالح ديگر پر شده است. جهت دستيابي به كف اين گودالها نيز از پلههاي كوچكي كه در ديوار آن تعبيه شده، استفاده ميشود همچنين چاهي در بيرون از يخچال حفر شده كه به وسيله مجاري باريكي كه در كف گودالهاي يخ تعبيه كردهاند، آب حاصل از ذوب يخ به اين چاهها هدايت ميشود. ميبد يكي از نمونههاي نادر شهرهاي باستاني ايران به شمار ميرود كه راههاي باستاني اين ديار پير را سواران مادي و پارسي، اشكاني و ساساني درنورديدهاند و در دورههاي بعد نيز كاروانهايي كه از چهارسوي ايران بيابانهاي مركزي را ميبريدند و در اين پايگاه امن از تشويش بيابان ميآسودند، يكي از اين راههاي باستاني شاهراه ري – كرمان بوده و شامل مجموعه كارواني رباط متشكل از كاروانسرا، چاپارخانه، آبانبار و يخچال است. در قسمتي از اين راه باستاني ساختمان عظيم خشت و گلي يخچال ميبد روبهروي كاروانسرا واقع و با ايجاد خيابان كشي از اين مجموعه مجزا شده است. اين يخچال روزگاري عطش مسافران كوير را برطرف ميكرده است. محوطه يخبند ميبد حوض گلي كمعمقي به مساحت تقريبي 800مترمربع و به عمق تقريبي نيم متر است. ديوارهاي بلند سايه انداز به ضخامت 2 متر و به بلندي 8 متر است كه به چند طاق نما و ستون تقسيم شده است. طول ديوار جنوبي 42 متر و ديوارهاي شرقي و غربي هر يك 20متر ميباشد. يك درگاه اصلي به بلندي 2 متر در ميان ديوار جنوبي به مخزن و گنبد راه دارد و تقريبا تمام رفتوآمدها و انبار كردن و تخليه يخ از اين درگاه صورت ميگرفته است. درگاه ديگري به قرينه آن در سمت شمال گنبد تعبيه شده كه نقش چنداني نداشته و غالبا آن را ميبستهاند. درگاه اصلي را نيز فقط در هنگام رفتوآمد باز ميكردهاند. مخزن قيفي يخچال را در زمين رسي سختي كندهاند كه قطر دهانه آن 13 متر و گودي آن 6 متر است. ارتفاع گنبد حدود 15 متراست. پهناي ديوار خشتي جدار گنبد از پايين به بالا به طرز ماهرانهاي كاهش مييابد به گونهاي كه پهناي خشت در نوك گنبد به 20 سانتيمتر ميرسد. شهر باستاني ابركوه نيز كه پيشينه آن را به كيكاووس، دومين پادشاه كيانيان نسبت دادهاند، از معماري كويري نيز بهره جسته و در جاي جاي اين خطه، هنر و معماري كويري نظارهگر هر رهگذر است. يخچال بزرگ ابركوه كه به يخچال آقايي معروف است، در سمت غربي جاده آسفالته ديده ميشود. اين بنا با پلاني مدور و حجمي مخروطيشكل يادگاري از دوران قاجار در ورودي شهر واقع شده است. در بعضي از يخچالهاي مناطق كويري مانند ابركوه علاوه بر ديوار اصلي، ديوارهاي ديگري به موازات ديوار اصلي ساخته و به همان ميزان، تعداد حوضچههاي توليد يخ نيز بيشتر بوده است. با توجه به اينكه مخزن يخ نسبت به يخچالهاي مشابه از حجم و فضاي بيشتري برخوردار است. مصالح به كار رفته در اين بناها، سنگ، خشت، چوب و آهك است، به طوري كه ابتدا حدود 50سانتيمتر را با سنگ و ملات ماسه و آهك بنا كردهاند و مابقي را با خشت و گل ساختهاند. در شرق بنا نيز سه ديوار چينهاي با فاصلهاي معين ايجاد شده و تنها راه ورود به يخچال دريچه كوچكي در پايين است كه پس از وارد كردن يخ به درون يخچال از همين دريچه مقداري گياه خشكيده به نام «ييزر» و علوفه مخصوص ديگري روي يخها ميريختند و بلافاصله دريچه را مسدود ميكردند كه تا تابستان باقي بماند. اين يخچال در سالهاي اخير مرمت و سطح بيروني آن با آجر و اندود كاهگل بازسازي شده است. به طور كلي، در معماري كوير، كمتر راهحلي است كه منحصرا به يك مساله تعلق داشته باشد و معمار يزدي هميشه با يك تير چند نشان را ميزند. اين مفهوم اساس توليد، نشانه نبوغ و استعداد سازندگان يزدي است كه در ديگر عرصههاي توليد نيز به ظهور ميرسد. در خاتمه ميتوان گفت كه اصول حاكم بر طراحي تمامي يخچالها يكسان است و يخ بايد عايقبندي شده و خشك بماند اما به رغم وجود مصالح مقاوم و متناسب، شرايط اقليمي، توسعه صنعت مدرن يخسازي از منزلت فرهنگي اين بناها كاسته است و جا دارد كه مسوولان ميراث فرهنگي و گردشگري ضمن بازسازي اين يخچالها، آنان را به كاربري شايسته تبديل كنند تا اين شاهكار معماري از ياد رفته بار ديگر در كوير بدرخشد.
