تاريخچه شهرستان گوشه چشمي به زادگاه انوشيروان عادل شهر اردستان اردستان يكي از شهرهاي تاريخي و كهن ايران است كه با جمعيتي حدود 46 هزار نفر يكي از توابع پهناور استان اصفهان مي باشد. اين شهر در 110 كيلومتري شمال شرقي اصفهان و در 416 كيلومتري جنوب تهران در دامنه شرقي كوه هاي مركزي در حومه كوير با ارتفاع 1200 متر از سطح دريا بين مدار 32 درجه و 50 دقيقه تا 34 درجه و 25 دقيقه عرض شمالي و 51 درجه و 55 دقيقه تا 53 درجه و 15 دقيقه طول شرقي از نصف النهار گرينويچ، درست در مركز ايران واقع شده است. اردستان از شمال به شهرستان گرمسار در استان سمنان و از جنوب به شهرستانهاي اصفهان، برخوار و ميمه و از شرق با شهرستان نائين و از غرب به شهرستانهاي نطنز و آران و بيدگل محدود گشته است. اردستان در سال 1316 تبديل به شهر شد و تا سال 1327 بصورت يك بخش مستقل از توابع استان اصفهان بوده كه در اين سال به شهرستان تبديل شده است و در حال حاضر (پائيز 1374) شامل 2 بخش (مركزي، زواره) 3 شهر (اردستان، مهاباد، زواره) و 7 دهستان (دهستان برزاوند به مركزيت نيسيان، دهستان عليا به مركزيت روستاي بغم، دهستان كچو به مركزيت روستاي كچومثقال، دهستان ريگستان به مركزيت روستاي تلك آباد، دهستان گرمسير به مركزيت موغار و دهستان همبرات به مركزيت كچوسنگ و دهستان سفلي به مركزيت شهراب مي باشد). شهر اردستان در ميانه ي راه دو راه اصلي حمل و نقل كشور قرار گرفته است. يكي راه اصلي خسروي (از توابع قصر شيرين كرمانشاه) به ميرجاوه (از توابع زاهدان استان سيستان و بلوچستان) و ديگري راه اصلي نوشهر (استان مازندران) به بندرعباس (استان هرمزگان) شهرهايي كه در مسير راه اصلي مرز خسروي تا بندر ميرجاوه مي باشند بترتيب عبارتند از (خسروي، قصر شيرين، كرند، اسلام آباد غرب، كرمانشاه، همدان، ساوه، قم، كاشان، اردستان، نائين، ميبد، يزد، رفسنجان، كرمان، بم، زاهدان، ميرجاوه). و همچنين شهرهايي كه در مسير راه الي نوشهر به مقصد بندرعباس مي باشد به ترتيب عبارتند از (نوشهر، آمل، رودهن، تهران، قم، كاشان، اردستان، نائين، اردكان، ميبد، يزد، سيرجان، بندرعباس) مي باشند. قدمت اردستان را به اعتبار قنات تاريخي معتبر آن بنام (ارونه) بالغ بر دو هزار و پانصد سال دانسته اند و پيشينه تاريخي شهرستان به قبل از هخامنشيان و به دوران كيانيان و پيشداديان مي رسد. درباره وجه تسميه شهر اردستان روايات گوناگوني نقل شده است. بعضي معتقدند اردستان از واژه ارد به معني مقدس و به واسطه داشتن آتكشده هاي متعدد و ستان كه مكان معني مي دهد تشكيل شده است. گروهي ديگر از پژوهشگران، اردستان را ايالت و استاني متعلق به اردشير هخامنشي مي دانند و معتقدند اردشير بابكان در اين شهر آتشكده اي بنا نهاده كه موسوم به مهر اردشير مي باشد. يعني هم آن را مخفف ارگدستان دانسته اند كه مركب از دو كلمه «ارك» به معني كاخ و قصر و «دستان» رويهم كاخي متعلق به رستم دستان پهلوان ايران باستان كه بهرحال حكايت از قدمت محل دارد. اردستان زادگاه انوشيروان عادل مي باشد كه هنوز اسامي چهلخانه و كوشك از آن زمان به يادگار مانده است و نام اردستان، خود از اين محله است. اردستان از قديم الايام مهد علم و دانش بوده و در دوره سلاجقه و همچنين صفويه وزراء، علماء، فضلا، رياضيدانان، خطاطان، طبيبان آن معروف و مشهور بوده اند. ابوجعفر محمد اديب اردستاني، ابوالحسن شافعي اردستاني، و ... از اين جمله اند. مردم اردستان عمدتاً از نژاد اصيل ايراني آريايي نژاد هستند. دليل آن زباني است كه چندين هزار سال پيش تا كنون بر جاي مانده، اين زبان منشعب از فرس قديم پارسي مي باشد و زبان اوستائي است كه لغات و اصطلاحات خارجي كمتر در آن نفوذ كرده است. اين شهر حدود سنه ي 23 هجري به تبع ديگر شهرهاي مجاور همچون اصفهان توسط اعراب مسلمان فتح گرديد. عبور امام حسن مجتبي (ع) در زمان خلافت عثمان از شهر اردستان از وقايع مهم تاريخ اردستان بعد از اسلام مي باشد. وجود مسجد امام حسن (ع) و صفه ي امام حسن (ع) مسجد جامع اردستان دلالت بر آن دارد كه آن وجود مقدس و شريق در اين دو محله اقامه ي نماز فرموده اند. همانطور كه گفته شد اردستان يكي از شهرهاي كهن و تاريخي ايران مي باشد كه آثار باستان نظير امام زاده اسماعيل، امام زاده موسي، قنات هاي مختلف در محله هاي اردستان مانند قنات ارونه ي در (محله مون) اين شهر وجود دارد كه آماده استقبال از شما گردشگران عزيز مي باشد. گفتني است مقسم آب قنات معظم ارونه معروف به بيست و يك فرزه، منسوب به شيخ بهايي و نيز مقبره امير اويس معروف به سنگ سفيد با دو قلعه سنگ مرمر نفيس عمودي با نقاشيهاي طرحهاي اسليمي بروي قبر و بالاسر قبر به اوائل قرن دهم هجري جلوه خاص خود را دارند. ظواهر امر نشان مي دهد كه اين شهرستان اعتبار ديرينه خود را تا اواخر عصر قاجاريه همچنين محفوظ داشته ولي در اواخر سده پيشين بر اثر يك سلسله حوادث منجر به ناامني هاي ناشي از جنگ و قحطي و وبا و ظلم و ستم حكام و بي توجهي شاهان دستخوش يك سلسله پريشاني و خرابي مي شود كه آثار آن تا اوائل چهل نيز از اين شهر رخت بر نبسته بود كه ميشود گفت از نيمه هاي دهه مزبور بر اثر يك سلسله تحولات و ايجاد امنيت نسبي وضع اقتصادي منطقه سر و ساماني يافته، رونق آن هر روز از روز پيش افزون تر بوده است تا جايي كه دارد بصورت شهري زيبا آباد، تازه ساز چهره نشان مي دهد. شمال شهر اردستان هموار است و به دشت كوير مربوط مي شود و قسمت جنوبي آن كوهستاني است. بر اين اساس، آب و هواي اردستان گرم و خشك بوده و اختلاف دماي شب و روز در زمستان و تابستان زياد است. از مختصات ظاهري اين شهرستان باغستانهاي پر درخت و باغات سرسبز انار و انجير آن است كه از ديرباز از شهرت خاصي برخوردار بوده است و اين خود بيشتر مرهون قناتهاي متعدد پر آبي است كه اين شهر كويري را چهره اي پر طراوت و دلپذير بخشيده است و بخصوص در اولين نظر توجه هر بازديد كننده اي را به خود جلب مي كند. عمده اقتصاد شهرستان مبني بر كشاورزي و صنايع دستي است. در بخش كشاورزي معروفترين محصول آن انار مي باشد. صيفي جات و سبزيجات توليدي شهرستان علاوه بر مصرف داخلي شهرهاي مجاور را هم تحت پوشش دارد. صنايع دستي اردستان از گذشته هاي دور تا كنون جاجيم بافي، كرباس بافي، گليم بافي و قالي بافي بوده است. قالي و قاليچه هاي آن بيشتر جنبه صادراتي داشته و يكي از راه هاي تامين درآمد منطقه بشمار مي رود و عمدتاً بصورت فعاليت جانبي توسط زنان خانه دار صورت مي گيرد. از خصوصيات بارز اجتماعي مردم آنكه اهالي اين شهرستان غالباً مردمي باهوش زحمت كش، ملايم، سليم النفس بوده و به خصوص توجه و اقبالي خاص نسبت به فرهنگ و تحصيلات جديد نشان مي دهند تا جايي كه تعداد دانشجوياني كه از اين منطقه در مدارس عاليه تحصيل اشتغال دارند و يا در رشته هاي پزشكي و امثالهم فارغ التحصيل شده اند از حد متعارف بالاتر است. بعلاوه اكثريتي چشمگير به حرفه مقدس معلمي رو آورده اند كه در جاي خود در خور توجه است. از آثار تاريخي اين شهر مي توان: 1) مسجد جامع اردستان: از بناهاي دوره سلجوقي كه داراي كتبيه هاي متعددي به خط كوفي و ثلث است. 2) مسجد امام حسن (ع): در بازار محله كبودان وجود دارد. از بناهاي قرن هشتم هـ . ش و داراي سردري زيبا و خوش طرح مزيّن به كتيبه هايي به خط كوفي در متن كاشي و فيروزه اي است. 3) مسجد حشرو در سه طبقه واقع در محله راميان از دوره قاجار 4) سنگ سفيد مقبره امير اوييس از آل نوشروان و از سركردگان شاه اسماعيل صفوي در گوشه شمال غربي، دشت محله محال شهر با دو سنگ مرمر زيبا با طرح هاي اسليمي و ختايي. 5) مسجد دشت واقع در محله راميان كه گويند محل آتشكده مهراردشير بوده است. 6) تقسيم بندي آب فرزه هاي آب ارونه و فاصله براي محلات فهره، كبودان، بازار، راميان و قريه تلك آباد از ابتكارات خواجه نصير طوسي در جنوب غربي ساختمان شهرداري نزديك خيابان شمالي، جنوبي شهر. 7) قنات دو طبقه «زير و رو» در محلّه مون از شاهكار هاي قنات سازي قديم. 8) خانقاه پير مرتضي علي اردستاني، از عرفاي اواخر قرن هشتم هـ .ش در محلّه فهره اردستان. 9) آب انبار حاج حسن در جنوب شرقي مسجد جامع 10) آب انبار بزرگ بازار در ميدان بازار محله كبودان 11) آب انبار حاج مير رحيم در ابتداي محلّه مون 12) آب انبار حاج معدل «محمد مهدي» معروف به حاج معدل السلطان واقع در نزديكي مسجد خسرو در محله راميان
بازار قيصريّة لار
الله قلي اسلامي بازار قيصريه « لار » يك مجموعه نفيس و پرتنوع معماري قديم ايران است. جلوهةاي بارزي از شيوهها و شگردهاي معماري گذشته – از پيش از صفويه، تا قاجاريه – در اين مجموعه تاريخي بچشم ميخورد و با آنكه غبار صدها سال بر رخسار آن نشسته است، استحكام و قدرت بافت آن كمترين آسيبي نديده است. اين معني را بازار قيصريه « لار » و كاروانسراهاي پيرامون آن با زلزلههاي مهيبي كه مغرورانه از سر گذراندهاند، بيآنكه خدشهاي بپذيرند، اثبات كردهاند. آرتور پوپ – ايرانشناس نامي معتقد است : « در ساختن گنبدهاي آجري ايران مقام اول را حائز است. معماران با قريحه ايران مسأله پيچيده و غامض ساختن « گنبد بر پايه چهار گوش » را حل كردهاند و حال آنكه حل اين معما براي مهندسان و معماران رم ميسر نشده است. اين امر باعث شد كه طاقهاي زشت و ناهنجار زمان اشكانيان و ساسانيان براثر ساختن گنبدهاي باشكوه دوره سلجوقيان مبدل به ساختمانهاي آراسته و شاعرانه زمان صفويه شود.»