برچسب ها : | ارسال شده در
|
(0) نظر جغرافياي طبيعي و اقليم استان |
|
شكل ناهمواريهاي استان گلستان به گونهاي است كه به روشني ميتوان آنها را به دو قسمت جلگهاي و كوهستاني تقسيم كرد. امتداد و جهت رشته كوههاي البرز، به صورت ديواري مرتفع در مسافتي طولاني، خط ساحلي و جلگههاي كنارهاي درياي خزر را محصور كرده است، بدين علت، تقريباً در سراسر استان شيب زمين از ارتفاعات به سوي جلگه و درياي خزر (از شمال به جنوب به سوي سواحل جنوبي و از شرق به غرب به سوي سواحل شرقي دريا) كاهش مييابد. در محل تلاقي جلگه و كوهپايههاي شمالي البرز، به علت شدت فرسايش و تراكم آبرفت، قسمتي از ناهمواريهاي قديمي به وسيلة رسوبات جديدتر پوشيده شده و تنها در بعضي نقاط به صورت تپه ظاهر شدهاند. در قسمتهاي پائين دست جلگهاي سواحل جنوبي و شرقي درياي خزر، تپههاي ماسهاي ساحلي تحت تأثير نسيم دريا و بادهاي محلي، تشكيل شده و سدي طبيعي و كم ارتفاع بين دريا و جلگه پديد آوردهاند. پديدة تشكيل تپههاي ماسهاي در حال حاضر فقط در سواحل جنوبي خزر انجام ميشود، در حالي كه در سواحل شرقي، (از بندر تركمن تا ارتفاعات غربي خراسان) در سطح جلگه، تپههاي ماسهاي سخت و تثبيت شدهاي وجود دارند كه در گذشتههاي دور تشكيل شدهاند. همچنين در قسمت جلگههاي استان گلستان رسوبات ضخيم لُسي به صورت تپه ماهور نسبتاً مرتفع درآمدهاند. حداكثر گسترش غربي اين رسوبات به شهرستانهاي بهشهر و نكا در استان مازندران محدود است. رشته كوههاي البرز كه بر اثر كوهزايي آلپي دورة ترشياري تشكيل شده است، در طول بيش از 750 كيلومتر، جلگههاي ساحلي استان مازندران و استان گلستان را از قسمت داخلي ايران جدا نموده است. نيمة شرقي البرز، بين درة رود بابل تا درة خوش ييلاق (مسير رود نوده كه شاخهاي از رود گرگان است) قرار دارد. و به تدريج در جهت شمال شرق از ارتفاع آنها كاسته ميشود. رشتة جنوبي، شامل كوههاي «ابركوه» است كه بلندترين نقطة آن در «قلة شاوار» به 3945 متر ميرسد. رشتة شمالي، «شاهكوه» نام دارد كه به صورت ديواري در مقابل جلگه گرگان قرار دارد و ارتفاع آن در قلة پيرگودكوه حدود 3204 متر است. دنبالة البرز شرقي به تدريج در شرق و شمال شرقي استان به كوههاي آلاداغ و به قسمتهاي غربي كپه داغ متصل است. در حوالي جنگل گلستان كوههاي نسبتاً مرتفعي از جمله كوه نارچي به ارتفاع 2400 متر، و در شمال و شمال شرقي رشته كوههاي كم ارتفاعي مانند گلي داغ (كمتر از 1000 متر) و نارلي داغ تا نوار مرزي تركمنستان پراكندهاند كه به وسيله شاخههاي رود گرگان و اترك به شدت بريده شدهاند. در پيدايش و گسترش جلگههاي ساحلي استان گلستان، عواملي از قبيل ميزان آب و وسعت حوضه رودها، شيب بستر رودها، مقاومت سنگها و عمق دريا مؤثر بودهاند. اين عوامل در هر نقطه، با توجه به شرايط محلي، به نسبتهاي مختلفي با هم تركيب شده و توجيهكنندة ويژگيها و تفاوتهاي محلي و ناحيهاي جلگه ساحلي هستند. استان گلستان، با توجه به موقعيت جغرافيايي خود، تحت تأثير عرض جغرافيايي، ارتفاع و امتداد رشته كوههاي البرز، ارتفاع سطح زمين، دوري و نزديكي به دريا، بيابانهاي جنوبي تركمنستان، وزش بادهاي محلي و ناحيهاي و پوشش متراكم جنگلي قرار ميگيرد. بدين جهت، با اين كه وسعت كمي دارد و برخلاف عموم كه آب و هواي آن را در كل معتدل ميدانند، آب و هواي گوناگوني دارد. شمال شرق استان، به ويژه در شرق درياي خزر و حد فاصل گرگان رود تا مرز تركمنستان، به علت دوري از اثرات درياي خزر، كاهش ارتفاعات البرز شرقي، وسيع بودن جلگة ساحلي و نزديكي به بيابانهاي قره قوم و قزل قوم در جمهوريهاي آسياي ميانه، تغييرات محسوسي در آب و هواي معتدل مرطوب خزري (خزري شرقي) پديد ميآيد و شرايط خشكي و گرماي هوا تشديد ميشود و رفتهرفته به اقليم نيمه خشك (نيمه بياباني) تبديل ميشود، و ميزان بارندگي سالانه كاهش مييابد. همچنين به علت كاهش رطوبت هوا، دامنة گرما افزايش مييابد و اختلاف شديدي بين دماي شب و روز و دماي سردترين و گرمترين ماههاي سال به وجود ميآيد كه مشخصة اصلي آن، تابستانهاي گرم و خشك طولاني (5 تا 6 ماه) و زمستانهاي نسبتاً سرد و باراني است. به علت پيشروي تودة هواي سردسيري، تعداد روزهاي يخبندان آن نيز بيشتر است، ولي ريزش برف به ندرت اتفاق ميافتد. به علت نزديكي به ارتفاعات شرقي، از جمله شهرهاي كلاله و مينودشت، تغييرات ديگري در آب و هواي استان ايجاد ميشود و با افزايش باران و اعتدال دما، شرايطي مشابه آب و هواي معتدل مرطوب خزري پديد ميآيد. |