آسياب هاي كويري
آسياب هاي كويري (2) - آسياب در مناطق خشك ايران روي قنات ساخته مي شود. تنوره آسياب در ژرفاي زمين كنده مي شود، وحجم آن بستگي به ميزان آب قنات دارد. مقدار آبي كه از بالا به تنوره مي ريزد و در آن جمع مي گردد، سنگ آسياب را به حركت در مي آورد.
اين گونه آسياب ها آرد مصرفي منطقه را آماده مي كرد.
ايجاد آسياب در روي قنات اين امكان را مي داده كه بخشي و يا تمامي مخارج نگهداري، تعمير و لايروبي قنات به دست آيد و صاحبان قنات مجبور به پرداخت نفقه نشوند. اين يكي از چرايي ها و شايد عمده ترين دليل ايجاد آسياب در روي قنات ها بوده است. گاه برخي از صاحبان آسياب در گذشته، فقط با درآمد آسياب قنات جديدي ايجاد كرده اند.
در گذشته بسياري از مقني ها به جاي مزد خود حواله آرد از آسياب دريافت مي كرده اند. و زماني كه پول نياز داشتند اين حواله ها را مي فروختند. آسيابان ها نزد مردم احترامي داشتند و گاه اين شغل به فرزندان آن ها به ارث مي رسيد.
كندن آسياب گاهي براي آبرساني به رمين هاي پست تر و اجباري بوده است بدين معني كه گاهي مظهر قناتي در دهي بوده است. شخص و يا اشخاصي قنات يا بخشي از قنات را خريداري مي كرده اند و مي خواسته اند آب را به زميني كه در پايين دست قرار داشته است برسانند، بهترين راه اين بوده است كه آسيابي ايجاد كنند. آب را به تنوره آسياب بدهند و از تنوره تا محل جديد دالان هاي زيرزميني بكنند. در حقيقت در اينجا تنوره آسياب نقش مادر چاه را داشته است.
گاه ساختن آسياب هم چون حق عبور بوده است. مردم دهي مي خواسته اند قناتي ايجاد كنند و مي بايست چاه هاي قنات را در زمين هاي دهي ديگر بكنند. اين مردم به شرطي رضايت مي داده اند كه چاه ها در روي زمين هاي آنها كنده شود كه آسيابي براي آنها ساخته شود. در حقيقت ايجاد آسياب حق عبور بوده، البته در بيشتر موارد همان مسير چاه ها خريداري مي شده است.
گاه نيز ايجاد برخي از آسياب ها تنهابه علل انساني و نياز يك منطقه به آسياب بوده است. آسياب كار آرد كردن گندم با دست را كه بيشتر كار زنان بوده است، ساده مي كرده است. فكر ايجاد آسياب بايد بين زن و مرد با هم پيدا شده باشد. كار آبياري با مرد و كوبيدن گندم با زن بوده است و اين دو در آسياب به هم گره مي خورده است. آسياب هم چنين بين خانه هاي روستا و زمين هاي كشاورزي قرار دارد و گره گاه روستا و باغ و زمين كشاورزي است.آسياب و چرخ كوزه گري هر دو از ابتكارات و اختراعات زنان است و يا كار مشترك زن و مرد. به گمان نخستين آسابان ها و سفالگران تاريخ زنان بوده اند. مردان در كار ابياري و گله داري و كشاورزي بوده اند و زنان چرخ و سفالگري و آسياب و ارابه را ساختند تا زندگي به را بيفتد.
پژوهش هاي نخستين نشان مي دهد كه در برخي ازروستا هاي يزد پس از ايجاد آسياب آبي، پارچه بافي،سفالگري زيلوبافي و كارهاي دستي رونق بيشتري يافته است.
يكي ديگر از نتايج ايجاد آسياب آبيدگرگوني است كه در تقسيم كار از نظر جنس بين زن و مرد پديد مي آيد. كار كردن با آسياب دستي كاري است زنانه و مختص به زن ها، و مردها در آن نقش چنداني نداشته اند. در برخي دهات كار كردن مردها با آسياب دستي كاري ناپسند و دور از شان مردان به چشم مي آمده است. چون در دهي آسياب آبي ساخته مي شد، كار وارونه مي گرديد و ديگر زن ها نقش چنداني در آرد كردن گندم خانواده نداشتند و مردها عهده دار حمل كيسه هاي گندم به آسياب و آرد به خانه بودند. نخست اين كارها با زنان بود وسپس تر مردان آن را در برخي جاها بر دوش گرفتند تا نان و آب خانه در دستشان باشد.
بدين ترتيب با ساخته شدن آسياب آبي نه تنها يك سنت شكسته مي شد بلكه بخشي از نيروي كار زن ها آزاد مي گرديد كه بيشتر در صنايع دستي به كار گرفته مي شد.
بسياري از آسياب ها و به ويژه آنها كه در روي قنات هاي يزد قرار دارند از نظر تكنيكي و گودي تنوره و خرد كردن گندم در سطح بالايي قرار دارند. برخي از اين آسياب ها مثل آسياب دو سنگه و آسياب سنگ سياه كه تنوره آنها در چهل تا پنجاه متري زمين قرار دارند، از شاهكارهاي تكنيكي و هنري تمدن ايراني هستند.