(1) اين مسير رو به كمال معماري ايران و اين تعالي ذوق و قريحه را كه « پوپ » از آن سخن ميگويد، در مجموعه «لار» به وضوح مييابيم. نماي داخل گنبد بازار از سنگ تراش است. چهار دالان طولاني (شمالي – جنوبي – و شرقي – غربي) استخوانبندي اصلي بازار را ميسازند. اين دالانها در محل يك چهار سوق يكديگر را قطع ميكنند. در طرفين دالان جنوبي و شرقي و غربي 13 زوج مغازه و در طرفين دلان شمالي 14 جفت مغازه احداث شده است. بناي اصلي بازار خيلي قديمي است. كتاب فارسنامه ناصري آگاهيهائي از اين بازار و چگونگي ايجاد آن به ما ميدهد : « ايالت خطه لارستان در زمان شاه كيخسرو تا سال 1011 در دودمان گرگين ميلاد باقي بماند و آخرين اولاد او ميرزا علاءالملك مشهور به شه ابراهيم خان پسر نورالدهرخان لاري است كه نواب الله وردي خان والي فارس او را به قهر و غلبه گرفته در وقتي كه شاهنشاه ايران شاه عباس ماضي صفوي در نزديكي شهر بلخ توقف داشت، الله وردي خان و شاه ابراهيم خان لاري وارد شدند و بعد از چند روزي شاه ابراهيم خان وفات يافت و اكنون از آثار ملوك گرگيني در شهر لار مسجد جامع چاربازار مشهور به قيصريه است كه ديوار و طاقهاي داخلي و خارجي آنها را از گچ خالص و سنگ تراشيده منب و مقرنس ساختهاند و چندين مرتبه آن را تعمير نمودهاند و درسال 1015 حاجي قنبر علي بيك ذوالقدر جهرمي وزير خطه لار، قيصريه را تعميري لايق نمود، چنانكه در پيشاني طاق بزرگ چهارسوق قيصريه اين قطعه را نگاشته و تاكنون باقي است. شكر خدا كه باز بتابيد كردگار در عهد پادشاه جهان سايه خدا ……….. تاريخش از خرد طلبيدم جواب گفت دارلامان ا رشد احياء از اين بنا 1014 بازار قيصريه لار به دوره پيش از صفويه تعلق دارد، اما بخاطر فرسودگي و صدماتي كه بر آن وارد آمده بود، در زمان شاه عباس كبير احيا و نوسازي شد. اين مرمت و بهسازي در عصر قاجاريه تجديد شد و نشانهها و يادگارهاي تازهاي از شيوه معماري اين عصر به مجموعه « لار » افزوده گشت. بازار درحال حاضر شامل دو شبكه شمالي و جنوبي است كه مدخل ورودي جنوبي آن از ميدان جديد الاحداث لار شروع و به محلهاي شمالي قديمي بازار ختم ميشود. رشته ديگر شرقي و غربي است كه در تقاطع بازار شمالي جنوبي داراي يك چهارسوق وسيع است. چهارسوق بصورت 8 گوش است و در چهار گوش آن چهار باب مغازه در هر سمت احداث شده است. در اطراف چهارسوق و در پشت چهار مغازه هرسمت چهارسوق، بازاري بعرض 3/4متر دورادور ادامه دارد و باين ترتيب طرح جانبي را بوجود آورده است كه در ساير بازارهاي ايران نظير آن ديده نميشود. طول بازار شرقي و غربي 6/117 متر و طول بازار شمالي جنوبي 4/124 متر است. جالبترين بخش بازار قيصريه لار طرح چهارسوق آن است كه در نوع خود از نظر معماري منحصر بفرد است. گنبد سنگي چهارسوق داراي طرح بسيار جالبي است و ارتفاع آن از 18 متر تجاوز ميكند. سردر يكي از كاروانسراهاي مجاور بازار بازار قيصريه لار سرمشقي براي ساختن ساير بازارهاي قديمي ايران بود و از روي طرح اين بازار، بازارچه بلند اصفهان و سپس در دوره زنديه بازار وكيل بنا شد. بازار قيصريه داراي ويژگيهاي جاذبه انگيز و چشمگيري است كه در ديگر بازارهاي قديمي ايران نظير آن ديده نميشود. طاقهاي ضربي با اين ارتفاع در ساير بازارهاي قديمي ايران ديده نميشود. بلندي طاق ضربي در چهارسوق به 18 متر ميرسد و عظمت حشمت آميز آن تأثير اعجابانگيزي در بيننده بر جاي ميگذارد. بر روي طاق ضربي چهارسوق بادگير (خشيخان) سادهاي زدهاند كه باعث تهويه بازار ميشود. بعلت ارتفاع زياد طاق چهارسوق، اين تهويه بطور كامل انجام ميگيرد، بهمين جهت بازار قيصريه در تابستانها داراي هواي فوقالعاده خنك است. طاق عظيم ضربي چهارسوق كه روي يك هشتي قرار دارد، پس از گذشت صدها سال كوچكترين خللي نيافته است و با هان شكوه نخستين چشم را مينوازد. چند نمونه از درهاي قديمي مغازهها هنوز در محل خود باقي است. در ساير مغازهها جايگزيني درهاي آهني بجاي درهاي چوبي نخستين، به گونه وصله ناجوري مينمايد. كف خيابان و ميدان جنوبي بازار از كف بازار بلندتر است و بهمين جهت 3/1 ارتفع بازار پائينتر از سطح آن قرار دارد. يك پلكان سنگي رابط خيابان به بازار است. تاريخ تعميرات بازار قيصريه – درعهد صفوي – درپي گنبد چهارسوق نقش بسته است. كتيبه سنگي ديگري كه در مدخل بازار – در سمت جنوب – بر پيشاني دروازه ورودي نصب شده آگاهي لازم را درباره تعميرات و نوسازي بازار – در دوران قاجار – بدست ميدهد. كتيبه سنگي سردر جنوبي بازار اين كتيبه بر روي سنگ مرمر و نقرو در پيشاني سردر ورودي جنوبي قيصريه نصب شده و مربوط به تعميرات بازار قيصريه لار در زمان ناصرالدينشاه است. متن كتيبه در 8 سطر با خط نستعليق چنين خوانده ميشود : بعهد خسرو صاحب قرآن ناصر دين كه داشت ملكت ايران زمين حصن حصين مثال داده فرمان او قضا و قدر پناه جسته درگاه او زمان وسنين خديولار خداوندگار عدل شعار كه بود همت و توفيقشان مسلمين بنام فتحعلي خان ز فر وجود سخا برخش همت حاتم صفت نهادي زين نمود احياء اين قيصر را پس آنك گذشته بود ز ويرانيش شهور و سنين چه قيصريه كه از شرم او هنوز چكد عرق ز عارض چين و ز چهره ماچين ز هجرت نبوي بد هزاروسيصد سال كه شد تمام و بر او كرد آسمان تحسين زبان پاك بر ابدان پاك باعث شهر هزار رحمت و جاودانا و قرين 1300 . نوسازي بازار قيصريه در دوره ناصرالدين شاه بوسيله فتحعلي خان حاكم فارس صورت گرفت. كتيبه دوم، كتيبه مفصلي است كه درپاي گلوي گنبد هشتي دالان قيصريه بخط نستعليق در دوره شاه عباس كبير نصب شده است. كتيبه چهارسوق قيصريه از سمت جنوب شروع ميشود و مضمون آن چنين است: شكر خدا كه باز بتأييد كردگار درعهد پادشاه جهان سايه خدا عباس شاه آنكه ز خاك درش مدام كسب سعادت ابدي ميكند هماي از يمن عدل خان زمان آنكه از كفش خجلت برد محيط چو گيرد ره سخاي ويران سراي لار بسعي وزير دهر دستور بحر خاطر و داراي مهرو راي قنبر علي بيك آنكه ز آئينه دلش در غيرت ابد شده جام جهان نماي. و در دنباله كتبيه، معمار بازار و بناي آن معرفي شدهاند: عمل استاد نورالدين محمد – بنا احمد سپاه و اشعار كتيبه باز ادامه مييابد : معمور شد چنانكه نمانده است جغد را از وي ز بهر ساختنش آشيانه جاي از قيصريهاي كه هواي فضاي او همچون نسيم باغ بهشت است غمزدهاي تاريخش از خرد طلبيدم جواب گفت دارالامان لارشد احياء از اين بنا. و بنابراين برحسب حروف ابجد، تاريخ تجديد ساختمان و تعميرات قيصريه در دوره شاه عباس كبير و سال 1014 هجري قمري است. بازار را تعدادي كاروانسرا از دوره صفويه احاطه كرده است كه هر يك از آنها نمونه ساحرانه و بارزي از معماري روزگار صفي است، از جمله در گوشه جنوب شرقي ميدان جديد الاحداث، كاروانسراي جالبي است كه سردر آن رو بخيابان باز ميشود. سردر ورودي داراي گچبريهاي دلانگيز و زيبائي است كه بوسيله داران طولاني به صحن كاروانسرا مربوط ميشود. صحن كاروانسرا داراي طرح چهارگوش است و در چهار طرف آن چهار ايوان باسبكي بسيار جالب بنا شده كه داراي طاقهاي بيضوي و جناقي است. فعلاً از حجرههاي اطراف كاروانسرا بعنوان انبار استفاد ميشود. 1 – شاهكارهاي هنر ايران – تأليف : آرتور پوپ . يكي از آب انبارهاي قديمي لارستان
پاورقيها :
قديميترين سر در تاريخي مسجد جمعه اصفهان
لطفالله هنرفر دكتر در تاريخ مسجد جمعه يا مسجد جامع اصفهان در حقيقت مجموعهاي از صنايع معماري و هنرهاي زيباي ايران بعد از اسلام تاريخ ايران است و يادگارهاي سلسلههاي پادشاهان و حكام ومردان وزنان نيكوكارايراني بعد از اسلام را در بر دارد و تنها بنائي در ايران محسوب ميشود كه تحولات معماري وتزئينات اسلامي ايران را طي چهارده قرن اخير ميتوان در آن مساهده ومطالعه نمود. آثاراسلامي قرون اوليه هجري واضافات والحاقات بعدي ازدورههاي ديالمه و سلاجقه و عهد ايلخانان ودوره جانشينان تيموروتركمانان آققويونلووعهد صفويه وقاجاريه وعصر پهلوي از قسمتهاي جالب اين مسجد تاريخي است كه منطقه وسيعي رابوسعت تقريبي 22 هزارمترمربع فراگرفته ودرحقيقت نمودارهنر دوران اسلامي تاريخ ايران است.(1) بدون شك جالبترين آثارتاريخي موجوددرمسجد جامع اصفهان آثار اصيل دوران سلجوقي ميباشد كه طي شصت سال سلطنت ملك شاه و جانشينان او در اصفهان كه اين شهر پايتخت آنها بوده بشرح زير بوجود آمده است: 1ـ سلطنت ملكشاه سلجوقي از 465 تا 485 هجري قمري بمدت بيست سال. 2ـ سلطان بركيارق بن ملكشاه از 485 تا 498 هجري قمري بمدت سيزده سال. 3ـ سلطان محمدبن ملكشاه از 498 تا سال 511 هجري قمري بمدت سيزده سال. 4ـ سلطان محمودبن محمدبن ملكشاه از سال 511 تا 525 هجري قمري بمدت چهارده سال. آثار بر جاي مانده اين دوران با شكوه تاريخي اصفهان عبارتست از: 1ـ گنبد نظامالملك در جنوب مسجد جامع اصفهان كه بوسيله خواجه نظامالملك طوسي صدراعظم ملكشاه بنا شده ودركتيبه كوفي آن نام پادشاه وقتابيالفتح ملكشاه بن محمودبن داوديمين خليفةاللهاميرالمؤمنين(2) ووزيراو خواجه بزرگ حسن بن علي بن اسحق طوسي و خزانهدار وقت ابيالفتح احمدبن محمدالخازن ذكر شده است. 2ـ گنبدشمالي مسجدجامع بنام تاجالملك كه درنزدمردم محل به گنبدخاكي شهرت وبدستورملكه سلجوقي و زوجه مقتدرملكشاه تركانخاتون بوسيله تاجالملكابوالغنايم مرزبانبن خسروفيروزازوزراي مشهورسلجوقي ورقيب خواجه نظامالملك در سال 481 هجري قمري بنا شده واز نظرجنبه معماري وهنري زيباترين اثر معماري جهان عنوان گرفته است.(3) 3ـ چهلستون وشبستانهاي شمال وجنوب مسجدكه باطاقهاي آجري منتوع هم اكنون وجودداردوجلب توجه ميكند. 4ـ آثاري كه در دو ضلع شرقي و غربي مسجد وجود داشته و شامل آموزشگاهها وصومعهها و مضيفها و كتابخانه و مانند اينها بوده و در حريق سال 514 يا 515 هجري دچار آتشسوزي شده و ازميان رفته است وازسال 515 هجري ببعد بجاي آنها آثار ديگري بنا شده و موضوع اصلي اين مقاله است. سلطان محمد سلجوقي فرزندملكشاه در24 ذيحجه سال 511 هجري در گذشت و فرزندش محمود جانشين او شد، وي درابتدا با عمويش سلطان سنجر داخل درجنگ شد ولي سپس صلح نمود و پادشاهي عراق و آذربايجان و بغداد و دياربكر و فارس و اران و ارمن و گرجستان براومسلم شدومسترشدخليفه عباسي او را سلطان مغيثالدين محمود يمين اميرالمؤمنين لقب داد. مدت سلطنت محمود 14 سال طول كشيد واو بيشتراين مدت را در اصفهان و گاهي در بغداد بسر ميبرد، وي داماد سلطان سنجر بود و دختر آن پادشاه مشهور سلجوقي بنام ماه ملك يا مهملك خاتون(4) زوجه او بود كه در سن هفده سالگي و سلطان سنجر از مرگ وي سخت اندوهگين شدو شعراي دربار وي در مرثيه فوت او شعرها گفتند ولي هيچيك از آن اشعار او را تسلي نبخشيد وسلطان ازعمعق بخاراي كه شاعري توانا از اهل بخارا و ملكالشعراي سلالهآلافراسياب درسرزمين توران بودخواست تا درمرثيه دخترش اشعاري بسرايد زيرا عمعق از جهت مرثيههائي كه درباره خواتين توران گفته بوددرآن روزگار شهرتي بسزا داشت ولي چون بطلب وي رفتند او پير و فرتوت شده بود و نقل وتحويل ازآنجا متعذر مينمودلذا مرثيهاي گفته ومصحوب پسرخودحميدي نزد سلطان سنجر به مرو فرستاد و اين واقعه در فصل بهار بود و اين دو بيت از آن مرثيه است: هنگام آنكه گل دهد از صحن بوستان رفت آن گل شكفته و در خاك شد نهان هنگام آنكه شاخ شجر نمكشد ز ابر بي آب ماند نرگس ان تازه بوستان(5) مدت عمرسلطان محمودبن محمد سلجوقي 27 سال بود و در يازدهم شوال سال 525 هجري در شهر همدان وفات يافت(6)و در اصفهان در جنب آرامگاه پدرش سطان محمد بن ملكشاه مدفون شد.