1
برچسب ها : | ارسال شده در
|
(0) نظر منطقه حفاظت شده جهان نما |
|
منطقه حفاظت شده جهاننما كه از نام يك دهكده ييلاقي در دامنة آن اقتباس شده است، در سال 1352 براساس مصوبه شوراي عالي حفاظت محيط زيست با وسعتي معادل 30650 هكتار به عنوان منطقه حفاظت شده اعلام گرديد. اين دهكده و دهكدههاي متصل به آن مانند سعدآباد محله، آب دره و غيره كه در درون منطقه حفاظت قرار گرفتهاند، از سالهاي قديم محل گذران اوقات فراغت مردم گرگان بوده است. اين منطقه در ارتفاعات جنوب گرگان و جنوب شرقي كردكوي قرار گرفته است. پستترين نقطه آن 600 متر و بلندترين نقطه آن 1068 متر از سطح دريا ارتفاع دارد. پوشش گياهي منطقه به دليل شرايط آب و هوائي مناسب بسيار متنوع است، ولي متأسفانه در اثر دخل و تصرفات انساني و چراي مفرط و بيرويه دامها و احداث جادهها و امثالهم دچار تغييرات و مشكلات شده است. به طور كلي جامعه غالب گياهي منطقه عبارتند از: درختان پهنبرگ همراه با علفزارها و بوتهزار و گونههاي ارس و درختچههاي پهنبرگ شامل راش، آزاد، زرشك، ممرز، سرخدار، كلاه ميرحسن، بلند بازو، نمدار، گل گاوزبان، كچف، ارس و درمنه. از زيستگاههاي عمده منطقه، تركت را ميتوان نام برد كه بخشي از منطقه امن جهاننما را تشكيل ميدهد و زيستگاه عمده مرال شوكا، پلنگ، خرس، خوك وحشي و گرگ است. يكي ديگر از زيستگاهها چلستان است كه در محدودة آن مرال، خرس، گرگ، پلنگ و قوچ و ميش و كل و بز يافت ميشود. البته گاو موزيكش و زيستگاههاي اطراف آن منطقه مناسبي براي مرال، شوكا، خرس، پلنگ و ديگر گونههاي جنگلزي است كه در جنوب آن قوچ و ميش زيست ميكند. زيستگاههاي قلقله، آقرضا، چكلگدا، لنده كوه، تالو، خوش دستي، لندو و مغزي از زيستگاههاي كل و بز و قوچ و ميش است و در بعضي از قسمتهاي آن مرال نيز زيست ميكند. زيستگاههاي شربت، كوليجال، سوته و گرمه توهم محل زندگي خرس، شوكا، مرال و پلنگ است و در قسمتهاي صخرهاي آن كل و بز زيست ميكنند. منطقه حفاظت شده جهاننما به علت كوهستاني بودن منطقه و پوشش بوتهزاري و علفزاري در كنار درختزارهاي تنك، گونههاي بسيار باارزشي از پرندگان را در خود جاي داده است كه در بين آنها كبك دري، عقاب طلائي و هما نيز ديده ميشود. در جهاننما گونههاي مختلفي از پرندگان مانند شكاريها، لاشخورها، طرقهها، جغدها، كبوترها، زنبورخورها، سسكها، سعوها، عقابها، كلاغهاي زرد پرهها و غيره را ميتوان مشاهده كرد. پستانداراني مانند مرال، شوكا، كل، بز، قوچ، ميش، پلنگ، خرس، گرگ، راسو، شغال، خارپشتها و دوزيستان نيز در منطقه يافت ميشود كه به علت شكار بيرويه، تعداد جمعيت آنها شديداً كاهش يافته است. چشمهسارهاي زيادي در داخل منطقه حفاظت شده و محيطهاي اطراف آن وجود دارد كه سرچشمه بسياري از رودخانههاي بزرگ و كوچكي است كه به عنوان ذخاير منابع آبي محسوب ميشود كه به خارج از منطقه جريان مييابند. در ذيل به تعدادي از رودخانه و چشمههاي مهم منطقه حفاظت شده جهاننما اشاره ميشود: رودخانههاي سفيدرود، تركت، مغزي، چهارباغ. چشمههاي زيارت، مغزي، مارسنگ، اسبومرگاه، شاهپسند، تركت، حاجيآباد، گچيان، مراد چشمه، قل قله، وارا، خوشدستي، كلي چال، قورمه تو، پائيز بن، قلعه سرك. آثار قديمي منطقه نيز عبارتند از: آب انبار، قبرستانهاي قديمي در كمرسرك و جلنيگ بلنيگ، امامزاده رضي و مرضيه در مرز غربي و برج رادكان غربي در غرب منطقه. |
|
2013
پناهگاه حياتوحش ميانكاله |
|
اين پناهگاه مشتمل بر خليج گرگان، جزيرة آشوراده و شبه جزيرة ميانكاله است كه حدود هفت هزار هكتار وسعت دارد و به عنوان يكي از ذخاير زيست محيطي كرة زمين از سوي يونسكو به ثبت رسيده است. پناهگاه ميانكاله، تنها بازمانده از مناطق نيمه مشجر سواحل درياي خزر است و بهشت آبزيان و پرندگان مهاجري است كه همه ساله در فصل زمستان از كشورهاي سردسير شمالي به سوي آن پرواز ميكنند و به زمستان گذراني ميپردازند. از انواع اين پرندگان ميتوان اردك ماهيهاي وحشي، غاز، قو، فلامينگو (مرغ آتشين) و پليكان (مرغ سقا) را نام برد. پرندگان بومي مثل قرقاول، دراج و زنگوله بال هم در پيرامون آن زندگي ميكنند. از اين پناهگاه حياتوحش، ميتوان ضمن استفادههاي علمي ـ آموزشي، بهرهبرداريهاي سياحتي وسيعي به عمل آورد كه در حال حاضر نيز به طور محدود صورت ميگيرد.