آسياب ها شكل زورخانه ها و سفالگري ها را دارند واين ها همه شكل نيايشگاه هاي مهريان است. در گودي و به شكل چند پهلو ساخته شده اند. شايد نيايشگاه ها براي دور ماندن از چشم ديگران به مانند آسياب ها ساختند و زروخانه ها نيز كه مكان تمرين هاي جنگي پنهاني پهلوانان بود به همين سبب بدينگونه ساخته شده باشد. شكل همه ي آن ها با نيايش و عرفان پيوند دارد.
روش كار آسياب
روش كار آسياب بدين صورت كه آب ابتدا وارد يك حوضچه شده و در آن جا از آشغال و لجن پاك مي گردد . از اين حوضچه چونحمام و استخر استفاده مي شده است و آب پس از عبور از تخته بند حوضچه وارد تنوره عمودي و با فشار زياد به پرده چوبي وارد شده و آن را مي چرخاند و سنگ زيرين هميشه ثابت باقي مي ماند . گندم كم كم از دول وارد سوراخ وسط سنگ شده در بين دو سنگ زيرين و زبرين قرار مي گيرد و خرد شده و به آرد تبديل مي شود و آب وارد شده به آسياب از زير سوراخ آن خارج شده و به كشتزار ها مي رود. سنگ هاي آسياب را از كوه ارنان مي آوردند و پس از تراش و صيقل دادن آن بر دو الاغ بار كرده و با تشريفات ويژه نصب مي نمودند. اين سنگ ها ريشه ي آتشفشاني دارند و تركيب آنها اسيدي مي باشد و در نتيجه بسيار سخت و محكم مي باشند.
آسياب ميبد
در قسمت ورودي بنا، پاكار طاق در حال فرو ريختن بوده و فشار بار بالاي آن باعث شده تا طويزه از يك طرف به سمت پايين رانده شود كه امكان فرو ريختن آن بسيار زياد است. پوشش روي چهار طاقي، پوشش طاسك بوده كه فرو ريخته است.
مسير ورودي آسياب از پشت ديوار شارستان شروع شده و پس از گذشتن رمپ دو متري از زير ديوار عبور كرده و وارد پلكان داخلي مي شود. در اين قسمت يك هشتي قرار داشته و پس از آن پلكان به طرف چهار طاقي ادامه مي يابد.
هم اكنون ديوار شارستان در محدوده آسياب كاملا از بين رفته و از بخش هشتي و پلكان به جز اتاقك بوكن مانند در محل هشتي ورودي، اثري باقي نمانده است. محوطه آسياب توسط حصار چينه اي خشتي احاطه شده كه اين حصار نيز تحت تاثير عوامل اقليمي دچار آسيب هايي شده، از جمله اين كه بخش هايي از ديوار شرقي در اثر رشد شاخه هاي درخت انجيز مجاور باغ فرو ريخته و در قسمت شمالي كه ورودي آسياب است، شامل ديوار تخريب شده شارستان است. رويش نوعي گياه خاص كه بومي مناطق بياباني است در سطوح ديوار و نفوذ ريشه هاي قطور و عميق آن در حصار و بناي آسياب، عامل مهمي در تخريب بنا بوده است.
آسياب اشكذر كه در فاصله ٢٠ كيلومتري شهر يزد و در عمق ۷متري زمين احداث شده، با توجه به سبك معماري و نوع تزيينات مقرنسكاريهاي صحن اصلي آن و نوع مصالح موجود چنين استنباط ميشود كه آثار موجود مربوط به قرن هشتم هجري و در زمان سيد ركنالدين ساخته شده است.
اين بنا داراي دالان شيبداري است كه با پنجاه و شش متر طول و ٤متر عرض به صحن اصلي راه مييابد.
اين آسياب از آب قنات همتآباد تامين ميشود.
صحن اصلي آسياب به شكل هشت ضلعي است كه چهار ضلع آن هر كدام چهار و هشتاد و چهار ضلع ديگرش هر كدام دو و هفتاد و پنج است. هر يك از اضلاع كوچك غرفهاي به عمق يك متر دارد و در دو ضلع شرقي و غربي دو اطاق با جلوخاني تعبيه شده كه غرفه جنوبي صحن، محل دستگاه آسياب است.
يكي از عوامل تزييني اين بنا سبك آجركاري و تقسيمات آن در قسمت يا محوطه اصلي آسياب و كاربنديهاي آجري است كه ازهشت شروع و به سي و دو ختم مي شود.
آسياب كوچك در برابر نارين قلعه نيز از آثار دوره ي مظفريان است. آب قنات با فشار و از ارتفاعي بيش از ده متر به داخل تنوره ريخته و سبب چرخش سنگ آسياب مي شود. اين آسياب با كوچه هاي سابات دار و باغ هاي انار پيرامونش و برج كبوتر نزديك آن و نارين قلعه كه از شاهكارهاي بناهاي خشتي جهان است، مي توانست گردشگران بسياري را به خود جلب كند.