(7) درچهارمين سال سلطنت سلطان محمودبن محمدبن ملكشاه فرقه اسماعيليه مسجد جمعه و كتابخانه نفيس آنرا آتش زدند.ابن اثير(8)نوشته است كه درسال515 يك هفته پيش از حريق يك قصر سلطنتي،جامع اصفهان كه باشكوهترين جامعها و زيباترين آنها بوده بسوخت و اضافه ميكند كه بناي مزبور بدست باطنيه آتش گرفت، بنا بر آنچه اين اثير ميگويد اينطور بنظر ميرسد كه خرابيهاي وارده قابل ملاحظه بوده است.(9) آنچه كه در حريق سال 515 در مسجد جامع سوخته است توابع مسجد يعني ابنيهاي مانند آموزشگاهها،صومعهها، مضيفها، مخزنها و كتابخانهاي بوده است كه فهرست آن درسه جلد قطور تنظيم شده بوده است. قسمتهاي سوخته شده همانهائي بوده است كه مافروخي(10)ازآنها باصطلاح(اربع ادوار) يعني چهاردستگاه ساختمان ياد ميكند. بنا گفته مافروخي براي هر نماز كمتر از پنجهزار نفردرآنجا گردنميآمد، پهلوي هرجزي شيخي قرار دارد وجماعتي ازطلاب گرد او را گرفته بوظيفه درس يا رياضت نفس اشتغال دارند، آراستگي اين بنا بواسطه مناظره فقها و مباحثه علما و مجادله متكلمين و پندهاي واعظين است، در آنجا صوفيان و علما و كساني ديده ميشوند كه بحال عبادت در مسجداقامت گزيده وباتسبيح ودعازندگاني راميگذرانند، روبروي مسجد كتابخانهاي با حجرات گوناگون و مخازنش واقع است، اين كتابخانه بوسيله استادالرئيس ابوالعباس احمدالضبي ساخته شده و او كتب مربوط به همه گونه علوم را كه بمرور ايام فضلاء و ادباء سابق انتخاب كردهاند در آنجا جمع نموده است، كتابخانه مزبور فهرستي درسه جلد بزرگ بوده مشتمل بركتابهائي در تفسير قرآن، حديث، صرف و نحو و لغت، ادبيات، شعر، منطق، رياضي و طبيعي و غيره.(11) مافروخي نوشته است يكي از اصفهانيان معروف به ابومضر رومي بر دو فيلوار معلق بر ممري كه از مسجد جامع به اول بازار رنگرزان ميرود يك طاق و دو منار بنا كرد و دري براي مسجد ساخت كه هزار دينار خرج آن شده.(12) منظره مسجد بعد از حريق باين ترتيب بوده است كه درهيك انتهاي شمالي و جنوبي فضاي وسيع و بناي گنبدداري بر پا بوده است: گنبدهاي نظامالملك و تاجالملك ودردوضلع شرقي وغربي جزآثار سوخته شده و ويرانهاي از خاك چيز ديگري وجود نداشته است. شيخ جابري انصاري در تاريخ اصفهان و ري ضمن وقايع سال 514 هجري راجع به اين حريق چنين نوشته است: مسجد جامع اصفهان را يكي از ملاحده آتش انداخته، كتابهائي درآنجا بسوخت. هفته بعدعمارات سلطنتي از شمعي كه در دست كنيزكي بود سوخته و جز ياقوتها، جواهر بسياري در آتش آب شد.(13) از اين حريق حكايت ميكند. يك كتيبه كوفي كه تزيينات خطي اطراف قديميترين سر در مسجد جمعه اصفهان را درجانب شمال شرقي تشكيل ميدهد و امروز نيز خوشبختانه وجود دارد از اين حريق حكايت ميكند. كتيبه مزبور بخط كوفي با آجر بر جسته بشرح زير است: «بسماللهالرحمنالرحيمومنالظلمممن منعمساجداللهان يذكرفيها اسمه وسعيفيخرابهااولئكماكانلهمان يدخلوها ـ الاخائفين لهم فيالدنيا خزي و لهم فيالاخرةعذاب عظيم اعدة هذهالعمارةبعدالاحتراق في شهور سنة خمس عشرة و خمس مائة».(14) در عكس قديمي سر درتاريخي مسجد جامع اصفهان كه ضمن اين مقاله آمده است قسمت آخر كتيبه بخوبي قرائت ميشود ودرعكس مرحوم ميرسيد علي جناب(15) مؤلف تاريخ الاصفهان كه بنظر نگارنده نخستين دانشمند محقق اصفهاني است كه اين كتيبه راقرائت نموده مشاهده ميشود،وي دررسالهاي بنام «راهبربراي مسافرين اصفهان»درباره حريق مسجد جمعه چنين نوشته است: «از جمله فهرست كتابخانه مسجد سه مجلد كتاب بزرگ شده بود از هر نوع كتابي تا اينكه در تاريخ پانصد وپانزده، زمان سلطان محمود، باطنيه، شب، يك چنين مسجدي راآتش ميزنند كه ابن اثير نوشته در ذيل وقايع همين سال، زيباترين و بزرگترين مساجد را باطنيه آتش زدند. در آن زمان مركز امور سلطنت درايران وبغدادوغيره اصفهان بود و سلطان محمود ماليات جديدي بر معاملات بغداد جديدا قرارداده بودواين حريق را ازاثرشئامت آن ماليات تصوركردو ماليات را موقوف ساخت و امر به اعاده عمارت مسجدداد.عبارت:امرباعاده هذهالعمارةبعدالاحتراق فيشهورسنة خمس عشرة وخمس مائةدركتيبه سردرب يكدستگاه از عمارات مسجد معروف به مسجد عمر عبدالعزيزعجلي هنوزباقي است.»(16) مسجدعمر عبدالعزيز عجلي قسمتي از مسجد جامع اصفهان در ضلع شرقي اين بناي عظيم تاريخي است كه هماكنون بنام «صفه عمر»شهرت دارد.(17) 1ـ ضمن حفاريهاي اخير در مسجد جامع اصفهان آثاري از دوره ساساني نيز پديدار شده كه مورد بررسي و مطالعه است. 2ـ مقصودالمقتدي بالله خليف عباسي است كه از سال 467 تا 487 بر مسند خلافت عباسيان تكيه زده است. 3ـ پروفسورآرتوراييهام پوپArthur Upham Pope Prof. مؤلف كتاب بررسي هنرايران A survey of Persian Art شرح جامعي درباره اين اثر تاريخي نگاشته و گنبد تاجالملك را بدينگونه توصيف ميكند: «اين بنا با عظمت خاموش و جدي و اسرارآميز يكي از زيباترين آثار معماري جهان است». 4ـ صاحب كتاب سلجوقنامه، خواجه امام ظهيرالدين نيشابوري چاپ تهران صفحه 53. 5ـ ديوان عمعق بخاري، مقابله و تصحيح استاد سعيد نفيسي چاپ تهران صفحه 14. 6ـ سلجوقنامه خواجه امام ظهيرالدين نيشابوري صفحه 50. 7ـ مجمعالتواريخ والقصص به تصحيح ملكالشعراءبهار صفحه 465. 8ـ ابوالحسن عليبن ابيالكرم شيباني موصلي جزري ملقب به عزالدين ومكني به الوالحسن، اديب، محدث و مورخ مشهور از اجلاي علماي شافعيه فرزنداثيرالدين ابوالكرم درسال555 هجري درجزيره ابنعمرازمضافات موصل متولد شده و تا حد رشد در خدمت پدر و برادر خود در موصل اقامت داشته و از اكابر هرفن تحصيل علوم متنوعه نموده تا آنكه در حديث و انساب و سيروتواريخ و وقايع و حروب و ايام مشهوره عرب متبحر گرديده است. وي صاحب تأليفاتي است ازآنجمله:تاريخ اتابكان موصلـ تحفةالعجايب و طرفةالغرائب ـ كاملالتواريخ كه وقايع مهم عالم را از اول خلقت تا سال 628 هجري نوشته و به تاريخ كامل و تاريخ ابناثير نيز معروف است و در ليدن و پاريس و مصر وقاهره بدفعات چاپ شده است، وفات ابناثيردرسال630 يا 638هجري اتفاق افتاده است (رجوع شودبه جلد پنجم ريحانهالادب صفحه 242). 9ـ آثار ايران از انتشارات اداره كل باستانشناسي (جلد اول ـ جزوه دوم، صفحه 118). 10ـ مفضلبن سعدبن حسن مافروخي اصفهاني ازنويسندگان اواخر قرن پنجم هجري است كه درباره موطن و مولد خود اصفهان كتابي بنام محاسن اصفهان بزبان عربي برشته تحريردرآورده و اين كتاب را به فخرالملك فرزند خواجه نظامالملك طوسي اهداء كرده است. نسخه عربي اين كتاب بوسيله دانشمندمحترم آقاي سيدجلالالدين تهراني درسال1312شمسي منتشروترجمه فارسي آن تحت عنوان(ترجمه محاسن اصفهان)بوسيله حسنبن محمدبن ابيالرضاعلوي آوي درقرن هشتم هجري به رسته تحريردرآمده است. رساله ترجمه محاسن اصفهان درسال1328شمسي باهتمام دانشمند فقيد عباس اقبال منتشر شده است. 11ـ ترجمه فارسي آثار ايران از انتشارات اداره كل باستانشناسي (جلد اول جزوه دوم صفحه 115). 12ـ ترجمه رساله محاسن اصفهان به اهتمام عباس اقبال چاپ تهران صفحه 63. 13ـ تاريخ اصفهان و ري تأليف حاج شيخ ميرزا حسن جابري انصاري صفحه 115. 14ـ بعد از كلمه (سعي) قسمتي از اي نكتيبه تا جمله (عذاب عظيم) بمرور زمان از بين رفته است. 15ـ حاج ميرسيدعليبن ميرمحمدباقربن ميرمحمدحسن معروف به جناب در25ذيالحجةالحرامسال1287در اصفهان متولد شده و در شب جمعه 30 شوال 1349 هجري قمري درتهران وفات يافته درصحن امامزاده عبدالله در حضرت عبدالعظيم(ع) مدفون گرديد.وي ازمعاريف رجال ادبي ورياضي اصفهان است كه درنزدعلماءاين سامان فقه و اصول وحكمت و طب بخصوص رياضي را آموخته و در هئيت جديد و قديم سر آمد معاصرين گرديد. تمام عمر خود را صرف تحصيل علوم واشاعه آن وتنوبر افكارازراه روزنامه و كتاب و تدريس فرمود. سالها رنج برد تا كتابي در تاريخ و جغرافي ورجال اصفهان تأليف نمود بنام الاصفهان درده مجلد كه فقط جلداول بطبع رسيده است. روزنامه الجناب نيز بوسيله دانشمند مزبور شماره اول آن در شهر شوال 1324 منتشر شده و ظاهرا 9 شماره از آن بطبع رسيده است. «راهبر مسافر اصفهان»جزوه كوچك ديگري است در47صفحه وهمچنين ترجمه قسمتي ازسفرنامه شاردن فرانسوي راجع باصفهان كه بوسيله آن شادروان بطبع رسيده است. (رجوع شود به كتاب تذكرةالقبوريا دانشمندان وبزرگان اصفهان تأليف دانشمند محترم آقاي سيدمصلحالدين مهدوي چاپ اصفهان 240 و 241). 16ـ مرحوم ميرسيدعلي جناب عكس كتيبه اين سرداررا زيب روي جلد رساله خود: «راهبر براي مسافرين اصفهان» قرارداده است ومسلما رساله مزبوراولين كتاب راهنمائي است كه بوسيله مردي محقق ودانشمند و علاقمند به موطن و مولد خود براي شهر اصفهان ترتيب داده شده است. 17ـ رجوع شود به كتاب گنجينه آثار تاريخي اصفهان تأليف نگارنده. آثار سلجوقي مسجد جامع اصفهان:
حريق مسجد جامع اصفهان در سلطنت سلطان محمود سلجوقي
حريق سال 515 هجري
كتيبه كوفي قديميترين سر در مسجد جامع
(پاورقي)
قديميترين سر در تاريخي مسجد جمعه اصفهان