|
|
1
برچسب ها : | ارسال شده در
|
(0) نظر موسيقي محلي |
|
موسيقي مردم تركمن در سيماي «اوزان»ها كه «بخشي» و «باغشي» هم گفته ميشوند، متجلي است. اوزانها زبان گويا و روايتگر رنجهاي مردم خود هستند و كارشان ريشه عميقي در آيين شادماني و پرخواني (جادوپزشكي ـ موسيقي درماني) دارد. ميتوان اوزانها را پايهگذار و آفريننده همه آثار بنيادي موسيقي ترك زبانان دانست. به عبارت ديگر اوزانها سوك، شادي و رزم و بزم اقوام ترك زبان را با واژگاني ساده و آهنگهايي موزون و دلنشين بيان ميدارند. نامدارترين «اوزان» در فرهنگ تركي روزگار پس از اسلام، شخصيتي به نام «قورقودآتا» يا «دده قورقود» است. امروزه نسل بعدي اوزانها را در تركمن صحرا «باغشي» يا «بخشي» مينامند. بخشي به كسي اطلاق ميشده است كه خط اويغوري را ميتوانسته به خوبي بخواند و گمان ميرود واژه «بخشي» قدمتي بيش از 250 تا 300 سال نداشته باشد. قوم تركمن به خاطر سركوبهاي مكرر از سوي خانها، زمينداران منطقه و دولت مركزي كه در مورد آنها اعمال ميشد، هيچ وقت نميتوانستند خواستههايشان را صريح بيان كنند، براي همين با موسيقي خواست خود را بازگو ميكردند و شايد به همين دليل است كه موسيقي تركمني يكي از تجريديترين و در نوع خود پيچيدهترين انواع موسيقي در نواحي مختلف ايران است. بخشي تركمن در همه جا كه باشد، با دوتار و آدواز، از تاريخ قوم خويش ميگويد. بخشيها حرفهاي زيادي براي گفتن دارند و شايد به همين دليل است كه «رقص» برخلاف ساير اقوام، در ميان تركمنها جاي چندان ويژهاي ندارد. بخشي تركمن حتي در عروسيها و مجلسهاي شادي نيز سخن از زندگي و تاريخ حماسه بار خود ميگويد، حرف مردم خود را، اما شاد نميگويد، با غرور و استوار ميگويد. تداوم اين موسيقي از طريق مجلس عروسي با وجود تضاد و تفاوت ظاهري ميان محتواي آن و مراسم عروسي، خود نشاندهنده ويژگي و پيچيدگي خاصي است كه در فرهنگ و سنتهاي تركمن موجود است. موسيقي تركمني (كه تعداد نغمههاي آن بالغ بر 500 آهنگ است) براساس چهار مقام اصلي، يعني «مخمس»، «تشنيد»، «غثريق لار» و «نوايي» است. اين مقامها در چهار شيوه يا سبك مختلف و در نواحي يا تيرهةاي خاص قابل اجرايند. اين چهار سبك را ميتوان به صورت «گرگان يولي» كه نسبت به ساير شيوهها سادهتر است، «دامانايولي» كه بيشتر به شيوه اجراي تركمنهاي خراسان نيز معطوف است و از شيوه گرگان يولي بيشتر است، «ماري يولي» و «خيوه يولي» نام برد. متون آوازهاي تركمني نيز به دو دسته تقسيم ميشود: دسته اول شامل داستانهاي منثور و منظوم از قبيل «زهره و طاهر»، «غريب و شاه صنم»، «زينالعرب»، «صياد و همراه»، «يوسف و احمد»، «كوراوغلي» و ... كه متن اين داستانها به زبان تركي و با داستانهاي اجرا شده توسط عاشيقهاي آذربايجان يكسان است. دسته دوم شعرهاي برگرفته از شاعران كلاسيك تركمن چون «مختوم قلي فراغي»، «قرباندردي ذليلي»، «آنه قليچ مأتابي»، «ملانفس»، «مسكين قليچ» و ... است. شعرهاي ديگري هم در آوازها خوانده ميشوند كه سروده شاعران گمنام تركمن است. در موسيقي تركمني دو تار مهمترين ساز است. اين ساز را چون از قديم از چوب درخت توت ميساختند «توت تار» و به خاطر خشك كردن چوب در تنور «تامديده» و به علت استفاده از دو سيم روي آن «دوتار» ميناميدند. البته در قديم وترهاي دوتار از جنس ابريشم تابيده شده بود، اما امروزه از سيم فولادي استفاده ميشود. |
|
2032
1
برچسب ها : | ارسال شده در
|
(0) نظر زبان |
|
زبانهاي رايج در اين استان عبارتاند از فارسي، مازندراني، زابلي. كتولي و تركمني. فارسيزبانها در مركز استان سكونت دارند. مازندرانيها در شهرهاي غربي (كردكوي - بندرگز - نوكنده) و روستاهاي غربي استان(حد فاصل شهر گرگان تا مرز استان مازندران) كتوليها بيشتر در اطراف شهرستان علي آباد كتول و تركمنزبانان در بخش شرقي و شمالي استان سكونت دارند.
|
1
برچسب ها : | ارسال شده در
|
(0) نظر |
مراسم پرخواني |
|
تركمنها قبل از پذيرش دين اسلام به خاطر شرايط سرزمينشان كه آسمان و نور آن باشكوهتر از هر سرزمين ديگر به چشم ميآيد، به «تانگري» يعني روح آسمان اعتقاد داشتند. تانگري قدرتي نامرئي و مافوق همه چيز و همه كس بود كه در فرهنگهاي امروزي ترك زبانان مترادف با خداوند متعال معني شده است. «سمن» رهبر روحاني آنان و «سامانيسم» آيين آنها بود. طبق آيين ساماني، دنيا از طبقههاي متعددي كه بر روي هم قرار دارند تشكيل شده است و انسان براي رسيدن به اين مرتبه «سمن» بوده است. سمنها با برگزاري آيين مخصوصي بر بالاي بلنديها، انسان را در جهت رسيدن به مقصود ياري ميكردند كه بعد از پذيرفتن اسلام توسط تركمنها، اين مراسم رنگ اسلامي به خود گرفت و تحت عنوان آيين ذكر يا «پرخواني» به صورتهاي گوناگون زنده نگه داشته شد كه امروزه به اشتباه مراسم پرخواني «رقص خنجر» ناميده ميشود. پرخواني يكي از آيينها و سنتهاي بسيار قديمي مردم تركمن است كه تا چند دهه پيش برگزار ميشد. اما امروزه اين سنت تنها ظاهري نمايشي دارد و به صورتي ناقص اجرا ميشود. پرخواني حاوي جنبههاي ويژهيي از «روان درماني» است و ريشه در «سامانيسم» دارد. در اين آيين نوازنده دوتار يكي از افراد اصلي گروه پرخواني است كه رهبري مراسم را در دست دارد. پرخواني بر بالاي بلنديها ميرود و انجام رقصهاي ويژه و خواندن وردها و ذكرها با روح نياكان خويش تماس ميگيرد و از آنها استمداد ميطلبد تا در شفاي خسته دلان و بيماران روحي، سمن را ياري دهد. مراسم پرخواني، معمولاً در يكي از روزهاي خوش يمن، به ويژه شبهاي جمعه برگزار ميشد. پس از نماز مغرب، ياران پرخوان بيمار را ياهو ياهو گريان در حالي كه كتفش را بستهاند به اتاق مخصوص ميبرند و در كنار اجاقي پر از آتش مينشانند. گردانندگان آيين، يك قبضه شمشير برنده و يك عدد كفگير آخته را كه از ابزارهاي اصلي پرخواني است از قبل در آتش ميگذارند. به تدريج ياران پرخوان و هم آوازان حاضر در جلسه، بيمار، پرخوان و نوازنده دو تار را در حلقهيي محاصره ميكنند به صورتي كه راه فرار وجود نداشته باشد با اشاره پرخوان، نوازنده دوتار آرامآرام به نواختن آغاز ميكند. پرخوان به تدريج به وجد ميآيد و با خواندن شعرهايي از عارفان و صوفيان تركستان چون «صوفيالله»، «مشرب» و ... شروع به چرخيدن به دور بيمار ميكند. مجلس به تدريج اوج ميگيرد. ياران پرخوان در مجلس و زنان آبادي، بيرون از مجلس به همآوايي با پرخوان ميپردازند و از روحهاي بدنهادي كه روح و جسم بيمار را آزرده كردهاند، ميخواهند كه كالبد بيمار و قبيلهشان را ترك كند. اين مراسم در حال حاضر تقريباً منسوخ شده و به ندرت اجرا ميشود. |