آسياب بيده نيز از آسياب هاي بسيار قديمي است كه به فاصله شش كيلومتري آسياب كوچك قرار گرفته و مي گويند كه از راه نارين قلعه تا آنجا تونلي در زير زمين كنده شده بوده تا در زمان محاصره مردم بتوانند تا آسياب رفت و آمد كنند. در برابر اين آسياب نيز پيرچراغ يا يكي از نيايشگاه هاي كهن ايران قرار دارد. هم چنين در سوي ديگرش و بر فراز بلندي، چاه مشهور به صاحب الزمان قرار گرفته است.
قنات ده نو حسن آباد، در مهريز يزد تنها قناتي به شمار مي رود كه در مسير آن پنج آسياب قرار دارد و هم اكنون نيز فعال هستند. نام اين آسياب ها عبارتند از :عباس آباد،دوسنگي عباس آباد،انجير، بي بي بيگم و ملاشاهمير.
در حدود۷٠٠ سال پيش دو نفر از افراد خير به نام هاي حسن و حسين شاه براي سيراب كردن زمين هاي كشاورزي منطقه دهنو در محل كوهپايه هاي شير كوه و در فاصله٤٥كيلو متري آن اقدام به حفر قنات كردند
نه تنها آسياب ها ي زيادي هنوز باقي هستند بلكه نام بسياري از روستاها نشان مي دهد كه در آنجا اسياب بوده است مانند: آسياب بالا.آسياب پايين. آسياب بالاي باغ كله.
دو آسياب آبي يزد از جمله آثار ارزشمند قرن هشتم و دوازدهم اين شهر پس از سال ها فراموشي، در زير خروارها خاك و آسفالت خيابان آزاد، مرمت و دوباره راه اندازي مي شوند.
اين دو آسياب آبي بسيار زيبا كه بنا به اقوال تاريخي از آثار منحصر به فرد تاريخي يزد است پس از مدت هاي مديد كه در زير خروارها خاك مدفون شده بود، به زودي مورد مرمت و بهره برداري قرار مي گيرد.
آسياب هاي آبي وزير و كوشك نو در محله فهادان واقع در بافت تاريخي يزد قرار دارند.
با توجه به ضرورت استفاده از آب قنات براي به گردش در آوردن چرخ اين آسياب ها، طراحي و ساخت آن به گونه اي انجام شده كه تنوره، محل بارانداز و محل آردسازي آن را در عمق ٣٠ الي ٤٠ متري زمين كنده وبراي رسيدن به آن نيز معبري پله وار از سطح به عمق زمين ايجاد كرده اند كه به درون آسياب راه دارد.
از آغاز اين راه ورودي تا مركز آسياب نيز پنج پيچ ايجادشده كه بر سر هر پيچ نورگيري قرار داده شده است.
يكي از دو قناتي كه آب مورد نياز هر يك را تامين مي كرده اند هنوز داير و جاري است.
قنات دايري كه آب اين آسياب را هنوز تامين مي كند، همان قنات معروف زارچ است كه خود يكي از شاخص ترين آثار تاريخي در زمينه شبكه هاي آبرساني يزد است. متاسفانه دو رشته آب گرم و آب شيرين آن هم اكنون خشك شده و تنها رشته آب شور آن باقي مانده كه هنوز هم قادر است آسياب را به حركت در آورده و گندم مورد نياز را آسياب كند.
از دو آسياب وزير و كوشك نو در بسياري كتب و آثار تاريخي در كتاب هاي بياض سفر و يادگارهاي يزد ياد شده است.
ايرج افشار نويسنده كتاب يادگارهاي يزد به خصوص بر ارزش هاي گردشگري اين دو آسياب تاكيد كرده و آورده است: «اين دو آسياب به طرز عجيبي در نهان خانه زمين تعبيه شده است و اگر مورد مرمت قرار گيرد و چراغ برق در آن كشيده شود از جمله جاهاي ديدني يزد براي مسافران و جهانگردان خواهد بود و حتي به راحتي مي توان در آن قهوه خانه اي ايجاد كرد و ديداركنندگان يزد را بيشتر و بهتر به آنجا كشانيد.
آسياب كوشك نو در گودي پانزده متري از سطح زمين قرار دارد و معبد اين آسياب دو پيچ دارد و محل بارانداز آن از آجر ساخته شده است.
آسياب وزير نيز از آثار قرن هشتم هجري است.
آسياب آبي محله باغشاهي ميبد كه سال هاي مديد زير خروارها خاك، آوار و زباله مدفون شده بود، توسط كارشناسان پايگاه پژوهشي كشف و عمليات مرمت استحفاظي آن آغاز شد.
آسياب آبي باغشاهي در بخش شمالي محله باغشاهي ميبد قراردارد . اين آسياب در ميان باغات متعدد وبناهاي قديمي محصور است.
قلعه خويدك، در روستاي قديمي خويدك در فاصله هفده كيلومتري جنوب شهر يزد و در مسير راه يزد _ بافق واقع شده است و به علت كاربرد مصالح بومي و استفاده از روشها و سبكهاي معماري سنتي كوير در اين قلعه آن را در رديف ارگ بم قرار ميدهند.
اين بنا از قلعههاي باستاني يزد است كه قدمت آن مربوط به قرن نهم و دهم هجري است و ديوارههاي اطراف قلعه با تركيب خشت و چينه و با تزييناتي زيبا در نماي بيروني احداث شده است.