لطفالله هنرفر دكتر در تاريخ مسجد جمعه يا مسجد جامع اصفهان در حقيقت مجموعهاي از صنايع معماري و هنرهاي زيباي ايران بعد از اسلام تاريخ ايران است و يادگارهاي سلسلههاي پادشاهان و حكام ومردان وزنان نيكوكارايراني بعد از اسلام را در بر دارد و تنها بنائي در ايران محسوب ميشود كه تحولات معماري وتزئينات اسلامي ايران را طي چهارده قرن اخير ميتوان در آن مساهده ومطالعه نمود. آثاراسلامي قرون اوليه هجري واضافات والحاقات بعدي ازدورههاي ديالمه و سلاجقه و عهد ايلخانان ودوره جانشينان تيموروتركمانان آققويونلووعهد صفويه وقاجاريه وعصر پهلوي از قسمتهاي جالب اين مسجد تاريخي است كه منطقه وسيعي رابوسعت تقريبي 22 هزارمترمربع فراگرفته ودرحقيقت نمودارهنر دوران اسلامي تاريخ ايران است.(1) بدون شك جالبترين آثارتاريخي موجوددرمسجد جامع اصفهان آثار اصيل دوران سلجوقي ميباشد كه طي شصت سال سلطنت ملك شاه و جانشينان او در اصفهان كه اين شهر پايتخت آنها بوده بشرح زير بوجود آمده است: 1ـ سلطنت ملكشاه سلجوقي از 465 تا 485 هجري قمري بمدت بيست سال. 2ـ سلطان بركيارق بن ملكشاه از 485 تا 498 هجري قمري بمدت سيزده سال. 3ـ سلطان محمدبن ملكشاه از 498 تا سال 511 هجري قمري بمدت سيزده سال. 4ـ سلطان محمودبن محمدبن ملكشاه از سال 511 تا 525 هجري قمري بمدت چهارده سال. آثار بر جاي مانده اين دوران با شكوه تاريخي اصفهان عبارتست از: 1ـ گنبد نظامالملك در جنوب مسجد جامع اصفهان كه بوسيله خواجه نظامالملك طوسي صدراعظم ملكشاه بنا شده ودركتيبه كوفي آن نام پادشاه وقتابيالفتح ملكشاه بن محمودبن داوديمين خليفةاللهاميرالمؤمنين(2) ووزيراو خواجه بزرگ حسن بن علي بن اسحق طوسي و خزانهدار وقت ابيالفتح احمدبن محمدالخازن ذكر شده است. 2ـ گنبدشمالي مسجدجامع بنام تاجالملك كه درنزدمردم محل به گنبدخاكي شهرت وبدستورملكه سلجوقي و زوجه مقتدرملكشاه تركانخاتون بوسيله تاجالملكابوالغنايم مرزبانبن خسروفيروزازوزراي مشهورسلجوقي ورقيب خواجه نظامالملك در سال 481 هجري قمري بنا شده واز نظرجنبه معماري وهنري زيباترين اثر معماري جهان عنوان گرفته است.(3) 3ـ چهلستون وشبستانهاي شمال وجنوب مسجدكه باطاقهاي آجري منتوع هم اكنون وجودداردوجلب توجه ميكند. 4ـ آثاري كه در دو ضلع شرقي و غربي مسجد وجود داشته و شامل آموزشگاهها وصومعهها و مضيفها و كتابخانه و مانند اينها بوده و در حريق سال 514 يا 515 هجري دچار آتشسوزي شده و ازميان رفته است وازسال 515 هجري ببعد بجاي آنها آثار ديگري بنا شده و موضوع اصلي اين مقاله است. سلطان محمد سلجوقي فرزندملكشاه در24 ذيحجه سال 511 هجري در گذشت و فرزندش محمود جانشين او شد، وي درابتدا با عمويش سلطان سنجر داخل درجنگ شد ولي سپس صلح نمود و پادشاهي عراق و آذربايجان و بغداد و دياربكر و فارس و اران و ارمن و گرجستان براومسلم شدومسترشدخليفه عباسي او را سلطان مغيثالدين محمود يمين اميرالمؤمنين لقب داد. مدت سلطنت محمود 14 سال طول كشيد واو بيشتراين مدت را در اصفهان و گاهي در بغداد بسر ميبرد، وي داماد سلطان سنجر بود و دختر آن پادشاه مشهور سلجوقي بنام ماه ملك يا مهملك خاتون(4) زوجه او بود كه در سن هفده سالگي و سلطان سنجر از مرگ وي سخت اندوهگين شدو شعراي دربار وي در مرثيه فوت او شعرها گفتند ولي هيچيك از آن اشعار او را تسلي نبخشيد وسلطان ازعمعق بخاراي كه شاعري توانا از اهل بخارا و ملكالشعراي سلالهآلافراسياب درسرزمين توران بودخواست تا درمرثيه دخترش اشعاري بسرايد زيرا عمعق از جهت مرثيههائي كه درباره خواتين توران گفته بوددرآن روزگار شهرتي بسزا داشت ولي چون بطلب وي رفتند او پير و فرتوت شده بود و نقل وتحويل ازآنجا متعذر مينمودلذا مرثيهاي گفته ومصحوب پسرخودحميدي نزد سلطان سنجر به مرو فرستاد و اين واقعه در فصل بهار بود و اين دو بيت از آن مرثيه است: هنگام آنكه گل دهد از صحن بوستان رفت آن گل شكفته و در خاك شد نهان هنگام آنكه شاخ شجر نمكشد ز ابر بي آب ماند نرگس ان تازه بوستان(5) مدت عمرسلطان محمودبن محمد سلجوقي 27 سال بود و در يازدهم شوال سال 525 هجري در شهر همدان وفات يافت(6)و در اصفهان در جنب آرامگاه پدرش سطان محمد بن ملكشاه مدفون شد.(7) درچهارمين سال سلطنت سلطان محمودبن محمدبن ملكشاه فرقه اسماعيليه مسجد جمعه و كتابخانه نفيس آنرا آتش زدند.ابن اثير(8)نوشته است كه درسال515 يك هفته پيش از حريق يك قصر سلطنتي،جامع اصفهان كه باشكوهترين جامعها و زيباترين آنها بوده بسوخت و اضافه ميكند كه بناي مزبور بدست باطنيه آتش گرفت، بنا بر آنچه اين اثير ميگويد اينطور بنظر ميرسد كه خرابيهاي وارده قابل ملاحظه بوده است.(9) آنچه كه در حريق سال 515 در مسجد جامع سوخته است توابع مسجد يعني ابنيهاي مانند آموزشگاهها،صومعهها، مضيفها، مخزنها و كتابخانهاي بوده است كه فهرست آن درسه جلد قطور تنظيم شده بوده است. قسمتهاي سوخته شده همانهائي بوده است كه مافروخي(10)ازآنها باصطلاح(اربع ادوار) يعني چهاردستگاه ساختمان ياد ميكند. بنا گفته مافروخي براي هر نماز كمتر از پنجهزار نفردرآنجا گردنميآمد، پهلوي هرجزي شيخي قرار دارد وجماعتي ازطلاب گرد او را گرفته بوظيفه درس يا رياضت نفس اشتغال دارند، آراستگي اين بنا بواسطه مناظره فقها و مباحثه علما و مجادله متكلمين و پندهاي واعظين است، در آنجا صوفيان و علما و كساني ديده ميشوند كه بحال عبادت در مسجداقامت گزيده وباتسبيح ودعازندگاني راميگذرانند، روبروي مسجد كتابخانهاي با حجرات گوناگون و مخازنش واقع است، اين كتابخانه بوسيله استادالرئيس ابوالعباس احمدالضبي ساخته شده و او كتب مربوط به همه گونه علوم را كه بمرور ايام فضلاء و ادباء سابق انتخاب كردهاند در آنجا جمع نموده است، كتابخانه مزبور فهرستي درسه جلد بزرگ بوده مشتمل بركتابهائي در تفسير قرآن، حديث، صرف و نحو و لغت، ادبيات، شعر، منطق، رياضي و طبيعي و غيره.(11) مافروخي نوشته است يكي از اصفهانيان معروف به ابومضر رومي بر دو فيلوار معلق بر ممري كه از مسجد جامع به اول بازار رنگرزان ميرود يك طاق و دو منار بنا كرد و دري براي مسجد ساخت كه هزار دينار خرج آن شده.(12) منظره مسجد بعد از حريق باين ترتيب بوده است كه درهيك انتهاي شمالي و جنوبي فضاي وسيع و بناي گنبدداري بر پا بوده است: گنبدهاي نظامالملك و تاجالملك ودردوضلع شرقي وغربي جزآثار سوخته شده و ويرانهاي از خاك چيز ديگري وجود نداشته است. شيخ جابري انصاري در تاريخ اصفهان و ري ضمن وقايع سال 514 هجري راجع به اين حريق چنين نوشته است: مسجد جامع اصفهان را يكي از ملاحده آتش انداخته، كتابهائي درآنجا بسوخت. هفته بعدعمارات سلطنتي از شمعي كه در دست كنيزكي بود سوخته و جز ياقوتها، جواهر بسياري در آتش آب شد.(13) از اين حريق حكايت ميكند. يك كتيبه كوفي كه تزيينات خطي اطراف قديميترين سر در مسجد جمعه اصفهان را درجانب شمال شرقي تشكيل ميدهد و امروز نيز خوشبختانه وجود دارد از اين حريق حكايت ميكند. كتيبه مزبور بخط كوفي با آجر بر جسته بشرح زير است: «بسماللهالرحمنالرحيمومنالظلمممن منعمساجداللهان يذكرفيها اسمه وسعيفيخرابهااولئكماكانلهمان يدخلوها ـ الاخائفين لهم فيالدنيا خزي و لهم فيالاخرةعذاب عظيم اعدة هذهالعمارةبعدالاحتراق في شهور سنة خمس عشرة و خمس مائة».(14) در عكس قديمي سر درتاريخي مسجد جامع اصفهان كه ضمن اين مقاله آمده است قسمت آخر كتيبه بخوبي قرائت ميشود ودرعكس مرحوم ميرسيد علي جناب(15) مؤلف تاريخ الاصفهان كه بنظر نگارنده نخستين دانشمند محقق اصفهاني است كه اين كتيبه راقرائت نموده مشاهده ميشود،وي دررسالهاي بنام «راهبربراي مسافرين اصفهان»درباره حريق مسجد جمعه چنين نوشته است: «از جمله فهرست كتابخانه مسجد سه مجلد كتاب بزرگ شده بود از هر نوع كتابي تا اينكه در تاريخ پانصد وپانزده، زمان سلطان محمود، باطنيه، شب، يك چنين مسجدي راآتش ميزنند كه ابن اثير نوشته در ذيل وقايع همين سال، زيباترين و بزرگترين مساجد را باطنيه آتش زدند. در آن زمان مركز امور سلطنت درايران وبغدادوغيره اصفهان بود و سلطان محمود ماليات جديدي بر معاملات بغداد جديدا قرارداده بودواين حريق را ازاثرشئامت آن ماليات تصوركردو ماليات را موقوف ساخت و امر به اعاده عمارت مسجدداد.عبارت:امرباعاده هذهالعمارةبعدالاحتراق فيشهورسنة خمس عشرة وخمس مائةدركتيبه سردرب يكدستگاه از عمارات مسجد معروف به مسجد عمر عبدالعزيزعجلي هنوزباقي است.»(16) مسجدعمر عبدالعزيز عجلي قسمتي از مسجد جامع اصفهان در ضلع شرقي اين بناي عظيم تاريخي است كه هماكنون بنام «صفه عمر»شهرت دارد.(17) 1ـ ضمن حفاريهاي اخير در مسجد جامع اصفهان آثاري از دوره ساساني نيز پديدار شده كه مورد بررسي و مطالعه است. 2ـ مقصودالمقتدي بالله خليف عباسي است كه از سال 467 تا 487 بر مسند خلافت عباسيان تكيه زده است. 3ـ پروفسورآرتوراييهام پوپArthur Upham Pope Prof. مؤلف كتاب بررسي هنرايران A survey of Persian Art شرح جامعي درباره اين اثر تاريخي نگاشته و گنبد تاجالملك را بدينگونه توصيف ميكند: «اين بنا با عظمت خاموش و جدي و اسرارآميز يكي از زيباترين آثار معماري جهان است». 4ـ صاحب كتاب سلجوقنامه، خواجه امام ظهيرالدين نيشابوري چاپ تهران صفحه 53. 5ـ ديوان عمعق بخاري، مقابله و تصحيح استاد سعيد نفيسي چاپ تهران صفحه 14. 6ـ سلجوقنامه خواجه امام ظهيرالدين نيشابوري صفحه 50. 7ـ مجمعالتواريخ والقصص به تصحيح ملكالشعراءبهار صفحه 465. 8ـ ابوالحسن عليبن ابيالكرم شيباني موصلي جزري ملقب به عزالدين ومكني به الوالحسن، اديب، محدث و مورخ مشهور از اجلاي علماي شافعيه فرزنداثيرالدين ابوالكرم درسال555 هجري درجزيره ابنعمرازمضافات موصل متولد شده و تا حد رشد در خدمت پدر و برادر خود در موصل اقامت داشته و از اكابر هرفن تحصيل علوم متنوعه نموده تا آنكه در حديث و انساب و سيروتواريخ و وقايع و حروب و ايام مشهوره عرب متبحر گرديده است. وي صاحب تأليفاتي است ازآنجمله:تاريخ اتابكان موصلـ تحفةالعجايب و طرفةالغرائب ـ كاملالتواريخ كه وقايع مهم عالم را از اول خلقت تا سال 628 هجري نوشته و به تاريخ كامل و تاريخ ابناثير نيز معروف است و در ليدن و پاريس و مصر وقاهره بدفعات چاپ شده است، وفات ابناثيردرسال630 يا 638هجري اتفاق افتاده است (رجوع شودبه جلد پنجم ريحانهالادب صفحه 242). 