|
مراسم طلب باران |
|
اگر باران نبارد مراسمي به نام «سويي قازان» برپا ميشود. اهالي محلدر يك چهارشنبه گوسفندي كشته و در مسجد به خواندن دعاي مخصوص ميپردازند. هنگام دعا دستها كشيده است، انگشتان را به طرف پايين ميگيرند و طلب رعد و برق و نزول باران ميكنند. پس از دعا و صرف غذا در گروههاي سني تا چهل نفري به همراه روحاني به در منازل مردم رفته و آرد جمع ميكنند. اگر اهالي منزل خواستة آنها را برآورده كنند، دعا ميكنند و سپس با اين آرد، آش ميپزند و ميان مردم تقسيم ميكنند. اين رسم كه در ميان گوگلانها به «توي تاتان» معروف است با جمعآوري و فروش آردها و دادن صدقه، در شب بعد پايان مييابد. يكي ديگر از مراسم مربوط به طلب باران «باسلاشماق» است كه ضمن آن جوانان به روستائي كه چشمه يا رودخانه دارد هجوم ميبرند و سعي ميكنند چند نفر از اهالي آنجا را گرفته و در آب بيندازند يا با سطل روي آنها آب بريزند (نوعي نمايش نمادين قرباني كردن براي رودخانه) در اين حالت تنها ياران فرد دستگير شده حق دارند به كمكش بشتابند و او را از دست آن افراد نجات دهند.
|
1
برچسب ها : | ارسال شده در
|
(0) نظر امامزاده روشن |
|
اين آرامگاه در روشنآباد گرگان در وسط باغ و قبرستان واقع شده است. ساختمان اصلي اين بنا به قرن نهم هجري قمري تعلق دارد. دو لنگه درِ نفيس آن تاريخ سال 865 هجري قمري را دارد. اين بنا در نتيجه تعميرات دورههاي بعد به صورت جديدي درآمده است. صندوق روي مرقد داراي تاريخ 879 هـ . ق است و نام سازنده آن، استاد حاجي عبدالله كه به خط رقاع بر روي آن حك شده است. اين بنا تحت شماره 358 به ثبت تاريخي رسيده است.
|
|
امامزاده نور (اسحاق) |
|
امامزاده اسحاق بن موسي بن جعفر يكي از مفاخر معنوي و روحاني شهر گرگان، در محله سرچشمة اين شهر واقع شده و بناي آن قدمتي 600 ساله دارد. اسحاقبن موسي بن جعفر برادر تني حضرت امام رضا (ع) است. اكثر كساني كه به زيارت اين امامزاده ميآيند دانشجويان، محصلين و افراد زير 30 سال هستند. يكي از نكات جالب و ديدني در خصوص اين امامزاده، آن است كه هنگام تحويل سال نو بيش از 2000 نفر در امامزاده نور گرگان تجمع ميكنند و پس از پايان مراسم تحويل سال به همة آنها كارتهاي تبريك، نقل و سكه اهداء ميشود.
|
|
امامزاده هنديجان |
|
اين امامزاده در 20 كيلومتري جنوب روستاي هنديجان نوكنده گرگان و در دامنة رشته كوه البرز و در مسير جادة كوهستاني نوكنده به دامغان قرار دارد و يكي از زيارتگاههاي مردم بومي محسوب ميشود.
|
سوغات گلستان |
|
جاجيم، صنايع دستي، ماهي، خاويار، پنبه، حلوا اماج، نان شيريني (زنجفيلي، نون عيدي، قُطاب، پشت زيك (كنجدي)، پادرازي)، قالي، قاليچه، پشتي تركمني. |
|
1
برچسب ها : | ارسال شده در
|
(0) نظر مسجد جامع گرگان |
|
بناي اصلي مسجد جامع گرگان در محلة نعلبندان اين شهر واقع شده است. با توجه به وجود مناره آجري دوره سلجوقي، بناي اوليه مسجد نيز به همان دوره تعلق دارد و در دورههاي بعدي به طور گسترده بازسازي، تعمير و تزئين شده است. در حال حاضر به غير از مناره، اثر ديگري از بناي اوليه مسجد بر جاي نمانده است. بيشتر بازسازيها در دوره تيموري، صفوي و دورة حاضر صورت گرفته است. بناي مسجد با طرح مربع مستطيل، وسعتي حدود 1600 مترمربع را در برميگيرد و شامل صحن وسيع مستطيل شكل، ايوانهاي شرقي و غربي، شبستانهاي چهار گوشة بنا، وروديهاي شمالي و جنوبي، منارة دورة سلجوقي و كتيبهها و سنگ نوشتههاي تاريخي است. منارة آجري بنا با طرح استوانهاي تزئين آجركاري و كتيبه كوفي آجري دارد و قابل مقايسه با ديگر منارههاي دورة سلجوقي است. به نظر ميرسد كه بخش فوقاني منار ويران شده و به جاي آن يك مأذنه چوبي در دورههاي بعد جايگزين شده است. از آثار نفيس و تاريخي مسجد ميتوان به در و منبر چوبي منبتكاري شده و فرامين و سنگ نوشتههاي پادشاهان صفوي و افشاريه اشاره كرد. درِ قديمي و منبت مسجد كتيبهها و كندهكاريهاي زيبايي دارد كه براي نگهداري و حفاظت برداشته شده و به جاي آن درِ جديدي قرار داده شده است. منبر نفيس و تاريخي مسجد نيز داراي كتيبههايي است كه براساس متن آنها، اين مسجد و منبر يكبار در سال 895 هـ . ق در زمان پادشاهي معينالدين ابوالقاسم بابر ـ حاكم هرات ـ توسط امير باباحسن ـ فرماندار استرآباد ـ و بار ديگر در سال 1018 هـ . ق در زمان شاه عباس اول توسط قطبالدين احمد بن ملا علي استرآبادي و سرانجام به سال 1157 هـ . ق در زمان نادرشاه افشار توسط حاجي قربان آقا ـ ناظر محمدحسين خان قاجار بيگلر بيگي استرآباد ـ تعمير و بازسازي شده است. فرامين و وقفنامههاي موجود در مسجد داراي تاريخهايي از اوايل دورة صفوي تا اوايل دورة قاجاريه است و موضوعات مختلفي را شامل ميشود. |
مسجد گلشن |
|
اين بنا نزديك چهارراه ميدان شهر گرگان واقع شده است. بناي اوليه مسجد را به دوره صفويه منسوب ميدانند كه در دورة قاجاريه تعمير و بازسازي شده است. اين مسجد در سالهاي اخير عليرغم ثبت تاريخي، تخريب و مسجد جديدي با اسلوب مشابه مسجد قديمي جايگزين آن شده است. گفته ميشود كه ايوان جنوبي مسجد به بناي اوليه مربوط است، اما ظاهر بنا نشان ميدهد كه به صورت كامل بازسازي و تزئين شده است.