بقاياي يك آسياب آبي نيز در جوار اين قلعه تاريخي ديده ميشود.آسياب ياد شده در مسير قنات قرار داشته است و همين امر نشاندهنده وجود سيستم آبرساني در قلعه است و نگهبانان قلعه نيز از آن حفاظت ميكردند كه دشمنان آن را قطع نكنند.
انواع شترهاي ايران
انواع شترهاي ايران اكوسيستم مناطق خشك و نيمه خشك حدود دوسوم مساحت ايران را شامل مىشود و وسعت آن حدود ۱،۱۰۰،۰۰۰ كيلومتر مربع مىباشد. ميزان خشكى هوا بسيار زياد بوده و ميزان رطوبت هوا ناچيز مىباشد. ميانگين دوره گرماى تقريباً طولانى و حدود ۵ تا ۷ ماه در سال است و ميزان بارندگى بسيار پائين بوده و از ۳۰ ميلىمتر تا ۲۵ ميلىمتر در سال متغير است. قسمت اعظم استانهاى قم، تهران، خراسان، سمنان، سيستان و بلوچستان، فارس، كرمان، يزد، اصفهان، قزوين، مركزى و گلستان در شرايط اكوسيستم خشك و نيمهخشك واقع شدهاند. بهدليل عدم وجود رطوبت در هوا، تغييرات درجه حرارت در شبانهروز زياد مىباشد و در بعضى از مناطق اختلاف درجه حرارت در شب و روز به ۵۰ درجه سانتىگراد مىرسد.
در اين مناطق جغرافيائى شترانى زيست مىكنند كه نسبت به آب و هواى گرم و خشك و شرايط محيطى اين مناطق بهويژه همبستگى با مراتع و تغذيه با گياهان خشبى تطابق يافتهاند. مقاومت بسيارى بالاى اين شتران نسبت به تغييرات درجه حرارت در شبانه روز بهدليل پوشش الياف كرك بدن اين شتران مىباشد كه بهعنوان عايقى بدن شتر را در برابر گرماى روز و سرماى شب محافظت مىنمايد.
اكوتيپ شتر كلكوهى (كوير مركزى ايران)
شتر اكوتيپ كلكوهى ويژه مناطق خشك و نيمهخشك است و بهعلت پرورش نگهدارى اين شتران در ايل كلهكو كه در منطقه مسيله استان قم زندگى مىكنند، بهنام شتر اكوتيپ كلكوهى معرف گشتهاند. پراكنش جغرافيائى اين اكوتيپ عمدتاً در شهرستانهاى قم، گرمسار، ورامين، كاشان، نطنز، اردستان و مناطق كوير مركزى (دشت كوير) ايران مىباشد. شهرت اين شتر بهخاطر كيفيت خوب كرك آن است كه جهت تهيه پارچههاى سنتى و عبا مورد استفاده قرار مىگيرد بدينلحاظ عباى نائين از معروفيت خاصى برخوردار است. شتر اكوتيپ كلكوهى شترى است يككوهانه، داراى اندامى متوسط و ظريف، رنگ بدن به رنگ شترى (قهوهاى روشن) و فاقد لكههاى اختصاصى است. بهمنظور توليد گوشت و توليد شير و كرك نگهدارى مىشود. در گذشته بيشترين استعداد اين شتر حمل بار و مسافر بوده است كه البته در حال حاضر اين نوع بهرهبردارى منسوخ شده است. شتر كلكوهى نسبت به شتر اكوتيپ بلوچى و نژادهاى سندى و افغانى كوچك جثهتر و داراى اندامهاى ظريفترى است.
اكوتيپ شتر تركمنى
اكوتيپ شتر غالب موجود در صحراى قره قروم واقع در شمال خراسان و كشور جمهورى تركمنستان است. شتر اكوتسپ تركمنى يك كوهانه بوده و و بهترين اكوتيپ شيروار در بين اكوتيپهاى ايرانى محسوب مىشود و برحسب مطالعات ميدانى و اظهارات شترداران اين ناحيه، توليد شير اين شتر در يك دوره شيردهى ۱۸۰۰ - ۱۵۰۰ ليتر بالغ مىگردد. در اصطلاح فرهنگ شترداران به اينگونه شترها مرّى (شتر شيروار رام كه به راحتى دوشيده شده و شير مىدهد) مىگويند. دليل وجود اين شتر در اين منطقه را رواج مصرف شير شتر از قديمالايام در فرهنگ ايالات تركمن ذكر كردهاند. از شير شتر انواع فرآوردههاى لبنى توليد مىشود به همين علت ايلات تركمن صحرا انتخاب نسبى (SELECTION) در جهت افزايش توليد شير در گلههاى شتر انجام دادهاند.
اكوتيپ شتر بلوچى
زيستگاه اين اكوتيپ منطقه بلوچستان ايران (كوير لوت) و بلوچستان پاكستان مىباشد در نتيجه اين اكوتيپ هم در بخش جنوب شرقى ايران و هم در ناحيه استان بلوچستان پاكستان و هم در ناحيه جنوب غربى افغانستان نگهدارى و پرورش داده مىشود. شتر اكوتيپ بلوچى با بيابانهاى منطقه بلوچستان سازگارى پيدا كرده و استعداد خوبى براى توليد گوشت دارد.