9ـ آثار ايران از انتشارات اداره كل باستانشناسي (جلد اول ـ جزوه دوم، صفحه 118). 10ـ مفضلبن سعدبن حسن مافروخي اصفهاني ازنويسندگان اواخر قرن پنجم هجري است كه درباره موطن و مولد خود اصفهان كتابي بنام محاسن اصفهان بزبان عربي برشته تحريردرآورده و اين كتاب را به فخرالملك فرزند خواجه نظامالملك طوسي اهداء كرده است. نسخه عربي اين كتاب بوسيله دانشمندمحترم آقاي سيدجلالالدين تهراني درسال1312شمسي منتشروترجمه فارسي آن تحت عنوان(ترجمه محاسن اصفهان)بوسيله حسنبن محمدبن ابيالرضاعلوي آوي درقرن هشتم هجري به رسته تحريردرآمده است. رساله ترجمه محاسن اصفهان درسال1328شمسي باهتمام دانشمند فقيد عباس اقبال منتشر شده است. 11ـ ترجمه فارسي آثار ايران از انتشارات اداره كل باستانشناسي (جلد اول جزوه دوم صفحه 115). 12ـ ترجمه رساله محاسن اصفهان به اهتمام عباس اقبال چاپ تهران صفحه 63. 13ـ تاريخ اصفهان و ري تأليف حاج شيخ ميرزا حسن جابري انصاري صفحه 115. 14ـ بعد از كلمه (سعي) قسمتي از اي نكتيبه تا جمله (عذاب عظيم) بمرور زمان از بين رفته است. 15ـ حاج ميرسيدعليبن ميرمحمدباقربن ميرمحمدحسن معروف به جناب در25ذيالحجةالحرامسال1287در اصفهان متولد شده و در شب جمعه 30 شوال 1349 هجري قمري درتهران وفات يافته درصحن امامزاده عبدالله در حضرت عبدالعظيم(ع) مدفون گرديد.وي ازمعاريف رجال ادبي ورياضي اصفهان است كه درنزدعلماءاين سامان فقه و اصول وحكمت و طب بخصوص رياضي را آموخته و در هئيت جديد و قديم سر آمد معاصرين گرديد. تمام عمر خود را صرف تحصيل علوم واشاعه آن وتنوبر افكارازراه روزنامه و كتاب و تدريس فرمود. سالها رنج برد تا كتابي در تاريخ و جغرافي ورجال اصفهان تأليف نمود بنام الاصفهان درده مجلد كه فقط جلداول بطبع رسيده است. روزنامه الجناب نيز بوسيله دانشمند مزبور شماره اول آن در شهر شوال 1324 منتشر شده و ظاهرا 9 شماره از آن بطبع رسيده است. «راهبر مسافر اصفهان»جزوه كوچك ديگري است در47صفحه وهمچنين ترجمه قسمتي ازسفرنامه شاردن فرانسوي راجع باصفهان كه بوسيله آن شادروان بطبع رسيده است. (رجوع شود به كتاب تذكرةالقبوريا دانشمندان وبزرگان اصفهان تأليف دانشمند محترم آقاي سيدمصلحالدين مهدوي چاپ اصفهان 240 و 241). 16ـ مرحوم ميرسيدعلي جناب عكس كتيبه اين سرداررا زيب روي جلد رساله خود: «راهبر براي مسافرين اصفهان» قرارداده است ومسلما رساله مزبوراولين كتاب راهنمائي است كه بوسيله مردي محقق ودانشمند و علاقمند به موطن و مولد خود براي شهر اصفهان ترتيب داده شده است. 17ـ رجوع شود به كتاب گنجينه آثار تاريخي اصفهان تأليف نگارنده. آثار سلجوقي مسجد جامع اصفهان:
حريق مسجد جامع اصفهان در سلطنت سلطان محمود سلجوقي
حريق سال 515 هجري
كتيبه كوفي قديميترين سر در مسجد جامع
(پاورقي)
اصفهان شهري براي عابر پياده
خلاصه : تحليلي بر سازمان شهر اصفهان و معماري سنتي آن: پيچيدگي نظام شهري اصفهان، نقش بازار در سراسر شهر، ساير نهادهاي عمومي شهر، نقاط عطف شهري در نقش كلي، پيدايش تك بنا. دكتر نسرين فقيه اين مقاله ترجمه جزوه اي است كه در آبان ماه سال گذشته بمناسبت برگزاري نمايشگاه (( پياده روهاي بيشتر براي مردم )) در نيويورك انتشار يافت . هدف نمايشگر نشان دادن راه هاي مختلف زندگي در شهر بدون استفاده از وسائط نقليه بود . اين مقاله در اصل گفتاري درباره اصفهان بود كه بوسيله نوار ضيط صوت ، همراه بااسلايد ، بطور مداوم براي مردم در يكي از پارك هاي نيويورك نشان داده شد . گفتار طوري تنظيم شده بود كه براي مردمي كه آشنائي و سابقه اي با اصطلاحات معماري ايران نداشتند قابل فهم باشد . بي گمان براي خواننده ايراني اين مفاهيم فرهنگي تا حد زيادي روشن است ، اما چگونگي پيوند آن ها با اشكال معماري ، هنوز قابل بررسي و تعمق بيشتري است . ميخواهيم به شهر اصفهان از ديدگاه عابر پياده نگاه نكنيم . اصفهان در ميان بلاد اسلامي از نظر شهر سازي نمونه اي كامل و در عين حال استثنائي است . نخست از اينرو كه در دو دوره شهر سازي ، يكي متعلق به قرون وسطا و ديگري به دورة صفوي ، هر يك بطور آشكار و جدا از ديگري در ساخت آن ديده ميشود در حاليكه در شهرهاي مشابه كوششها و اقداماتي كه دورة دوم شهرسازي ( در قرون شانزدهم و هفدهم ) انجام گرفته ، كم و بيش صورت حك و اصلاح شهر قديم را داشته است. به سبب اين حالت خاص، اصفهان ، از لحاظ بررسي تاريخي داراي اهميت فوق العاده است . ويژگي چشمگير ديگر اصفهان مسائلي است كه اين شهر امروز با آن ها مواجه است ، خاصه مشكلات حفظ محيط تاريخي از يك سو و ايجاد تأسيسات و خدمات شهري از سوي ديگر ، كه اغلب در ظاهر مغاير يكديگرند و براي شهر سازي امروز معضل پيچيده اي را ميسازد ( تصوير 1 ) . 1 – عكس هوائي قسمتي از شهر قديم اصفهان . مجموعه وسيعي كه در سمت چپ و انتهاي خط اصلي بازار ديده ميشود مسجد جمعه است و بخوبي نشان ميدهد كه مسجد داراي بناهاي قابل گسترش و انعطاف پذيري است كه به تدريج در بافت شهر جا افتاده است . معابر سرپوشيده فرعي در دو سمت بازار اصلي قرار دارد و به محله هاي مسكوني ختم ميشود . مسير خيابان جديدي بافت نفوذ ناپذير شهر را قطع كرده و براي برآوردن نيازمنديهاي كنوني به ارتباط سريع بصورت خط مستقيمي شهر را بدونيم تقسيم كرده است. اين عوامل نامأنوس كه سيستم سنتي شهر را بهم ريخته بدون هيچگونه توجه به خواص معماري شهر اصفهان بوجود آمده است . ما ميكوشيم تا از راه تحليل سازمان شهر ، محمل هاي انساني و فرهنگي را كه موجب پيدايش معماري سنتي شهر اصفهان بوده اند بررسي كنيم . بر اين شالوده ميتوانيم حفظ آثار تاريخي را با مفهوم گسترده تري ، يعني به معناي حفظ ارزش هاي فرهنگي كه در درون اين آثار نهفته است ، طرح نمائيم . نياز روزافزون به تلفيق خدمات مختلف و شبكه ارتباطي نو با ساخت قديم شهر و نيز اهميت حفظ فرهنگ بصورتي زنده و پويا ، ما را بر آن ميدارد كه ماهيت نظام شهري سنتي را بررسي كنيم . اين بررسي هم جنبة تطابق اين نظام با زندگي روزمره را در نظر دارد و هم نماد شهري را از لحاظ ساكنان آن مورد توجه قرار ميدهد. 2 – نقشه قسمتي از بازار كاشان و سلسله مراتب فضاهاي اصلي و فرعي معابر سرپوشيده و سر باز سيستمي از فضاهاي مثبت و منفي بوجود آورده كه به تعريف خاصي نياز دارد و با تعريف هاي شهري كه متعارف غرب ميباشد قابل توصيف نيست . نظم (( مكان )) هاي مختلف در شهر بيانگر شيوة زندگي است . از اينرو مشكلات كنوني شهر كه حاصل شهر كه حاصل برخورد نظم سنتي با رشد سريع و گسترش شبكه ارتباطي است ، جز با تحليل و درك عميق رابطة زندگي با نظم مكان سنتي بدرستي قابل حل نيست . مفاهيم جاري مربوط به شهر غربي از قبيل خيابان ، ميدان، بنا و غيره را نميتوان بسادگي در مورد شهر اسلامي بكار برد . به عكس مفاهيمي نظير (( عمومي )) و (( خصوصي )) كه در هر فرهنگ معناي ويژه يي دارند ، تعيين كنندة محتواي اجزاي مادي شهرند . شكل مكان و رابطه اين شكل با معناي خاص هر مكان و نحوة استفاده از آن مكان ناگزير بيان گر پيوند آشكار شكل و فرهنگ است . اين پيوند در فرهنگ هاي سنتي و چند جانبه است ، زيرا در هر محيط سنتي بطور معمول فعاليت هاي متعددي انجام ميشده است . ( تصوير 2 ) . شكل شهر تنها حاصل تطابق معماري با نيازهاي زندگي مادي نيست . ساخت كلي شهر اصفهان ، محيط ها هندسي منظم و محيط هاي پيچاپيچ غير منظم ، اجزاء سرپوشيده و قسمتهاي سرباز آن ، همه و همه در بوجود آوردن يك رشته روابط فضائي سهيمند كه در آن مردم معاني مختلف زندگي خود را باز مييابند . خيابان اصلي شهر قديم اصفهان سرپوشيده است . اين خيابان محور عمدة شهر و محل برخورد مردم با يكديگر و مركز مبادلة اقتصادي و اجتماعي است ، در حالي كه خيابان سرباز براي عبور و مرور و رسيدن به (( مكان )) هاي مختلف مورد استفاده قرار ميگيرد ، بهمين دليل نيز دو ديوارة آن غالبا” فاقد نمائي است كه عابر بتواند از طريق آن به آنچه درون ساختمان ها ميگذرد پي ببرد . به عكس خيابان سرپوشيده عريض و سنگ فرش است و قدم بقدم سه راه و چهار راه و ميدانك به آن تنوع ميدهد . نماهاي دو طرف پر شكوه است و درها و سردرهاي تزئيني سراسر نماها را پوشانده اند . ( تصوير 3 ) اين درهاي مجلل و منظم عابر را بدرون (( مكان )) هاي عمومي هدايت ميكنند . اين راه سرپوشيده را كه بازار نام دارد ميتوان به گالريا در شهر غربي تشبيه كرد ، اما نقش بازار بسيار غني تر و مهم تر از گالريا يا ماركت است زيرا علاوه بر آن كه محل تجارت است ، توليد نيز در آن انجام ميگيرد و مقدار زيادي از محصولات عرضه شده در آن در همان دكان هاي بازار ساخته ميشود . بعلاوه در اين مكان انواع بناهاي مذهبي و اجتماعي گردهم آمده اند . مسجد ، مقبره ، مدرسه ، حمام ، آب انبار و انواع سرا و كاروانسرا در طول اين خيابان اصلي جمع اند . (تصوير 4 ) 4- منظره بازار خياط هاي اصفهان كه در ميانه سده نوزدهم ترسيم شده است . 