|
|
|
مسجد امام حسن عسگري (ع) |
|
اين مسجد در شهر گرگان واقع شده است. بناي فعلي آن بعد از پيروزي انقلاب اسلامي احداث شده و فاقد جنبههاي تاريخي و هنري است. آنچه كه به اهميت تاريخي اين بنا مربوط ميشود، يك قدمگاه نسبتاً قديمي است كه در كنار مسجد واقع شده است.
|
1
برچسب ها : | ارسال شده در
|
(0) نظر قربان بايرام |
|
عيد قربان كه مهمترين جشن تركمنهاست در روز دهم ذيحجه با قرباني كردن دامها برگزار ميشود. مراسم اين عيد از روز هفتم ذيحجه شروع ميشود، اين روزها را، روزهايي كه از بوي خوش جشن، خبري دهد، مينامند. در اين روز خانه و تمام اسباب وسايل را تميز ميكنند روز هشتم روز «عيد مردگان» است كه براي مردگان «پاسدق» نذر ميكنند كه نوعي نان است. روز نهم «ديري عيد» روز زندههاست و بهترين و تميزترين لباسهايشان را ميپوشند. شب قبل از عيد استحمامي مخصوص ميكنند كه به آن «قربان شوره» ميگويند. دهم يا «قربانليق» روز قرباني كردن در راه خداست. روزهاي يازدهم و دوازدهم روزهاي صدقه دادن يا «چاقرمق» به معني دعوت كردن است و براي خوردن آبگوشت قرباني، همديگر را دعوت ميكنند. روز عيد قربان بنا به تكليف شرعي هر كسي به حدي كه شرع معين كرده است، گوسفند يا بز يا گاوي را ذبح ميكند. چنانكه كسي يك اسب و يك جفت گاو براي شخم زدن داشته باشد (امروزه يك موتور سيكلت و تراكتور، دو گاوي كاري حساب ميشود) قرباني بر او واجب است. صبح روز عيد مردان براي نماز جماعت به مسجد رفته و نماز عيد قربان ميخوانند و پس از آن در موقع ذبح چالهاي در زمين حفر ميكنند و وسط آن قدري برآمدگي خاك را باقي ميگذارند، روي آن مقداري خاكستر، نمك و گندم (آرد) ميگذارند. وقتي خون قرباني در چاله ريخت آن را با مواد فوق مخلوط كرده و براي تبرك به پيشاني ميمالند (اين كار امروز توسط روحانيون منع شده است). همچنين در روزهاي عيد بر سينة تپهها، بر ميدانچهها و ايوانخانهها تاب «سالانچق»هايي برپا ميدارند و دختران و پسران، زنان و مردان و كودكان به تاب بازي مشغول ميشوند، چرا كه چنين باور دارند كه بار گناه بر شانههاي انسان است و با تاب خوردن (كه كنايتي است از صعود) گناه از شانهها فرو ميريزد. گفته ميشود كه اين روز، روز آشنائي جوانان با يكديگر است. |
آراز بايرام |
|
از ديگر اعياد مذهبي مهم تركمنها عيد فطر است. در روز عيد فطر مردم پس از خواندن نماز عيد فطر در مسجد، لباسهاي نو و تميز ميپوشند و به ديد و بازديد ميپردازند و عيد را به يكديگر تبريك ميگويند. اين عيد نيز با خيرات و احسان همراه است. در ماه رمضان، دو شب را جشن ميگيرند كه يكي شب «يا رمضان» يعني شب چهاردهم ماه رمضان است. بعد از نماز مغرب يك روحاني به همراه عدهاي به در خانه يكايك اهالي رفته و با خواندن اشعاري به مردم قوت قلب ميدهد كه نيمي از ماه رمضان گذشته و چيزي از ماه رمضان نمانده است. صاحبان منازل به آنها پول يا جنسي ميدهند كه بعد از جمعآوري ميان روحاني و آن عده تقسيم ميشود. شب ديگر «شب قدر» يا شب 27 ماه رمضان است كه سحر به شبنشيني و دعا خواندن و خوردن شيريني و تنقلات ميگذرانند.
|
آق قوئين |
|
مردان تركمن وقتي به سن 63 سالگي ميرسند، به پاس بزرگداشت 63 سال زندگي پيامبر اسلام، جشني ميگيرند كه آن را جشن «آق قوئين» (گوسفند سفيد) مينامند. چگونگي اين جشن را منزلت و تمول شخصي معلوم ميسازد. در انجام اين جشن معمولاً آبگوشتي ميپزند و عدهاي را به صرف آن دعوت ميكنند. در صورتي كه صاحب جشن توانائي مالي داشته باشد به كلي دو بز يا گوسفند سفيد را ذبح كرده ميان مردم تقسيم ميكند يا جشن مفصلتري ترتيب ميدهد. بعضي اشخاص ثروتمند در اين جشن، مراسم اسبدواني و كشتيگيري نيز ترتيب ميدهند و براي آن جوايزي مانند يك قواره پارچه، پيراهن و گاهي هم نمد، بره و گوسفند در نظر ميگيرند.