جثه شتر اكوتيپ بلوچى نسبت به شترهاى كوير مركزى ايران بزرگتر و از اين لحاظ قابل توصيه جهت پروروش بهمنظور توليد گوشت مىباشد. پراكنش اين اكوتيپ در دشت لوت و دشت جاز موريان بوده و در شهرستانهاى ايرانشهر، خاش، بمپور، چابهار، سراوان، زابل، مرز استان خراسان و سيستان و بلوچستان مورد پرورش و نگهدارى قرار مىگيرد. بهدليل هم مرز بودن با كشور پاكستان و ورود قاچاق انواع كركهاى (شتر نر بالغ) اكوتيپ خارجى - سندي، افغاني، چيني، آميختهگرى بين اكوتيپ بلوچى و اكوتيپهاى خارجى به شدت رخ داده و جمعيت خالص اين اكوتيپ روز به روز در حال نابودى و كاهش است لذا تشكيل يك مزرعه حفاظت ژنتيكى (GERM PLASM) براى اين نژاد ضرورى بهنظر مىرسد. رنگ اين شتر از قهوهاى روشن تا قهوهاى تيره و حنائى و ندرتاً سفيد متغير است و در گذشته عمده استفاده از اين شتر جهت ترابرى بين كشورهاى ايران و شبه قاره هند بوده است.
اكوتيپ جمّازه
شتر جماز شترى است داراى استعداد مناسب جهت انجام مسابقات ورزشى بهويژه شركت در كورس و سرعت كه برحسب تمرينات و تربيت حتى با سرعتهاى بالاتر از سرعت اسب هم مىتواند بدود.
در ايران شتر در مناطق كرمان، سيستان و بلوچستان و هرمزگان پرورش داده مىشوند. بهعلت عدم حمايتهاى اقتصادى و اجتماعي، روزبهروز از جمعيت آن كاسته مىگردد و در حال حاضر بهترين نسل اين شتر در مناطق جنوب استان كرمان پرورش مىيابند. طبق آداب و سنن فرهنگى همه ساله در منطقه كهنوج استان كرمان مسابقات جماز سوارى (شتر دواني) انجام مىگيرد.
زبان كهنسال روستاي تاريخي گرمه
زبان كهنسال روستاي تاريخي گرمه - در نخستين هم انديشي گويش شناسي ايران كه از جانب فرهنگستان زبان و ادب فارسي با هدف گسترش پژوهشهاي گويش شناسي در ايران كه چندي پيش برگزار شد، مقاله هايي پيرامون گويشهاي ايراني از سوي استادان و دانشجويان و پژوهشگران ارايه شد. هم انديشي گويش شناسي دو محور نظري و عملي داشت. كه بخش نظري گويشهاي ايران شامل دسته بندي، رده شناسي و عوامل مؤثر درزوال و حفظ گويشها بود. جنبه هاي عملي گويش شناسي نيز شامل روشهاي گردآوري، بررسي موردي گويشها و ابعاد اجتماعي ـ فرهنگي گردآوري گويشها بود.
سرگذشت زبان ها همانند هر پديده اجتماعي ديگر، زادوزندگي و مرگ است. گويش هاي خوري (Khuri)، فرويگي (farvigi) و گرگو (gargu)، زبان گفتار مردم شهرك خور و روستاهاي فرخي و گرمه از روزگاران دوربر كرانه جنوبي كوير نمك برجاي مانده است و در حال جان دادن است. جان گويش گرگو و پس از آن گويش فرويگي از گويش خوري بيشتر است.
خور (khur) مركز بيابانك از بخش هاي شهرستان نائين در استان اصفهان و فرخي و گرمه از روستاهاي غربي و جنوبي خور هستند. زبان خوري، فرويگي، و گرگو از گويش هاي زبان پارسيك يا پهلوي ساساني است كه به سبب دوري و جابه جا نشدن زبانوران، كمتر از گويش هاي ديگر دستخوش دگرگوني شده اند.
در بخش بندي زبانهاي ايراني، گويشهاي خوري، فرويگي و مهرگوني از زبانهاي ايراني نو در شمار دسته مركزي قرار دارند و با بلوچي و زازي (Zazi) ومازني (mazani) و گيلكي و سيوندي (sivandi) خويشاوندند و مورد پژوهش دانشمندان زبان شناس قرار گرفته اند.
پروفسور ژرژ ردار (George Radar) سوئيسي، دكتر ريچارد فراي (Richard Frai) امريكايي، دكتر ويلهلم آيلرس (Wilhelm Eilerse) آلماني و پروفسور ايوانوف (Ivanov) روسي از دانشمندان بيگانه و دكتر صادق كيا و دكتر بهرام فره وشي و آقاي مهدي عباسي با راهنمايي دكتر علي اشرف صادقي گويش خوري را پژوهيده اند.
در اين زمينه و درباره انگيزه هاي مؤثر در زوال اين گويش ها پاي سخن لسان الحق طباطبايي كه گويش هاي خوري و فرويگي وگرگو را پژوهيده و در حال گزارش آنها است مي نشينيم.