3 – منظره داخلي بازار اصفهان و خيابان يا بناي پيوسته سر پوشيده . بازار گذشته از آن كه خيابان اصلي و عمومي شهر است محل برگزاري مراسم مختلف شرعي و عرفي نيز هست . صاحبان حرفه اي مختلف هر يك قسمت مخصوصي در بازار دارند و در آن مكان هاي عمومي مربوط به خود يعني مسجد و حمام و آب انبار ساخته اند . جهانگردان قديم دو چيز را نشانة آباداني يك شهر ميدانستند ، يكي آب نوشيدني رايگان كه سقاخانه مظهر آنست و ديگر محل اقامت رايگان براي غريبه كه همان كاروانسراي ها هستند . ميتوان گفت كه فضاي (( عمومي )) در شهر اصفهان بر عكس نمونه معمول شهر غربي ، خيابان نيست ، بلكه يك رشته ابنيه عمومي است كه محيط اجتماعي شهر را بوجود آورده است . ساختمان بازار را از لحاظ نظم معماري آن ميتوان بنائي نمايشي و پر شكوه دانست كه رشد آن خطي و پيوسته است . به اين دليل آنرا نمايشي مينماييم كه طبق تعريف فضاي معماري ، داراي سه بعد فكر شده و منظم است . گرچه مجموعه بازار طبق قوانين معماري پرسپكتيوي غربي بوجود نيامده ، ليكن همه خواص آن معماري را داراست . يعني بايد گفت كه قوانين رشد اين معماري حاصل تركيب دو نوع هندسه است . يكي هندسه وصفي ( توپولوژيك ) كه با حواس طبيعي سر و كار دارد و تداوم ، جهت قرار گرفتن ، مجاورت ، بازي و بستگي از خصوصيات آنند و ديگر هندسه اقليمي كه با قوانين حسي قراردادي سروكار دارد و معماري غربي خاصه از رنسانس به بعد پيرو آن بوده است . چنانچه به بازار به صورت يك ساخت معماري بنگريم متوجه ميشويم كه نظم كلي آن پيرو هندسه وضعي و نظم اجزاء آن پيرو هندسه اقليدسي است . بدون آن كه تقدم و تأخري براي هيچ يك از اين دو نوع هندسه در شكل بندي شهر قائل شويم ميتوانيم بگوئيم كه بوجود آمدن اين يا آن فضا تا حد زيادي در ارتباط با مفاهيم (( درون )) و (( بيرون )) بوده است ، بدين معني كه در كل شهر درون ، پيوسته محيطي است معلوم و معين كه دور يك مركز بطور منظم شكل ميگيرد و بيرون در عوض محيطي است . حاصل كنار هم قرار گرفتن درون ها ، يكي محدود و ديگري پيوسته است . براي نمونه كوچه اي را در نظر ميگيريم كه مسيري اتفاقي و نامنظم دارد ، اما خانه ها و ابنيه اي كه دو طرف آن قرار مي گيرند هر يك در حول يك مركز از نظم هندسي معلومي برخوردارند . محل تلاقي اين دو (( زبان شكلي )) عامل مياني بنام (( ورودي )) است كه نقش اول را ميان اين دو نظم هندسي بازي مي كند و از لحاظ معني نشانة فاصله ميان بيرون و درون است و خود در فرهنگ اسلامي مكان مستقلي را تشكيل مي دهد . به اين ترتيب محوري اصلي كه در حقيقت در مسير بين دو دروازه گسترده شده استخوان بندي مركزي شهر را بوجود آورده و خود به سبب زندگي جاري در آن ، بشكل يك بنا در آمده است . در شهر اسلامي نمي توان فضاهاي مربوط به فعاليت شرعي و عرفي را از يكديگر كاملا” جدا دانست . از آنجا كه هر دو نوع فعاليت مجموعه رسومي را تشكيل مي دهند كه رمز قطعي ندارند ، محيط مربوط به آنها نيز داراي هر دو جنبه است . مثلا” گرچه مدرسه بيشتر اختصاص به شرع دارد ، اما همواره داراي نفش اجتماعي و عمومي نيز هست . به عكس خصلت (( عمومي)) يا (( خصوصي )) است كه محيط هاي مختلف را از يكديگر تفكيك مي كند . براي نمونه مدرسه ، مسجد جمعه ( يا لا اقل قسمتهائي از آنهائي ) ، حمام و سرا ، ابنيه عمومي اند ، در حاليكه امامزاده ، مقبره يا مسجد را مي توان ابنيه خصوصي دانست . در مورد قصرهاي قرون وسطي ، خاصه آنها كه داخل شهر قرار داشته اند ، اطلاعات كافي در اختيار نيست اما قصرهاي دورة صفوي و دوره هاي بعد از آن را نيز مي توان بهمين ترتيب به عمومي و خصوصي طبقه بندي كرد . ابنيه عمومي زنجيروار در دو طرف بازار قرار گرفته اند . نظم معماري اين بناها از اصول كلي مشابهي پيروي مي كند . محيطي مياني ورودي درون بنا را از راهرو بازار جدا مي كند و محيط اصلي بنا ، طبق همان اصل تنظيم فضا دور يك مركز ، بوجود آمده است . ( تصوير 5 ) . اين نظم در مجلل ترين و ساده ترين بناهاي عمومي بطور يكسان به چشم مي خورد و شاهد آنست كه تقسيم بندي رايج معماري به معماري عاميانه و معماري عالي در مورد معماري ايراني چندان صادق نيست . در عين آن كه نظم مزبور در همة اين بناها پيرو اصل هندسي واحدي است ، وجوه تمايز آن ها با يكديگر بي شمار است . اين وجوه تمايز مثلا” بين مدرسه و كاروانسرا بتدريج طي دوران ، صورتهاي نوعي ابنيه را بوجود آورده اند . به اين ترتيب شايد بتوان بر اساس تحليل همزمان شكل معماري و نقش فرهنگي آن ، شيوه هاي طبقه بندي جديدي بوجود آورد كه بيانگر وجوه تشابه و تمايز بناها نسبت به يكديگر باشند . شيوه هاي طبقه بندي ناشي از خود اين معماري – و نه شيوة تحميلي – بدون شك وسيله مطمئني براي شناخت ساخت عميق – و نه تنها ساخت ظاهري شهر – خواهند بود . 6 – مسجد جمعه و محيط دور آن و راههائي كه از همه طرف وارد آن ميشود . تركيب اين بناي مهم مذهبي با شارع عمومي نمايشگر يگانگي و همبستگي اجتماعي سكنه شهر ميباشد . 5 – بخشي از بازار كاشان با سرائي در سمت چپ و گرمابه در سمت راست . مهمترين نقطه شهر سرپوشيدة اصفهان كه همه راهها به سمت آن متوجه اند مسجد جمعه است . شبستان هاي آن را از نظر شهرسازي ميتوان گذرگاههائي دانست كه بصورت واسطه بين بيرون و درون قرار گرفته اند . ( تصوير 6 ) درون ، محيطي سرباز است با شكل منظم كه محل انجام مراسم مذهبي و مدني و محل اجتماعات است . تحول شكلي مسجد جمعه اصفهان بسيار پيچيده است و جاي گفتگوي بسيار دارد ، اما تا آنجا كه به سخن ما مربوط است ميتوان گفت كه سطح سرپوشيده مسجد يعني در واقع قسمت ساخته آن بتدريج با پيشرفت فعاليت هاي گوناگوني كه در آن انجام ميگرفته ، نقاط تمايزي پيدا كرده است از قبيل محراب ، منبر ، مناره ها و خاصه چهار ايوان اصلي كه هر يك بنوبة خود مكان خاصي را درون ساخت كلي و يكدست شبستان ايجاد كرده اند . همين افزايش وجوه تمايز ، قسمت سرباز مركزي را نيز به صورت ميداني درآورده است كه در چهار سوي آن نماهاي مختلف ديده ميشوند . ( تصوير 7 ) در نقشه اي كه در تصوير 8 ديده ميشود مقايسه اي بين اين مجموعه شهري و يك ميدان نمونه قرون وسطاي اروپائي به عمل آمده و نشان ميدهد كه دراينجا نيز درست مثل بازار ، عامل سرپوشيدگي و سربازي شايد عمده ترين وجه تمايز فضاي شهري غربي و فضاي شهري اصفهان است . 7 – منظره محوطه مسجد جمعه اصفهان با ايوان شمالي مسجد . در دورة صفوي سنت ساختن ابنيه (( درون نگر )) جاي خود را تا حد زيادي به شهر سازي طبق اصول منظره سازي ( پرسپكتيو ) داد . توسعه جديد شهر اصفهان به سمت جنوب و در امتداد بازار قديم طبق نقشه معيني انجام گرفت . اولين انعكاس شكلي چنين طرح شهري پيدايش (( تك بنا )) بود كه در معماري صفوي ، خاصه معماري سلطنتي به تكامل رسيد . پيوستگي بنا و اصل مجاورت ابنيه با يكديگر جاي خود را به مناظر بي نهايت باز داد . ميدان شاه نقطه مقابل بافت پيچاپيچ بازار قديم است و خود نقطه مركزي يك شبكه شهري منظم و محل تلاقي خيابان هائي است كه شهر جديد را بوجود آورده اند . با مقايسه ميدان شاه با ميدان رويال در پاريس كه حدود يك قرن و نيم بعد ساخته شده ، در مي يابيم كه اين دو ميدان وجوه تشابه بسياري دارند : هر دو مركز عبور و مرور و به صورت مهمترين نقطه در كل شهر در نظر گرفته شده اند . در طرح اين ميدان ها كوشش شده است تا خيابان هاي اطراف از داخل ميدان كاملا” ديده شوند و به اين سبب هر دو را بايد ميدان باز ناميد . اما ميدان شاه برخلاف ميدان رويال كه گرد آن را بناهاي تقريبا” يكسان گرفته ، بوسيله طاق نماهاي كوتاه با اجزاء ساده و تكراري احاطه شده است و چهار بناي اصلي آن مانند چهار نقطه در منظره اي كاملا” باز برپاي ايستاده اند . ( تصوير 9-10-11 ) 14 – نقشه اجمالي اصفهان كه پيوند شهر جديد صفوي را با محور اصلي ( بازار ) شهر قديم نشان ميدهد . 13 – نقشه مجموعه شهر شامل بازار ، كاروانسرا و مدرسه و در سمت چپ خيابان چهار باغ ديده ميشود . 12 – نقشه مسجد شاه با ضلع جنوبي ميدان و قسمتي از بازار سرپوشيده دور ميدان 11 – ميدان رويال ( پاريس ) . 10 – نقشه ميدان شاه اصفهان . 9 – گردشگاه پياده در ميدان شاه ( باغ سازي جديد ) 8 – تمايز فضاهاي مختلف از يكديگر در مسجد جمعه اصفهان و اطراف آن جالب آنست كه با تمام توجهي كه به ايجاد (( شهر باز )) در عصر صفويه ميشده است ، سنت هاي زندگي اجتماعي و شرايط اقليمي همچنان محيط هاي سرپوشيده عمومي را ايجاب ميكنند . در ميدان شاه پياده رو مهمي در نظر گرفته نشد است ، بلكه دور ميدان معبر سرپوشيده اي بصورت بازار و محل عبور و مرور و كسب وجود دارد ( تصوير 12 ) . البته بايد توجه داشت كه از نظر ديد نيز طاق نماهاي دور ميدان را بصورت پرده مسطحي در نظر گرفته اند ، در حاليكه بوجود آوردن دكان و غيره عمقي بوجود ميآورده كه با احساس بصري مزبور مغايرت دارد . هم چنين در نقشه مدرسه مادر شاه و كاروانسرا و بازار شاه عباسي ( تصوير 13 ) ديده ميشود كه با وجود خيابان عريض چهار باغ هنوز تمايل به آن بوده كه (( ورود )) به مدرسه و كاروانسرا از راه بازار سرپوشيده انجام گيرد . البته هر دو نقشه حاكي از آنند كه بازار سرپوشيده ديگر محور اصلي شهرسازي نبوده و جاي خود را به ميدان باز و خيابان باز داده است . 1 – منظور قرون وسطاي اسلامي است . 2 – به انگليسي Place و به فرانسه Lieu 3 – Monument 4 – Continuous Monument . 5 – Contiguity . 6 – Formal Language . 7 – Secular . 8 – Vernacular and High Architecture . 9 – Typologies 10 – طبقه بنديهاي دوگانه مفاهيم از قبيل عمومي / خصوصي ، شرعي / عرفي ، عاميانه / عالي ، لازمة كار تحقيق اند ، اما از اين فرهنگ به آن فرهنگ تغيير ميكنند . از اينرو بايد در نظر داشت كه شناخت معماري در فرهنگ خاصي نه تنها مستلزم دردست داشتن داده هاي فرآورده هاي تجربي است بلكه نيازمند چارچوب مفاهيم مخصوصي است كه اين فرآورده ها در آن حلاجي و تفسير شود . 11 – Inward Looking . كامل بودن فضاي سنتي
پيچيدگي نظام شهري اصفهان
شهر سرپوشيده
بازار يا بناي پيوستة سر پوشيده
نهادهاي عمومي مكان هاي عمومي را بوجود مي آورند
مسجد جمعه يا عامل گردآورندة شهري
شهر صفوي و منظره سازي
” پاورقي ها”
ويرانههاي شهر باستاني استخر
تالاب گاوخوني / زاينده رود / اصفهان
در منتهي اليه رودخانه زاينده رود تالاب گاوخوني در 167 كيلومتري جنوب شرقي اصفهان قرار دارد كه به سبب عدم تخصيص حقآبه خشك شده است. تالابي كه به باتلاق گاوخوني نيز مشهور است امروز ديگر پهنه اي كويري است كه سبب ايجاد ناهمواري هاي ماسه اي در منطقه شده است.
محمد درويش متخصص محيط زيست در اينباره مي گويد: مردم بايد از وضع بوجود آمده در اين تالاب متاثر شوند چرا كه تمامي زمينهاي اطراف تالاب طعمه نمكزارهاي بستر خوني تالاب شده و سرنوشت تلخي را براي منطقه رقم زده است.
باتلاق گاخوني از تالابهاي با ارزش و نادري بود كه در فلات مركزي ايران و در آستانه كوير قرار دارد. گاخوني به معني گاوخانه است و گور خوني هم ناميده ميشود. ظاهرا به علت وجود تعداد زيادي گورخر در گذشته به اين نام معروف شده است.