|
|
مولودي |
|
مولودي يا جشن تولد پيامبر را تركمنها بسيار مهم ميدانند. تركمنها اعتقاد دارند كه حضرت محمد (ص) در دوازده ربيعالاول به دنيا آمده و هم در اين روز از دنيا رفته است. اگر اين روز برابر با دوشنبه باشد كه شب تولد پيامبر است، مراسم مولودي بسيار پرهيجان برگزار ميشود و در مجلس مولودي كه تنها مردان حق شركت دارند، ساعتهاي طولاني به شعرخواني دربارة پيامبر ميپردازند.
|
|
مراسم ازدواج |
|
از مهمترين وقايع زندگي تركمنها ازدواج است. ازدواج علاوه بر افزايش جمعيت خاندان، به سبب تصاحب نيروي كار زنان براي طايفه امري مهم تلقي ميشود. از اين رو خواستگاري نوعي معامله است و طرفين آن قدر چانه ميزنند تا بر مبلغ شيربها اتفاقنظر پيدا كنند. عموماً پدر است كه به ازاء دخترش مقدار قابل توجهي شيربها دريافت ميكند. اين داد و ستد زن از آنجا ناشي ميشود كه خانواده در ازاي زني كه ميدهد بايد بتواند زني را به خانه بياورد. شيربها معمولاً به شكل رمه يا مال يا نقدي و يا هر سه با هم است. سابقاً شيربها عموماً مال بود. علاوه بر مالهاي معمول يك مال اضافي نيز به عنوان پول اندروني به مادر عروس داده ميشد. امروزه در مذاكراتي كه براي پرداخت شيربها انجام ميشود دقيقاً نوع دام يا معادل پولي آن تعيين ميگردد. تركمنها به اصل و نصب عروس و داماد اهميت ميدهند و اكثر طوايف در ميان خود ازدواج ميكنند. سن ازدواج در ميان تركمنها تابع شرايطي متغير است، گاه عروس دختر خردسال و داماد مرد كاملي است و گاه دختر بزرگي را براي پسر كوچكي ميگيرند و يا دو كودك خردسال را به ازدواج هم در ميآورند. ازدواج چندين مرحله دارد كه اولين آن تصميم والدين پسر و جلب موافقت پدر عروس است. پس از آن تعيين ساعت مناسب براي عروس و آمدن عدهاي از زنان خانواده داماد به خانه عروس است، در حالي كه بقچههاي نان را به عنوان هديه با خود ميآورند و بعد از احوالپرسي و خوردن چاي، آن را تقسيم ميكنند. خانواده عروس با كشتن گوسفند و پختن آبگوشت براي نهار، اعلام موافقت مينمايند. پس از آن تعيين قيمت عروس است كه مشكلترين و حساسترين قسمت عروسي است. قيمت عروس را عرف تعيين ميكند، اگر عروس بيوه باشد قيمت او از قيمت دختر بيشتر است. در اين گونه مواقع مرداني كه زنانشان مرده يا همسر خود را طلاق دادهاند به دليل گران بودن عروسي ترجيح ميدهند با دوشيزه (دختر باكره) ازدواج كنند. زيرا اين مردان بايد بسيار بيشتر از آنهايي كه ازدواج نكردهاند شيربها بپردازند. در بسياري مواقع شيربهاي سنگين سبب ميشود كه مردان فقير و آنهائي كه زن خود را از دست دادهاند بيهمسر بمانند. در گذشته بيشتر وظيفه طايفه بود كه اين مردان را براي ازدواج ياري دهد. در مرحله بعدي پدر داماد جمعي از ريش سفيدان طايفه را جمع كرده و موضوع را به آنها اطلاع ميدهد. در اين مجلس كه «كنكش» ناميده ميشود روزي خوشيمن را براي برپا كردن جشن انتخاب ميكنند. هزينه مراسم را به خصوص وقتي قرار است اسبدواني و كشتيگيري نيز انجام گيرد، بررسي ميكنند. خويشاوندان و همسايگان كه داوطلب كمك هستند و نيز ميزان هداياي نقدي و جنسي كه هر يك مايلند بپردازد مشخص ميشود. در اين مرحله براي خريد مايحتاج عروس و عروسي به شهر ميروند، دعوتنامهها را به روستاهاي اطراف و فاميلهاي دور و نزديك ميفرستند و به مربيان اسب خبر ميدهد. جشن عروسي سه شبانهروز به طول ميانجامد. سه شبانهروز شادي، جشن و نواي سازها و آوازها به گوش ميرسد. روز عروسي، ديگهاي بزرگي روي اجاق ميگذارند و سفرههائي با انواع و اقسام نان، نانهاي شيرين، نرم و نازك چون برگ گل، نانهاي شكرين، نقل و آبنبات، چاي و ... ميگسترند. مردان از يك سو و زنان در جاي ديگر با لباسها و روسريهاي رنگارنگ و با انواع جواهرات قديمي، عتيقه بر دست، بر گيسو، بر كلاه، بر گوش و سينه به رونق جشن و شادي ميافزايند. مهمانان روز قبل از عقدكنان از گوشه و كنار ميرسند و در خانة داماد يا اطرافيان او كه آماده خدمتاند جمع ميشوند. روز عروسي زنان و مردان و ريشسفيدان طايفه داماد، براي آوردن عروس ميروند. زنان خانواده عروس به استقبال ميآيند و مردان و زنان در اتاقهاي جداگانه با غذا، چاي و شيريني پذيرايي ميشوند. پس از صرف غذا، ريش سفيدان طايفه داماد به طايفه عروس ميگويند: «هرچه با خود آورديد بدهيد و خير پيش». در اين هنگام مقدار پول يا مالي را كه توافق شده است به خانواده عروس ميدهند. زنان به اتاق عروس و يارانش ميروند كه فقط پس از هديه دادن، درِ اتاق به رويشان گشوده ميشود. زني از خانواده عروس پاي زني از خانواده داماد را ميگيرد و ميكشد تا او را