«پژوهش هاي دانشمندان غربي و روسي براي رسيدن به هدفهاي ويژه خودشان بود و دربرگيرنده آگاهي هاي پيرامون ما نمي باشد. همچنين است پژوهش هايي كه به پيروي از بيگانگان عملي شده است. كار پژوهش در زبانهاي ايراني وگويش هاي وابسته بايد به دست پژوهشگران زبانور و گويشمندان دلبسته و آگاه به دانش زبان شناسي و فرهنگ مردم امكان پذيرد و اين كاري است كه افزون بر آگاهي ها و اندوخته هاي دانشي، شكيبايي و تاب دشواريها را مي بايد. و نشود كه بي هيچ گرسنگي و تشنگي به فرجام رسد و زهي دريغ و افسوس كه نگهبانان پاسداري از فرهنگ ما، فكري براي پژوهشگران كوشنده و دلبسته نكرده اند كه دلبسته و تهي دست كار خود را تا پايان پيگيري مي كنند.
بي گمان پژوهشهايي كه تاكنون در گويش هاي خوري و فرويگي شده است، كاستي ها ونادرستي ها دارد و يا از پژوهشهاي دست دوم به شمار مي آيد.
در پيشينه پژوهش گويش خوري به دست زبانوران مي گويد:
«نخستين گويشوري كه يادداشت كوتاهي برپايه ساختارهاي دستوري نوشته است، «مرحوم شيخ علي فقيهي» است و پس از او تني چند از فارسي زبانان خوري و آشنايان گويش خوري به گردآوري واژه ها دست زده اند و برخي نيز شعرهايي به خوري سروده اند. او كه پژوهشهاي ميداني گسترده يي در زمينه زبان و فرهنگ مردم خور و روستاهاي پيرامون آن دارد و كار برابري با ديگر گويش هاي پيوسته را به پايان مي برد، درباره سبب ها و دست اندركاران از ميان رفتن اين سه گويش مي گويد، «تا نيمه سده پيش، خوري زبان گفتار اكثريت مردم خور بود و بر فارسي رايج در آنجا برتري داشت. بسياري ازمردم غير گويشور در گفت وگو با گويشوران به خوري سخن مي گفتند. اما شورستان سرسخت و بي آب و گياه مردم را وامي داشت با گذشتن از ريگزارها و سنگلاخ ها براي كسب درآمد به دنبال نان به فهلگي(فعلگي) در شهرها بروند.
دانش اندوزي و گذراندن پايه هاي تحصيلي و كسب مدارج دانشي از انگيزه هاي نيرومندتر در روانه شدن مردم به شهرها بود، چرا كه بالاتر از دوره دبستان، در خور نبود، و دبستان هم به همت و پايمردي روانشاد حبيب يغمايي مدير مجله يغما داير شده بود. با بازگشت اينان به خور، زبان خوري زبانان با زبان ديگري كه حتي فارسي رايج در خور هم نبود و به آن زبان شهري مي گفتند روبرو مي شد.
افزون بر اين، شمار بسياري از باسوادان كه بيشتر از ميان فارسي گويان خور بودند، نسبت به گويش خوري همان ديدگاه سنتي را داشتند كه هر زبان جز زبان ادبي و رسمي را فاسد مي دانستند و چنين بود كه گويشوران خوري بويژه بيرون از زادگاهشان به گويش خوري سخن نمي گفتند.
تأثير اين دو فاكتور يا به سخن ديگر رويگرداني از زبان مادري، در از ميان رفتن آيين ها، رسمها و سنتهاي اين سرزمين و همچنين گويش آن بيش از ايجاد و گسترش راهها و بيرون آمدن از خور و روستاهاي پيرامونش از بن بست كهن است. اندك اندك راديو و آنگاه تلويزيون در خانه ها پديدار شد. سپس روزنامه ها هم از راه رسيد و سبب آن شد كه «بن تنير» bontanir جاي خود را به آشپزخانه open داد و «ميون سرا» miunsera به هال تبديل شد و معماري و ساختار خانه ها نيز دگرگون گشت.
بسياري از واژه ها و عبارت ها كاربرد خود را از دست داد و فراموش شد. ديگر امروز «آيرون» ayarun (ديد و بازديد شبانه مردمان) برپا نمي شود، و يك خوري پانزده ساله مفهومش را هم نمي داند. يك خوري سي ساله به سختي مي تواند به خوري سخن بگويد، و جوان بيست ساله خوري هيچگونه آگاهي از گويش نياكان خود ندارد. از دست سالخوردگان كاري برنمي آيد. پيري و مرگ نيز شمار گويشوران سالخورده راكاهش داده است. در حال حاضر با شمار اندكي از گويشوران سالمند روبرو هستيم كه دريافت درست از پژوهش را در گفتار دشوار مي سازد.
با اين همه ساختار گويش «خوري» دست نخورده است.پژوهش در اين گويش نيمه جان را خويشكاري (وظيفه) خود دانسته و آهنگ كار نمودم، نزديك پنج سال است هرازگاهي راهي كوير مي شوم و با دلگرمي از مهرباني هاي مردمان آفتاب سوخته زادگاهم در سايه سار نخل هاي راست برزش (بالايش) شادمانم، اگرچه جان دادن زباني را با چشم ديدن بسيار دردناكتر از خواندن خبر مرگ آن در كتابها است.