درويش معتقد است گاوخوني پديده اي نادر بود كه بايد عبرتي براي بي توجهي به هشدار هاي زيست محيطي براي حفظ طبيعت باشد.
تالاب پريشان، طشتك، بختگان، كميجان / فارس
جاده سازي و برداشت بي رويه آب از سفره هاي زير زميني سطح آبهاي زير زميني در سرزمين باستاني فارس را به اندازه اي فرو برده كه حتي دسترسي طبيعت به آن نيز مشكل شده است.
در آستانه سال جديد و احتمال حضور گردشگران بايد گفت كه تالابهاي طبيعي استان فارس به دليل بحران آب در اثر دخالتهاي بي جا و پر تعدد، دچار خسران جبران ناپذير شده اند و امروز سرزمين تاريخ ساز پارس به مدد خشكسالي به دشتهايي خشك و بي آب بدل شده است.
يك متخصص محيط زيست در اين باره مي گويد: سد سازي در اين منطقه عامل بروز چنين فاجعه اي است. سد سيوند، سد ملاصدرا و ديگر سدهاي اين منطقه اراضي فارس را به نمكزارهاي بي آب و علف بدل كرده است.
در كنار درياچه خشك پريشان در كازرون "معبد آناهيتا" به عنوان الهه آب در فرهنگ ايران زمين اما همچنان ايستاده است. معبدي كه از معماري و هنر فوق العاده ايراني بهره برده و در منطقه بيشابور چشم به ديدن مردمي بسته كه آب را مايه روشني مي دانستند.
هامون / انبار غله ايران / سيستان و بلوچستان
حال پريشان درياچه هامون به دليل چاهاي كنده شده و حائل سد كجكي بر روي رودخانه هيرمند در مرز افغانستان رغبت حضور در منطقه باستاني سيستان را از همه مي گيرد. آسمان غبار آلود و خاك ترك خورده بيش از هر چيز نشانه عدم رعايت توسعه پايدار است.
به عقيده ناصر كرمي متخصص محيط زيست، گردشگري پايدار نيازمند رعايت الزامات زيست محيطي و اصول و قواعد ثابت است اما گاهي اكوسيستمهاي طبيعي مثل تالاب هامون چنان در هم تكيده است كه راهي براي عبور از آن را نمي توان يافت.
به عقيده زردتشتيان "سيستان يازدهمين سرزمين نيكويي ]بود[ كه اهورامزدا آن را به بهترين وجهي بيافريند".
بنا بر مستندات تاريخي، سيستان از حيث اراضي و مزارع سرآمد زمينهاي روي زمين بوده، به نحوي كه از يك تخم 500 الي 1000 تخم برداشت مكرر از زمينها ديده شده است و عنوان پر افتخار انبار غله آسيا بر تارك اين مهد تمدن كهن ايران زمين مي درخشد.
اما آنچه حيرت انگيز است خشك شدن هامون سه گانه به عنوان "بزرگترين درياچه آب شيرين فلات ايران" در سالهاي اخير در اين منطقه است.
شادگان / حوض ماهي / خوزستان
تالاب شادگان حوض بي ماهي جنوب اگرچه در سالهاي اخير تلاشهايي براي احياي آن صورت گرفت اما حالا ماهي زنده در آن يافت نمي شود.
پهنه اي آبي كه سفره بر حضور گردشگران گسترده داشت در سايه سار نخلستانهاي خشكيده ديگر نايي براي حضور گردشكران ندارد. درياچه اي كه محل معيشت جوامع محلي و منبع درآمدي براي مردم بود ولي امروز به دليل بار تنشهاي محيطي و آلودگي پسابهاي نفتي و كشاورزي ديگر سلامتش را از دست داده است.
شادگان نامي باستاني است كه رودخانه طاب يا بهقولي يكي از شاخههاي رودخانه خيرآباد با اين نام ناميده ميشود و در جنوب غربي ايران در جنوب جلگه خوزستان حد فاصل شهرستانهاي شادگان، آبادان، ماهشهر واقع است.
تالابي كه در آبان ماه ۱۳۸۳ شهرداري آبادان ۳۵ هزار مترمكعب از زبالههاي نفتي منطقه گيسي را از زير خاك خارج و در آن ريخت و زيستگاه ماهيان بومي و غير بومي را بهم ريخت تا ديگر ماهي ها در آن تخم ريزي نمي كنند.
روزگاري در تالاب شادگان ۱۵۲ گونه پرنده و۴۰ گونه پستاندار ثبت شده بود كه مهمترين آنها دلفين بيني بطري با نام علمي tursiops truncatus است كه حالا شايد فقط خاطره حركات نمايشي زيبا و ديدني اش در يادها مانده است.
درياچه اروميه / بيابان نمك / آذربايجان غربي
درياچه اروميه كه بعد از بحر الميت در اردن بزرگترين درياچه آب شور دنيا است حالا ديگر درياچه نيست كه 230 هزار هكتار از وسعتش تبدل به نمك زارهايي شده كه باد مي تواند بلورهاي نمك را از هم باز كند و سراسر منطقه غرب ايران رامتاثر كند.
محمد درويش در اينباره مي گويد: روزي درياچه اروميه يكي از زيباترين اكوسيتسمهاي تالابي ايران بود ولي امروز ديگر كوير شده است چرا كه بر روي 13 رودخانه از 14 رودخانه ورودي به اين درياچه سد ساخته شد و آب وردي به درياچه گرفته شد و خسارات جبران ناپذيري به بار آورد.
سدهايي كه در اين منطقه ساخته شد پنجه بر گلوي درياچه فشرد و امروز درياچه اروميه از بي آبي نمكزاي شده كه ديگر نه زيستگاه بكر و بي نظير فلامينگوهاست و نه ديگر تلاو خورشيد بر سطح آب درخشندگي سابق را دارد. امروز توده هاي نمك حيات شش ميليون انسان را به خطر انداخته است.
به نظر مي رسد ديگر درياچه اروميه چشم انداز دلنوازي براي گردشگران نباشد. گردشگراني كه براي گذران وقت نوروز خود كوله بار سفر بسته اند، چرا كه اروميه اگرچه باغات سيبش آباد شد اما درياچه چند ميليون ساله اش را از دست داده است.
جنگلها و سواحل / تحمل سر رفته/ شمال ايران
بسياري از ايرانيان نيمه شمالي كشور وقتي استارت سفر را مي زنند به طور غريزي فيلشان ياد جنگلها و درياي شمال مي كنند و به سمت شمال مي روند. شمالي كه نه ديگر جنگلي دست نخورده دارد و نه ساحلي كه موج سهمگيني را تحمل پذير كند.
جنگلهاي تخريب شده
افزايش روز افزون جمعيت و تراكم مشافران در شمال ايران در سالهاي اخير به اندازه اي اكوسيستمهاي جنگلي و ساحلي شمال كشور را تخريب كرده كه بسياري از متخصصان گردشگري و محيط زيست از رفتن مسافران به مناطق شمالي هراسان مي شوند.
ناصر كرمي معتقد است؛ ديگر منطقه اي در شمال ايران نيست كه از تيغ و آتش حضور انسان آسيب نديده باشد و كاش مردم ما مي دانستند ديدن كوير هم مي تواند به اندازه جنگل نشاط انگيز باشد با اين تفاوت كه كوير و بيابان شكنندگي اكوسيتمهاي جنگلي و دريايي را ندارد.
اگر چه در عبور از عرضهاي شمالي و دامنه هاي البرز مشامه گردشگران به بوي نمناك و مرطوب خزري عادت دارد اما به سبب ورود بيش از پيش گردشگران و فشار اكوسيستمي وارده و تخريبهاي صورت گرفته به گفته آمارها، تراكم جمعيت توانسته باعث كاهش تراكم جنگلي منطقه نيز شود.
سالانه ميليونها گردشگر از جاده هاي زيبا و ديدني شمال ديدن مي كنند، حال آنكه كسي از آنها نمي داند كه از حدود پنج ميليون هكتار مساحت جنگل هاي اين منطقه از كشور در دوران باستان ، اكنون 2/1 ميليون هكتار بيشتر نمانده است.
زنگ هاي خطر آنگاه واضح تر به گوش مي رسند كه بدانيم ، مساحت جنگل ها در دهه 40 شمسي حدود 4/3 ميليون هكتار بوده است و اين موضوع سرعت تخريب جنگل ها را طي چهار دهه گذشته نشان مي دهد.
سواحل در خطر شمال
با اين حال بسياري از اكولوژيستها به سبب بار بيش از حد وارده بر سواحل درياي خزر در 50 سال گذشته، معتقدند تحمل سواحل شمال به سر آمده و افزايش جمعيت، بهره برداري بي رويه از منابع، آلوده سازي مناطق ساحلي، توسعه فعاليتهاي ناسازگار با محيط و عدم هماهنگي بين فعاليتها در نوار ساحلي از مهمترين دلائل ايجاد فشار بر اين مناطق است.
اگرچه تلاشهاي بسياري براي ضابطه مند كردن عرصه ها به خصوص سواحل در سالهاي گذشته آغاز شده اما به دلائل مختلف اين اقدامها به نتايج مورد نظر منتهي نشده و كماكان مسائل و مشكلات مناطق ساحلي كشور به طور عام و سواحل شمالي كشور به طور خاص خودنمايي مي كند.
درياي خزر به طول بين هزار و ۳۰ تا هزار و۲۰۰ كيلومتر و عرض آن بين ۲۰۸ تا ۴۸۰ كيلومتر است و مساحت آن با توجه به تغييرات سطح آب متفاوت بوده و در حال حاضر حدود ۳۷۸ هزار كيلومتر مربع برآورد مي شود، عمق متوسط اين دريا حدود ۱۸۰ متر است كه در قسمتهاي جنوبي به حدود هزار متر و در قسمتهاي شمالي تنها به چندين متر مي رسد.
طول خط ساحلي اين دريا حدود شش هزار و۴۴۰ كيلومتر است كه از اين مقدار بيش از پنج هزار و۳۰۰ كيلومتر آن در كشور هاي همسايه شمالي و حدود هزار كيلومتر آن خط ساحلي ايران است، اين طول با احتساب خط ساحلي درون پيكره هاي آبي متصل به دريا، مانند خليج گرگان است، در صورت حذف اين خطوط، طول دقيق ساحلي مستقيم درياي خزر در سواحل ايران حدود ۷۴۰ كيلومتر خواهد بود.
درياي خزر ازجنوب با سه استان سرسبز شمالي در ارتباط است. استان گيلان در غرب، گلستان در شرق و مازندران در ميانه كه در مجموع داراي مساحتي حدود ۶۱/۴۶۵ كيلومتر هستند و 2.83 درصد مساحت كشور را دربرميگيرند.
تنگه واشي / زباله دان گردشگران/ تهران
رودخانه اي كه گردشگران را از دل خود عبور مي دهد بيش از آنكه جاذبه اي براي لذت بردن از ترنم زلال اب باشد وبهانه اي براي گذر شادانه از اين سمت به سمت ديگر رودخانه باشد محل دفع زباله ها يي است كه بر اثر حضور بيش از پيش گردشگران در حاشيه رود به جا مانده است.
گردشگراني كه به اين محوطه مي آيند با غذا و خوراكي هاي مختلف انبوهي از زباله ساخته اند و رودخانه زلال ديگر كرانه اي براي نشستن و پهن كردن سفره شادي گردشگران ندارد.
در اين گزارش توصيه مي شود چشمهاي خود را به روي يادگار نوشته هاي كتيبه تاريخي اين تنگه ببنديد چرا كه در دل اين سنگ نبشته يادگار تاريخ كهن سرزمين ما نهفته است اما اين يادگار تاريخ كه از دوره قاجار به جاي مانده ديگر رنگي به رخسار ندارد.
تنگه واشي در يك كيلومتري شهرستان فيروزكوه قرار دارد كه به عقيده گردشگران مي توان جذاب ترين رودخانه نوردي را در آن تجربه كرد اما بسياري از موسسههاي توريستي، اقدام به برگزاري تورهاي گوناگوني در اين منطقه كرده اند كه به دليل افزايش حجم گردشگران و نبود سامانه مديريت مناسب به شدت آسيب ديده است.
اين منطقه محل رويش گياه كمياب "باريچه" است كه مصارف مهم صنعتي و دارويي دارد ولي به عليرغم هشدارهاي زيست محيطي كه چيدن باريچه به دليل كميابي آن جرم است و پيگرد قانوني دارد اين گياه طبق اظهارات متخصصان گياهشناسي در آستانه انقراض قرار دارد.
خطوط و كتيبه سر در مدرسه و مناره هاي دردشت
كتيبه مناره هاي دردشت كه يكي از آنها ريخته و ديگري باقي است بخط بنائي آجري بر زمينه كاشي فيروزه اي بشرح زير است: " لا اله الا الله محمد رسول الله علي ولي الله حقاً " خطوط سر در مجلل آن بخط بنائي فيروزه اي بر زمينه آجري بشرح زير است : در زير كتيبه خط سابق سر در كه چيزي از آن باقي نمانده در دو شكل مربع مستطيل بخط بنائي فيروزه اي بر زمينه آجري در طرف راست جمله " لا اله الا الله " و در سمت چپ جمله " محمد رسول الله " نوشته شده است . بالاي سكوهاي طرفين سر در بخط بنايي فيروزه اي بر زمينه آجري " يا حنان يا منان " و بر جزرهاي طرفين سر در جملات " الملك الله " و القوت لله " و العزت لله " نوشته شده است.