به زمين بزند. «چارشوي» را كه براي پوشاندن و بردن عروس آوردهاند بر سر او ميافكند كه سه بار توسط عروس به كنار انداخته ميشود و بار چهارم زنان خانواده داماد با عصبانيت ساختگي او را در آن ميپيچند و به زور ميبرند. زد و خورد ساختگي درميگيرد. زنان دو خانواده با دستبندهاي سنگين خود بر سر و شانه يكديگر ميكوبند و جوانان با پرتاب سنگ اين جنگ نمادين را تكميل كرده و تمثيلي فراموش شده از روزگاران كهن را به نمايش ميگذارند. در خانواده داماد جشني برپا ميشود و نهار ميدهند. زنان آشنا و فاميل با نان شيريني و معمولي كه به رسم چشمروشني در بقچهاي پيچيدهاند ميآيند و در عوض به هر يك از آنها دستمال يا تكهاي پارچه يا مشتي خشكبار داده ميشود كه خوش يمن است. (هرچه متعلق به جشن عروسي باشد خوشيمن تلقي ميگردد) شخصي آمدن عروس را خبر ميدهد و «مشتلق» ميگيرد. در موقع ورود عروس به خانه، يكي از خويشاوندان داماد كلاه مردانهاي را بر سرش ميگذارد كه كنايه از تسلط مرد بر اوست. عروس خسته كه خود را خستهتر مينماياند در پشت پردهاي به نام «گردك» يا «توتي» مينشيند. «گردك» پردهاي است كه تمامي سطح آن با باريكههاي پارچه تزئين شده و در بالاي آن شبه طلسمهاي مثلث و دايره شكل و نيز يك چشم باطل السحر «آبمي باغي» و نقشي به شكل خورشيد با پارچه دوخته شده است. اين پرده محل نشستن عروس را از ديگران جدا ميكند. مرحلة بعدي جشن اجراي مراسم عقدكنان است. در مجلس عقدكنان اقوام و ريشسفيدان دور تا دور مينشينند و چون رسم بر اين است كه از جانب پسر و دختر وكلايي انتخاب شده و آنها را براي هم عقد كنند، دو نفر ريشسفيد خوش سخن انتخاب ميشوند. دختر سه مرتبه موافقت خود را به وكيلي كه انتخاب ميكنند اعلام مينمايد. به همين خاطر موافقت پسر را نيز جلب ميكنند و همچون غريبهها به مجلس بازميگردند و به سلام و احوالپرسي ميپردازند. در زمان شروع خطبه عقد كه به وسيله روحاني خوانده ميشود حاضرين در مجلس بيآنكه به ديوار تكيه كنند در حالي كه دستهايشان را با انگشتان باز روي زانو گذاشتهاند، مينشينند. يكي از حضار نگهبان در و پنجره است تا مبادا كسي نزديك شود و از روي دشمني جادويي به كار برد و داماد را بر عروس ببندد. اين مراقبت در طول زمان جاري شدن صيغه عقد ادامه مييابد. در تمام مدت مراسم عقدكنان كسي پشت در يا داخل مجلس قيچي ميزند تا صداي آهن باعث گريختن ارواح شيطاني و ابطال سحر و جادو شود و گرهي در كار نيفتد. يك جام بزرگ محتوي شربت قند كه روي آن پارچه سفيدي متعلق به داماد كشيده شده، در وسط سفره قرار ميدهند و بر روي پارچه از طرف عروس سكهاي قرار ميدهند. پس از عقد در حضور شهود در مجلس و خواندن دعا، شربت را كه معتقدند شيرينترين شربتهاست از سمت راست دست به دست ميگردانند و همه از آن مينوشند و بدين ترتيب مراسم عقدكنان پايان ميگيرد. پس از مراسم عقدكنان نوبت مسابقات اسبدواني و كشتيگيري است. بعدازظهر همان روز دل گوسفندي را پخته به دو نيم ميكنند، به نيت يكي بودن دلهاي عروس و داماد، هر نيمه را به يكي از آنها ميدهند. يكي از زنان سالمند فاميل مرد، دستان مرد و زن را برهم نهاده و مرد را نصيحت ميكند كه مراقب زن خود باشد و ... عروس ميبايست صورت خود را از ديگران بپوشاند، دست عروس را در آرد ميگذارند تا سفيدبخت شود و در روغن مينهند تا به بركت برسد. پس از مراسم ازدواج، عروس به مدت يكسال تا سه سال به خانة پدر بازميگردد. تا براي تهية بقية جهاز خود كه قاليها و قاليچههائي است كه خانة آينده را با آن خواهد آراست، بكوشد. دختر ازدواج كرده جز اموال منقول ارثي نميبرد. از اين رو تمام ارتباط با طايفه خانواده را از دست ميدهد. با اين همه اگر شوهر بميرد، و زن طبق رسوم با برادر شوهر ازدواج نكند، دوباره در اختيار خانوادة خود قرار ميگيرد تا مانند زمان دوشيزگي دربارة او تصميم بگيرند. |
1
برچسب ها : | ارسال شده در
|
(0) نظر مغاره شيخ علي |
|
در پنج كيلومتري شرق نقش رستم، به موازات ويرانههاي استخر، غاري به نام «مغاره شيخ علي» وجود دارد. درون غار، نبشتههايي به زبان پهلوي وجود دارد كه به علت وضوح خطوط پهلوي آنها، باستانشناسان به خواندن آنها توفيق يافتهاند. اين نوشتهها مشتمل بر نام و عنوان 9 بناي شاپور اول و شرح هنرنمايي اين شهريار در تيراندازي است. تيرانداز در حضور بزرگان كشور تيري را به سوي ديگر قلة كوهسار پرتاب كرده است. از گوشة اين غار، راهي باريك و دشوار بر بالاي تنگناي كوه ميرود و به محوطهاي كوچك ميرسد كه يك درخت بيد روي آن سايه افكنده و مزار عارفي به نام شيخ علي در آنجا قرار گرفته است.