در خور و گرمه (garmeh) دوبيتي را چهاربيتي مي گويند. چهاربيتي زير به گويش گرمه يي، ويژه مردم گرگو است كه شاعر آن گمنام است:
من از پاي دو زارت پي نشوم تا
من از چشم سيوت سير نبوم تا
اگه يه شو به پهلويت بهوسام
هميشه جاهلم و پير نبوم تا
كه معني آن چنين است:
من از كنار ديوارت پس نروم
من از (ديدن) چشم سياهت سير نشوم
اگر يك شب پهلوي تو بخوابم
هميشه جوانم و پيرنخواهم شد
دوبيتي و يا بهتر بگوييم چهاربيتي زير هم به زبان خوري است:
شومهتو كيايام آيرونت
هني وام تاسبي بيلاي بونت
بهل ياي شو وو مهمتو و ريوون
بميمي يايمون يا بر هزونت
كه معني آن چنين است:
مهتاب شبي به ديدار تو خواهم آمد
تا صبح در بالاي بام تو خواهم نشست
بگذار شب و مهتاب و بام
بماند در يادمان يا بر زبانت
مسيله سرسبز جزيره كوير
مسيله جزيره سرسبز كوير مسيله نام كويري در قم است كه برخلاف ساير كويرهاي ايران كه از پوشش گياهي بهره چنداني نبردهاند، داراي تنوع بالاي گياهي و جانوري است. دشت مسيله با ارتفاع 800 متر بالاتر از سطح دريا، بيش از ده هزار هكتار وسعت دارد. قسمتهاي عمده آن پوشيده ازدرختان گز و تاغ است.
مسيله درحقيقت يكي از نادر مراكز كويري جنگلي ايران محسوب ميشود. همچنين درياچه نمك و دشت مسيله مصب دو رودخانه مهم مركزي ايران يعني رودخانه قمرود ( اناربار) و رودخانه قرهچاي است.
حوزه مسيله مانند يك چهار ضلعي درجهت شمالغربي به جنوبشرقي قرار گرفته است كه گودترين آن در ناحيه جنوبشرقي درياي نمك يا درياي مسيله قرار دارد. درشمالغربي حوزه، بلنديهاي آتشفشاني ساوه و زرند و در جنوبغربي آن بلنديهاي ساوه ، قم و كاشان قرار دارد.در شمالشرقي آن نيز بلنديهاي رودشور و دوازده امام و سياه كوه واقع شده و جنوبشرقي آن بريدهتر است و شامل بلنديهاي مرنجاب، سفيدآب، طلحه و ملكآباد است.
اين منطقه زيبا كه از بكرترين نواحي گردشگري ايران به شمار ميرود چند سالي است كه مورد توجه طبيعتگردان حرفهاي و در ماههاي اخير مورد توجه تورهاي طبيعتگردي قرار گرفته است.تورهايي كه معمولا يكروزه برگزار ميشود اما بيشتر كارشناسان معتقدند تورهايي كه به مقصد كوير برگزار ميشود از پتانسيل بيشتري برخوردارند.
تور يكروزه مسيله از مسير گرمسار نمونهاي از اين تورهاست. اين تور توسط دفتر خدمات مسافرتي كاروانسراي ايران برگزار ميشود. «فهيمه بادكوبه» مدير عامل اين آژانس در توضيح تور ميگويد:«تور تماشاي پرندگان به مقصد بركه مسيله از مسير گرمسار روز جمعه 9 ديماه برگزار ميشود. قيمت اين تور 15 هزار تومان است.»
به گفته وي «پرويز بختياري» راهنماي تور و پرندهشناس ايراني براي ارائه اطلاعات تخصصي در مورد پرندگان اين بركه به همراه تور خواهد بود. صبحانه كامل، نهار، پذيرايي در دو نوبت، بيمه، راهنما و اتوميبل مجهز توريستي از امكانات اين تور است.
اين تور علاوه بر داشتن تمام جذابيتهاي تورهاي طبيعتگردي شاخصهاي ديگري نيز دارد كه ميتواند تجربه جديدي براي تمام طبيعتگردان باشد.ازنظر زيستگاهي دشت مسيله زيستگاه آهو، جبير و گورخر آسيايي و ايراني بوده، اما درحال حاضر به علت شكار بيرويه و از بين رفتن زيستگاهها ، تعداد اينگونه حيوانات بسيار كم و نادر است. اين در حالي است كه قابليت زيستگاهي منطقه براي حيوانات ذكر شده همچنان به قوت خود باقي است.
دشت مسيله ميتواند زيستگاه مناسبي براي هوبره،پرنده حمايت شده و كمياب ايراني باشد.درفصل پائيز و زمستان نيز در آبگيرهاي دشت انواع پرندگان مهاجر ازقبيل انواع مرغابي وحشي ، اردك ، غاز، فلامينگو ، بازهاي شكاري وباقرقره ديده ميشود.
مار، روباه و خرگوش نيز درمنطقه وجود دارد. وجود گونههاي نادر جانوري نظير هوبره ، آهو، امكان زيست جانوري مانند يوزپلنگ را نيز در اين منطقه ممكن ساخته است كه با استناد به همين موضوع ميتوان تورهاي تماشاي يوز ايراني را حتي براي گردشگران خارجي فراهم كرد. افزون براينكه زيستگاههاي زيباي موجود دراستان، وجود سگ آبي ، انواع پرندگان و مهاجرت انواع غازها، اردكها و پرندگان به اطراف درياچه حوض سلطان و درياچه نمك و آشيانه سازي دراطراف مسيله رود قم در چرخه زيست بومي استان بسيار موثر است.