تزئينات جدار خارجي مناره ها شبيه به تزئينات مناره باغ قوشخانه مي باشد كه در همين دوره ساخته شده و بخط بنايي فيروزه اي بر زمينه آجري تكرار جمله الله اكبر است.
در سه شكل مربع : " يا ديان "
در دو مربع : " يا حنان "
و در دو شكل مربع ديگر : " يا منان "
آرامگاه سلطان بخت آغا
خان سلطان دختر امير غياث الدين كيخسرو اينجو و بموجب كتيبه آرامگاه او كه دختر خسرو شاه بوده در زمان حيات خود سنگ قبر نفيسي براي خود آماده كرده كه پس از قتلش بر مزار او قرار داده شده است و نام او را در كتيبه اين سنگ سلطان بخت آغا مي باشد. سنگ قبر ايشان يكپارچه سماق نفيسي است كه در داخل بقعه آرامگاه او متصل به مناره هاي دردشت است قرار دارد و كتيبه آن بخط ثلث برجسته بشرح زير است :
"هذه الصخره المقدسه انشاتها الخاتون العظمي سلطانبخت آغا ابنه الامير خسروشاه ادام الله توفيقها لنفسها بعد وفاتها في رمضان سنه ثلث و خميسن و سبعمائه"
لازم به توضيح است رقم سال تاريخ اين كتيبه از بين رفته است ولي اين رقم چيز ديگري غير از سبعمائه نمي تواند باشد.
مسجد و منار برسيان
در حال حاضر مسجد برسيان بر پهنهاي به وسعت تقريبى 68 در 53 متر گسترده شده، و شاملِ مجموعهاي است از گنبدخانة مسجد عصر سلجوقى و منار واقع بر گوشة جنوب غربى آن و نيز صحنى واقع در بخش شمالى آن كه بقاياي آثاري از معماري عصر صفوي را بر 4 جانب خود دارد. يك كاروانسراي صفوي نيز به ابعاد 40 در 51/5 متر در كنار مسجد قرار گرفته است " و اركعو و اسجدوا و اعبدوا ربكم و افعلوا الخير لعلكم تفلحون سنه احدي و تسعين و اربعمائه " كه آيه 77 از سوره شريفه حج به اين شرح است : يا ايها الذين آمنوا اركعو و اسجدوا و اعبدوا ربكم و افعلوا الخير لعلكم تفلحون. محراب مسجد برسيانمحراب مسجد برسيان مورخ به سال 498 هجري از نمونه هاي بسيار جالب هنر آجر تراشي و گچ بري دوره سلاجقه است. كتيبه اطراف اين محراب به خط كوفي برجسته آجري بر زمينه تزئينات گچي گل و بوته دار به شرح زير است: در داخل مقرنسهاي آجري محراب مسجد برسيان به خط كوفي ساده آجري بر زمينه گل و بوته گچ بري شده جملات زير نوشته شده است: " الحمد الله " جملات رديف اول قطار يا مقرنس محراب ، شش طاس كه طاس و شمسه و سوسن و مانند اينها از اصطلاحات قديمي كاشيكار ها است به شرح زير است : در رديف دوم نيز چهار طاس است كه يكي از آنها ريزش كرده و سه طاس ديگر شامل جملات زير است : " الله الخبير " " قدير الكبير " "فلله الحمد " " يا حنان " " يا منان " " يا سبحان " " يا ديان " نيز به خط ثلث با آرايش گل و بوته گچ بري شده است. " بسم الله الرحمن الرحيم " " و هوالسميع البصير " در شمسه هاي هلال وسط محراب نيز به خط كوفي مشبك با آرايش گل و بوته جملات زير گچ بري شده است : " يا حنان " " يا منان " " يا سبحان " " يا الله " " يا ديان " " ......... الاعظم .......... الافخم و زوجته ............... " روي اين كتيبه يك رسم فني پنج پر كه به اصطلاح كاشيكار ها كند دو پنج ناميده مي شود در شمسه آن كه ده ترك مي باشد موجود است و در يك دايره به خط ريحان جز كلمات : " .......... الشهيد بكربلا و علي بن ............ " چيز ديگري باقي نمانده است. وجود كلماتي مانند الشهيد بكربلا و علي بن مي رساند كه از چهارده معصوم ذكر شده بوده و يقيناً اين قسمت از بر جاي مانده هاي دوره صفويه در بناي تاريخي مزبور است.
مسجد و منار برسيان
از جمله آثار تاريخي موجود در خارج از شهر اصفهان مسجد و مناره برسيان است. برسيان يا بارسيان كه به احتمال قوي در اصل پارسيان بوده دهكده ايست كه در فاصله 42 كيلومتري مشرق اصفهان در شمال بستر زاينده رود واقع شده و حد فاصل بين بلوك براآن و رودشتين است. ساكنين دهكده نام محل سكونت خود را بيسيون تلفظ نيز كرده اند.
مسجد جمعه برسيان به استناد كتيبه موجود تاريخي محراب آن كه مورخ به سال 498 هجري است و كتيبه مناره آن كه مورخ به سال 491 هجري مي باشد كه در دوره پادشاهي سلطان بركيارق بن ملكشاه سلجوقي ساخته شده است.
ارتفاع منار برسيان در حدود 35 متر و ميله اي منفرد و مدور است. قسمت پايين آن آجر چيني ساده است ولي قسمتهاي بالاي آن داراي تزئينات آجري مي باشد كه در آجر كاريهاي دوره سلجوقي معمول بوده و تا دوره مغول در ايران ادامه داشته است. تزئينات تاج مناره با بدنه آن تفاوت دارد و در اين قسمت است كه كتيبه مناره به خط كوفي ساده و با آجر كه سال ساخت مناره را تعيين مي كند به شرح زير نوشته شده است :
گنبد مسجد برسيانسبك ساختمان و تزئينات داخل محوطه و پوشش داخلي گنبد برسيان بسيار شبيه به گنبد تاج الملك در شمال مسجد جمعه اصفهان است كه اين دومي در سال 481 هجري بنا شده و از لحاظ معماري براي گنبد برسيان كه در تاريخ 491 هجري بنا شده نمونه و سر مشق بوده است.
كتيبه داخل گنبد به خط كوفي ساده آجري از ابتداي سوره فتح سوره مي شود و آياتي چند از اين سوره ذكر مي گردد.
به حساب دقيق مي توان گفت به طور جسته و گريخته نصف كتيبه كوفي آجري دور گنبد ريزش كرده و نصف آن فعلاً باقي است و متاسفانه در نصف باقي مانده سال اتمام گنبد ديده نمي شود و در اثر عدم توجه به تعمير آن ريزش كرده است.
" بسم الله الرحمن الرحيم انعما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الاخر و اقام الصلوه و آتي الزكوه و لم يخش الا الله فعسي اولئك ان يكونو من المهتدين في شهر الله المبارك رمضان سنه ثمان و تسعين و اربعمائه "
در يك شمسه وسط محراب :
" الملك لله " " العظمه لله " " القدره لله " " القوه لله " " المنه لله " " العزه لله "
و اين جملات :
بر ازاره هاي وسط محراب اين جملات نقش بسته است :
در محور محراب و مناره مسجد برسيان در ضلع شمالي آن و خارج از گنبد سلجوقي در دوره صفويه نيز الحاقاتي بعمل آمده است و قسمتي از يك كتيبه معرق نفيس كاشيكاري و ديوار ها و هلال هايي از آن الحاقات هنوز موجود است. از كتيبه خط ثلث كاشيكاري معرق اين قسمت بيش از چند كلمه زير باقي نمانده است :
تالار عمارت عالي قاپو از الحاقات دوره شاه عباس دوم
(يا الله) .......شهنشاه دين (يا محمد) داور دين پرور ايران زمين (يا علي مدد) ملب درگاه علي فخر شهان (يا الله) حامي دين نبي ....... (يا محمد) آنكه زآب رحمت و خاك بهشت (يا علي مدد) دست قدرت طينت گردون سرشت (يا الله) پايه ايوان قدرش بيحجاب (يا محمد) باشد آن جائيكه سر زد آفتاب (يا علي مدد) منتظم باشد از گردون مآب ( يا الله) ..... ملت همچون آنجناب (يا محمد) ........ (يا علي) شاه دين شاه زمان حسين (يا الله) بن سليمان اين سليمان بارگاه. هوالله ناصرالدين شاه قاجار در زمان ناصرالدين شاه قيصر پاسبان شد زتعمير علي قاپي جهان رشگ جهان السلطان بن السلطان 1274 دلا تاريخ تعمير علي قاپي است اين انشاء كه شد از ناصرالدين شاه اين نيكو بنا احيا
به طبقه سوم عمارت عالي قاپو در دوره سلطنت شاه عباس دوم تالاري با 18 ستون از چوب چنار اضافه شده است كه ستونهاي آن با آينه پوشيده مي شده و سقف آن با صفحات بزرگ نقاشي روي آلتهاي چوبي تزيين شده است. با يك نظر به ساختمان اين تالار الحاقي بودن آن به عمارت اصلي واضح مي شود. در وسط اين تالار حوض از مرمر و مس قرار دارد كه داراي فواره هايي بوده و در مراسم مخصوص ، آب از آنها جستن مي كرده است. اصولاً توجه به ساختمان تالارها با حوض و جهش آب از فواره يا شيرهاي سنگي از اختصاصات بناهاي دوره شاه عباس دوم است و اين كيفيت در تالار چهلستون و تالار عمارت آينه خانه كه در دوره سلطنت اين پادشاه به اتمام رسيده بخوبي مشاهده مي شود.
ديوارهاي تالار عمارت عالي قاپو بطوريكه عيان است داراي دو پوشش تزئيناتي مي باشد كه بر روي هم قرار گرفته اند. پوشش زيرين تزئينات عهد شاه عباس دوم است و پوشش بعدي تزئيناتي است كه به ذوق و سليقه شاه سلطان حسين در تالار اين كاخ اضافه شده است. تزئينات نقاشي و اشعاري بخط نستعليق قرمز رنگ بر زمينه گچ سفيد در زير قشري از گچ ديگر كه در اواخر عهد قاجاريه دو پوشش عهد صفوي را مستور نموده بوده است آسيب زياد ديده معذلك در بعضي قسمتها تشخيص اين تزئينات و بعضي خطوط كه در سنوات اخير از زير گچ خارج شده امكان پذير شده است.
كلمات و مصرع هايي از اشعار منقوش بر ديوار عمارت عالي قاپو كه از تعميرات يا اضافات دوره شاه سلطان حسين حكايت مي كند و هنوز قابل خواندن است به شرح زير مي باشد:
اشعار محمد بيك فرصت راجع به ساختمان ايوان عالي قاپو
در سال 1053 هجري شاه عباس دوم به ميرزا تقي الدين محمد وزير اعظم خود دستور داد معماران عاليقدر در عمارت عالي قاپو رو بطرف ميدان نقش جهان تالاري بنا نمايند و روز پنج شنبه بيست و چهارم شهر ذي القعده سال 1053 بناي اين تالار گذاشته شد و در عرض اندك مدتي به اتمام رسيد. شاعري موسوم به محمدي بيك متخلص به فرصت كه توپچي سركار شاهي بود در تاريخ بناي تالار اشعاري را سروده است.
الواحي از كاشي بر جبهه شرقي عمارت عالي قاپو از تعميرات دوره ناصرالدين شاه قاجار
چهار جانب عمارت عالي قاپو در دوران پادشاهي شاه عباس اول و شاه عباس دوم با كاشي هاي خشتي خوش نقش تزيين شده بوده كه توأم با درها و پنجره هاي نفيس آن منظره اي بس جالب به اين عمارت تاريخي مي داده است و موجب نهايت تأسف است كه ازآن همه در و پنجره فقط يك پنجره در طبقه سوم عمارت بر جاي مانده و بقيه آنها به تاراج رفته است.در دوره سلطنت ناصرالدين شاه قاجار كه مختصر توجهي نسبت به تعمير بعضي بناهاي تاريخي اصفهان شده در عمارت عالي قاپو هم ظاهرا كارهايي صورت گرفته كه به طور حتم تعويض طره هاي فوقاني عمارت يكي از آن جمله كارهاست و به اين مناسبت بجاي كاشي هاي خشتي گل و برگ عهد صفويه بر جبهه بالاي سردر ورودي فعلي كاشي هاي ديگري كه در بين آنها سه لوح خط نيز جاي داده شده قرار داده اند. عبارات اين سه لوح اشعاري است كه شاعري به نام كفاش سروده و ضمن تعميرات سال 1274 هجري قمري به خط نستعليق سفيد در هم بر زمينه لاجوردي به جاي كاشي هاي عهد صفويه نصب شده است.
عبارات و اشعار لوح وسط اين كاشي كاري به شرح زير است:
باده دولت بجامش تا درآيد آفتاب سكه شاهي بنامش تا بگردد آسمان
لوح سمت راست:
ناظمه كفاش
لوح سمت چپ :
تا علي در عالم امكان ولي الله باد صدر اعظم در پناه ناصرالدين شاه باد