|
1
برچسب ها : | ارسال شده در
|
(0) نظر |
غار تنگ چوگان |
|
در تنگ چوگان، غاري بزرگ وجود دارد كه مجسمة عظيم شاپور اول در درون آن حجاري شده است. براي ورود به غار، بايد راهي كه از پاي كوهستان، در سمت راست تنگ چوگان ميگذرد پيموده شود. طول دهانة غار در گذشته نزديك به شانزده متر و بلندي آن كمتر از هشت متر بود. ارتش در سال 1336 جادهاي را براي عبور و رسيدن به غار احداث كرد. ارتفاع اين مجسمه در حدود هفت متر و پهناي شانههاي آن نزديك به دو متر و پهناي دستها در محلي كه از بدن دورتر قرار دارد، نزديك به سه متر است. مجسمة شاپور در قرنهاي گذشته بر اثر سنگيني زياد واژگون شد و به تدريج قسمتهايي از دست و پاي آن شكست و قطعات بزرگي از مجسمه جدا شد. در سال 1336، نيروي نظامي موفق به نصب مجسمه روي دو پاية بتون مسلح شد و قطعات جداي دست و پاي مجسمه را نيز در كنار آن نهادند. در داخل غار، دهليزها و دالانهايي است كه به دل كوهستان راه مييابد. با پيشروي به درون غار، ميتوان به حوضها و آب چكههاي سقف، تاقنماها و چاه رسيد. پس از آن، دهليزها به جايي منتهي ميشوند كه آب موجود در آن، مانع ادامه راه ميشود. به احتمال نزديك به يقين، علاوه بر مجسمه سترگ شاپور اول، آرامگاه ابدي آن شهريار هم در اين غار است.
|
|
1
برچسب ها : | ارسال شده در
|
(0) نظر
|
نقش رستم |
|
در امتداد نقش رجب و در انتهاي كوهستان معروف حاجيآباد، آثار تاريخي مهمي از دورههاي عيلامي، هخامنشي و ساساني وجود دارد كه به دليل دور از دسترس بودن بنا، آسيب كمتري ديده است. مهمترين آثار باستاني اين ناحيه، نقش برجستههاي مربوط به دوره ساساني در پايين كوه، آرامگاههاي شاهان هخامنشي بر بالاي كوه و بناي سنگي چهارگوش بسيار موزون و استوار در سمت راست آن هستند. اين بناي چهارگوش را «كتيبة زردشت» نيز ناميدهاند. چهار آرامگاه اين مكان را به داريوش، خشايارشا، اردشير اول و داريوش دوم نسبت ميدهند. در پايين كوه، هفتنقش برجسته حجاري شده كه مجالس مختلفي از دورة ساسانيان را نشان ميدهند. «بناي كعبة زرتشت» از مهمترين آثار بيهمتاي عهد هخامنشي به شمار ميرود كه از آسيب دوران به دور نمانده است. دقت و تراش منظم تخت سنگهاي بزرگ سفيد و تناسب شگرف اين بناي مهم از مهارت استادان عهد هخامنشي حكايت ميكند. برخي از باستانشناسان عقيده دارند كه بناي كعبة زرتشت محل حفظ آتش مقدس بوده است. برخي ديگر معتقدد كه آن را براي آرامگاه ساختهاند. در زمان شاپور اول، نوشتههايي به خط پهلوي و يوناني بر پايين ديوارهاي كعبة زرتشت حكاكي شده كه در آنها از پيروزيهاي اين شهريار و مجاهدتهاي «اووكريتو» موبد معروف دوران وي در خاموش كردن نهضتهاي مذهبي مخالف آئين زرتشت سخن رفته است. آرامگاه داريوش كبير داراي نبشتههاي مفصل ميخي، مشتمل بر نيايش اهورامزدا و مضامين بسيار عميق روحاني و معنوي است. داريوش كبير معتقدات ديني و اندرزهاي گرانبها و نام كشورهاي تابع خود را در اين سنگ نبشته بيان داشته و از اهورامزدا براي ملت خود نيكويي، راستي و بركت خواسته است. درون آن، جايگاه 9 مجسمه را به وضعي بسيار منظم و دقيق در سنگ كوه تراشيدهاند و بيرون آن، مانند تمام آرامگاههاي ديگر، صورت شاه را در حال نيايش بر فراز تخت شاهي نشان ميدهد. نمايندگان ملتهاي تابع ايران، تخت را بر بالاي دست نگاه داشتهاند و خاصان و نزديكان شاهنشاه در پشتسر وي، يا در كنار تخت، قرار دارند و روبروي او آتش مقدس قرار گرفته است. نقش برجستههاي كوه عبارتند از: نقش اول ـ تصوير نرسي (296 تا 304 ميلادي) پسر شاپور اول را نشان ميدهد كه حلقة شهرياري را از مظهر آناهيتا (ناهيد) دريافت ميكند. نقش دوم ـ اين حجاري در زير آرامگاه داريوش بزرگ قرار دارد و مشتمل بر دو مجلس است كه به وسيلة خطي نسبتاً باريك از يكديگر جدا ميشوند و هر دو مجلس شبيه يكديگرن. تصوير بالايي (276 تا 239 ميلادي) بهرام دوم را در جنگ با دشمن نشان ميدهد. نقش سوم ـ بزرگترين و مجللترين حجاري عهد ساساني در نقش رستم، مشتمل بر صحنة پيروزي شاپور اول (242 تا 271 ميلادي) بر والرين امپراتور روم را نشان ميدهد. در اين حجاري شاپور اول با كمال حشمت بر اسب نشسته و والرين در مقابل او زانو زده است. يك رومي كه تصور ميرود سيرياديس يا كرديايس رقيب والرين باشد، جلو اسب ايستاده و شاهنشاه ايران دست به سوي او دراز كرده است و ظاهراً حلقه فرمانروايي كشور روم شرقي را به وي ميسپارد. پشت سر شاپور، نبشتهاي به خط پهلوي و تصوير اووكريتو، موبد نيرومند دوران وي ديده ميشود. اين نبشته هم مانند نبشتة كعبة زردشت از نام و نشان و مجاهدتهاي شاپور در راه استحكام مباني آيين زردشت حكايت ميكند. نقش چهارم ـ اين نقش، پيروزي هرمز دوم شهريار ساساني را نشان ميدهد كه دشمن خود را با اسب روي هم غلتانده است. بالاي اين نقش، آثاري ديگر به جا مانده كه از شواهد تاريخي ميتوان احتمال داد كه نقش برجستة شاپور دوم يعني شاپور ذوالاكتاف (310 تا 379 ميلادي) باشد و چيز ديگري از موضوع حجاري و تعداد اشخاص آن معلوم نيست. نقش پنجم ـ پيروزي بهرام دوم را بر دشمن نشان ميدهد. نقش ششم ـ اين نقش، اهميت بسيار دارد: يك نفر تمام قد ايستاده و سمت چپ وي يك سر و صورت ديده شده است. نقش هفتم ـ آخرين نقش كه در واقع، نخستين نقش ساساني است نقش حجاري شدة مجلس اردشير بابكان (226 تا 242 ميلادي) است كه حلقة شهرياري را از مظهر اهورا مزدا ميگيرد. |
|
2540
1